eitaa logo
شهیدجاوید الاثرابوالفضل.حافظی تبار
107 دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
9.2هزار ویدیو
264 فایل
فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ ♥️خوش آمدید کانال شهید جاوید الاثر ابوالفضل حافظی تبار @hafzi_1
مشاهده در ایتا
دانلود
با گذشت ایام، به دنبال محیط بزرگتری بود لذا با اصرار، پدر را راضی کرد تادر اردبیل خانه ای بخرند. ایشان با بقیه برادرانش خیلی فرق داشت، از نظر و خواهی،  و از همه بود، از نماز ها‌، افرادی که می کردند و می زدند، ‌بدش می آمد. 🍃🌷🍃 به همراه در شرکت می کرد ،زمان انقلاب و پنج سال داشت ، افرادی بود که به حمله کردند و در  یکی از عوامل رژیم داشت. 🍃🌷🍃 بعد از انقلاب به  پیوست و حدود سال حقوق کرد. 🍃🌷🍃 با  تحمیلی در آستانه ۴۰ قرار داشت، به رفت، در طول سال اوقات خود را در  بود وبه "حبیب ابن مظاهر"  یافته بود. 🍃🌷🍃 انصار و #گردان 72 ثارالله – لشکر 31 عاشورا–و همچنین لشکر را به عهده داشت. 🍃🌷🍃
از پنج چیز برحذر باش : 1-ناشکری هنگام 2-بی صبری هنگام 3-نارضایتی هنگام 4-سستی هنگام 5-بی حرمتی هنگام
هدایت شده از شهید
#شهید دفاع مقدس، اسماعیل لشگری 🍃🌷🍃 درتاریخ    ۱۳۳۹/۵/۱۲# در روستای ضیاءآباد از توابع شهر تاکستان ،درخانواده ای مذهبی و روستایی متولد شد. 🍃🌷🍃 ایشان هم هست. داود و ایشان واز دفاع مقدس هستند، ۲ قبل از ایشان به رسیدند. 🍃🌷🍃 در سال 1354# به تهران مهاجرت کرد و ضمن تحصیل در دوره متوسطه برای در آبکاری مشغول به شد. 🍃🌷🍃 ایشان یکی از های مرحوم و از های فرهنگی مهدیه تهران بود و هم زمان در های اصول عقاید امام زمان (عج)♡خیابان آزادی شرکت می کرد. 🍃🌷🍃 و ایشان درعین حال از با 5 رزمی فو به عنوان رزم آوران اسلام تهران منصوب شد. 🍃🌷🍃 با شروع اسلامی به خمینی(ره) بارها  به زادگاهش سفر کرد و به در خصوص حکومت پهلوی پرداخت. 🍃🌷🍃 با شروع عازم مقدس سربازی شد و ایشان به طور به رفت و در این راه به نائل شد. 🍃🌷🍃
☆به نام زیبا ترین☆ 🍃دنیا، فریبنده ای است که زود می گذرد، است که غروب می کند، سایه ای است که از بین می رود و تکیه‌گاهی است که رو به خرابی دارد." به راستی که دنیا چنین است. 🍃و چه بد خسرانی می بینیم ما که گاه، حُب این عجوزه ی فریبنده* و آلات و ادواتش را بر کامروایی حقیقی، برتر می داریم. 🍃این برتری بخشی کاذب، از دیرباز بوده و تا به امروز نیز در جریان است و آن دم، را در خطر می افکند که میان رجال پدیدار گردد. 🍃دریغا که این روز ها، آماج هایش در عده ای مسلمان نمای دلبستهِ مال، مشهود است😔 🍃اما در این میان، هستند آن ها که شان شگرف است و گسستگی شان از دنیا، شگفت آور. چه در کوی و برزن و شهر و روستا و مردمان ساده و چه در میان و مردان حکومت. کسانی چون . 🍃مردی که در هر شان و مرتبه ای، بی تاب بود. چه آن همه سال که آموزش پیشه اش بود و چه آن چند روز که 🌹 🍃مردی بی شایبه و مملو از دغدغه برای بهبود . مردی محبوب که یادش در خاطر مردمان این دیار، باقی خواهد ماند. 🍃ای کاش، برخی قدری از او بیاموزند! ای کاش، آن جرگه که چون اویند را، بیش از این پاس بداریم! ای کاش، همه رجایی شویم!🙂 پ.ن: *بخشی از خطبه ی ۸۳ نهج البلاغه *تعبیری از دنیا در و و ✍نویسنده : 🕊 📅تاریخ تولد : ۲۵ خرداد ۱۳۱۲ 📅تاریخ شهادت : ۸ شهریور ۱۳۶۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا
‍ ♡بسم رب عشق♡ 🍃حدیث دل اینبار راوی گمنامی سربازان . راوی شهدای گمنام نه! اتفاقا داستان با نام و نشان را روایت میکند. 🍃 می‌دانی گاهی غبطه میخورم به اینکه در این هیاهوی زمانه که هرکس نام و نشان خویش را میزند شما و امثال شما چطور آرام و غرق در در کوچه پس کوچه های این شهر قدم میزنید و بی توقع میکنید❣ 🍃میخواهم از اول بگویم. تقویم ورق میخورد، سی سال پیش اواسط پاییز را نشانم میدهد. ستاره ای دستچین شده از از آسمان به زمین فرود می‌آید مادرش نام را در گوشش میخواند و قصه های میشود لالایی شبانه او. 🍃جلوتر میروم میخواهم پرشی داشته باشم به ۲۱ سال بعد، قرار نبود از ، خیمه های غارت شده و های نیم سوخته بشنوی و فقط به آه کشیدن و اگر و اما بسنده کنی. از جمله ای که به دیوار اتاقت چسبانده بودی میشد تا ته قصه را خواند، نوشته بودی: پایان ماموریت بسیجی است❤ 🍃چند سال بعد خبر آوردند که را به نحو احسن به پایان رساندی. اما اینبار هم آهسته و بی هیاهو خبر آمد. گویی از همان اول زندگی ات گره خورده بود به به سکوت و 😓 🍃بارها از رسم و و... گفته بودم اما گمنامی را جا گذاشتم یادم رفته بود بگویم در قاموس فعل و فاعل هردو گمنامند. 🌺 🕊به مناسبت سالروز   📅تاریخ تولد : ۱۵ آبان ۱۳۶۹ 📅تاریخ شهادت : ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵.خانطومان سوریه 🌹مزار شهید : نور 🍃🍃🍃
°•|🌿🌸 √ گنا‌هان ڪوچڪ +یڪ روز مریم آمد و گفت: "به من یڪ روز مرخصے بده". رفت و شب برگشت، دیدم سخت راه مے رود! ‌_پرسیدم: "تصادف ڪردے؟" جوابے نداد... +پاپیچش شدم تا بالاخره گفت ڪه روے لوله‌هاےِنفت -ڪه خدا مے‌داند توے داغ خوزستان چقدر داغ میےشدند- پا برهنه راه رفته! _پرسیدم "چرا این ڪار رو ڪردی؟" گفت:" شده بودم این ڪار رو باید مے ڪردم تا یادم بیاید چه آتشے در منتظر من است". +گفتم: "تو ڪه جز ڪارے نمے ڪنے". گفت: "فڪر مے‌ڪنے! بعضے اشاره‌ها، بعضی سڪوت هاے نا به جا؛ همه‌ے اینها گناهاے ڪوچیڪیه ڪه تڪرار مے ڪنیم و برامون مے‌شن". ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄❤️@hafzi_1❤️ شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫