eitaa logo
همسفر شهدا
370 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
511 ویدیو
107 فایل
🌸وبلاگ همسفر شهدا سید علیرضا مصطفوی http://hamsafarshohada.blog.ir 🌺وبلاگ شهید محمد هادی ذوالفقاری http://hadizolfaghari.blog.ir @atrmehr313
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از همسفر شهدا
🔰 🎊🎊به بهانه میلاد 🌸بیشتر هفته ها بعد از پایان به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی می رفتیم. 🌺می گفت: شب زیارتی آقا علیه السلام است. برای همین می رویم جایی که ثواب زیارت را داشته باشد. 🌹
🔰 #مسافر_کربلا 🌅 #نماز رو همیشه شمرده شمرده و با دقت می خوند. بهمون می گفت: اشکال کار ما اینه که برای همه وقت می گذاریم، جز برای خدا 🔸نمازمون رو سریع می خونیم و فکر می کنیم زرنگی کردیم، اما یادمون میره اونی که به وقت ها برکت میده، فقط خود خداست. 🌷 #شهید_علیرضا_کریمی 📚برگرفته از کتاب "مسافر کربلا" اثر گروه فرهنگی #شهید_ابراهیم_هادی
🔰 #همسفر_شهدا ✅تو حوزه حواسش به درس نبود. هوایی شده بود. هوایی #کربلا 🔹بهم گفت #عرفه بریم #کربلا 🔸گفتم آرزو دارم برم ولی پول ... 🍃باور کردنی نبود. یک ماه بعد کربلا بودیم. سید هزینه منو پرداخت کرده بود! در این سفر سید را بیشتر شناختم. 🔺سید انسان بسیار وارسته‌ای بود. در این سفر جدای از عشق به #اهل‌_بیت مرا با #شهدا آشنا ساخت. از کربلای ایران برایم گفت. از #شلمچه از #فکه و ... 🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 #همسفر_شهدا ✅سید در #نجف خیلی آرامش داشت. نشاط عجیبی در وجودش بود. می‌گفت: ‌احساس می‌کنم آمده‌ام منزل پدرم. ✳️سید می‌گفت: انسان می‌آید نجف تا پاک شود. بعد هم با این پاکی وارد #کربلا شود. ❇️در کربلا دیگر آن آرامش نجف را نداشت. چهره‌اش را غم گرفته بود. کمتر غذا می‌خورد. با پای برهنه راه می‌رفت. من فقط به دنبال سید بودم. برای مثل یک #معلم بود. 💠شب عرفه در اتاق خودمان در هتل #هیئت راه انداخت. فردا صبح با رفقا در #بین_الحرمین بودیم. سید پرچم #هیئت_رهروان_شهدا را آورده بود و متبرک کرد. 🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 ✅یکی از اساتید گفت: هر کدام به سمتی بریم و جدای از بقیه دعا بخونیم و با آقا درد و دل کنیم. ✳️هر کس به گوشه ای از صحن و سرای علیه السلام رفت . ساعتی بعد سید رو دیدم. دستش گرفته بود و زباله های حرم را بیرون می برد! ❇️سید حال و هوایی داشت که در کمتر کسی می‌دیدم. واقعاً عاشق بود. نمی‌تونست از دل بکند. 🔹سوز عجیبی در داشت. سید جزء افرادی بود که با شنیدن نام علیه السلام اشکش جاری می‌شد. 🌷
🔰 ✅یکروز در نشسته بودم. ایام پایانی بود. 🔹سید شروع کرد برای خودش خواندن. از سوز دل برای علیه السلام می‌خواند. بچه‌ها و دیگر طلبه‌ها هم آمدند و کنار او نشستند. ✅مجلس عجیبی شد. چنین عزاداری باحالی را کمتر دیده بودم. اینها همه از صفای درونی سید بود. 🔸بعد از نماز کنارش نشستم. نگاهی به من کرد. اشاره‌ای به سینه‌اش نمود و بی‌مقدمه گفت: اگر اینجا رو بشکافند از عشق آقا و پاره پاره است، اما باید تحمل کرد! 🌷
هدایت شده از همسفر شهدا
🌷 🔰فرمانده گردان علیه السلام لشکر ۲۵ 🍃تولد : ۱۳۴۱/۱/۱۹ - قائم شهر روستای کلاکر محله 🍂شهادت : ۱۳۶۴/۱۱/۲۰ - ۸ 🍁آرامگاه : قائم شهر - گلزار شهدای روستای کلاکر محله 🌸 گفت: می خواهم برای موضوعی پیش سردار قربانی بروم ولی خجالت می کشم. به او گفتم : « در چه رابطه ای است ؟ » 🌺کمی مکث کرد و گفت : « ما صد در صد خواهیم شد . بعد از ما خانواده ی مان بی سرپرست خواهند شد. می خواهم بروم به او بگویم به من وامی دهد تا سرپناهی برای همسر و فرزندانم بسازم. من حرف هایش را تصدیق کردم . با هم به سوی ساختمان فرماندهی رفتیم. 🌼به چند قدمی اتاق فرماندهی رسیدیم،ایستاد. گفتم : « چی شد ؟ » با حالت خاصی که بیشتر به چهره آدم های پشیمان می خورد ، گفت: 🔴👈شیطان را ببین ! داشت چه کار می کرد ؟! یادم رفت که خدا زن و بچه ام خواهد بود . » به من گفت برگردیم. 💠در بین راه هی می کرد . 📝زندگینامه کامل شهید در وبلاگ «همسفر شهدا» http://hamsafarshohada.blog.ir
📸 سنگ مزار جدید سردار 🌹سنگ جدید مزار مطهر حاج قاسم سلیمانی، سنگ سابق مرقد مطهر علیه السلام است که از به منتقل و پس از صیقل دادن آماده شد.
🔰 ✅سید قاری بود. بعد از اولین سفر شروع به مداحی کرد. ابتدا فقط می‌خواند. کم‌کم اشعار دیگر مداحان را به همان سبک می‌خواند. ✳️در سفرهای زیارتی، در مراسمات جشن و... می‌خواند. از دیگر مداحان هم برای جلسات دعوت می‌کرد. سید با شروع به کار مداحی هیئت را هم انجام می‌داد. ❇️از ذکر ویاد در جلسات هیئت غافل نمی‌شد. در پایان عزاداری‌ها اشعار زمان جنگ یا اشعاری به همان سبک می‌خواند. 🌷
🔰 منزل خود سید بود. بعد از پایان برنامه شروع کرد به خواندن شعر قدیمی دوران جنگ: 🔸ای لشکر صاحب زمان آماده باش آماده باش ... ✳️سید با خودش می‌خواند و حال و هوای همه را تغییر داده بود. ❇️بعد از هیئت با خنده گفتم: سید با این لشکرکشی کجا رو می‌خوای بگیری!؟ سید هم خندید وگفت: کربلا 🌷
🔰 ✅مادر سید ماهیانه مبلغی از حقوق پدری را به او می‌داد. سید هم سعی می‌کرد با همان مبلغ امورات خود را بگذراند. ❇️مبالغی را که از شهریه یا از و... دریافت می‌کرد در یک صندوق واریز می‌کرد تا به نیازمندان پرداخت شود. ✳️سید از این طریق به بسیاری از دوستانش وام داد تا عازم شوند. 🌷
🔰 عربی زیبایی داشت که از آورده بود. خیلی بهش علاقه داشت. در بیشتر اردوها همراهش بود. یکی از بچه‌ها گفت: آقا سید می‌تونم چفیه شما را تا شب نگه دارم. ❇️سید چفیه را داد. شب بود که اون بنده خدا چفیه را آورد. سید گفت: این چفیه مال شماست. من به قصد دادمش. شما هم قدر این یادگار کربلا را بدون. 🌷
🔰 ✅سید برای رفتن به و رسیدگی به کارهای وسیله نداشت و خیلی اذیت می‌شد. برای همین تصمیم گرفت بخره. چهارصد هزار تومان پس انداز کرد. ❇️با خبر شد که کاروان برای ۸۸ ثبت نام می‌کنه. بچه‌های بسیج و مربیان مسجد را جمع کرد. با آنها صحبت کرد و قرار شد همگی با هم برن کربلا. ✳️پول موتور را بین بچه‌ها پخش کرد تا پیگیر کار باشند. هر چه داشت خرج بچه‌ها کرد. 🌷
🔰 ✅از آمده بود. گفتم: بی معرفت تنها میری! یکدفعه دست کرد جیبش و گفت: این دویست هزار تومان را بگیر و برو دنبال کارهای کربلا! ❇️سال آخر نورانیت در باطن در چهره اش اثر کرده بود. خیلی نورانی شده بود. همیشه با بود. 🌷
 🌷  🔰قائم مقام لشکر ۲۵ کربلا 🕊شهادت: ۱۳۶۶/۲/۲ 🌸حاج حسین نسبت به حفظ بیت المال بسیار حساس بود. قبل از برای سرکشی به پادگان آمده بود 🌸ناگهان لامپ کوچکی را مشاهده کرد که در خاک ها افتاده بود خم شد و آن را برداشت و نگاهی به آن کرد و متوجه شد که سالم است. 🌸به فرماندهان گفت اگر چه این لامپ کوچک است ولی است و باید در روز جواب دهید. در حفظ بیت المال کوشا باشید تا خدای ناکرده در روز قیامت سرافکنده نباشید.
🌷 🍂شهادت: ۱۳۶۳/۲/۶ - جزیره مجنون ✅در واپسین سخنرانی اش قبل از شهادت که در مقر لشکر ۲۵ کربلا ایراد نمود به نکته جالبی اشاره کرد که حاکی از عشق به در راه خدا بود . آنجا که گفت: 🔸اگر شهادت ، می تواند نظام توحیدی مان را حفظ کند؛ 🔹اگر شهادت می تواند دشمن را ذلیل کند ؛ 🔸اگر شهادت می تواند تفکر و بینش اسلامی مان را به دنیا اعلام کند ، ما آماده این شهادتیم. ❇️در شب شهادت علیه السلام هنگام بازدید از به شهادت رسید.
🔰 🕊آخرین روزهای سید ✅تابستان ۸۸ بود. می‌گفت: دلم برای تنگ شده. دلم می‌خواد بریم . 🔸می گفت کسی که دلش برای و تنگ می شه باید بره غروبهای رو ببینه! اونجا آدم یاد غربتهای آقا می افته. ❇️با اینکه ۸۸ با بچه ها رفته بودیم اما سید دوباره هوایی شده بود. 🔸رفت و با بچه‌های یکی از مساجد هماهنگ کرد. قرار شد پانزدهم مرداد حرکت کنیم. شب ✳️مادرش گفت: علیرضا، هوا گرمه، هوای جنوب است. کجا می‌خوای بری! صبر کن هوا که بهتر شد برو! 🔸سید گفت: مادر، مگه رزمنده‌ها تو گرما نمی‌رفتند. مگه اونجا برای تفریحه! ما می‌ریم اونجا که سختی بکشیم. ! 🌷
🔰 ✅رفتیم سلام الله علیها. در سالن بچه‌ها ایستاده بودند و روضه سلام الله علیها می‌خواندند. 🔹بریز آب روان اسماء 🔸به جسم اطهر زهرا 🔹ولی آهسته آهسته ... ❇️کفن سید را آوردند. این کفن را دو سال قبل از خریده بود. داخل کفن مقداری خاک و آشغال بود. باتعجب نگاه می‌کردم. دوستش گفت: سید کف حرم علیه السلام را جارو کرد. بعد هم آنها را ریخت داخل کفنش! 🌷
🔰 ✅هنگام بود و نگاه آخر. نگران شاگردان سید بودم. گفتم : اینها را ببرید عقب. طاقت ندارند. از صبح تا حالا اشک می ریزند. پس از یک ساعت، سید به خاک سپرده شد. ❇️یکی از طلبه‌های همان موقع از راه رسید. خیلی عجیب ناله و گریه می‌کرد. خودش را می‌زد. بعد هم آمد جلو و خودش را روی مزار سید انداخت. حالت عادی نداشت. به یکی از دوستان گفتم: کمکش کنید. او را ببرید عقب. ✳️در حالتی که از خود بی خود شده بود آمد پیش من. گفت: سید خیلی حق گردن من داره من رو برد ، من رو با آشنا کرد. اما من... 🔸در حالی که گریه می‌کرد ادامه داد: امروز صبح می‌خواستم بیام برای تشییع. اما خیلی خسته بودم. خوابم بُرد. در عالم خواب سید را دیدم. آمد و فریاد زد: پاشو، گرفتی خوابیدی! علیه السلام تشریف آوردند تشییع جنازه من! 🔹من هم از خواب پریدم. وقتی آمدم دیر شده بود. شما رفته بودید. 🌷
هدایت شده از همسفر شهدا
🌸اگر به زیارت #کربلا رفتید سلام مرا به آقا برسانید و بگوئید ارباب غریب دلم برایتان تنگ شده بود. 🌼ولی دیدم پاسبانی از حریم خواهر و دخترتان بر من واجب تر است.  🔴👈راستی به جای من سفر #مشهد بروید که خیلی دلم تنگ است. 🌷 #شهید_علی_امرایی
هدایت شده از همسفر شهدا
🌷 #شهید_سید_محمد_رضا_دستواره 🔰جانشین لشکر ۲۷ محمد رسول الله 🍃تولد : ۱۳۳۸/۱۱/۱ - تهران 🍂شهادت : ۱۳۶۵/۴/۱۳ - #عملیات_کربلای۱ 🍁آرامگاه : تهران - گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها 🌸از خصوصيات بارز شهيد، خوشرويي، جذابيت، صفاي باطن، اخلاص و توكل به خدا بود. 🌺به گفته همرزمانش، جايي كه او بود غم و اندوه بيرون مي رفت. او در روحيه دادن به رزمندگان نقش به سزايي داشت. از شجاعت بالايي برخوردار بود. 🌸تجزيه و تحليل حساب شده مسائل جنگ و قدرت تصميم گيري سريع، يكي از ويژگيهايي بود كه در مشكلات، سيد را ياري مي كرد. 🌺با آنكه از نظر جسمي بدني نحيف و لاغر داشت، خستگي ناپذيري و اعتماد به نفس او زبانزد خاص و عام بود. 🌸بیش از ۱۰ روز از شهادت برادرش نگذشته بود که در عملیات کربلای ۱، روز آزادسازی شهر مهران از چنگال دشمن بعثی، روح بزرگش از کالبدش رها شد و مظلومانه به شهادت رسید و در جرگه شهیدان کربلا راه یافت و بر سریر عند ربهم جلوس نمود. 📝زندگینامه در وبلاگ «همسفر شهدا» http://hamsafarshohada.blog.ir
🔰 سید : ✅مگر حتما باید جسم از بین برود. وقتی دنیا را خواسته های نفسانی و بی ارزش ببینیم آن وقت می فهمیم که برای هیچ و پوچ خودمان را به سختی می اندازیم. ✳️و به این نتیجه می رسیم که ما را برای بقا آفریدند، بقا یعنی زنده شدن، بقا یعنی هدف. ❇️بقا همان است که برای رسیدن به آن کربلایی شدند. خیلی ها به یاد اربابشان از به رسیدند. 🍃خیلی ها سر از بدنشان جدا شد. خیلی حتی جسمشان نیز برنگشت. چرا که و مخفی بودن یکی از راه های رسیدن به بقا است. 🍃بقا همانست که علیه السلام برای اثبات آن راهی شد. و به خاطر آن سرش بر روی نیزه ها رفت. آری بقا یعنی اینکه سر بریده بخواند. 🍃خواست بگوید: ای مردم اگر دین ندارید باشید. آن زمان هم مردم در بازی دنیا راه خود را گم کرده بودند. همانند این دوران که از بعضی وقتی سوال می کنیم هدف چیست؟ می مانند. 🍃مگر حسین ابن علی علیه السلام به شهادت رسید که ما گریه کنیم و بر سینه بزنیم!؟ 🍃آری گریه کردن و بر سینه زدن خوب است اما نمی دانیم چه سود! 🍃نوکری واقعی یعنی ادامه راه علیه السلام و چه زیبا گفت: : 🍃"چه جنگ باشد و نباشد را من و تو از کربلا می گذرد." 🍃یعنی اینکه: و و این سخنی است که پشت شیطان را می لرزاند. 🍃پس ما برای رسیدن به هدفمان زمان و مکان نمی شناسیم. هر جا که باشیم کربلایی می شویم و به پا می کنیم. ✍سید علیرضا مصطفوی 🌷
🔰 سید : ✅این بار شروع شده بود ولی با ترکش ناسزا و با آر پی جی فساد. علمداران نسل بعد در این فکر بودند که در آتش باران مزدوران قلم به دست و روشنفکران چه باید کرد. تا آنکه یکی از بچه ها بی سیم زد. ❇️رفتیم تا بگوییم هستیم. شور و حال عجیبی در شهر و دیار بود. عطر کربلا از مناطق جنگی بر مشام می رسد. ✳️بسیجیان به خوبی فهمیده بودند: آغاز عصر توبه بشریت شروع شده. 🔸آنها به خوبی درک کرده بودند که علمداران عرصه ظهور هستند. وقتی جنگ به پایان رسید همه فکر کردند که مبارزه نیز پایان یافته است! اما بسیجیان می دانستند که : 🔹چه جنگ باشد و نباشد راه من و تو از کربلا می گذرد! ✍سید علیرضا مصطفوی 🌷
هدایت شده از همسفر شهدا
🌷 #شهید_حجت_اصغری_شریبانی 🍃ولادت : ۶۷/۱/۱ - ورامین 🍂شهادت: ۹۴/۸/۱ - حلب 🍁آرامگاه: ورامین - گلزار شهدای امامزاده شعیب فیروز آباد 🌸چه زیبا فرمود #خمینی کبیر که راه #قدس از #کربلا می گذرد و این جمله هر زمانی بیشتر نمود پیدا می کند که هرسال #اربعین پرچم های سپاه خراسانی این نکته نورانی امام (ره) را یادآوری می کند. 🌺در زمان #فتنه ها گوش به فرمان #رهبر باشید و مطیع امر ولی خود باشید و نگذارید حرف ولی امر، زمین بماند.
هدایت شده از گلزار شهدای کرمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 کلیپ| حال و هوای کربلا دارد این مسیر... 🔻شب جمعه، موکب های واقع در مسیر منتهی به مضجع مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman