eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.6هزار ویدیو
635 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5873233559552002878.mp3
1.85M
❓ قبل از ظهر یادم آمد که روزه قضا دارم و از صبح هم چیزی نخورده ام، آیا میتوانم الان نیت روزه قضا کنم؟ 🔈 کلیپ صوتی شماره ۱ ✅ صوت‌هایی کوتاه از
4_5791871996904083569.mp3
852.2K
❓ روز آخر ماه رمضان گذشته را به خیال اینکه عید فطر شده، روزه نگرفتم ولی بعد مشخص شد که روز آخر ماه رمضان بوده است. آیا قضای آن روز بر من واجب است؟ 🔈 کلیپ صوتی شماره ۲ ✅ صوت‌هایی کوتاه از
4_5791871996904083570.mp3
1.22M
❓ در کفاره روزه، آیا حتما لازم است خودِ نان به نیازمندان داده شود یا می‌توان پول آن‌را پرداخت کرد؟ 🔈 کلیپ صوتی شماره ۳ ✅ صوت‌هایی کوتاه از
4_5895712645285153312.mp3
1.88M
❓از ماه رمضان های سال‌های مختلف، روزه قضا دارم. آیا واجب است نیت کنم روزه ای که می‌گیرم، مربوط به کدام سال باشد؟ 🔈 کلیپ صوتی شماره ۴ ✅ صوت‌هایی کوتاه از
4_5902287222308080916.mp3
2.09M
❓امروز نیت روزه قضا کرده بودم، ولی بعد از ظهر تصمیم گرفتم که روزه نباشم و روزه‌ام را خوردم. آیا این کار اشکال دارد؟ 🔈 کلیپ صوتی شماره ۵ ✅ صوت‌هایی کوتاه از
4_5906576232484440540.mp3
2.49M
❓کسی که اصلاً نمی‌تواند روزه بگیرد، چه زمانی باید کفاره روزه‌هایی که نگرفته است، پرداخت کند ؟ 🔈 کلیپ صوتی شماره ۶ ✅ صوت‌هایی کوتاه از
4_5976593175890891269.mp3
1.43M
❓آیا واجب است قبل از ماه رمضان امسال، قضای روزه‌های سال قبل را بگیرم؟ ❓ و اگر این کار را انجام ندهم آیا کفاره باید بدهم؟ 🔈 کلیپ صوتی شماره ۷ ✅ صوت‌هایی کوتاه از
حرم
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان کابوس رویایی💗 قسمت54 نمک و فلفل را توی کابینت بالای گاز پیدا می کنم و روی
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗کابوس رویایی💗 قسمت55 آهسته و بدون صدا حاضر می شوم و از خانه بیرون می روم. صدای قیژ در عصبی ام می کند و پری از این پهلو به آن پهلو می شود. از لای در نگاهش می کنم و می بینم خوابش برده، نفسم بالا می آید و در را می بندم. خم می شوم تا کفش هایم را ببندم که پاهایی را پایین پله ها می بینم. نفسم در گلو حبس می شود و دست هایم روی بند های کفش می ماند. لرزان کمر راست می کنم و بدون این که به چهره اش نگاه کنم سلام می گویم. سعی دارم طبیعی رفتار کنم اما دست خودم نیست! کیفم را چنگ می زنم و از کنارش رد می شوم. صدای بم مردانه اش رقصان به گوشم می رسد و جوابم را می دهد. کشوی در را می کشم که تیر خلاص را می زند و می پرسد: _کجا میرین؟ تنم را برنمی گردانم و به سختی از پس ترس نهفته در صدایم جواب می دهم: _برمی گردم! _خب نمیخواین بگین کجا میرین که برمی گردین؟ از لحن و حرفش خوشم نمی آید. تقصیر شخصیتم است اگر جوابش را دندان شکن ندهم! بنابراین نگاه سختم را به نگاهش گره می زنم و با محکمی جوابم را به طرف پرتاب می کنم. _نخیر! شما اختیار خواهرتونو دارین نه من! دفعه دیگه دلم نمیخواد سین جینم کنین چون خودتون سنگ رو یخ میشین. خب؟ با جوابم مبهوت می شود. مثل پسر بچه ای مظلوم می شود و زیر لب می گوید: _ببخشید... من... منظوری نداشتم. بی اعتنا به او در را می کشم که مرا با نام رویا خانم صدا می زند. یکهو آتشم فروکش می کند و رام یک صدا زدنش می شوم. با کمی مکث برمی گردم اما چیزی نمی گویم. پاشنه‌ی کفشش را روی زمین می کشد و حرف گیر کرده در گلویش را بیرون می ریزد. _من معذرت میخوام برای دیروز... سوتفاهم شده بود! واقعا متاسفم. با یادآوری حرف های ویرانگرش صدای شکستن کاسه‌ی دلم را می شنوم. دلم نمی خواهد چیزی بگویم چون واقعا فکر کردن هم در موردش روحم را آزار می دهد. آن حرف ها مثل اسب های سرکش به روی دلم تاختند و با سم شان چیزی از قلب باقی نگذاشتند. اما انگار تکه هایی شکسته شده هر کدام قلب کوچکی شده اند و بغض می کنند و خواهان ببخش هستند. پیش خودم او را می بخشم اما نمی توانم چیزی نگویم. همراه با بغض گیر کرده ام لب می زنم: _سو تفاهم؟ اون سوتفاهم بود؟ سرش را از شرمندگی به پایین می اندازد. _بله... من عذر میخوام که... جفت پا میان حرفش می پرم و می گویم: _ببینید، شما حق ندارین اگه خانواده ام مثل شما نبوده منو قضاوت کنین. من توی مهمونی شرکت نکردم که دلم بخواد! من اگه مثل شما نیستم یا شاید اصول دینو نمی دونم به این معنی نیست اهل هر کاری هستم. بله، پدرم منو آزاد گذاشت اما چارچوب های انسانیت و اخلاق رو نشونم داد. اون به من یاد داد نباید قضاوت کنم! شما حق نداشتین منو اینجور قضاوت کنین و شخصیتم رو خورد کنین! بعد از اتمام جمله‌ی آخر فرصت نفس کشیدن پیدا می کنم. احساس سبکی می کنم. کلمات واقعا معجزه اند! اعجاز کلمات می تواند یک انسان سخت را عاشق کند یا ترسو را شجاعت ببخشد. کلمات می توانند به آدم حس رضایت بدهند یا برعکس آرامش را به ربایند و دلی را خورد کنند. نباید اعجاز کلمات را دسته کم گرفت. تا فرصت هست می توان کلمه ها را کنار هم گذاشت و جمله ای ساخت تا دلی را بدست آورد. مگر چقدر قرار است زنده بمانیم که نتوانیم از کلمات به خوبی استفاده کنیم؟ _قضاوت یا سوتفاهم. شما مختار هستین هر اسمی دوست دارین روش بزارین اما من تنها یه چیزی میتونم بگم و اونم این که خیلی خیلی معذرت میخوام و متاسفم. هر کاری بگید برای جبرانش می کنم. ببخش را به زبان نمی گویم و به باشه ای اکتفا می کنم. عقربه های ساعت از ۱۱ رد شده اند و می ترسم دیر شود. جواب بی در و پیکری نصیبش می کنم و با عجله خداحافظی می کنم. سر کوچه با دیدن پیکان زرد رنگ دست بلند می کنم. بوی دود پیکان مشامم را به درد می آورد. سریع سوار می شوم و به راه می افتیم. از توی کاغذ آدرس را به راننده می گویم. ذهنم مجالی پیدا کرده تا بتواند حرف های پیمان را در کفه‌ی ترازو بگذارد و بیشتر حساب و کتابشان کند. ⭕️کپی بدون نام نویسنده حرام است ⭕️ نویسنده‌مبینارفعتی(آیه) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان‌ کابوس‌ࢪرویایی💗 قسمت56 با ایستادن ماشین جلوی پارک پیاده می شوم و کرایه را پرداخت می کنم. کیفم را روی دوشم می اندازم و قدم هایم سینه‌ی سنگ فرش ها را می شکافد. نگاهم به ساعت می افتد. عقربه ها خودشان را دوان دوان به دوازده می رسانند. بادکنک فروش داد می زند بادکنک دارم. باد میان بادکنک ها می پیچد و آن ها را به آزادی فرا می خواند. گوشه ای ایستاده ام که مردی با کت و شلوار طوسی خودشان را به من می رساند. چشمم به دستان خالی اش می افتد و از او نا امید می شوم. هنوز در فکرش هستم که خیلی آهسته می گوید: _ناهار خوردی؟ اول خودم را به نفهمیدن می زنم که بعد دوباره تکرار می کند. نیم نگاهی به چهره اش می اندازم. پشت موی بلند و مشکی اش اولین چیزی است که می بینم. ابروهای کلفت و عینک قورباقه ای اش به صورتش خودنمایی می کند. با دست اشاره می کند پشت سرش بروم. دست و پایم یخ کرده و مدام به این فکر می کنم آیا خودش است یا نه؟ قدم ها ما را از نقطه‌ی اول دور می کنند و به میان چمن و درختان زبان گنجشک می کشانند. کنار بوته های شمشاد می ایستد و دستش را به میان شان می برد. ساک ورزشی را بیرون می کشد و نزدیکم می آید. _ثریایی دیگه؟ بدون این که سر بلند کنم می گویم بله. ساک را از دستش می گیرم. دستان گرم او مثل آتش برای دستان یخ زده ام است. _خیلی با احتیاط و بدون تابلو بازی می بریش به آدرسی که بهت گفتن. حالا هم خدافظ! تا زبانم بچرخد و خداحافظی کنم او از من دور شده. نگاهم به ساک می لغزد و دست های لرزانم بند ساک را در مشت می فشارند. دست دیگرم را داخل جیب فرو می کنم و قدمی به طرف در خروجی برمی دارم. همه اش احساس می کنم کسی دارد نگاهم می کند یا مرا تعقیب می کنند! از در دیگر پارک خارج می شوم. دست تکان می دهم و تاکسی دیگری می ایستد. آدرسی که آن طرف کاغذ نوشته شده را برایش می خوانم. جرئت ندارم ساک را روی صندلی یا کف ماشین بگذارم. حس کنجکاوی به سراغم نیامده و اصلا تمایلی ندارم که بدانم داخل ساک چیست. تا تاکسی بایستد هزار بار بخاطر ترمز میمیرم و زنده می شوم. در آخر سریع پیاده می شوم و دنبال جایی برای قایم کردن ساک هستم. باغچه‌ی خانه ای را می بینم که پر شده از علف های هرز. به دور و برم نگاه می کنم و با چاقوی توی کیف باغچه را کمی گود می کنم. مدام چشمم کوچه و خانه را می پاید. در عرض همین چند دقیقه ده ها بار با خودم تکرار می کنم اگر از این ماموریت جان سالم به در ببرم قید سازمان را بزنم! نیمی از ساک را داخل گودی فرو می رود و نیم دیگرش را علف ها پوشش می دهند. با ترس بلند می شوم. شلوار و لباسم پر از خاک شده و تکانی به خودم می دهم. کیف را به دست میگیرم و نمیفهمم چطور خودم را به خانه می رسانم. نفس هایم کند و به زحمت از بینی ام خارج می شود. پشت در می ایستم و قبل از رفتن نفس عمیقی می کشم و تمرین لبخند می کنم. در را باز می کنم و پری را می بینم که با دیدن من سلام می دهد. لبخند روی لبم، هیچ به احوال چند ساعت پیشم نمی خورد. نمی دانم چه می شود که پری می پرسد: _خوبی؟ _آ... آره! بعدش هم لبخندم را پر رنگ تر می کنم. _آخه، رنگ صورت زرد شده! اگر انکار کنم قضیه بو دار می شود و مجبور می شوم ربطش بدهم به حرف های امروز پیمان! _باورت نمیشه پیمان امروز بهم چی گفت! _چی گفت؟ _ازم معذرت خواهی کرد. نه یک بار، دروغ نمیگم اگه بگم بیشتر از سه بار حرفشو تکرار کرد! پری زیر لب می خندد و دستش را تکان می دهد. _برو بابا! پیمان؟ محاله! _باور کن! دستم را می کشد و کنار پشتی می نشاند. رو به رویم چهار زانو می نشیند و نگاهش عمیق وارد چشمانم می شود. _بگو به جون پری! اولش طفره می روم اما بعد مجبور می شوم بگویم به جان پری. _من کتکشو خوردم اونوقت از تو معذرت میخواد! خنده ام می گیرد. روی برگردانده شده‌ی پری دوباره میزبان نگاهم می شود. چشمان ریز شده اش حالت صورتش را عوض کرده و میان خنده ام لب می زنم:" ولی حرفاشو من شنیدم!" یکهو لبخند از صورت دو نفر مان رخت می بندد. پری دستش را روی شانه ام می گذارد و لب باز می کند تا چیزی بگوید که صدای در اجازه‌ را بهش نمی دهد. پری زودتر از من بلند می شود و در را باز می کند. من پشت در ایستاده ام که صدای بی مقدمه‌ی پیمان به گوشم می رسد. _به رویا خانم بگو یه دیقه بیاد بالا. ⭕️کپی بدون نام نویسنده حرام است ⭕️ نویسنده‌مبینارفعتی(آیه) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌎🌺🍃 🌺 ❇️ تقویم نجومی 🗓 دوشنبه 🔺 ۲۱ اسفند / حوت ۱۴۰۲ 🔺 ۳۰ شعبان ۱۴۴۵ 🔺 ۱۱ مارس ۲۰۲۴ 🌎🔭👀 🌗 امروز قمر در «برج حمل» است. ✔️ مناسب برای امور زیر می‌باشد: خرید کردن غرس کردن بنایی امور زراعی معالجه امور مشارکتی ختنه نوزاد ارسال کالا افتتاح شغل و کار صید دیدار با رؤسا 🌎🔭👀 🚘 مسافرت شدیدا کراهت دارد. 🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد. منظور مریضی است که امروز مریضیش شروع شود. 👶 زایمان نوزاد خوش‌قدم و خوب تربیت شود. ان‌شاءالله 💞 انعقاد نطفه امکان سقط وجود دارد. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت باعث ایمنی از بلاها می‌شود. 🔴 حجامت، خون دادن، فصد حکمی ندارد. 🔵 ناخن گرفتن روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قرآن گردد. 👕 بریدن پارچه روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت می‌شود. 🌎🔭👀 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب (شب دوشنبه) دیده شود، تعبیرش از آیه ۳۰ سوره مبارکه « روم » است. ﴿﷽ فاقم وجهک للدین حنیفا﴾ خواب بیننده را امری پیش آید و‌ عده‌ای می‌خواهند او را از آن کار منع کنند و او سخن آنان را گوش نکند و همین درست است. ان شاءالله مطلب خود را بر آن قیاس کنید. 🌎🔭👀 📿 وقت استخاره از طلوع فجر تا طلوع آفتاب از ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) 📿 ذکر روز دوشنبه یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه. 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه «یا لطیف» که موجب یافتن مال کثیر می‌گردد. 🌎🔭👀 ☀️ ️روز دوشنبه متعلق است به حضرت علیه‌السلام علیه‌السلام اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. ⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز بعد پایان می‌یابد. 🌺 🌎🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. سلام سلام 😊 بر روزه داران عزیز💞 طاعات قبول🤲 ✔️کلیه اقلام مورد نیاز خودتون رو با قیمت مناسب از کانال زیر تهیه کنین👇 https://eitaa.com/joinchat/190316613Cc2bbc3df5e التماس دعا🙏
🛑 #دستور_العمل امام رضا علیه‌السلام برای روز های آخر #ماه_شعبان 🖇 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 👤 عبد السّلام بن صالح هروى گويد:در روز #جمعه_آخر ماه شعبان بر #امام_رضا وارد شدم ایشان فرمودند: يا اباصلت بيشتر ماه شعبان گذشت و اين جمعه آخر است، 1⃣هرچه از #عبادت در اين ماه كوتاهى كرده‌اى در باقى آن #تلافى كن 2⃣بر تو باد اهتمام نمودن در امور #مهم و ترك آن‌چه مهم نباشد 3⃣زياد #دعا و #استغفار كن و #قرآن را تلاوت كن و از گناهان #توبه كن تا اين‌كه ماه خدا به تو رو كند و تو از #مخلصين باشى، 4⃣#امانتى در گردن خود مگذار مگر آن‌كه ادا كنى 5⃣در قلب خود #كينه بر #مؤمنى جاى نده مگر آن‌كه بيرون برى 6⃣قصد نكن به انجام #گناه مگر آن‌كه خود را بازدارى، #تقوا پیشه كن و در امور پوشيده و آشكار بر او #توكل كن.همانا آن كه بر خدا توكل كند،خداوند او را #كافى است، خداوند امر خويش را به پايان خواهد برد، همانا خداوند براى هرامرى زمانى قرار داده است. 7⃣👈و در باقى ماندۀ اين ماه بسيار بگو:«اللّهمّ‌ إن لم تكن قد غفرت لنا في ما مضى من شعبان فاغفر لنا فيما بقي منه»👉 همانا خداوند تبارك و تعالى در اين ماه بسيارى را به حرمت #ماه_رمضان از آتش #جهنم آزاد مى‌كند. 📚عيون أخبار الرضا عليه السلام ج ۲، ص ۵۱ @haram110
🛑 طرفداری از در و توهین به توسط دختر عمر در منابع شیعه و سنی 🖇اخر ماه شعبان سالمرگ 🖇 👤 رحمه الله مینویسد: ✅...فلما وصل الكتاب إلى حفصة استبشرت بذلك ، ودعت صبيان بني تيم وعدي وأعطت جواريها دفوفاً ، وأمرتهن أن يضربن بالدفوف... 🔰هنگامی که خبر رسیدن امیرالمؤمنین‌ به منطقه به رسید، نامه ای به حفصه دختر عمر نوشت: 📜امّا بعد! مـا در بـصره فرود آمده ایم و على در ذى قار است و چنان شکسته شده است که ،گویى را به کوه صفا کوبیده باشند😡 و چون ، محاصره شده است که اگر قدمى پیش گذارد خنجر به گلویش فرو برند و اگر قدمى به عقب بردارد از پشت پاهایش را قطع کنند😡 🔰وقـتى نامه عایشه به حفصه رسید، و بچه هاى قبیله ی تیم و عدى را فراخواند تا و کنند و به کنیزکانش داد تا بزنند و بگویند: 🗣خـبـر تـازه چـیست؟ خبر تازه چیست؟ على چون شتر سرخ موى😡 محاصره شده و در ذى قار است. اگر جلو رود دشنه به گلویش مى زنند و اگر عقب رود پاهایش را قطع مى کنند. 🔰این خبر به همسر رسول الله رسید که حفصه و عده ای از زنان جمع شده اند و به امیرالمؤمنین می کنند و شاد هستند به سبب نامه ای که عایشه برای انها فرستاده پس ام سلمه افتاد و گفت : لباس مرا بدهید تا نزد انها برم و توبیخ شان کنم. 📚الجمل للمفيد ج۱ ص۲۷۶ 📚قاموس الرجال للتستري ج۱۲ ص۲۳۵ 📚 الجمل لابن شدقم ص۳۲ 📚الكافئة للشيخ المفيد ص۱۷ @haram110
🛑 فضیلت از دشمنان بیشتر از و و و است و محکم ترین دستاویز است. 🖇 🌸 امام صادق صلوات‌الله‌علیه فرمودند: ✅قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِأَصْحَابِهِ أَيُّ عُرَى اَلْإِيمَانِ أَوْثَقُ فَقَالُوا اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ اَلصَّلاَةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ اَلزَّكَاةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ اَلصِّيَامُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ اَلْحَجُّ وَ اَلْعُمْرَةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ اَلْجِهَادُ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لِكُلِّ مَا قُلْتُمْ فَضْلٌ وَ لَيْسَ بِهِ وَ لَكِنْ أَوْثَقُ عُرَى اَلْإِيمَانِ... 🔰 باصحابش فرمود: كداميك از دستاويزهاى محكم‌تر است‌؟ گفتند: خدا و رسولش داناترند، و بعضى از آنها گفتند: و برخى گفتند: و بعضى گفتند: و برخى گفتند: و عمره و بعضى گفتند: 👈رسول خدا فرمود: هر يك از اينها را كه گفتيد فضيلتى است، ولى جواب پرسش من نيست. محكمترين دستاويزهاى ايمان براى خدا و براى خدا و پيروى خدا و از دشمنان خداست. 📚الکافي ج ۲، ص ۱۲۵ 👤 رحمه الله مینویسد: 🔰دوست داشتن اولیا خدا یعنی اعتقاد به به امامت کسانی که خدا انها را امام و اولی به نفس مومنین قرار داده یعنی و دشمنی با دشمنان خدا یعنی دشمنی با اهل‌بیت یا همه (اهل‌سنت) و 📚مراه العقول ج۸ ص۲۴۱ کانال حرم
🚿🌒 استحباب غسل در شب اول ماه رمضان و آثار آن 1) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: يُسْتَحَبُّ الْغُسْلُ فِي أَوَّلِ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَيْلَةِ النِّصْفِ مِنْهُ. (بحارالأنوار، ج81، ص17 به نقل از اقبال الاعمال) حضرت صادق علیه السلام فرمود: غسل در شب اول ماه رمضان و شب نیمه آن مستحب است. 2) حضرت رضا علیه السلام فرمود: غسل شب اول ماه رمضان، سنّت است. (بحارالأنوار، ج81، ص9 به نقل از عیون اخبارالرضا علیه السلام) 3) عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قالَ: مَنْ أَحَبَّ أَنْ لَا يَكُونَ بِهِ الْحِكَّةُ فَلْيَغْتَسِلْ أَوَّلَ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ، فَإنَّهُ مَنِ اغْتَسَلَ أَوَّلَ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ لَا تُصِيبُهُ حِكَّةٌ وَ يَكُونُ سَالِماً مِنْهَا إلَى شَهْرِ رَمَضَانٍ قَابِلٍ. (بحارالأنوار، ج81، ص18به نقل از اقبال الاعمال) حضرت صادق علیه السلام فرمود: هرکس دوست دارد که خارش بدن نداشته باشد، شب اول ماه رمضان غسل کند. هرکس در شب اول ماه رمضان غسل کند، به او خارش نمی رسد و تا سال بعد از خارش در امان خواهد بود. 4) عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قال: مَنِ اغْتَسَلَ أَوَّلَ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فِي نَهَرٍ جَارٍ وَ يَصُبُّ عَلَى رَأْسِهِ ثَلَاثِينَ كَفّاً مِنَ الْمَاءِ طَهُرَ إلَى شَهْرِ رَمَضَانَ مِنْ قَابِلٍ. (بحارالأنوار، ج81، ص18به نقل از اقبال الاعمال) حضرت صادق علیه السلام فرمود: هرکس در شب اول ماه رمضان در آب جاری غسل کند و سی کف آب بر سرش بریزد، تا سال آینده با طهارت (معنوی) می باشد. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏👌 نماز ساده شب اول ماه رمضان امیرالمومنین علیه السلام فرمود: هرکس در شب اول ماه رمضان 4 رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک حمد و 15مرتبه توحید، خداوند ثواب صدیقین و شهدا را به وی اعطا می کند، و خداوند تمام گناهانش را آمرزیده، و وی در قیامت از رستگاران خواهد بود. (بحارالانوار، ج97، ص381-382 به نقل از اربعین شهید) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🏼👌🙏🏼 نماز بسیار ساده هر شب ماه رمضان عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله قَالَ: مَنْ صَلَّى فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ رَكْعَتَيْنِ يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ مَرَّةً وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، إِنْ شَاءَ صَلَّاهُمَا فِي أَوَّلِ لَيْلٍ وَ إِنْ شَاءَ فِي آخِرِ لَيْلٍ، وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَبْعَثُ بِكُلِّ رَكْعَةٍ مِائَةَ أَلْفِ مَلَكٍ يَكْتُبُونَ لَهُ الْحَسَنَاتِ، وَ يَمْحَوْنَ عَنْهُ السَّيِّئَاتِ، وَ يَرْفَعُونَ لَهُ الدَّرَجَاتِ. (بحارالأنوار، ج96، ص346 به نقل از کتاب النوادر) رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: هر کس در ماه رمضان در هر شب، در آغاز یا پایان شب، دو رکعت نماز بخواند و در هر رکعت یک سوره حمد و سه بار سوره توحید را قرائت کند، قسم به کسی که مرا به حق به نبوّت برانگیخت، خداوند به ازای هر رکعت، صدهزار ملک را مبعوث می کند تا برای وی حسنات بنویسند و گناهان وی را محو نمایند و درجه اش را بالا ببرند. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🏼 🍎 استحباب خواندن نماز مغرب قبل از افطار 1) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: يُسْتَحَبُّ لِلصَّائِمِ إِنْ قَوِيَ عَلَى ذَلِكَ أَنْ يُصَلِّيَ قَبْلَ أَنْ يُفْطِرَ. (بحارالأنوار، ج98، ص8- 9 به نقل از اقبال الأعمال) حضرت صادق علیه السلام فرمود: مستحبّ است که اگر روزه دار توانایی داشت، قبل از افطار ، نماز خود را بخواند. 2) رجاء بن أبی ضحّاک نقل می کند که حضرت رضا علیه السلام در مسیر خراسان، هرگاه روزه می گرفت، قبل از افطار، نماز می خواند. (بحارالأنوار، ج96، ص314 به نقل از عیون اخبارالرضا علیه السلام) 3) مرحوم سید بن طاووس در «اقبال الأعمال» می نویسد: در روایات ائمه علیهم السلام آمده است که در ماه رمضان ، افطار کردن بعد از نماز خواندن مستحبّ است  و به قبولی عبادت نزدیک تر می باشد. البته اگر عده ای بودند که نمی توانند صبر کنند تا نماز خوانده شود و سپس افطار نمایند، و از کسانی می باشند که افطار را مقدّم می شمارند، به خاطر رضای خدا و تعظیم مراسم افطار و کامل کردن عبادت الهی با ایشان افطار نمایید. امّا اگر قومی هستند که می توانند به افطار مشغول شوند و شما نسبت به تأخیر خود عذری بیاورید، نماز را قبل از افطار بخوانید. (بحارالأنوار، ج 98، ص8- 9 به نقل از اقبال الأعمال) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_6012330576558690858.pdf
370.8K
ادعیه شب اوّل ماه رمضان ✅ «اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»