سلام 🌹🍃
احوال شما😊
خدا قوت بده
#سوال
🌱🌱🌷
تا حالا شده برا #ازدواجت ، تا حالا شده برا #حل_مشکلت ، تا حالا شده برا #جبران_اشتباهت ، تا حالا شده برا کوتاهی هات در حق کسی که مرتبط هست بهت،
تا حالا شده بخاطر تصمیمی که میخوای برا امری بگیری، ووو بیشمار تا حالا شده ... ،
#بگی_امام_زمان جونم به فدات ، نظر شما چیه من باید چکار کنم
نه نه پس #عقل ما چکاره هست این وسط ❓
بگیم آقا جونم فدات
در فلان مساله این نظر من هست شما چی صلاح میدونی 😊
اونوقت دو رکعت نماز حضرت رو تو همون خونه یا همون جایی که هستیم بخونیم و راهکار از حضرت بگیریم❓
🌷🍃🍂🍃🌷
نه نه ، به خانوم حضرت زهرا و حضرت امیر جونم به فداشون ، بگیم راستی رضایت شما در فلان مساله ی من چی هست ❓
🌷🍃🍂🍃🌷
تا حالا شده بگیم خدایا ای خالق من
#پازل_زندگیم رو اون جوری بچین که خودت میخوای ❓😊
⁉️#چه_کسی و #کدام_نژاد در اسلام برتر است؟!!!
☀️امام محمد باقر علیه السلام فرمود:
👤سلمان به همراه گروهی از قریش در مسجد نشسته بود. آنها درباره اصل و نسب خودشان سخن میگفتند و بر یكدیگر #فخر_فروشی میكردند. تا این كه به سلمان رسیدند.
👳♂️شخصی از (اعراب قبلیه ی قریش) از او پرسید: به من بگو ببینم:
😎تو كیستی و پدرت كیست و اصل و نسبت چیست؟
👤سلمان پاسخ داد: من سلمان بن عبدالله هستم.
✔️قبلاً #گمراه_بودم. خداوند به وسیله حضرت محمد (ص) مرا #هدایت_كرد.
✔️دارای عائله و خانواده بودم (پرهزینه بودم) خداوند به وسیله پیامبرش مرا #بینیاز_كرد(روزی بخشید و یاد داد قناعت پیشه کردم) .
✔️#غلام_بودم، خداوند به وسیله پیامبرش مرا #آزاد_كرد.
👈این اصل و نسب منِ سلمان فارسی است.
👤در حالی كه سلمان برای آنها سخن میگفت ، پیامبر (ص) به سوی آنها آمد و سلمان همه ماجرا را برای آن حضرت تعریف كرد.
☀️رسول خدا (ص) فرمود:
#ای_قریش (که فرخ فروشی می کنید به واسطه ی نژاد پرستی )!
‼️حسب و نسب مرد،
✅ #دین_اوست و
✅ #جوانمردی_اش به
✅ #اخلاقش و
‼️اصل و ریشه او،
✅ (میزان) #عقل اوست.
🕋پروردگار در قرآن كریم فرموده است:
«يَآ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ » (الحجرات 13)
#ای_مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اما اینها نشانه های برتری #نیست، بلکه) #گرامیترین_شما نزد خداوند #با_تقواترین شماست؛ یقیناً خداوند دانا و آگاه است (بر نیت و کردار شما)!
☀️ سپس فرمود: ای سلمان! هیچ كدام از آنها جز بر اساس میزان تقوا و پرهیزگاریاش بر تو برتری ندارد. چنان چه پرهیزگاری از آن تو باشد، #تو_از_همه_آنها_برتری.
📚اصول كافی، ج ۲، ص ۱۸۱، ح ۲۰۳
🤔تابعیت از #عقل یا #اکثریت
♻️وقتی به بعضیا میگی حجابت کامل نیست، میگن: بقیه رو نمیبینی؟ اونا از من #بدحجاب ترن !
یا میگن؛ همه همینطورن ... !!
🔺این افراد تصور میکنن #خوبی و #بدی هر کاری به عمل اکثریت بستگی داره ...❗️
در حالی که هم #عقل اینو رد میکنه هم #قرآن.
👈اگه اکثر مردم دزدی کنن، دروغ بگن یا زبالههاشون رو توی خیابون بریزن، چون اکثریت این کار رو میکنن، دیگه بد نیست و عیبی نداره⁉️😒
💯روشنه که صرف تبعیت اکثریت افراد جامعه از چیزی، نمیتونه دلیل مطلوب و موجه بودن اون باشه و در قرآن بارها به این موضوع اشاره شده؛
🔹أكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ
بيشترشان تعقل نمىكنند(۱)
🔹أكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ
بیشترشان نمىدانند(۲)
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
1️⃣ مائده: ۱۰۳ ، عنکبوت: ۶۳ ،
حجرات: ۴
2️⃣ نحل: ۷۵ و ۱۰۱ ، قصص: ۱۳ و ۵۷
زمر: ۲۹ و ۴۹ ، انعام: ۳۷
اعراف: ۱۳۱ ، انفال: ۳۴
یونس: ۵۵ ، انبیا: ۲۴
نمل: ۶۱ ، لقمان: ۲۵
دخان: ۳۹ ، طور: ۴۷
🔴 عوامل #تقویت کننده #عقل در #طب_اسلامی👇
🍃🌹بوی خوش 👇
پیامبرصل الله علیه و آله فرمودند :
هیچ بنده ای از خوش بو کننده های طبیعی استفاده نکند مگر انکه عقلش زیاد شود.
🌹🍃 برگ چغندر 👇
امام رضا علیه السلام فرمودند :
برگ چغندر عقل را محکم کرده و خون را صاف می نماید.
🍃🌹 حجامت 👇
پیامبرصل الله علیه و آله فرمودند :
حجامت ، عقل را زیاد می کند و قدرت حافظه را افزایش می دهد.
🌹 🍃خرفه 👇
پیامبرصل الله علیه و آله فرمودند:
بر شما باد خرفه ، زیرا زیرکی می دهد و اگر فقط یک چیز باشد که عقل را زیاد می کند ، همان است.
🍃🌹سداب 👇
امام کاظم علیه السلام فرمودند:
سداب ، عقل را زیاد می کند.
🌹🍃 سرکه 👇
امام صادق علیه السلام فرمودند :
سرکه ، عقل را محکم می کند.
🍃🌹 کدو 👇
پیامبرصل الله علیه و آله فرمودند :
بر شما باد کدو ، زیرا عقل را زیاد کرده و مغز را بزرگ می کند.
🌹🍃 کرفس 👇
پیامبرصل الله علیه و آله فرمودند :
بر شما باد کرفس ؛ زیرا اگر بنا بود فقط یک چیز عقل را زیاد کند ، آن همین بود.
🍃🌹 کندر 👇
پیامبر صل الله علیه و آله فرمودند :
به زنان باردارتان ، کندر بخورانید ؛ زیرا اگر کودک در شکم مادر با کندر تغذیه شود ، قلبش محکم و عقلش زیاد می شود.
🌹🍃 گوشت 👇
امام صادق علیه السلام فرمودند :
گوشت ، گوشت را رشد می دهد و عقل را زیاد می کند و کسی که آن را چند روز ترک نماید ، عقلش فاسد می شود.
🍃🌹 مسواک 👇
امام باقر علیه السلام فرمودند :
مسواک زدن ، بلغم را برطرف نموده و عقل را زیاد می کند.
🌹 🍃هلیله سیاه و شکر سرخ 👇
امام رضاعلیه السلام فرمودند :
کسی که بخواهد عقلش زیاد گردد ، هیچ روز از خانه خارج نشود ، مگر بعد از آن که در حالت ناشتا ، سه هلیله با شکر سرخ بجود.
📚 منابع:
دراسة فی طب الرسول المصطفی آیت الله تبریزیان
بحارالانوار
💥أرزش عقل💥
📝قالَ الإمام الكاظم عليه السّلام: ما قُسِّمَ بَيْنَ الْعِبادِ أفْضَلُ مِنَ الْعَقْلِ، نَوْمُ الْعاقِلِ أفْضَلُ مِنْ سَهَرِالْجاهِلِ.
🔷امام موسی کاظم(عليه السّلام) فرمودند: چيزی با فضيلتتر و بهتر از #عقل، بين بندگان توزيع نشده است. خواب آدم #عاقل افضل و بهتر از شب زنده داری جاهل است.
📓تحف العقول/ ۲۱۳
💠 عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ علیهالسلام قَالَ: «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا، وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ، فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهَا أَحْلَامَهُم.¹»
🔆 #امام_محمد_باقر عليهالسّلام فرمود: هنگامى كه #قائم ظهور میكند، دست خود را روى سر مردم میگذارد و بدان وسيله #عقول آنها جمع و #افكارشان كامل میگردد.
🎤 کلام فقیه:
⁉️ در اين دست چيست؟ اين دست به كجا متصل است؟ این چه قدرتیست که ممتاز از سایر قدرتهاست؟
✋🏻 #دست_رحمتش را بر سر بندگان میگذارد، عقل آن شخص #کامل میشود؛ دست روى سر هر كس كه میگذارد، كينه و حسد از دل او مىرود.
🤔 معناى اين حديث را خوب دقت كنید، انبياء براى چه آمدند؟
💖 آمدند كه #عقل بشر را بالا ببرند؛ #نفوس را به #صفات_حميده تزكيه كنند؛ بعد #قلوب را به #ايمان تقويت كنند؛ كارى كه صد و بيست و چهار هزار پيغمبر بايد در طول زمان بكنند، او به یک دست گذاشتن روى هر سرى مىكند.
📌 ۱. بحار الأنوار، ج۵۲، ص۳۲۸.
🎙 برگرفته از بیانات آیت الله العظمی وحید خراسانی
📆 ۸/ مهر/ ۱۳۸۳
◻️ #کلام_فقیه #امام_زمان
@haram110
🔴 بهتر از #آبدوغخیار
♻️ برای خنک شدن تو گرمای این روزها، گزینه ای که به ذهن خیلیا میرسه خوردن #آبــدوغ_خیــاره که باوجود طعم پرطرفدارش، متاسفانه عوارض متـنوع و زیادی داره..
از سـیاتیک و خواب آلودگی و کندی حواس بگیر تا ضعف اعصاب و سوءهاضمه و دردمفاصل....
❗️پس با وجود گرمای تابستان، خوراکی #جایگزین وجود نداره..؟
البته که با تنوع نعمتهای خدای مهربون این مشکل به راحتی قابل حله..
برای کسانیکه که از #حرارت و #گرمای_کبد رنج میبرند، یکی از بهترین خوراکیهای خنک کننده بی عارضه با کلی #خاصیت خرفه هست که آش #خرفه در جنوب مرسومه
بورانی خرفه یا حتی بصورت خام همراه با سبزی خوردن براحتی قابل استفاده هست..
این سبزی با #خواص_خارق_العاده ش، هیچیک از عوارض ماست و دوغ راهم نداره...
#کلسـترول را تنظیم کرده، با کاهش تصلب شرائین خطر سکته قلبی را کاهش میدهد و به کاهش وزن افراد #گرم_مزاج کمک میکند.
از نظر طب رایج حاوی مقادیر بسیاری امگا3 و دوپامین و ریزمغزیهای فراوان دیگری میباشد..
برای درمان #بیــش_فعــالی و #اوتیســـم بسیار کاربرد دارد.
برای درمان اســـهال و بواســیر و خونریزی گوارش مفید است.
و نیز از رسول اکرم صلیالله علیه و آله و سلم که فرمودند: «علیکم بالفرفخ.» یعنی «بر شما باد خوردن خرفه.» چرا؟ «…آن #زیرکی دهد و اگر یک چیز باشد که #عقل را افزون کند، همان است.»
🔹 نکته: البته آبدوغخیار نیز برای #نوجوانانِ_گرم_مزاج خواص بسیاری دارد منتها امروزه نه خیارها خیارند و نه لبنیات سالم در دسترس...
هدایت شده از حرم
🔴 عوامل #تقویت کننده #عقل در #طب_اسلامی👇
🍃🌹بوی خوش 👇
پیامبرصل الله علیه و آله فرمودند :
هیچ بنده ای از خوش بو کننده های طبیعی استفاده نکند مگر انکه عقلش زیاد شود.
🌹🍃 برگ چغندر 👇
امام رضا علیه السلام فرمودند :
برگ چغندر عقل را محکم کرده و خون را صاف می نماید.
🍃🌹 حجامت 👇
پیامبرصل الله علیه و آله فرمودند :
حجامت ، عقل را زیاد می کند و قدرت حافظه را افزایش می دهد.
🌹 🍃خرفه 👇
پیامبرصل الله علیه و آله فرمودند:
بر شما باد خرفه ، زیرا زیرکی می دهد و اگر فقط یک چیز باشد که عقل را زیاد می کند ، همان است.
🍃🌹سداب 👇
امام کاظم علیه السلام فرمودند:
سداب ، عقل را زیاد می کند.
🌹🍃 سرکه 👇
امام صادق علیه السلام فرمودند :
سرکه ، عقل را محکم می کند.
🍃🌹 کدو 👇
پیامبرصل الله علیه و آله فرمودند :
بر شما باد کدو ، زیرا عقل را زیاد کرده و مغز را بزرگ می کند.
🌹🍃 کرفس 👇
پیامبرصل الله علیه و آله فرمودند :
بر شما باد کرفس ؛ زیرا اگر بنا بود فقط یک چیز عقل را زیاد کند ، آن همین بود.
🍃🌹 کندر 👇
پیامبر صل الله علیه و آله فرمودند :
به زنان باردارتان ، کندر بخورانید ؛ زیرا اگر کودک در شکم مادر با کندر تغذیه شود ، قلبش محکم و عقلش زیاد می شود.
🌹🍃 گوشت 👇
امام صادق علیه السلام فرمودند :
گوشت ، گوشت را رشد می دهد و عقل را زیاد می کند و کسی که آن را چند روز ترک نماید ، عقلش فاسد می شود.
🍃🌹 مسواک 👇
امام باقر علیه السلام فرمودند :
مسواک زدن ، بلغم را برطرف نموده و عقل را زیاد می کند.
🌹 🍃هلیله سیاه و شکر سرخ 👇
امام رضاعلیه السلام فرمودند :
کسی که بخواهد عقلش زیاد گردد ، هیچ روز از خانه خارج نشود ، مگر بعد از آن که در حالت ناشتا ، سه هلیله با شکر سرخ بجود.
📚 منابع:
دراسة فی طب الرسول المصطفی آیت الله تبریزیان
بحارالانوار
هدایت شده از حرم
🔴 عوامل #تقویت کننده #عقل در #طب_اسلامی👇
🍃🌹بوی خوش 👇
پیامبرصل الله علیه و آله فرمودند :
هیچ بنده ای از خوش بو کننده های طبیعی استفاده نکند مگر انکه عقلش زیاد شود.
🌹🍃 برگ چغندر 👇
امام رضا علیه السلام فرمودند :
برگ چغندر عقل را محکم کرده و خون را صاف می نماید.
🍃🌹 حجامت 👇
پیامبرصل الله علیه و آله فرمودند :
حجامت ، عقل را زیاد می کند و قدرت حافظه را افزایش می دهد.
🌹 🍃خرفه 👇
پیامبرصل الله علیه و آله فرمودند:
بر شما باد خرفه ، زیرا زیرکی می دهد و اگر فقط یک چیز باشد که عقل را زیاد می کند ، همان است.
🍃🌹سداب 👇
امام کاظم علیه السلام فرمودند:
سداب ، عقل را زیاد می کند.
🌹🍃 سرکه 👇
امام صادق علیه السلام فرمودند :
سرکه ، عقل را محکم می کند.
🍃🌹 کدو 👇
پیامبرصل الله علیه و آله فرمودند :
بر شما باد کدو ، زیرا عقل را زیاد کرده و مغز را بزرگ می کند.
🌹🍃 کرفس 👇
پیامبرصل الله علیه و آله فرمودند :
بر شما باد کرفس ؛ زیرا اگر بنا بود فقط یک چیز عقل را زیاد کند ، آن همین بود.
🍃🌹 کندر 👇
پیامبر صل الله علیه و آله فرمودند :
به زنان باردارتان ، کندر بخورانید ؛ زیرا اگر کودک در شکم مادر با کندر تغذیه شود ، قلبش محکم و عقلش زیاد می شود.
🌹🍃 گوشت 👇
امام صادق علیه السلام فرمودند :
گوشت ، گوشت را رشد می دهد و عقل را زیاد می کند و کسی که آن را چند روز ترک نماید ، عقلش فاسد می شود.
🍃🌹 مسواک 👇
امام باقر علیه السلام فرمودند :
مسواک زدن ، بلغم را برطرف نموده و عقل را زیاد می کند.
🌹 🍃هلیله سیاه و شکر سرخ 👇
امام رضاعلیه السلام فرمودند :
کسی که بخواهد عقلش زیاد گردد ، هیچ روز از خانه خارج نشود ، مگر بعد از آن که در حالت ناشتا ، سه هلیله با شکر سرخ بجود.
📚 منابع:
دراسة فی طب الرسول المصطفی آیت الله تبریزیان
بحارالانوار
❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
💠 مذهب جعفری
✨ انوار فضايل و مناقب و علوم حضرت #امام_جعفرالصادق علیهالسلام، آنچنان بر آفاق و انفس تابيده است كه عامه و خاصه و دوست و دشمن بدان اعتراف نمودهاند.
🔶 امامِ مذهبِ مالكيه لعین میگويد:
«چشم من افضل از جعفر بن محمد علیهماالسلام در #زهد و #فضل و #ورع و #عبادت نديده است! ¹»
🔷 همچنين میگويد:
«چشمى نديده و گوشى نشنيده و به قلب بشرى خطور نكرده است افضل از جعفر #صادق علیهالسلام از جهت #فضل و #علم و #عبادت و #ورع. ²»
❇️ #جعفر بن محمد الصادق علیهماالسلام، شخصيتى است كه به اعتراف امامِ عامه، هيچ ديدهاى افضل از او در فضايل علمى و اخلاقى و عملى نديده است!
🚫 و روشن است كه به حكم #عقل، تبعيت از فاضل با وجود #افضل، ترجيح مرجوح بر راجح بوده و #قبيح است و فطرت هر عاقلى از آن متنفّر است؛
📖 و به حكم #كتاب خداوند متعال كه فرمود: ﴿أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِى هُوَ أَدْنَى بِالَّذِى هُوَ خَيْرٌ ³ ﴾،
ضلال مبين است و هر مسلمانى از آن بيزار است؛
✅ بنابراين پيروى از #مذهب_جعفرى به حكم عقل و فرمان خدا ثابت است.
📌 ۱. مناقب آل أبى طالب، ج۴، ص۲۷۵
۲. مناقب آل أبى طالب، ج۴، ص۲۴۸
۳. بقره/۶۱
📚 برگرفته از کتاب به ياد آن كه مذهب حق يادگار اوست، آیت الله شیخ حسین وحید خراسانی حفظه الله تعالی
🟢ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🟢
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..
حرم
┏◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚┓ ☆اَلابِذِکرِاللهتَطمَئِنَّالقُلوب ☆☆رمان بلند امنیتی-بصیرتی-عاشقانه ☆ #کا
┏◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚┓
☆اَلابِذِکرِاللهتَطمَئِنَّالقُلوب
☆☆رمان بلند امنیتی-بصیرتی-عاشقانه
☆ #کابوس_رویایی
☆☆قسمت ۱۶۹ و ۱۷۰
خودم را به ترفندی قایم میکنم.بالاخره بعد از تعقیب و گریزی طولانی وارد خانهای کلنگی و قدیمی میشود. تا غروب دم در کشیک میکشم اما خبری نمیشود.
کیوان هم از خانه بیرون نمیآید.ادرس جایی که آمدهام را یادداشت میکنم تا فراموشم نشود. به محض رسیدن تمام ماجرا را برای نرگس تعریف میکنم.نرگس هم مثل من عصبی شد:
_چه کارا! شما دوتا آدم عاقل و بالغ هستین. زندگی دونفرهی شماست به سازمان مربوط نیست! تو کاری نکردی که شوهرتو ازت بگیرن.
در دل جواب نرگس را اینطور میدهم که تنها اشتباه من گفت و گوی باتوست.لبخند تلخی میزنم:
_اینا برای سازمان #اهمیت نداره. با این که منو پیمان بهم علاقه داشتیم که ازدواج کردیم اما از همون اول بهمون گوشزد کردن که این یه ازدواج #تشکیلاتیه. ازدواج تشکیلاتی هم یعنی هروقت سازمان #بخواد میتونه ما رو از هم جدا کنه و حتی پیمانو راضی کنه که منو #طلاق بده.
اخم نرگس پررنگتر میشود.
_چقدر بد! کاش تو و آقاپیمان زودتر ازین تشکیلات جدا بشین.شما ها واقعا حیفید. این تشکیلات اساس درستی نداره.خدا رو نفی میکنه و امام هم قبولشون نداره.
آهی از عمق پشیمانی میکشم...
_نمیشه. بیرون اومدن از تشکیلات سخته مخصوصا وقتی که ما بیشتر راهشو رفتیم.
اگه ذره ای تردید توی ما ببینن #نابودمون میکنن تا اسرارشون #فاش نشه.بعدشم من هرطور بود بیرون میآمدم اما پیمان هم دلباختهی این تشکیلات شده.چشم دوخته به #غنائمی که بعد فروپاشی پهلوی به دست میاره. من می ترسم با این کارا سرشو به باد بده!
دست مهربانی نرگس به شانه ام می نشیند.
سعی دارد دلداری ام دهد.
_نترس خدا بزرگه. تو باید سعی کنی آگاهش کنی.
بلافاصله بعد از پیشنهاد نرگس میگویم. همین الانش هم به من بیاعتماد شدند و اگر به مرز آن برسم نیست میشوم.همین حالا مرا از پیمان جدا میکنند.آن شب نرگس کلی برایم از #اختیار، #عقل و #عاقبت_به_خیری میگوید. میدانم درست است اما انگار پا در گردابی گذاشتهام که حق برگشت از آن را ندارم.کاش ذرهای شهامت در وجودم بود.از این دوراهی حالم بهم میخورد.صبح پیش از اینکه نرگس بیدار شود از خانه بیرون میزنم.
خیابانها پر شده از سرباز و تانک. #مردم هم مهرهی اصلی این روزها هستند که برای باز کردن #فرودگاه به دولت اعتراض میکنند.از دور خانه را میپایم.فردی از خانه بیرون میآید.وقتی خوب با نگاهم در صورتش زل میزنم متوجه میشوم کیوان است.این بار لباس فقرا را پوشیده.بدنبالش به راه میافتم. بعد از سر زدن به کلی مغازه و گشتن وارد کوچهای میشود.که از کوچهی روبرو مردی با قد و قامتی شبیه به پیمان میآید.خوب که در چهرهاش دقیق میشوم یقین میکنم خودش است.مبهوت دیدنش میشوم. حواسش به من نیست.دست روی دهانم میگذارم تا صدای گریهام را نشنود.کیوان بیرون میآید.چیزی به پیمان میگوید و میرود. حال که او رفته میتوانم پیشبروم. صورتم را میپوشانم تا نفهمند من هستم. با صدای تیک در باز میشود
_کسی نیست؟ صابخونه؟
پاسخی نمیشنوم و در را به آرامی باز میکنم.همانکه از پله بالا میروم صدا میکنم که یکهو کسی مرا از پشت میکشد و اسلحه را روی شقیقهام میبینم.نفسم بند میآید و نجوای زیبای پیمان در گوشم میپیچد:
_تو کی هستی؟
_مَ... منم پیمان!
صدایم برایش آشنا میشود.دستش از روی دهانم شل میشود.مرا از خودش فاصله میدهد. برمیگردم
_تو اینجا چیکار میکنی
_اینجا چیکار میکنم؟؟فکر کردم خوشحال میشی.
_خُ... خب شوکه شدم.. آخه تو...
_آره، زندان بودم.آزاد شدم. در به در دنبالت بودم. آدرستو از کیوان خواستم اما بهم نداد.میدونی چی کشیدم تا برسم بهت؟؟؟ میدونی؟؟
چیزی نمیگوید. کاش شادی کند.کاش تنها بگوید آفرین! یا بگوید خوش آمدی اما دریغ...سر پایین میاندازم و قدمی به طرف در برمیدارم.آستین کتم را می کشد.
_کجا میری؟
_هر جا که منو بخوان!
_دیوونه! زندان مغزتو تعطیل کرده؟
بیهیچ حسی نگاهم را در چشمانش تزریق میکنم خواستم بگویم: "بدترین چیز اینه که ماهها زل بزنی به آسمون و با خودت بگی یعنی اونم زیر این آسمونه؟ و دلخوش باشی به همینکه آبی این آسمون روی سرشه.آره! مغزمو تعطیل کرد اما نه زندان... دوری! دلتنگی! اینا منو داغون کرد. روحمو خشکوند..." چیزی نگفتم. گریه امان نداد.جلوی در میایستد و با ترحم میگوید:
_بمون!
_برو کنار. بهتره برم تا تو هم راحت باشی.
_احمق! اگه حرفی میزنم بخاطر خودته.
سازمان بهت مشکوکه.
_مگه من چیکار کردم؟؟؟
_رفت و آمد با فردی که درست نیست. باهاش رفت و آمد داشته باشی.
مطمئنم این زهر را سمیرا ریخته.از کوره در میروم و با خشم به پیمان زل می زنم.
☆ادامه دارد.....
☆☆نویسنده؛ مبینا رفعتی(آیه)
☆
┗◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛┛
┏◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚┓
☆اَلابِذِکرِاللهتَطمَئِنَّالقُلوب
☆☆رمان بلند امنیتی-بصیرتی-عاشقانه
☆ #کابوس_رویایی
☆☆قسمت ۱۷۵ و ۱۷۶
صبح که بیدار میشوم حامد هنوز سر جایش خواب است.برمیخیزم و به طرف حیاط میروم.از کنار در اتاق سمیرا که رد میشوم صداهایی به گوشم میرسد.
گوش تیز میکنم:
_فکر کرده فقط خودش زرنگه! مگه من میزارم جلوم زیگ زاگی بری ها؟ این عروسکا سهم منن! آره...
از لای در که باز است نگاهی به داخل میکنم.سمیرا وسط اتاق نشسته. دورش پر شده از روزنامه و کاغذ.دستش را بالا میآورم.بوسه ای به کاسه و تُنگی میزند.از تَرَکها و رنگ و رو رفتگی اش میتوان فهمید #عتیقه است!
هرچه میگذرد نفرتم نسبت به او شعلهورتر میشود.ترجیح میدهم سکوت کنم و به کارم برسم.صدای در حیاط را که میشنود، هول میشود
_کیه؟ کیه؟
_نترس. منم رویا.
آهانی میگوید و میرود.
بعد که میخواهم برگردم داخل میفهمم گوشهی پرده تکان خورد.مطمئنم او مرا زیر نظر داشته است.روزهای بهمن برایم رنگ و بوی خاصی ندارد.برعکس من، مردم بر لبشان خندهای کشیده نقش بسته.کوچههایی که چراغانی شدهاند و عکس آیت الله خمینی را زدهاند.دیوارهای سخنگو! پشت هر شعاری #دریایی از کلمات و #فکرها خفته است.از کلاسهای عقیدتی برمیگردم. وارد خانه میشوم.کسی در خانه نیست. از بیحوصلگی به رادیو پناه میبرم. دستور امام را مبنی بر تشکیل دولت موقت اعلام میکند.و این دولت تا زمان #رای_گیری_اصلی موقتاً امور را به دست خواهد داشت.کتابهایی که از طرف سازمان به من داده شده را برمیدارم و نگاه میکنم.هرچه به عمق مطالب میروم #مغالطهی به ظاهر درست بیشتر میشود و افکارم را میبلعد.نمیدانم چه درست و چه غلط؟ که حرفهای ✨نرگس و حاج رسول✨ را سعی دارم به خاطر آورم.
میخواهم #خدای آنها را با #افکار این ها #بسنجم.هرچه فکر میکنم جور درنمیآید
در کلاس ها خیلی شاهد هستم که مربی #عمداً از سفسطه هایی استفاده میکند تا ذهن ما را مغلوب کند. وقتی #عقل (ناقصم) را به کار میاندازم میبینم بعضی حرفهای اسلام جور درنمیآید و مربی دقیقاً دست روی چنین نقطههایی میگذارد.سمیرا و حامد عصر برمیگردند.
سمیرا به نظر عصبانی میرسد.یک راست به اتاقش میرود و در را با شدت بهم میکوبد. از حامد میپرسم:
_چی شده؟
_خودمم زیاد در جریان نیستم اما هرچی هست از مرکزیته.امروز اونجا بوده.
_مرکز؟
سری به علامت مثبت تکان میدهد.کمی بعد سمیرا از اتاق بیرون میآید.رو به من میکند:
_از فردا قراره وارد کار تبلیغاتی بشی.خوب باید کارتو انجام بدی.اگه بتونی چند نفرو جذب کنی سازمان شکش برداشته میشه.
_چه تبلیغاتی؟
_یه عده ای فردا میان دنبالت.فعلا لازم نیست چیزی بدونی.
بعد هم دوباره به اتاق میرود و دیگر بیرون نمیآید.آن شب همش به این فکر میکنم که چطور باید تبلیغ کنم وقتی خودم در #شک هستم؟ صبح کیف کولهای را سمیرا به دستم میدهد و میگوید ممکنه لازم شود.یک وانت زرد رنگ دم در ایستاده و توی بارش بند و بساط بلندگو چیدند.یک مرد راننده است و دو مرد عقب و زنی هم کنار راننده نشسته.پیش زن مینشینم و بی هیچ حرفی به راه میافتیم.یک ربع بعد ماشین میایستد.پیاده میشویم. روبرویمان یک مدرسه است."دبیرستان دخترانهی شهناز" هرچهارنفرشان درگیر میکروفن و... هستند.به زن میگویم:
_باید چیکار کنم؟
روی میزی که آوردند درحال چیندن کتاب، روزنامه و پوستر هستند.میگوید بروم و آنها را بچینم. نگاهی به تیتر روزنامهها با عنوان روزنامهی مجاهد میاندازم.مشغول خواندن هستم. دربارهی مسائل روز نوشتند و خبر داغشان دیدار مسعودرجوی با امام است که او آیتاللهخمینی را امام خطاب کرده!!کتابها را مرتب میکنم.مردها پارچهی بزرگی نصب میکنند که رویش نوشته شهدای مجاهدین خلق.زنگ مدرسه به صدا درمیآید.درها باز میشود.
بسیاری از دختران از سر کنجکاوی پیش میآیند و کتاب و روزنامه برمیدارند.
زنی در میکروفن فوت میکند.
📢_اِهم اِهم...دخترای گل، دوشیزههای جوان چند دقیقه اینجا جمع بشید.
معلمها یکی یکی بیرون میآیند و فقط دو یا سه نفری بین بچه ها میایستند.
📢_به نام خلق ایران...دخترای گل و مربیان سخت کوش، ازتون میخوام چند لحظه به حرفهایی که میزنم گوش بدین.ملت ایران همیشه در صحنه بوده و ما هم مجاهدین در راه آزادی مردم بودیم.عکسهایی که مشاهده میکنین، عکس شهداییست که بدست حکومت کثیف پهلوی ریخته شده.شهیدمحمد حنیف نژاد، شهیدسعیدمحسن و شهید علی اصغر بدیع زادگان همهی اینها جگرگوشههای ما هستند که به جرم آزادی تیر باران شدن.اگر میخواین راه این شهدا رو ادامه بدین لطفا توجه کنین بهپوسترها و کتابها.حتما بردارید و مطالعه اش کنین.اونایی هم که میخوان جدی این راه رو دنبال کنن لطفا اسامی شون رو به خانم ثریا بدن.
☆ادامه دارد.....
☆☆نویسنده؛ مبینا رفعتی(آیه)
☆
┗◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛┛