eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
629 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
ی جالب مولانا علی ابن موسی الرضا (علیهم السلام) با یحیی بن ضحاک سمرقندی در حضور ملعون عده ای از حضرت رضا علیه السلام خواهش کردند که در حضور مأمون در مناظره‌ای در مورد شرکت کند. امام پذیرفتند، مجلسی تشکیل شد و «یحیی بن ضحاک سمرقندی» برای بحث با ایشان دعوت شد. امام علیه السلام فرمودند: «بپرس!» او گفت: «شما بپرسید ای پسر رسول خدا تا ما به سؤال شما افتخار کنیم.» امام علیه السلام فرمودند: 🌺 «ای یحیی! نظر تو درباره کسی که می‌کند راستگوست ولی به راستگویان، نسبت دروغ‌گویی می‌دهد، چیست؟ آیا چنین کسی و پیرو دین حق است یا ؟» یحیی مدتی به فکر فرو رفت و چیزی نگفت. مأمون گفت: «چرا جواب نمی‌دهی؟» یحیی گفت: «سؤالی از من کرد که نمی‌توانم پاسخ دهم.» مأمون از حضرت رضا علیه السلام پرسید: «منظورتان از این سؤال چه بود؟» امام علیه السلام فرمودند: 🌺 «من از یحیی با کنایه پرسیدم اگر راستگو بوده، پس راویان صادق و راستگو که گفته اند ابوبکر بر فراز منبر رسول خدا اعلام کرد: « شما مرا امیر خود قرار دادید ولی من بهتر از شما نیستم.» باید این سخن هم راست باشد و اگر این سخن ابوبکر راست است می گوییم امیر باید از رعیت بهتر باشد، پس ابوبکر امام نیست. همچنین از قول ابوبکر نقل کرده اند که گفته است: «من شیطانی دارم که مرا می کند و من گرفتار او هستم.» اگر ابوبکر راستگوست و این سخن هم راست است، پس نمی تواند امام باشد چون نمی تواند در امام تصرف کند و نیز از نقل کرده اند که گفته است: «امامت ابوبکر یک کار ناگهانی و بدون مقدمه بود که خداوند ما را از شر آن حفظ کرد، پس هر کس این کار را تکرار کند، او را بکشید.» اگر عمر راستگو بود پس امامت ابوبکر به نظر عمر هم صحیح نبوده و اگر دروغ گفته که خودش برای زعامت و رهبری مسلمین لیاقت ندارد.» سخن حضرت که به اینجا رسید مأمون آن چنان عصبانی و ناراحت شد که بی مقدمه فریادی کشید که همه آن عده متفرق شدند. سپس رو کرد به بنی هاشم و گفت: « مگر من نگفتم حضرت رضا (علیه السلام) را شروع کننده بحث قرار ندهید و بر علیه او جمع نشوید؟ اینها علمشان از علم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است.» 📚 بحارالأنوار، ج ۱۰، ص ۳۴۸، ح ۶ مناقب آل ابی طالب، ج ۲، ص ۴۰۴_۴۰۵
الا کرم ز تو مشهور یا #امام_جواد کلام توست همه نور یا امام جواد ائمه‌اند #جواد و توئی جواد همه که گشته جود تو مشهور یا امام جواد اگر چه نزد شما آبروی نیست، مرا مکن ز درگه خود دور یا امام جواد #گدایی ام به درت جز بهانه‌ای نبوَد مراست وصل تو منظور یا امام جواد به روی #زائر تو بوسه می‌زند جبریل به ذکر «سعیک مشکور» یا امام جواد به #کاظمین تو روی نیاز برده کلیم سلام می‌دهد از طور یا امام جواد جحیم اگر تو نگاهش کنی حدیقۀ گل بهشت بی تو کم از گور یا امام جواد اگر چه ران ملخ هم ندارم ای مولا مرا بخوان به درت مور یا امام جواد خدا ثنای تو را گفته و چگونه مرا بوَد ثنای تو مقدور یا امام جواد لب تو داشت تبسّم، ولی دلت را بود هزارها غم مستور یا امام جواد ندید دختر #مأمون جلال و قدر تو را چو بود چشم دلش کور یا امام جواد هزار مرتبه نفرین به #دختر_مأمون که شد به قتل تو مسرور یا امام جواد فراز بام به گرد تن تو بگرفتند پرندگان هوا شور یا امام جواد شهادت تو در آن حجره با لب تشنه بوَد تجسّم #عاشور یا امام جواد
🔻مسمی شدن حضرت سلطان اباالحسن علی بن موسی الرضا علیه‌السلام به لقب «رضا» به امر الهی علامه مجلسی در ذکر احوال امام رئوف علیه‌السلام می‌نویسد: «کنیت آنحضرت ابوالحسن است و القاب او و صابر و فاضل و رضی و وفی وقرة العین مومنین و غیظ الملحدین است وحقتعالی برضا موسوم ساخته و اینکه ملاعین اهل سنت میگویند که آنحضرت را برضا موسوم ساخت اصلی ندارد و نام مبارک او علیست و در تورات منیر است و در انجیل راضی و درزند کنا و در کتاب براهمه خشنود و در کتاب انکلیون برگزیده پدر بزرگوارش موسی بن جعفر است و مادر او ام ولد است و ام البنین نام دارد و بروایت دیگر او را تکتم و نجمه و اروی و حمیده نیز گویند..» 📚تذکرة الائمه (علیهم السلام) ،علامه محمدباقر مجلسی،باب دهم 🟢 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟢
🟣علامه مجلسی (رحمت الله علیه) مینویسند : فلما شاع خبر وفاة الامام موسى بن جعفر في المدينة اجتمع أهلها على باب ام أحمد ، وسار أحمد معهم إلى المسجد ولما كان عليه من الجلالة ، ووفور العبادة ونشر الشرايع ، وظهور الكرامات ظنوا به أنه الخليفة والامام بعد أبيه فبايعوه بالامامة ، فأخذ منهم البيعة ثم صعد المنبر وأنشأ خطبة في نهاية البلاغة ، و كمال الفصاحة ، ثم قال : أيها الناس كما أنكم جميعا في بيعتي فاني في بيعة أخي علي بن موسى الرضا واعلموا أنه الامام والخليفة من بعد أبي ، وهو ولي الله و الفرض علي وعليكم من الله ورسوله طاعته ، بكل مايأمرنا . فكل من كان حاضرا خضع لكلامه ، وخرجوا من المسجد ، يقدمهم أحمد ابن موسى وحضروا باب دار الرضا فجددوا معه البيعة ، فدعا له الرضا وكان في خدمة أخيه مدة من الزمان إلى أن أرسل المأمون إلى الرضا وأشخصه إلى خراسان وعقد له خلافة العهد . ترجمه : هنگامیکه خبر در پیچید ؛ مردم به در آمدند و را با خود به بردند . زیرا میکردند که پس از ، و بعد ، فرزند امام کاظم جناب است ! به همین جهت در امر با او کردند ! حضرت شاهچراغ نیز از مردم مدینه بیعت گرفتند و سپس بر بالا رفتند و ای را قرائت فرمودند . آنگاه تمامی حاضرین را مخاطب ساخته و خواست که غائبین را نیز آگاه سازند و فرمودند : اکنون که تمامی شما در بیعت من هستید ، من خود در برادرم میباشم . بدانید بعد از پدرم ، برادرم ، و ی به حق و است و از جانب خدا و رسول بر من و شما است که امر آن بزرگوار را کنیم و به هر چه امر فرماید گردن نهیم . تا آنجا که همه حاضران گفته های آن بزرگوار را اطاعت کردند و به همراه به خانه امام رضا آمده و همگی با امام رضا بیعت نمودند و امام رضا درباره برادرشان احمد کردند و فرمودند : همچنان که را پنهان و ضایع نگذاشتی ، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد . مصدر : بحارالأنوار ، جلد 48 ، صفحه 308 🟣شیخ عباس قمی (رحمت الله علیه) مینویسند : وفي كتاب شد الازار في حط الاوزار عن زوار المزار في مزارات شيراز وشرح حال جمع كثير منهم تأليف معين الدين ابى القاسم جنيد بن محمود الشيرازي ألفه في حدود سنة 791 قال السيد الامير احمد بن موسى بن جعفر ابن محمد بن علي بن الحسين بن علي المرتضى (عليهم السلام) قدم شيراز فتوفى بها في ايام المأمون بعد وفاة اخيه علي الرضا بطوس وكان اجودهم جودا وأرأفهم نفسا قد اعتق ألف رقبة من العبيد والاماء في سبيل الله تعالى وقيل استشهد ولم يوقف على قبره حتى ظهر في عهد الامير مقرب الدين مسعود بن بدر فبنى عليه بناء وقيل وجد في قبره كما هو صحيحا طرى اللون لم يتغير وعليه لامة سابغة وفي يده خاتم نقش عليه (العزة لله احمد بن موسى) فعرفوه به ثم بني عليه الاتابك ابوبكر بناء ارفع منه ثم ان الخاتون تاش وكانت خيرة ذات تسبيح وصلاة بنت عليه قبة رفيعة وبنت بجنبها مدرسة عالية وجعلت مرقدها بجواره . ترجمه : در ایام ، به   کردند و بعد از ، در شیراز یافتند و برخی نیز گفته‌اند که به رسیدند . شریفشان مدتی مخفی بود ! تا اینکه در زمان کشف شد و ای برای آن بنا نمود . گویند که شریفشان در قبر ، تر و تازه مانده بود و از آن‌ جایی که در دست انگشتری داشته که نقش نگینش " العزّة لله احمد بن موسی " بوده است ، او را شناختند . بعد از آن ، بنایی بلندتر از اولی تأسیس کرد . سپس  که زنی و  بوده در سال ۷۵۰ هـجری قمری قبّه‌ ای بس عالی درست کرد و در جَنب آن مدرسه‌ ای عالی بنا نهاد و در جوار آن مرقدی هم برای خودش معین نمود . مصدر : الكنى والألقاب ، جلد 2 ، صفحه 351
⬛ شهادت امام رضا (صلواة الله علیه) 1️⃣ امام رضا فرمودند : شَرُّ خَلْقِ اللَّهِ فِي زَمَانِي يَقْتُلُنِي بِالسَّمِّ ⬅️ آفریده خداوند در این زمان ، مرا به‌ وسیله  می کشد (عيون أخبار الرضا ، جلد 2 ، صفحه 256) 2️⃣ امام رضا فرمودند : إِنِّي سَأُقْتَلُ بِالسَّمِّ مَظْلُوماً ⬅️ همانا من به زودی با سم ، مظلومانه خواهم شد (عيون أخبار الرضا ، جلد 2 ، صفحه 261) 3️⃣ امام رضا فرمودند : إِنِّي سَأُقْتَلُ بِالسَّمِّ مَظْلُوماً وَ أُقْبَرُ إِلَى جَنْبِ هَارُونَ ⬅️ همانا من به زودی با سم کشته خواهم شد و در کنار‌   می‌ شوم (عيون أخبار الرضا ، جلد 2 ، صفحه 227) 4️⃣ امام رضا فرمودند : وَ إِنِّي مَقْتُولٌ بِالسَّمِّ ظُلْماً وَ مَدْفُونٌ فِي مَوْضِعِ غُرْبَةٍ ⬅️ همانا من با و از روی می‌ شوم (عيون أخبار الرضا ، جلد 2 ، صفحه 255 و 254) 5️⃣ میگوید : امام رضا به من فرمودند : به ای که‌ هارون در آنجا است برو و از هر گوشه آن ، مشتی برایم بیاور . من رفتم و آنچه خواسته بودند را آوردم . چون مقابلشان رسیدم ؛ فرمودند : یکی یکی از آن (چهار مشت) خاک را به من بده . من آنها را به حضرت دادم و حضرت آنها را بوئیدند و بر زمین ریختند و فرمودند : در اینجا برایم قبری حفر می‌کنند . ای اباصلت فردا من بر این فاجر ( ) وارد می‌شوم . پس اگر از آنجا برهنه خارج شدم با من حرف بزن و من پاسخ تو را خواهم داد . اما اگر سرم را پوشیده بودم با من سخن نگو . اباصلت میگوید : وقتی صبح شد ... امام بر مأمون وارد شدند . مقابل مأمون طبقی از بود ... مأمون به امام گفت : شما از آن تناول کنید . امام فرمودند : مرا از خوردن آن معاف بدار . گفت : باید از آن بخوری ... امام از او گرفتند و از آن را در دهان مبارک شان گذاشتند ... آنگاه به سر کشیدند و خارج شدند . اباصلت میگوید : من با امام سخن نگفتم تا وقتی که داخل خانه شدند و فرمودند : درها را ببندید ... در این هنگام دیدم جوانی خوشروی (امام جواد) داخل شدند ... سپس به سوی پدرشان رفتند ... امام رضا هم در این هنگام به رسیدند ... (عيون أخبار الرضا ، جلد 2 ، صفحه 242 و 243) 6️⃣ اباصلت میگوید : مأمون بر حضرت به علت فضل شان میکرد و حضرت را قرار داد تا به مردم نشان دهد که آن حضرت به دارند و از این طریق جایگاه امام را در نزد مردم متزلزل گرداند ! اما این امر موجب بیشتر شدن جایگاه امام نزد مردم شد . مأمون هر شهر را جمع میکرد به طمع اینکه یکی از آنها حضرت را کند تا جایگاه امام در نزد مردم کم گردد ؛ اما هیچ‌ از علمای و  و و  و  و  و با امام نکرد مگر آنکه آن حضرت او را مغلوب کردند . مردم میگفتند : به خدا قسم که امام نسبت به از مأمون سزاوارتر است . این خبر را به مأمون رساندند و مأمون به این علت شده و ش نسبت به امام بیشتر شد . امام رضا هم از مأمون پروا نداشتند و او را یاری نمیکردند و در اکثر اوقات او را رد میکردند . به همین سبب مأمون شده و اش زیاد تر شد . اما اظهار نمی‌کرد و سرانجام امام را با زهر شهید کرد (عيون أخبار الرضا ، جلد 2 ، صفحه 239) نکته : آنچه در این آمده است ، تنها یک عامل از مجموعه عوامل ، برای به شهادت رساندن امام رضا بوده است ؛ نه آنکه تنها انگیزه مأمون برای قتل امام این بوده باشد 7️⃣ ریان بن شبیب میگوید : زمانیکه که مأمون خواست از مردم بیعت بگیرد تا او را بخوانند و از مردم برای امام رضا بیعت بگیرد تا حضرت را ولیعهد مأمون بدانند و از مردم برای  بیعت بگیرد تا او را به مأمون بدانند ؛ امر کرد ... تا مردم بیعت کنند ... وقتی همه مردم بیعت کردند ؛ امام رضا فرمودند : بیعت تمام مردم به غیر از بیعت کردن آخرین نفرشان ، به شکل انجام گرفت و فقط بیعت آخرین نفر به شکل انجام شد ... بنابراین مأمون امر کرد تا همه مردم طبق بیعت توصیف شده از امام رضا بیعت کنند . به همین خاطر مردم گفتند : کسی که عقد بیعت را بلد نیست (مأمون) ، چگونه مستحق امامت بر مردم است . قطعا کسی که به آن علم دارد (امام رضا) سزاوارتر است از کسی که به آن جاهل است . راوی میگوید : همین سرزنش مردم به مأمون ، او را وادار کرد که امام را با سم نماید (عيون أخبار الرضا ، جلد 2 ، صفحه 238 و 239) نکته : آنچه در این آمده است ، تنها یک عامل از مجموعه عوامل ، برای به شهادت رساندن امام رضا بوده است ؛ نه آنکه تنها انگیزه مأمون برای قتل امام این بوده باشد
🛑 اوج و عدالت صلوات‌الله‌علیه در حق 🖇 ولادت حضرت امام الرئوف علی بن موسی الرضا مبارک🥳 👤 رحمه الله روایت میکند: ✅کُتبَ من نَیسابورَ إلی المأمونِ: أنَّ رَجلاً منَ المَجوسِ أوصی عندَ مَوتهِ بِمالٍ جلیلٍ یفرّق فی الفقراء و المساکینِ ففَرَّقَه قاضی نیسابورَ علی فقراءِ المسلمینَ. فقال المأمونُ للرضا(ع): یا سیدی ما تقولُ فی ذلک؟ فقالَ الرضا(ع): إنَّ المجوسَ لا یتصدّقون علی فقراءِ المسلمینَ فاکتُب إلیه أن یخرجَ بقدرِ ذلک من صدقاتِ المسلمین فیتصدَّق... 🔰از نیشابور نامه ای به لعنه الله رسید که یک ثروتمند هنگام مرگ وصیت کرده که پس از او اموالش را صرف کنند. (بدون اشاره به دین فقیران) ولی نیشابور اموال ان زرتشتی را میان فقیران تقسیم کرده است. (تکلیف چیست؟) مأمون که از جواب درمانده بود، پاسخ را از علیه‌السلام خواست. امام فرمودند: «زرتشتیان به فقرای مسلمان صدقه نمی دهند. (پس منظور آن زرتشتی ثروتمند از فقرایی که وصیت کرده بوده فقیران زرتشتی بوده اند نه فقیران مسلمان) سپس حضرت فرمودند: در نامه ای بنویس که به مقدار مال میت زرتشتی از مسلمانان بردارند و میان تقسیم کنند. 📚عیون أخبار الرضا، ج2 ص18 💠 این درحالی است که حضرت رضا نه تنها زرتشتیت را یک دین الهی نمیدانستند بلکه بارها در مناظراتشان با علما زرتشتی تصریح کرده بودند که شخص زرتشت یک دروغگو بوده نه پیامبر الهی ولی اینجا عدالت را برای انها به نحو تمام اجرا کردند. 😍ما مفتخریم به داشتن چنین امامی❤️