eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
530 عکس
151 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌مکان، زمان و راهیابی به وجود ۱. در حکمت متعالیه بحث شده است که انسان بواسطه علم حصولی راهی به وجود اشیا و پدیده‌ها ندارد و از طریق علم حصولی به ماهیات راه دارد و به واسطه شناخت ماهیت به شناخت اشیا و پدیده‌ها می‌پردازد. ۲. همچنین مشخص شده است ماهیت بر دوقسم است ۱.جواهر و ۲.عوارض. انسان به طور مستقیم به جواهر اشیا راه ندارد و از طریق عوارض است که به جواهر پی می‌برد و آنهارا می‌یابد. ۳. عوارض را ۹ مقوله دانسته‌اند اند که در میان آنها چهار عارضه اصلی است: کم(مقدار و اندازه) و کیف(ویژگی و حالت) همچنین اَین(نسبت در مکان) و متی (نسبت در زمان). ۴. حال این پرسش مطرح است که از میان این عوارض اصلی کدام یک در شناخت انسان از اشیا و پدیده‌ها مقدم است؟ یعنی انسان ابتدا به "کم کیف" اشیا پی می‌برد سپس به "این و متی" علم می‌یابد یا بالعکس ابتدا "این و متی" اشیا را می‌یابد و سپس به "کم و کیف" آن ها می‌پردازد. به تعبیر دیگر، کدامیک از این عوارض نشانگر جهان انسان است؟ ۵. جهان عبارت است از : "محیطی مشخص که در آن نحوه‌ای از بودن آگاهانه انسان و امکان‌هایی برای تلاش و حرکت او و نظامی از ارتباط با سایر موجودات موجود در آن محقق باشد" و به اعتبار اینکه نحوه‌های متنوعی از "بودن" و امکان‌های مختلفی از حرکت و نظامات گوناگونی از ارتباطات متصوّر است پس جهان‌های مختلفی ممکن است که قوام هر کدام از این جهان‌ها به ۱. نحوه‌ی بودن، ۲. امکان‌های حرکت و ۳. نظم حاکم بر ارتباطات میان موجودات موجود در آن جهان است. ۶. از میان مقولات عرضی موجود در حکمت، این نگرش به جهان، بیش از هر مقوله ای با مقولات مکان و زمان ربط دارد. مکان همان محیط تعین بخش به جهان است و زمان نحوه‌ی بودن آدمي. به تعبیر دیگر، انسان موجودی در مکان و در زمان است و در مکان و زمان با پدیده‌ها ارتباط برقرار می‌کند و امور را در نسبت با مکان و زمانی که خود در آن قرار دارد می‌یابد، حتی پدیده‌هایی هم که نسبتی آگاهانه با زمان و مکان ندارند را در درون مکان و زمان خود می‌یابد. یعنی ابتدا مکان و زمان خود را به آنها تسرّی می‌دهد، آنها را وارد جهان خود می‌سازد و سپس در درون این جهان(مکان و زمان) به شناخت وارتباط با آنها می‌پردازد. ۷.مقصود از "مکان" هیئت حاصل از شئ در نسبت با محیط پیرامون است و "زمان" هیئت حاصل از شی در متن حرکت و تغییر است. مجموع مکان و زمان سازنده افراد و اشیا است که در درون این جهان، روابط و نسبت های ویژه‌ای ممکن می شود. ۸. در واقع شناخت اشیا در مکان و زمان بر این بنیان فلسفی مستقر است که میان اشیا و پدیده های این عالم، نحوه هایی از ارتباط و اتصال و به تبع آن انفصال و گسست وجود دارد که تعیّن بخش به ماهیت اشیا است ، به این معنا که هر شیئی در نسبتی که با مکان و زمان خود دارد نسبتی باسایر اشیا و پدیده ها نیز دارد که به اعتباري از این طریق خود را آشکار می سازد و از این طریق برای ذهن فاعل شنا مکشوف می شود. لذا شئی که در این زمان و مکان قرار دارد از ماهیتی برخوردار است و می‌تواند از ماهیتی متفاوت در مکان و زمان دیگر داشته باشد. بنابراین توجه به زمینه ها و زمانه اشیا شرط ماتقدم شناخته پدیده هاست، لذا دستگاه شناختی انسان به صورت عادی در بستر زمان و مکان با اشیا ارتباط برقرار می کند. ۹. اما نکته مهم این است که انسان طبیعتا چون موجود این جهانی است خود در مکان و زمان خاص زندگی می‌کند و به یکی ا، این زمینه ها و زمانه ها انس و تعلّق دارد و خود را در همان زمان و مکان می‌یابد و در همان بستر با سایر افراد و اشیا مرتبط است. همین انس و تعلق موجب می‌شود که زمان و مکانی که خود در آن زندگی می‌کند و برآمده از روابط اوست را تنها و زمان و مکان ممکن بپندارد و آن را امری ضروری و مطلق تصور کند و هر چیزی را در همان زمان و مکان فهم و تحلیل کند. به تعبیر دیگر زمان و مکان خود را به همه افراد و اشیا و پدیده ها تسری می‌دهد و یک زمان و مکان واحد را برای همه افراد و اشیا در نظر می‌گیرد و در همان بستر به شناخت اشیا و پدیده ها می پردازد. البته همین موجب غفلت از مکان و زمان می‌شود و چنین احساس می کند که این ها اموری همگانی، ضروری، بدیهی و واحدند و همگان یک مکان و زمان واحد دارند و یک درک واحد از آنها دارند و اختلافات در کم و کیف اشیا و پدیدهاست از این رو علوم و دانشهایی که کمیت اشیا و پدیده ها و "کیفیت ناظر به کمیت" را تعیین می‌کنند اولویت می‌یابد. درحالی که اشیا وافراد هرکدام مکان وزمان خاص خود رادارند و در مقام شناخت باید به آن توجه داشت. هرچند ممکن است مکان وزمان برخی قریب به هم و برخی بعید ازهم باشند. 📌ادامه دارد... @hekmat121
📌فلسفه اسلامی انسان را به معرفت الهی می‌رساند! ✅ راه این، تقویت فلسفه صدراست! آیت الله العظمی خامنه‌ای: 🔹 فلسفه‌ی اسلامی، پایه و دستگاهی بوده که انسان را به دین، خدا و معرفت دینی نزدیک می‌کرده است. فلسفه برای نزدیک شدن به خدا و پیدا کردن یک معرفتِ درست از حقایق عالم وجود است؛ لذا بهترین فلاسفه‌ی ما - مثل ابن‌سینا و ملاّ صدرا - عارف هم بوده‌اند. اصلاً آمیزش عرفان با فلسفه در فلسفه‌ی جدید - یعنی فلسفه‌ی ملاّ صدرا - به‌خاطر این است که فلسفه وسیله و نردبانی است که انسان را به معرفت الهی و خدا می‌رساند؛ پالایش می‌کند و در انسان اخلاق به‌وجود می‌آورد. ❗️ ما نباید بگذاریم فلسفه به یک سلسله ذهنیّات مجرّد از معنویت و خدا و عرفان تبدیل شود. راهش هم تقویت فلسفه‌ی ملاّ صدراست؛ یعنی راهی که آمده، راه درستی است. ۱۳۸۲/۱۰/۲۹ https://eitaa.com/hekmat121
📌شهید مطهری و امتداد اجتماعی حکمت و فلسفه اسلامی 🖊 دکتر رضا داوری اردکانی ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ باسمه تعالی 🔹 حضرت استاد مطهری فضیلت ها و مزیت های بسیار داشت. ایشان فقیه و اصولی و مفسر و حدیث دان و دانای فلسفه بود و این جامعیت به دشواری و به ندرت نصیب اهل علم می شود اما آقای مطهری چیزی بیش از این جامعیت داشت. او فیلسوف بود. فیلسوف کیست؟ فیلسوف از چیزها و نسبتشان با هستی می پرسد. پرسش فلسفی چیستی با پرسشی که همه ما از شئ و امر ناشناخته می کنیم تفاوت دارد. 🔸فیلسوف نمی خواهد بداند چیزها به چه کار می آیند و با آنها چه می توان کرد. کار فیلسوف اینست که در نظر به چیزها و قضایا به آغاز و مبادی می رود و در آنجا چیزها را چنان می بیند که به چشم عادی نمی آید. 🔹مثالی بیاورم. ما و همه اقوام در مورد گذشته خود با تصورات و تصدیقات امروزی می اندیشیم و این تصورات و تصدیقات را ملاک حکم در باب گذشته قرار می دهیم چنانکه اگر از ما بپرسند زبان فارسی چرا پدید آمد و چرا ایران مثل بقیه ممالکی که اسلام آورده بودند زبان عربی را نپذیرفت، پاسخ های مشهور را تکرار می کنیم. از جمله پاسخ هایی که داده‌اند و به دل نیز می نشیند یکی اینست که ایرانیان فرهنگ و زبان خود را می خواستند و آن را یافتند و با آن خدمات بزرگ به اسلام و فرهنگ اسلامی کردند. 🔸این پاسخ نادرست نیست اما فیلسوف می تواند با نظر جامعی که به قضایا دارد آن را طور دیگر و به معنایی دیگر بیابد. 🔹 آقای مطهری تصدیق کرده است که « هرچه استقلال سیاسی (در ایران) بیشتر شد روح ایرانی با اسلام آمیزش بیشتری یافت» اما در مورد زبان فارسی رأی و نظری متفاوت با رای شایع و مشهور دارد. به نظر ایشان: « این یکی از موفقیت های اسلام است که عده‌ای از مسلمانان یک زبان دیگر داشتند که توانستند معارف اسلام را در ذوق و قالب آن بیاورند. اگر زبان فارسی احیا نشده بود ما امروز دیوان مولوی و مثنوی نداشتیم. کتاب گلستان نداشتیم. دیوان حافظ نداشتیم …» (کتاب اسلام و مسئله ملیت، ص ۸۸) 🔹در این باب که چرا زبان فارسی احیا شد و کوشندگان راه احیای آن چه کسانی بودند نظر غالب و شایع اینست که روح ملی و قومی ایرانی راهبر این راه بوده است. یعنی ایرانی ها با فرهنگ و زبان قوم عرب مخالف بودند و زبان خود را در برابر زبان عربی قرار دادند. این معنی چندان با مذاق ما که ایران را دوست می داریم خوش می آید که در پی تحقیق در درستی و نادرستی آن بر نمی آییم اما فیلسوف که از شواهد و دلایل و قرائن درستی این حکم می پرسد و با نظر تحقیقی به تاریخ می نگرد ملتفت می شود که عباسیان به احیا زبان فارسی اهتمام داشته اند و دربار سلطان محمود غزنوی و غزنویان مجمع دوستداران زبان فارسی بوده است. در مقابل طاهریان و سامانیان و آل زیار و دیلمیان که ایرانی بوده اند علاقه‌ای به احیای زبان فارسی نشان نداده‌اند. شواهد این حکم چنان پیداست که جای چون و چرا ندارد. امیران و شاهان ایرانی که تاج خسروانی بر سر می نهادند خطبه به زبان عربی می خواندند. شاید گفته شود که این مطالب ربطی به فلسفه ندارد بلکه به تاریخ و ادبیات مربوط است ولی قضیه پیدایی و قوام زبان، مسئله فلسفی است و آقای مطهری هم به عنوان یک ادیب یا مورخ در این قضیه وارد نشده است. 🔹 ایشان به عنوان فیلسوف می‌پرسد که چه شد و چرا زبان عربی زبان مردم ایران نشد و زبان فارسی و زبانی که اسلام با آن به شرق رفت، چرا و چگونه آمد. پیداست که در جان ایرانیان همت و اهتمام به احیا و تقویت زبان فارسی وجود داشت و اگر این نبود شاعران بزرگ در این زمان ظهور نمی کردند. پدید آمدن زبان نه یک مطلب نژادی و قومی است و نه ایرانیان آگاهانه و با قصد و نیت مقابله با زبان عربی به ترویج زبان خود اهتمام کردند. چنانکه استاد مطهری نشان می دهد ایرانیان توانایی این کار را داشته و قدرتهای سیاسی هم به پیشرفت کار مدد رساندند. التفات و توجهی از این سنخ که مثلاً روحانیت چه مقامی دارد یا ایران و اسلام با هم چه نسبتی دارند و زبان در تاریخ چه شأنی دارد پرسش فیلسوف است. اینکه چرا زبان فارسی قوّت گرفت و چرا آثار بزرگ در آن پدید آمد مطلب فلسفی است و بخصوص پرسش زمان ماست. 🔸استاد مطهری همواره به مسائل و پرسش های زمان می اندیشیده و آنها را در آثار و گفتارهای خود آورده است و آنچه در مورد زبان و قوم ایرانی گفته شد یکی از آنهاست. به این جهت مطالعه آثار ایشان می‌تواند به درک تاریخی ما مدد برساند. عصبیت قومی می تواند در تاریخ منشاء آثار باشد اما فرهنگ را راه نمی برد. 🔹روان ایشان شاد باد که آموزگار زمان خود بودند و دریغا که رشته عمر و تعلیمشان خیلی زود و در زمانی که در اوج شکفتگی بودند قطع شد. https://eitaa.com/hekmat121
📌شهید مطهری و امتداد اجتماعی حکمت و فلسفه اسلامی 🖊 دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱  🔹در کشور ایران فلسفه همیشه مطرح بوده است. ایران تنها کشوری است که هیچ وقت امتداد فلسفه در آن قطع نشده چه پیش از اسلام، چه بعد از اسلام. فلسفه همیشه از دوران باستان تاکنون در ایران مطرح بوده است. به همین خاطر شیخ اشراق حکیم سهروردی از حکمت خسروانی صحبت می‌کند و منظور او از حکمت خسروانی، حکمتی است که در ایران وجود داشته است. در طول تاریخ، فلسفه نشیب و فراز زیادی داشته است. زمان‌هایی مخالفان فلسفه زیاد بودند و فلسفه را در تنگنا قرار دادند ولی رشته فلسفه در ایران منقطع نشد. 🔸شهید مطهری از فلاسفه عصر ماست. ایشان از شاگردان علامه بود و علامه سمبل فلسفه در عصر ما بود. شهید مطهری این راه را ادامه داد. کاری که مطهری انجام داد این بود که در زمان ایشان حوزه و دانشگاه از هم جدا بودند ولی شهید مطهری از کسانی بود که از حوزه با تحصیلات کامل وارد دانشگاه شد و فلسفه اسلامی را در دانشگاه مطرح کرد و از این جهت خیلی مدیون خدمات ایشان هستیم. 🔹همانطور که گفتم فلسفه در ایران همیشه بوده و اساس زندگی هم بر فلسفه است. کسانی که با فلسفه مخالفت می‌کنند توجه ندارند خودشان با استدلال به جنگ فلسفه می‌روند. اصلا کار فلسفه استدلال و کشف حقایق است. بنابراین کسانی که فکر می‌کنند فلسفه با دین ناسازگار است هم اشتباه می‌کنند چون فلاسفه کوشش می‌کنند عمق حقایق دین را بهتر کشف کنند. کسانی که اهل اندیشیدن هستند می‌دانند فلسفه لازم است و فلسفه عمیق فکر کردن است. 🔸خوشبختانه در ایران فلسفه همیشه وجود داشته و مرحوم مطهری یکی از شاخص‌های فلسفه بود که در عصر ما کارهای خوبی انجام داد، کتاب‌های خوبی نوشت و آثاری از ایشان بر جای مانده است. 🔹در رابطه با موضوع این نشست هم باید عرض کنم؛ حکما عقل را به عقل نظری و عقل عملی تقسیم کردند. عقل نظری مقام تعمق و تفکر است ولی عقل عملی همان است که در زندگی به کار آید. فلسفه در عین اینکه با نظر سر و کار دارد با عقل عملی هم سر و کار دارد و عقل عملی در کردار و اخلاق و شریعت خلاصه می‌شود. شریعت عقل عملی است. بنابراین کسی که نظر خوب داشته باشد در عمل هم می‌تواند عمل درست انجام دهد. https://eitaa.com/hekmat121
📌شهید مطهری و امتداد اجتماعی حکمت و فلسفه اسلامی 🖊 دکتر غلامرضا اعوانی ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ 🔹 به فرموده قرآن معلم اول خود خداوند است: «عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ». اساسا اصل هستی بر علم است. خدا این مسئله را بارها در قرآن مورد تاکید قرار داده است. از طرف دیگر خدا در قرآن متاع دنیا را قلیل توصیف کرده ولی به پیامبر(ص) امر می‌کند: «وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا» یعنی بر علم و دانش من بیفزا. 🔸همانطور که استاد دینانی اشاره کردند تنها جایی که همیشه جای حکمت بوده ایران است. گرایش‌های ضد حکمی در سراسر جوامع مسلمان وجود داشته و دارد ولی خوشبختانه هم قبل اسلام و هم بعد اسلام، حکمت در ایران حیات مداوم داشته است و تا زمان ما استمرار داشته است. 🔸پیش از پرداختن به نقش شهید مطهری، اشاره کنم تمام اصلاحات اجتماعی به دست حکما انجام شده است. در تاریخ فلسفه همواره فساد رواج داشته ولی کسانی که در ابعاد مختلف به مخالفت با این فساد پرداختند حکما بودند. خود فلسفه هم نظرش اصلاح است، هم عملش اصلاح است. 🔹حال به نقش شهید مطهری بپردازم. زمان مرحوم مطهری با ابن‌سینا فرق می‌کند. زمان سهروردی و ملاصدرا زمان دینی بود و گرایش به غرب نبود ولی زمان شهید مطهری زمان بدعت‌ها بود و گرایش‌های ضد دینی و سکولار و ضد الهی در ایران رواج داشت. آن زمان حزب توده بود که پشت آنها شوروی بود. الآن که آن وقایع را از نظر می‌گذرانم تصور می‌کنم کم نمانده بود ایران مثل افغانستان شود. از طرف دیگر گرایش‌های سکولار از طرف متفکران جدید زیاد بود و انواع تفکرات ضد دینی رواج پیدا کرد. از طرف دیگر با اینکه ایران مملکت شیعه بود، رضاخان ایران را سکولار کرد. آن دوره دوره‌ای بود که گرایش‌های ضد دین رواج داشت. بنابراین شهید مطهری در محیطی با گرایشات ضد دین بود که سابقه نداشت. در حوزه هم علمای قشری‌گرا بودند که ضد حکمت بودند و مطهری پاسخ آنها را هم می‌داد. 🔸او نمونه بارز پیوند دادن علوم مختلف با حکمت بود. مسائل دانش‌های مختلف را روزآمد کرد و به زبان روز بیان کرد. ایشان مسائل را طوری روزآمد کرد که برای همه قابل استفاده باشد. این امر از دستاوردها و شاهکارهای ایشان است. از طرف دیگر علوم حوزوی را با دانشگاه جمع کرد. او مظهر و تجسم این وحدت بود. علوم حوزوی را به کمال داشت و از طرفی با روش دانشگاهی آشنا بود. در بیشتر مسائل معتنابه کتاب نوشته است. 🔹یکی از خصوصیت‌های دیگر ایشان عدم التقاطی بودن او است. ما در اسلام تفکر التقاطی زیاد داریم. کسانی بودند که به غرب رفتند و برگشتند و خواستند اسلام را از آن نگاه تفسیر کنند. بیشتر مصلحان جهان اسلام اینگونه بودند، ولی او التقاطی نبود و سعی می‌کرد از موازین حکمت اسلام و حکمت دینی تجاوز نکند. 🔸اگر او بود وضع فرهنگ ما، هم در حوزه و هم در دانشگاه به گونه دیگری بود. الآن افراط و تفریط‌های زیادی دیده می‌شود ولی اگر ایشان بود از بسیاری از این کج‌روی‌ها جلوگیری می‌کرد. https://eitaa.com/hekmat121
📌شهید مطهری و امتداد اجتماعی حکمت و فلسفه اسلامی 🖊 حجت‌الاسلام دکتر احمدحسین شریفی ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ 🔹علاقه‌مندان به فلسفه را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد. 🔸دسته اول کسانی هستند که به فلسفه به عنوان شغل یا رشته علمی نگاه می‌کنند. ما در جامعه فلسفی فراوان داریم افرادی که فلسفه می‌خوانند تا هیئت علمی یا پژوهشگر شوند و همان‌هایی که خواندند را تدریس کنند. 🔹شهید مطهری از این سنخ فیلسوفان نبودند. دسته دیگر کسانی هستند که فلسفه را می‌آموزند به انگیزه ارضای حس حقیقت‌جویی. فیلسوفانی که اینگونه هستند و فلسفه را برای پاسخ پرسش‌های وجودی می‌خوانند انسان‌های بزرگی هستند که همه چیز را فدای شناخت حق می‌کنند. 🔸خود فلاسفه می‌گفتند فیلسوف جهانی است بنشسته در گوشه‌ای. شهید مطهری این بود ولی تمام شهید مطهری این نبود و ایشان فلسفه را امتداد داد، یعنی شهید مطهری جهان بنشسته در گوشه‌ای نبود. 🔹نوع اول از علاقه‌مندان به فلسفه نه برای خودشان فایده‌ای دارند و نه برای جامعه. گروه دوم برای جامعه فایده‌ای ندارند ولی برای خودشان فایده دارند. 🔸شهید مطهری نوع سوم فیلسوفان بود یعنی افزون بر اینکه دنیا برایش معنادار بود می‌خواست دنیای دیگران را هم معنادار کند. 🔹 اگر نیک بنگریم شهید مطهری دقیقا امتداد فلسفه صدرایی است یا به عبارت دیگر سرآمد قرائت نوصدرایی است. ایشان مقوله نگاه صدرا به حرکت، نگاه صدرا به الهیات، نگاه صدرا به وجود، نگاه صدرا به علیت را در زندگی کشاند و خداشناسی را زندگی پیاده کرد. 🔸همچنین شهید مطهری یک قدرتی داشت که خودش را به اندیشه‌های آن روز عرضه کرد و بعد از آن دید باید معناداری را در رقابت با اندیشه‌های دیگر مطرح کند. لذا با تمام توان وارد میدان شد و این امر به امتداد اجتماعی فلسفه اسلامی کمک کرد. 🔹در حقیقت یکی از کسانی که برای جامعه فلاسفه ما الگو است شهید مطهری است هرچند این نوع نگاه فلسفی و روشن‌شناسی شهید مطهری استخراج نشده است. https://eitaa.com/hekmat121
📌شهید مطهری و امتداد اجتماعی حکمت و فلسفه اسلامی 🖊دکتر علی لاریجانی ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ بحش اول: 🔹شهید مطهری از چند جهت به مسائل اجتماعی ورود داشتند، چون ایشان هم فقیه بودند، هم مصلح و مبارز بودند و هم حکیم بودند لذا از وجوه مختلف تاثیرگذاری اجتماعی داشتند. شاید تصور شود تاثیرگذاری فلسفی ایشان در حوزه مسائل اجتماعی نسبت به تاثیرگذاری ایشان از منظر اصلاح‌گری و فقهی وزن پایین‌تری داشته ولی اگر عمیق نگاه کنیم، خواهیم دید تاثیرگذاری وجه فلسفی ایشان بیشتر بود. وقتی آثار ایشان را ملاحظه می‌کنید، می‌بینید تقرب ایشان به موضوعات فقهی و اصلاح‌گری رویکرد عقلانی و فلسفی دارد. مثلا در مسئله حجاب، در فضایی که آن روز در حوزه وجود داشت چنین رویکردی وجود نداشت ولی ایشان نظر جدایی را مطرح کردند و این به خاطر رویکرد عقلانی بود که در مسائل دینی داشتند. بنابراین باید گرایش عقلانی و فلسفی ایشان را در مرتبه نخست دانست. 🔸همین‌طور در مبانی توسعه اقتصادی باب نبود علما نظر بدهند ولی موضوعاتی که ایشان مطرح کرده از منظر یک فیلسوف است لذا نوآوری‌هایی داشت. 🔹در حوزه تاثیرگذاری فلسفه در حوزه اجتماع، باید چند بخش را از هم متمایز کرد. یک بخش مستقیما به موضوعات فلسفی مربوط است. مثلا موضوع عدالت، آزادی، حقوق طبیعی و ... از موضوعاتی است که در فلسفه سیاست مطرح است لذا لازم است یک فیلسوف به این موضوعات بپردازد. 🔹شهید مطهری نیز چون فیلسوف بود به این موضوعات می‌پردازد. 🔸یک وجه دیگر تاثیرگذاری فلسفه در حوزه اجتماع غیر مستقیم است و به رفتار سیاسی اجتماعی و شأن فیلسوف برمی‌گردد و اینکه چقدر در مسائل اجتماعی نفوذ دارد. شهید مطهری یکی از رهبران نهضت اسلامی بودند و از این جهت حرف‌هایشان نفوذ بیشتری داشت و در مسائل اجتماعی تاثیر می‌گذاشتند. 🔹وجه سوم علائق شخصی افراد است. ممکن است یک فیلسوف علائق سیاسی داشته باشد و در مسائل اجتماعی تاثیر بگذارد. این ربطی به تفکر فلسفی ندارد بلکه خصوصیت شخصیتی است. بنابراین امتداد کار یک فیلسوف وجوه مختلفی دارد. 🔸اگر به تاریخ فلسفه نگاه کنیم غالب فلاسفه در حوزه مسائل اجتماعی صاحب رای بودند. از ابتدای شکل‌گیری تفکر فلسفی در یونان می‌توان از افلاطون یاد کرد. ما کمتر رساله‌ای از افلاطون داریم که به موضوع عدالت و تربیت نپرداخته باشد. تقریبا همه آثار افلاطون یک نظام تربیتی شهروندی را توجیه کند. بنابراین کسی که مبدع تفکرات فلسفی بوده، امهات آثارش متاثر از موضوعات فلسفه سیاست و امور اجتماعی بوده است. همچنین اگر کانت را در نظر بگیرید، او از ساختار نقد عقل نظری بهره جست تا نقد عقل عملی را سامان دهد. 🔹در دوره حاضر می‌خواهم از علامه طباطبایی یاد کنم که استاد شهید مطهری بودند و شخصیت ایشان در شکل‌گیری تفکر فلسفی در دوران ما بی‌نظیر است. تفسیر المیزان ایشان پر از تفکرات سیاسی و اجتماعی است. یکی از مطالب مهمی که ایشان به آن توجه کردند این است که هیچ آیینی نظیر اسلام بر وجه اجتماعی مبتنی نبوده است. بارها این را در تفسیر المیزان مطرح کردند. در جلد چهارم می‌گویند اسلام تنها دینی است که بنیان خود را بر اجتماع نهاده است. 🔸ایشان سعادت هر فرد را در مکتب اسلام اینگونه تبیین کردند که در زندگی اجتماعی تحقق پیدا می‌کند لذا اسلام روح جامعه را در کالبد احکام دمیده است. سببش این است که اسلام در همه دستورات کلی و جزئی خود، جهات مادی و معنوی را به همدیگر آمیخته و منافع روحانی و جسمانی را از همدیگر جدا فرض نکرده و حیات اجتماعی را در ردیف حیات فردی نگهداشته و در درجه اول اهمیت قرار داده است. ادامه دارد ....
📌شهید مطهری و امتداد اجتماعی حکمت و فلسفه اسلامی 🖊دکتر علی لاریجانی ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ بحش دوم: 🔹شهید مطهری شاگرد چنین مکتبی است، لذا ایشان بیشتربه مسائل اجتماعی توجه کرده و تقربش به موضوعات دینی با گرایش عقلانی است. اولین وجهی که امتداد تفکر فلسفی ایشان را در حوزه اجتماعی نشان می‌دهد قرائت عقلانی از دین است. ایشان یک رکن مهم فهم اصیل اسلامی را در فهم عقلانی دین دانسته است. 🔸شهید مطهری در آثارشان بر مبارزه با تحجر و قشری‌گری تمرکز دارند و تصریح دارند تحجرگرایی مانع جدی در شکوفایی اندیشه دینی است. عبارت ایشان این است: «طبقه متنسک جاهل، طبقه متعبد جاهل، طبقه‌ خشکه مقدس در دنیای اسلام به وجود آمد که باتربیت اسلامی آشنا نیست ولی‌ علاقه‌مند به اسلام است، با روح اسلام آشنا نیست ولی به پوست اسلام چسبیده‌ است، محکم هم چسبیده است». 🔹ایشان نتیجه این مسئله را چنین توصیف می‌کند: «حیات و مرگ یک جامعه به حیات و مرگ فکر آن جامعه بسته است. اگر فکر یک جامعه مُرد یعنی فکر نداشت و یا فکرش کج و انحرافی و غلط بود آن جامعه مرده است و اگر فکر جامعه زنده بود آن جامعه زنده است». امروز هم در جامعه ما برخی به اسلام علاقه دارند ولی با روح و تربیت اسلام آشنا نیستند. 🔸نکته دیگری که می‌خواستم عرض کنم این است که ایشان با تقسیم علوم به دینی و غیر دینی موافق نیستند و تصریح می‌کنند تحصیل هر علمی که برای اسلام و مسلمین نافع باشد لازم است و باید جزء علوم دینی شناخته شود. از نظر ایشان اساسا تقسیم علوم به دینی و غیر دینی تقسیم درستی نیست. بنابراین مرحوم مطهری نه تنها علوم را به دو نوع تقسیم نکردند بلکه معتقدند حکومت باید به دنبال کسب علوم از هر جهت باشد. https://eitaa.com/hekmat121
⏏ متن سخنرانی فیلسوفان معاصر ایران پیرامون شهید مطهری و امتداد اجتماعی حکمت و فلسفه اسلامی در همایشی به همین نام در تاریخ: ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ ✅دکتر رضا داوری اردکانی ✅دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی ✅دکتر غلامرضا اعوانی ✅دکتر احمدحسین شریفی ✅دکتر علی لاریجانی
📌 جامعيت فقه امام صادق و منابع آن (فقه و میراث اهلبیت علیهم السلام از منظر عرفان) امام خمینی: 🔹هر کس بخواهد پیغمبر را بشناسد، قرآن را باید بشناسد و هیچ کس‏‎ ‎‏نمی تواند بشناسد. و لهذا، هیچ کس پیغمبر را هم نمی تواند بشناسد. معرف ایشان کتاب‏‎ ‎‏خودشان است و معرف حضرت صادق ـ سلام الله علیه ـ بعد از اینکه خود پیغمبر معرف‏‎ ‎‏است، خود وجودش معرف است. 🔸این فقهی است که با زبان ایشان بسط پیدا کرده است‏‎ ‎‏که برای احتیاج بشر از اول تا آخر، هر مسئله ای پیش بیاید، مسائل مستحدثه، مسائلی که‏‎ ‎‏بعدها خواهد پیش آمد، که حالا ما نمی دانیم، این فقه از عهدۀ جوابش بر می آید و هیچ‏‎ ‎‏احتیاج ندارد به این که یک تأویل و تفسیر باطلی بکنیم.‏ ‏‏ 🔹خود فقه، خود کتاب و سنت، خود فقهی که اکثرش را حضرت صادق ـ سلام الله ‏‎ ‎‏علیه ـ بیان فرموده است، این فقه همۀ احتیاجات صوری و معنوی و فلسفی و عرفانی همۀ‏‎ ‎‏بشر را در طول مدت الی یوم القیامه ‏‏[‏‏تأمین کرده،‏‏]‏‏ این محتوایش این طور است. اینها‏‎ ‎‏معرفی است که خود اینها معرف این بزرگواران اند و ما نمی توانیم که از آنها تعریفی‏‎ ‎‏بکنیم که لایق آنها باشد.‏ ‏‏ 🔹 ادعیۀ ائمۀ هدی، دعاهای آنها، همان مسائلی را که کتاب خدا دارد، دعاهای آنها هم‏‎ ‎‏دارد با یک زبان دیگر. قرآن یک زبان دارد، یک نحو صحبت می کند و همۀ مطالب را‏ ‎‏دارد، منتها بسیارش در رمز است که ما نمي توانيم بفهمیم و ادعیۀ ائمه ـ علیهم السلام ـ‏‎ ‎‏یک وضع دیگری دارد. به تعبیر شیخ عارف و استاد ما [آیت الله شاه آبادی]، ادعیه کتاب صاعد است. قرآن‏‎ ‎‏نازل؛‏‎ تعبیر می فرمود به اینکه قرآن کتاب نازل است که از آنجا نزول کرده است و‏‎ ‎‏ادعیۀ ائمه کتاب صاعد است؛ همان قرآن است روبه بالا می رود، جواب اوست تقریباً.‏‎ ‎‏کسی بخواهد بفهمد که مقامات ائمه چی است باید رجوع کند به آثار آنها؛ آثار آنها‏‎ ‎‏ادعیۀ آنهاست. مهمش ادعیۀ آنهاست و خطابه هایی که می خواندند؛ مثل مناجات‏‎ ‎‏شعبانیه، مثل نهج البلاغه، مثل دعای یوم العرفه و اینهایی که انسان نمی داند که چه باید‏‎ ‎‏بگوید دربارۀ آنها.‏ https://eitaa.com/hekmat121
📌 تأثیر متقابل حقوق و اخلاق در قانونگذاری 🎤 آیت الله العظمی خامنه‌ای: 🔹یک نکته‌ی دیگر این است که قانون جنبه‌ی الزام‌آور و حاکمیتی و ولایتی دارد. 🔸شما با قانون دارید اعمال ولایت میکنید بر جامعه، اعمال اقتدار میکنید بر جامعه؛ لذا قانون الزام‌آور است. اینها به جای خود محفوظ و درست. یعنی طرف شما در جامعه که آحاد مردم - از جمله خود شما - هستند، در زیر اقتدار قانون قرار میگیرند؛ قانون بر آنها اعمال ولایت میکند؛ این جنبه‌ی واضح قانون است. 🔹یک جنبه‌ی دیگری وجود دارد و آن، تأثیر فرهنگی و تربیتی قانون در جامعه است. 🔸هر قانونی که شما بگذرانید، ولو به حسب ظاهر این قانون ارتباط با مسائل تربیتی و فرهنگی هم ندارد - یک قانون اقتصادی فرض بفرمائید - این یک اثر مستقیم یا غیر مستقیم فرهنگی و اخلاقی و تربیتی بر روی مردم دارد. 🔹رفتارها و خلقیات و تربیتها اثر متقابل دارند؛ هم اخلاق در رفتار تأثیر میگذارد، هم رفتار بر اخلاق تأثیر میگذارد. شما ببینید: «ثمّ کان عاقبة الّذین اسائوا السّوئ».کار بد که میکنیم، روی دل ما اثر میگذارد، روی اخلاق ما اثر میگذارد، گاهی روی برداشتها و تلقی‌های ما اثر میگذارد؛ دلبستگی که پیدا میکنیم، این دلبستگی روی ذهنیات ما اثر میگذارد. اعمال و رفتار از یک طرف، و اخلاق و تربیت از یک طرف؛ اینها تأثیر متقابل دارند. 🔸قانون هم همین جور است دیگر. شما هر قانونی بگذارید، مربوط به حمل و نقل جاده‌ای باشد، مربوط به گمرک باشد، مربوط به اقتصاد باشد، مربوط به سیاست خارجی باشد، هرچه باشد، یک آثار تربیتی و اخلاقی هم دارد؛ به این جنبه از قانون توجه بشود. 🔹 اگر ما قانونی میگذاریم که روح قانون‌پذیری را در مردم تقویت میکند، این خوب است؛ اگر بعکس، قانونی میگذاریم که روح قانون‌شکنی و بی‌اعتنائی به قانون را در مردم به وجود می‌آورد - ولو به طور غیر مستقیم - این مرجوح است. 🔸اگر قانونی میگذاریم که روح قناعت را در مردم تقویت میکند، این خوب است؛ اگر بعکس، روح اسراف را در مردم تقویت میکند، این بد است. 🔹 اگر روح دینداری را در مردم تقویت میکند، این خوب است؛ اگر روح لاابالیگری را در مردم تقویت میکند، این بد است. 🔸 به این جنبه توجه کنید: تأثیر متقابل حقوق و اخلاق؛ ملازمات مسائل حقوقی و مسائل اخلاقی. اینها مسائل بسیار مهمی است. ۱۳۸۸/۰۴/۰۳ بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی https://eitaa.com/hekmat121
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌امتداد تمدنی حکمت و فلسفه اسلامی افق گشایی امام خمینی برای جهان غرب در دیدار با وزیر خارجه شوروی https://eitaa.com/hekmat121
📌 شجاعت در فهم آیت‌الله العظمی خامنه‌ای: 🔹ما نه فقط در عمل احتیاج به شجاعت داریم، در فهم هم احتیاج به شجاعت داریم. 🔸در فهم فقیهانه، احتیاج به شجاعت هست؛ اگر شجاعت نبود، حتی در فهم هم خلل به وجود خواهد آمد. درک روشن از کُبریات و صُغریات؛ گاهی انسان کُبریات را درست میفهمد، در صُغریات اشتباه میکند. 🔹این درک صحیح از مبانی دین و از موضوعات دینی و از موضوعات خارجىِ منطبق با آن مفاهیم کلی و عمومی یعنی کُبریات و صُغریات احتیاج دارد به اینکه ما شجاعت داشته باشیم، ترس نداشته باشیم؛ والّا ترس از مالمان، ترس از جانمان، ترس از آبرویمان، انفعال در مقابل دشمن، ترس از جوّ، ترس از فضا؛ اگر این حرف را بزنیم، علیه ما خواهند بود؛ اگر این حرف را بزنیم، فلان لکه را به ما خواهند چسباند؛ این ترسها فهم انسان را هم مختل میکند. 🔹گاهی انسان به خاطر این ترسها، به خاطر این ملاحظات، صورتِ مسئله را درست نمیفهمد؛ نمیتواند مسئله را درست درک بکند و حل بکند؛ موجب اشتباه خواهد شد. لذا «و لا یخشون احدا الّا الله» خیلی مهم است؛ در این آیه‌‌ی شریفه‌‌ی «الّذین یبلّغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احدا الّا الله و کفی بالله حسیبا»؛ معلوم میشود شرط بلاغ و ابلاغ و تبلیغ، همین عدم خشیت است که: «و لا یخشون احدا الّا الله». میگوئی: آقا! اگر این کار را بکنم، ممکن است در دنیا سرم کلاه برود. خوب، «و کفی بالله حسیبا»؛ محاسبه را به خدا واگذار کنید و بگذارید خدا برایتان محاسبه کند. اگر پروای قضاوتهای مردم، داوریهای گوناگون مردم را به جای پروای از خدا گذاشتیم، مشکل درست خواهد شد؛ چون پروای از خدای متعال تقواست. 🔸 اگر این را کنار گذاشتیم و ترس مردم جایگزین شد، آنوقت فرقانی هم که خدای متعال گفته، پیدا نخواهد شد؛ «ان تتّقوا الله یجعل لکم فرقانا»؛ این فرقان ناشی از تقواست؛ روشن شدن حقیقت برای انسان، دستاورد تقواست. 🔹و به نظر من این مسئله خیلی مهم است؛ مسئله‌‌ی خشیت از مال و جان و حرف مردم و آبرو و زمزمه‌‌ها و حرفها و حدیثها و تهمتها و اینها، خیلی مهم است؛ اینقدر این مسئله مهم است که خدای متعال به پیغمبرش خطاب میکند و او را برحذر میدارد: «و اذ تقول للّذی أنعم الله علیه و انعمت علیه أمسک علیک زوجک و اتّق الله و تخفی فی نفسک ما الله مبدیه و تخشی النّاس و الله احقّ أن تخشاه»؛ ملاحظه‌‌ی حرف مردم، ملاحظه‌‌ی این تهمتی که خواهند زد، ملاحظه‌‌ی چیزی را که خواهند کرد، نباید کرد؛ «و الله احقّ ان تخشاه». 🔹به نظر من یکی از چیزهائی که فتوحات گوناگون امام را ارزانی آن بزرگوار داشت، همین شجاعت او بود، که فتوحات علمی، فتوحات معنوی، فتوحات سیاسی، فتوحات اجتماعی، این مجذوب شدن دلها به آن بزرگوار را - که واقعاً چیز عجیبی بود - به وجود آورد. و شجاعت آن بزرگوار این بود که ملاحظه‌‌ی هیچ چیزی را نمیکرد. 🔸بالاخره اهل فتنه مایلند که خشیت خودشان را، خوف از خودشان را در دل نخبگان و خواص، به جای خشیت از خدا بنشانند؛ یعنی مایلند که از آنها ترسیده بشود؛ «الّذین قال لهم النّاس إنّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل». یعنی اینکه دائماً دارند به ما میگویند: آقا! «إنّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم»، جوابش همین است: «فقالوا حسبنا الله و نعم الوکیل». نتیجه‌‌اش هم این است: «فانقلبوا بنعمة من الله و فضل لم یمسسهم سوء». نتیجه‌‌ی این احساس، این درک، این حقیقت روحی و معنوی همین است که: «فانقلبوا بنعمة من الله و فضل لم یمسسهم سوء». بنابراین، بایستی این شجاعت را داشت. ۱۳۸۸/۰۷/۰۲ بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری https://eitaa.com/hekmat121
📌سودمند نبودن صلاح حکومت در صورت عدم اصلاح افراد جامعه فقیه آگاه انقلابی حضرت آیت الله العظمی بهجت: 🔹صلاح حکومت، بدون اصلاح افراد جامعه سودمند نیست و همچنین بر عکس؛ زیرا اگر افراد اصلاح شوند، و حکومت بد و غیرصالح باشد، آنها فقط در باطن خوبند هر چند اظهار نمی‌کنند؛ و اگر حکومت هم مُصلِح باشد، افراد صالح واقعی که در ظاهر و باطن صالحند، آزاد و راحت خواهند بود؛ اما اگر افراد جامعه در باطن اصلاح نشده باشند و فقط ظاهرسازی کرده و صالح نما باشند و تنها حکومت صالح واقعی باشد، تا وقتی که حکومت ناظر اعمال آنان باشد، اظهار صلاح می‌کنند، ولی همین که دولت از طرفی گرفتار درگیری شد و یا توجه او به جای دیگر مشغول شد، همین افراد صالح نما از گرفتاری دولت سوء استفاده کرده و افساد و خراب کاری می‌کنند و به نظام و حکومت صالح ضربه می‌زنند و یا کم کاری و کارشکنی می‌نمایند و... در محضر بهجت، ج۲، ص۴۸ https://eitaa.com/hekmat121
31.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | خاطره مرحوم آیت الله مصباح یزدی از رابطه مرحوم آیت الله بهجت (ره) با امام خمینی (ره) 🔹 بنده شهادت می‌دهم عاملی که باعث شد بنده توجه به این مسائل [سیاسی] پیدا کنم و به عنوان یک وظیفه دنبال این مسائل بروم، سفارش آقای بهجت (ره) بود. ۱۳۹۸/۱۱/۱۹ 🔰 باتوجه به نقل برخی خاطرات نادرست از قول مرحوم آیت الله مصباح یزدی در یکی از برنامه های رسانه ملی و انتشار آن در فضای مجازی در مورد تفاوت دیدگاه مرحوم آیت الله بهجت (ره) با حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) درباره نحوه اداره کشور که مبنای برخی تحلیل ها قرار گرفته است، پایگاه اطلاع رسانی MESBAHYAZDI.IR اصل این خاطره را از بیانات معظم له منتشر می‌کند. 📥 جهت دریافت فایل باکیفیت از آپارات: https://aparat.com/v/XQK8W https://eitaa.com/hekmat121
نهضت متعالیه.pdf
2.6M
📌پرونده نهضت متعالیه (مناسبات حکمت متعالیه و انقلاب اسلامی) در نشریه معارف اسلامی خرداد و تیر 1401، شماره 117 https://eitaa.com/hekmat121
📌 تفسیر دیالکتیکی و اراده گرایانه از فقه امام خمینی 🔹 در همایش فقه نظام ساز که از سوی موسسه امام رضا در قم برگزار شد یکی از منبری های معروف و مدرسین قم، با نسبت دادن دیدگاه های خود به امام خمینی (ره) تلاش کرد تا تفسیری بر پایه منطق و قاعده از آرا و اندیشه های امام خمینی ارائه دهد. 🔸 در نگاه این سخنران، در فقه امام، به هیچ وجه بنائات عقلا، عرف مردم و کارشناسی عالمان علوم انسانی و طبیعی اعتبار ندارد بلکه در برابر آنها قرار دارد. این فقه، نه فقه موضوعات بلکه فقه اراده‌ها برای تقابل با تمدن غرب و دستگاه حاکمیتی آن است. لذا فقه حادثه ساز و تقابل گرا است. 🔹 در این نگاه، فقه متکفل مدیریت همه اراده ها تحت یک اراده واحد و در یک جهت واحد است. 📌تامل: 🔸این اظهارات اگرچه در مقام روبنا في الجمله قابل توجه است لکن از حیث زیربناهای فکری و نظری کاملا در تعارض با حکمت و کلام امام خمینی و معارض با دستگاه انسان شناسی فطرت محور و سیره بین المللی هدایت محور ایشان است.(ر.ک: نامه امام خمینی به گورباچف) 🔹 این تفسیر عرف ستیزانه، اقتدارگرایانه و اراده گرایانه ی معطوف به قدرت قطعا با روح نظام فکری و فقه حکومتی امام خمینی در تقابل است و سرانجام به دلسرد کردن مردم، انحراف جامعه اسلامی و تضعیف نظام سیاسی و اجتماعی خواهد انجامید. https://eitaa.com/hekmat121/789
📌 انقلاب، حکمت، امام خمینی ۱.انقلاب محصول مردم است که نوع نگاه و اراده انسان را به هستی، انسان، جامعه و آینده تعین می‌بخشد. ۲. تحول باطنی یک مقوله چند ضلعی و چند وجهی است هم عنصر معرفتی در آن دخیل است و هم عنصر گرایشی. از حیث معرفتی هم مبانی و لایه های بنیادین (فلسفه، کلام و عرفان) در آن دخالت دارد هم لایه‌های هنجاری و دستوری (اخلاق و فقه) و هم سطوح فرهنگی و اجتماعی(مناسک دینی و آداب و رسوم ملی). ۳. تاثیر دانش‌ها در کنش انقلابی جامعه، تأثیر مستقل و جزیره‌ای نیست، بلکه به صورت شبکه ای و مجموعی است که برآیند بحث و گفتگو، رفت و آمد علمی و عملی عالمان و کنشگران "خلق جهان معنایی" متمایز است که نتایج اجتماعی متناسبی را برای ساخت آن جهان معنایی و آینده مطلوب به همراه دارد. یکی از آن نتایج چگونگی حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب است‌(انقلاب یا اصلاح) ۴. انقلاب اسلامی ایران محصول بیش از هزار سال فکر و اندیشه اسلامی در حوزه های مختلف معرفتی و کنش اجتماعی ملت ایران است که از مشروطه به بعد سرعت بیشتری گرفته است. حکیمان و متکلمان، عارفان و فقیهان، روشنفکران و مصلحان اجتماعی هر کدام به نوعی در این بستر سازی و خلق جهان معنایی نقش آفرین بودند. ۵. امام خمینی(ره) محصول این تاریخ علمی و عملی است که توانست این سرمایه عظیم را به در خود نهادینه کند و براساس این جامعیت علمی و عملی ، همه سرمایه ها و نیروهای انسانی را در جهت تحول اجتماعی هدایت و بسیج کند. ۶. بدون تردید مبانی حکمی و معرفتی امام خمینی(ره) و برخی از شاگردان ایشان در ساخت این نگرش جمعی و تکاملی به نیروها و سرمایه ها مؤثر بوده است و همین بنیان های معرفتی و نظری عمیق موجب اقبال نخبگان فکری و مصلحان اجتماعی شد و سایر مکاتب فکری رقیب همچون لیبرال سرمایه داری و سوسیالیسم و کمونیسم را در راهبری فکری و عملی کنشگران انقلابی به عقب راند. به همین جهت امام خمینی در نامه به گورباچف (رئیس شوروی) آنها راه خروج از فروبست های تمدن غرب را بازگشت به بنیان‌های معرفتی شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی حکیمان و عارفان مسلمان معرفی می کند‌. ۷. حکمت، عرفان، کلام، اخلاق و فقه به عنوان پنج دانش محوری در تمدن اسلامی هر کدام نقش بی بدیلی را ساخت واقعیت اجتماعی اسلامی داشته اند، این دانش ها علی رغم برخی از اختلافات و انتقادهای درون پارادایمی، از یک روح واحد توحیدی برخوردارند و پس از سیر چند مرحله ای به یکدیگر نزدیکتر شده اند. اوج این هم آوایی، هماهنگی و هم افزایی در طرح مکتب حکمت متعالیه قابل مشاهده است و هیچ طرح دیگری تاکنون نتوانسته است چنین هماهنگی و هم افزایی علم و عمل را صورتبندی فلسفی و اجتهادی کند. در واقع ویژگی مهم حکمت متعالیه و تأثیرگذاری آن بر انقلاب اسلامی را باید در همین خصیصه حکمت متعالیه می بایست جستجو کرد که توانست طرحی نو از هم آوایی، هماهنگی و هم افزایی علوم ارائه دهد که لاجرم به همنوایی، هم راهی و همگامی کنشگران اجتماعی انجامید. https://eitaa.com/hekmat121
📌در روش شناسی نسبت حکمت متعالیه و انقلاب اسلامی 🔹 هرگاه از نسبت میان یک دانش با پدیده اجتماعی سخن به میان می آید لازم است که توجه شود که این نسبت می تواند وجوه و صور مختلفی داشته باشد. از این رو توجه به همه این وجوه و صور در اثبات یا نفی نسبت و رابطه مؤثر است. 🔸نسبت حکمت متعالیه با انقلاب اسلامی نیز از این قاعده عام مستثنی نیست. لذا از جهات و صور مختلف باید به بررسی و تحلیل این نسبت پرداخت. 🔴 مطلب اول: 🔹 برای فهم این نسبت ابتدا باید مقصود از حکمت متعالیه، مؤلفه‌ها و ویژگی هاي آن، قلمرو معرفتی آن، زین رقابتی آن با سایر مکاتب مدعی، و نمایندگان آن در عصر وقوع پدیده اجتماعي انقلاب اسلامی به طور دقیق مشخص شود. 🔸 سپس لازم است ماهیت انقلاب و اجزای درونی وبیرونی مشخص شود. تا تأثیر حکمت در اجزا و ابعاد مختلف انقلاب روشن شود. 🔹 هر انقلابی از چند جزء اصلي و فرعی برخوردار است که برخی از آنها عبارتند از: ۱. مبانی فکری و عقبه تئوریک در حوزه های هستی شناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی، معادشناسی. ۲. اهداف و آرمان‌های تعین بخش به آینده و انگیزه بخش برای حرکت و قیام؛ ۳. نظریه ها و آثار فکری و علمی افق گشا، جهت دهنده، هدایت کننده و تبیین کننده وقایع و حوادث؛ بخصوص نظریه ها و آثاری که تمایز دهنده هستند و مرزهای مکتبی و زیربنایی با سایر مکاتب فکری و رقبای عملی را مشخص می‌کند. ۴. متفکران و نظریه پردازان افق گشا و مسیرنما، وحدت ساز (میان نیروها و سرمایه‌ها) و تمایز بخش (با سایر مکاتب فکری و رقبای کنشکر)؛ ۵. رهبران گفتمان ساز و راهبران خط مشئ گذار؛ ۶. مبارزان و مجاهدان وسط میدان مبارزه و جهاد؛ ۷. مردم هماهنگ با اهداف انقلابی و همراه با مجاهدان؛ ۸. شعارها،نماد و نشانه‌ها، اسطوره‌ها و الگوهای انگیزه بخش و تسهیلگر کنش های انقلابی در شرایط سخت و ناامیدی؛ ۹. مکان های امن اتصال، تجمع و سازماندهی نیروها و کنشگران انقلابی؛ ۱۰. آسیب‌ها، بحران‌ها و نواقص وضع موجود و ناتوانی ساختارهای حاکمیت در اقناع عمومی و رفع بحران‌ها. 🔸 حال می بایست از ميزان نسبت و تأثیر حکمت متعالیه در هر یک از موارد بالا گفتگو کرد. ۱. نقش حکمت متعالیه در تولید و یا تعمیق و گسترش هستی شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی انقلاب اسلامی؛ ۲. نقش حکمت متعالیه در تعمیق و تدقیق اهداف و آرمان‌های انسان انقلابی؛ ۳. نقش حکمت متعالیه در تولید نظریه ها و آثار علمی افق گشا و پاسخ دهنده به شبهات سایر مکاتب و تمایز گذاری فکری و علمی با سایر مکاتب (لیبرالیسم، سوسیالیسم، اگزیستانسیالیسم، ناسیونالیسم) ۴. نقش حکمت متعالیه در تربیت علمی و معنوی متفکران و نظریه پردازان انقلاب همچون امام خمینی، شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر، آیت الله خامنه ای، آیت الله مصباح یزدی و امثالهم. ۵ نقش حکمت متعالیه در تربیت و رشد رهبران و راهبران انقلاب اسلامی؛ ۶. نقش حکمت متعالیه در تربیت مبارزان و مجاهدان و یا در شبهه زدایی از ذهن آنها؛ ۷. تأثیر حکمت متعالیه در فرهنگ عمومی و همراه سازی مردم با انقلاب اسلامی؛ و امثال این پرسش‌ها. 🔸 البته ممکن‌است در تحلیل و بررسی ها برخی از محورها ، پاسخ مثبت باشد و ممکن است منفی باشد. همچنین امکان دارد میزان نسبت و تأثیرگذاری در برخی محورها بیشتر و برخی کمتر باشد که در نهایت نیازمند معدل گیری و جمع بندی است. 🔴 مطلب دوم: 🔹 برای تحلیل و بررسی هریک از محورهای فوق الذکر چند روش علمی و معتبر وجود دارد که هر کدام به تنهایی می تواند اثبات گر مدعا باشد. هر چند بهره گیری ترکیبی از روش‌ها و شیوه های ممکن به مراتب اطمینان بخش تر و اقناع کننده تر است. 🔸 برخی از روش‌ها و شیوه‌ها: ۱. استناد ضابطه‌مند اجتهادی به نصوص واظهارات محکم متفکران و رهبران انقلابی در اثبات وتعیین میزان نسبت و تأثیر پذیری از حکمت متعالیه و میزان تأثیرگذاری حکمت متعالیه ومتفکران آن درانقلاب؛ ۲. شناسایی متون فکری و فرهنگی موثر در انقلاب اسلامی و تحلیل مضامین آن متون جهت رد یابی تاثیرات مستقیم و یا غیر مستقیم حکمت متعالیه در ساخت معرفتی انقلاب اسلامی؛ ۳. تحلیل آماری از نسبت کنشگران انقلابی با حکمت متعالیه؛ ۴. بررسی نقش حکمت متعالیه در شبهه زدایی از مبانی، اهداف و مسیر انقلاب اسلامی و تعمیق باورهای دینی و انقلابی کنشگران انقلابی و فرهیختگان جامعه؛ ۵. بررسی مقایسه‌ای میان نقش وتأثیر حکمت متعالیه درانقلاب اسلامی بانقش وتأثیر سایر مکاتب فکری همچون: اخباریگری، اشعریگری، صوفي گرایی، ملی‌گرایی، لیبرالیسم، سوسیالیسم، اگزیستانسیالیسم و ... . ۶. بررسی دلالت‌های عملی وسیاسی اصول وقوانین حکمت متعالیه ونقش آنها درصورتبندی حکمت عملی ونظریه اجتماعی انقلاب و نظریه سیاسی مردم سالاری دینی وولایت فقیه. ۷. بررسی نقش حکمت متعالیه درتعمیق بنیان‌های نظری، مبانی تصدیقی وروشن‌شناسی علوم عملی وهنجاری مثل فقه واخلاق
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 | ‌‌فارابی، فصل مشترک همکاری علمی و فرهنگی ایران و قزاقستان 🔻 رهبر انقلاب، امروز در دیدار رئیس جمهور : به‌عنوان یک فیلسوف و دانشمند اسلامی که اصالت قزاقستانی دارد و در ایران هزار سال درباره آثار او تحقیق و مطالعه شده است، می‌تواند مبنای همکاری‌های فرهنگی و تشکیل یک کمیته مشترک علمی میان دو کشور شود. ۱۴۰۱/۳/۲۹ 💻 @Khamenei_ir
📖 تبیین شهید بهشتی از نظریه حدوث جسمانی نفس ☘ شهید آیت‌الله دکتر بهشتی نظریه «النفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» ملاصدرا را، با استمداد از قرائنی قرآنی چنین تبیین می‌کند: 🍀 «لازمه حرکت جوهری همین «جسمانیة الحدوث» بودن و «روحانیة البقاء» بودن است و آن این است که جوانه روح از بطن جسم سر میزند؛ همین اندازه نه بیشتر. این نظر در مقابل عقیده آن‌هایی است که فکر می‌کنند روح از عالم دیگر به بدن متصل می‌شود. جوشیدن روح از بطن ماده یک مسأله است، متصل شدن روح به ماده، مسأله دیگر است. 🌱 خوب دقت کنید که حرف آخر ملاصدرا... این است که جوانه زدن و متصل شدن از عالم دیگر هم یک معنی می‌دهد و دو معنی نیست. 🌿 حرف نهایی ملاصدرا این نیست که وقتی می‌گوید روح «جسمانیة الحدوث» است یعنی از ماده سر می‌زند، این با آن حرفی که می‌گوید روح از ملاء اعلی به انسان می‌پیوندد متناقض است. 🌴... انسان در مرحله نطفه به انسان در مرحله علقه تغییر پیدا می‌کند، اینجا چه کاری صورت گرفته؟ خلق تازه است، اما تغییرات چنان نیست که بیاید یک چیز تازه را در کار بیاورد. 🌳نطفه به علقه، خلق است؛ علقه به مضغه، خلق است؛ مضغه به استخوان‌بندی و گوشت، خلق است. 🌲تا اینجا خلق است اما وقتی نفخه الهی و روح الهی می‌آید، این جا هم انسان تغییر کرده، پس از نظر انسان که یک تغییر هست؛ چون موضوع [تغییر]، انسان است ولی این تغییر به این است که؛ 🥇 یا جوانه روح الهی در او سرزده است [برداشت مشهور از نظر صدرا] 🥈 یا روح الهی به او پیوسته است [نظر شیخ الرئیس] 🥉 یا روح الهی در او دمیده است، که در دمیدن هم سر زدن است و هم پیوستن [برداشت شهید بهشتی از نظر صدرا]. 🏅اینکه گفتم حرف ملاصدرا، باید عالی اش فهمیده شود این است که وقتی دمیده می‌شود، هم از شکم یک چیزی بیرون می‌آید و هم از یک جایی آمده و به او متصل شده. هم پیوستن و هم سر زدن است.» (بهشتی، ۱۳۸۸: صص ۱۸۱ـ ۱۸۴) 🏵[تبیین دیدگاه شهید بهشتی: برای مثال بادکنکی خالی از باد را در نظر بگیرید. هنگامی که در این بادکنک هوایی دمیده می‌شود، اگرچه هوا از دل بادکنک سر برآورده، اما این هوا خاصیت خود بادکنک نبوده که آن را حاصل تکامل بادکنک بدون در نظر گرفتن عامل خارجی بدانیم، بلکه نیرویی از بیرون هوایی را در آن دمیده. در مورد نفس نیز همین‌گونه است. یعنی چون ماده توان ایجاد سطحی فرا مادی را ندارد، پس از عوالم دیگر سطحی از جنس همان عوالم در دل ماده دمیده و ایجاد می‌شود.] 📚 بهشتی، ۱۳۸۸، حزب جمهوری اسلامی، مواضع تفصیلی، بقعه.
📌آقا سيد ابوالحسن رفيعي قزويني. 🔸از مشاهير و معاريف اساتيد درنيم قرن اخير بود. جامع المعقول والمنقول بود. فلسفه را نزد حکيم کرمانشاهي و حکيم اشکوري آموخته بود. 🔹پس از تأسيس حوزه علميه قم در سال 1340 وسيله مرحوم حاج شيخ عبد الکريم ، معظم له به قم مهاجرت کرد و ضمن استفاده از محضر آقاي حائري، خود به تدريس شرح منظومه سبزواري و اسفار ملا صدرا پرداخت. فضلا از درسش استفاده مي‌‌‌‌‌کردند. 🔸استاد بزرگ ما آيت اللَّه (مدظله) شرح منظومه و قسمتي از اسفار را نزد او خوانده‌‌‌‌‌اند. او را بالخصوص از نظر حسن تقرير و بيان مي‌‌‌‌‌ستودند. مرحوم رفيعي در زمان حيات مرحوم آقاي حائري به قزوين مراجعت کرد. طالبان حکمت احياناً براي استفاده از محضرش به قزوين مي‌‌‌‌‌رفتند. سالهاي آخر، تهران را محل اقامت قرار داد و از مراجع تقليد به شمار مي‌‌‌‌‌رفت. در سال 1394 جهان را وداع گفت. استاد مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران. شيخ عبدالکریم https://eitaa.com/hekmat121