eitaa logo
حسینیه مقتل
5.4هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
357 ویدیو
63 فایل
تماس با مدیر : @mostafapi1 حسینیه مقتل در تلگرام: https://t.me/hosenih_maghtal حسینیه مقتل در ایتا: eitaa.com/hosenih_maghtal 🔻 پیج حسینیه مقتل در اینستاگرام : https://www.instagram.com/payegahe_hoseinieh_maghtal
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ادامه مطلب 👆🏻👆🏻👆🏻 🔻سپس اهل بیت علیهم السلام  را با وضعی رقّت بار از کنار شهدا به سوی کوفه بردند. و با آن حال پریشان از میان ازدحام جمیعت، سر کوچه و بازار قرار دادند و سرهای بریده را بالای نیزه در معرض تماشا گذاشتند و زن و مرد به تماشای آن سرهای بریده و اسیران آمدند. 🔹لهوف سید صفحه‌ی صد و نود نوشته: 🔻زنی از اهل کوفه از بالای بام فریاد زد: ▪️«مِن أیِّ الاُساری أنتُنَّ» ▪️شما از چه اسیرانی هستید؟ 🔺اهل بیت علیهم السلام  جواب دادند: ▪️«نَحنُ اُساری آلِ مُحَمَّدٍ» ▪️ما اسیران آل محمد هستیم.   😭از بام به زمین آمد، مقنعه و پارچه به آنان داد تا صورت های ملکوتی و الهی خود و دختران و اطفال را بپوشانند. 🔸علامه‌ی مجلسی در جلد چهل و پنج بحار صفحه‌ی صد و چهار می نویسند: 🔸مسلم گچکار میگوید: من در و دیوار دارالإماره را گچ می‌کردم که شنیدم از اطراف صدای ناله و فریاد می‌آید. به کارگری که پیش من بود گفتم چه خبر است که مردم کوفه فریاد میزنند؟ گفت: الان سرهای ‌خارجی را که بر یزید خروج کرده می‌آورند. گفتم: خارجی کیست؟ گفت حسین ابن علی. از دارالإماره بیرون آمدم، لطمه به صورت زدم، به طوری که ترسیدم چشمم کور شود، دستم را از گچ شستم و داخل شهر آمدم، مردم را منتظر دیدن اسیران دیدم.   😭ناگهان دیدم چهل محمل شکسته و نیمه کاره را بر چهل شتر حمل می کنند که در آن ها حرم و زنان و اولاد فاطمه (س) بودند. ناگهان علی ابن حسین (ع) را دیدم بر شتری برهنه که از رگهای گردنش خون جاری بود. اهل کوفه خرما و نان و گردو به بچه ها می‌دادند، ولی فریاد می زد: ▪️«یا أهلَ الکوفَه، إنَّ الصَّدَقَةَ عَلَینا حَرام» ▪️ای اهل کوفه صدقه بر ما حرام است. 😭آن ها را از دست کودکان می‌گرفت، به زمین می‌ریخت. مردم با دیدن آن منظره‌ها گریه می‌کردند.    ✳️زید ابن ارقم می‌گوید: من از دو لب مبارک ابی عبدالله  (ع) صدای قرآن شنیدم که تلاوت فرمود: ▪️«أَم حَسِبتَ أنَّ أصحابَ الکَهفِ وَ الرَّقیم کانوا مِن آیاتِنا عَجَبا»[2] گفتم: داستان تو عجیبتر از اصحاب کهف است.   🔻 مسلم گچکار می‌گوید: 🔸 امّ کلثوم وقتی صدای گریه‌ی مرد و زن را شنید، سر از محمل بیرون آورد و گفت: ای اهل کوفه ساکت، مردان شما مردان ما را می‌کشند، زنانتان بر ما گریه می‌کنند، داور بین ما و شما روز قیامت خداست. که ناگهان سرهای بریده‌ی بر بالای نیزه را آوردند و پیشاپیش همه‌ی آن‌ها سر ابی‌عبدالله (ع) بود، سری چون زهره و ماه نورانی، شبیه‌ترین مردم به پیامبر، با محاسنی خون آلود که نیزه دار آن را به راست و چپ حرکت می‌داد. 🔺 سلام الله علیها متوجه سر بریده‌ی برادر بالای نیزه شد.   ▪️«فَنَطِحَت جَبینُها بِمُقَدَّمِ المَحمل حَتّی رَأینَا الدَّم یَخرُجُ مِن تَحتِ قِناعِها وَ اُومِأت إلَیهِ بِحِرقَةٍ» ▪️سر به چوبه‌ی محمل زد، دیدم که خون از پیشانی  (س)  روی زمین ریخت، با دلی سوزان به سر بریده اشاره کرد و با چشم گریان فریاد زد: 🔺«یا هِلالاً لَمّا استتم کمالا غالَهُ خَسفُهُ فَأَبَدا غُروبا» ▪️ای ماهی که چون بدر کامل شد ناگهان خسوف او را ربود و غروب کرد. 🔺«ما تَوَهَّمتُ یا شَقیقَ فُؤادی کانَ هذا مُقَدَّراً مَکتوبا» ▪️پاره‌ی دلم گمان نمی‌کردم سرنوشت ما این باشد، ولی مقدر و مکتوب چنین بود. 🔺«يا أخی فاطِم الصَّغيرَةَ کَلِّمهافَقَد کادَ قَلبُها أن يَذوبا» ▪️ برادرم، با دختر کوچکت فاطمه سخن بگو، نزدیک است دلش از غصه و ناراحتی و فراق تو آب شود.   📚پی نوشت ها: [1] -الإرشاد، ج2، ص117؛ بحارالأنوار، ج45، ص58-179، باب39؛ لهوف، ص190؛ کامل الزیارات، ص260-261، باب88؛ ناسخ التواریخ، ص303 [2] - کهف، 9 ✅ @hosenih_maghtal
شب یازدهم کاشانی.mp3
3.14M
✅روضه محرم ۱۴۰۱ 🔻استاد 🔺 روضه خیمه های حسینی سلام الله علیها علیه السلام علیه السلام ✅ @hosenih_maghtal
سلام الله علیها 🔹امام سجاد (ع) فرمود:  عمه ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهای واجب و مستحب را اقامه می نمود و در بعضی منازل به خاطر شدت گرسنگی و ضعف، نشسته ادای تکلیف می کرد. -------------------------------------------------- ✅متن عربی: 🔸«ان عمتی زینب کانت تؤدی صلواتها، من قیام الفرائض و النوافل عند مسیرنا من الکوفة الی الشام وفی بعض منازل کانت تصلی من جلوس لشدة الجوع والضعف» -------------------------------------------------- 📘 الشریعه (پیشین)، ج 3، ص62 علیه السلام ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
سلام الله علیها 🔹از آیت الله سیبویه سئوال شد: کدام یک از روضه هاست،که دل شمارو بیشتر می سوزونه؟ 🔸فرمودند:(اسیری بی بی ،”صلّی الله علیک یا اباعبدالله”، از مرحوم آقا شیخ جعفر شوشتری،رفع الله درجاته نقل شده،ایشان فرموده بودند دو مصیبت،دو غصه بود،که امام حسین و کشت،آقا رو از پا انداخت، 1⃣یکی غصه تشنگی بچه ها و 2⃣یکی غصه اسیری عیال بود، 🔸این دو مصیبت،واین که آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف،خون گریه می کنه،مال همین اسیری عمه شون حضرت زینب سلام الله علیهاست، اینم،بعضی ها می گن ،امام زمان ارواحنا فداه می گن:یا جدا،اگه اشک چشمم تمام بشود،خون گریه می کنم، ✳️من می گم،نه،امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از اول خون گریه می کنه،از اولش خونه.) سلام الله علیها ✅ @hosenih_maghtal
🔹هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسرا را از قتلگاه عبور دهند. 🔸قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمی‌کنم لحظه‌ای را که زینب دختر فاطمه ـ سلام‌الله علیها ـ را بر کشته بر خاک افتاده برادرش حسین عبور دادند که از سوز دل می‌نالید... 🔹و امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ می فرماید: ✳️... من به شهدا نگریستم که روی خاک افتاده و کسی آنها را دفن نکرده، سینه‌ام تنگ شد و به اندازه‌ای بر من سخت گذشت که نزدیک بود جانم بر آید و عمه‌ام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد که بی‌تابی نکنم.[7] ▪️(گویا اسرای کربلا را دوبار به قتلگاه می‌آورند، یک دفعه همان عصر روز عاشورا بعد از غارت خیام و به درخواست خود اسرا و یک بار هم در روز یازدهم محرم هنگام کوچ از کربلا و به دستور عمر سعد و این کار عمر سعد شاید به خاطر این بود که می‌خواست اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ با دیدن جنازه‌های عریان و زیر آفتاب مانده شکنجه روحی به اسرا داده باشد.) 🔸بعد از اینکه روز یازدهم محرم اسرا را از کربلا حرکت دادند به سوی کوفه به خاطر نزدیکی این دو به هم ✳️روز 12 محرم اسرا را وارد شهر کوفه نمودند ✳️گویا شب دوازدهم را اسرا در پشت دروازه‌های کوفه و بیرون شهر سپری کرده باشند 🔹در اثر تبلیغات عبیدالله بن زیاد لعنت الله علیه امام حسین ـ علیه‌السلام ـ و خارجی معرفی کردن آن حضرت مردم کوفه از این پیروزی خوشحال می‌شوند و جهت دیدن اسرا به کوچه‌ها و محله‌ها روانه می‌شوند و با دیدن اسرا شادی می‌کنند. 🔸ولی با خطابه‌هایی که امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ و خانم زینب ـ سلام‌الله علیها ـ و سایرین از اسرا ایراد می‌کند و خودشان را به کوفیان و مردم می‌شناسانند و به حق بودن قیام امام حسین ـ علیه‌السلام ـ اذعان می‌کنند شادی کوفیان را به عزا تبدیل می‌کنند. در طول مدتی که در کوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حرکت می‌کردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در کجاوه‌های جا داده شده بودند و آنان که خیال می‌کردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه یزید عاصی شده‌اند، جسارت و اهانت می‌کردند، عده‌ای هم از نسب اسرا سؤال می‌کردند با این وضع وارد دارالاماره می‌شوند و در مجلس عبیدالله بن زیاد که حاکم کوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین، 😭این ملعون جلوی چشم اسرا و مردم با چوب‌دستی به سر مبارک می‌زد و خود را پیروز میدان قلمداد می‌کرد و کشته شدن امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را خواست خدا قلمداد می‌‌نمود.[8] ولی با جواب‌های که از جانب خانم زینب و امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ می‌شنید بیشتر رسوا می‌شد. 📚[7] . شیخ عباس، نفس المهموم، ص 492 و حسین نفس مطمئنه، محمدعلی عالمی، انتشارات هاد، چاپ اول، 1372، ص 306. [8] . ابن مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه وقعة الطف، سید علی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، ص 361، و ترجمه نفس‌المهموم، پیشین، ص 519. ع س ع ✅ @hosenih_maghtal
🔰ترجمه سلام الله علیها در 🔹ستایش از آن خداست و درود بر پدرم محمد و خاندان پاک و نیکوکارش. اما بعد: ای مردم کوفه،‌ای مردمان حیله گر و خیانت کار! گریه می‌کنید؟ ✳️اشک چشمانتان خشک نشود و ناله هایتان آرام نگیرد. همانا که کار شما مانند آن زنی است که رشتۀ خود را پس از محکم یافتن، یکی یکی از هم می‌گسست، شما نیز سوگندهای خود را در میان خویش، وسیلۀ فریب و تقلب ساخته اید. آیا در میان شما جز وقاحت و رسوایی، سینه‌های آکنده از کینه، دو رویی و تملق، همچون زبان پردازی کنیزکان و ذلت و حقارت در برابر دشمنان چیز دیگری نیز یافت می‌شود؟ یا همچون سبزه‌هایی هستید که ریشه در فضولات حیوانی داشته یا همچون جنازۀ دفن شده‌ای که روی قبرش را با نقره تزیین نموده باشند؟ چه بد توشه‌ای برای آخرت فرستاده اید؛ توشه‌ای که همان خشم و سخط خدا است و در عذاب جاویدان خواهید بود. گریه می‌کنید؟ زار می‌زنید؟ 🔻آری به خدا سوگند که باید گریه کنید، پس بسیار بگریید و کمتر بخندید. چرا که دامان خود را به ننگ و عار جنایتی آلوده اید که ننگ و پلیدی آن را از دامان خود تا ابد نتوانید شست. 🔸و چگونه می‌توانید ننگ حاصل از کشتن فرزند رسول خدا(ص)، خاتم پیامبران، معدن رسالت، و سرور جوانان اهل بهشت را از دامان خود بزدایید؟ کسی که پناه مومنان شما، فریادرس در بلایای شما، مشعل فروزان استدلال شما بر حق و حقیقت و یاور شما در هنگام قحطی و خشکسالی بود. 🔺چه بار سنگین و بدی بر دوش خود نهادید، پس رحمت خدایی از شما دور و دورتر باد. که تلاشتان بیهوده، دستانتان بریده، معامله تان قرین زیان گردیده است، خود را به خشم خدا گرفتار نموده و بدین ترتیب خواری و درماندگی بر شما لازم آمده است. وای بر شما‌ ای مردم کوفه! 😭آیا می‌دانید چه جگری از رسول خدا دریده‌اید؟ چه زنان و دختران با عفت و وقاری را از خاندان او به کوچه و بازار کشانده‌اید؟! چه خونی از آن حضرت بر زمین ریخته‌اید؟! و چه حرمتی از او شکسته‌اید؟! شما این جنایت فجیع را بی‌پرده و آشکار به انجام رسانید؛ جنایتی که سر آغاز جنایات دیگری در تاریخ گشته، سیاه، تاریک و جبران ناپذیر بوده، تمام سطح زمین و وسعت آسمان را پر کرده است. آیا از اینکه آسمان خون باریده تعجب می‌کنید؟ در حالی که عذاب آخرت در مقایسه با این امر، بسیار شدیدتر و خوار کننده‌تر است و در آن روز کسی به یاری شما نخواهد آمد. 🔹پس مهلت‌هایی که خدای متعال به شما می‌دهد موجب خوشی شما نگردد، چرا که خدا در عذاب کردن بندگان خود شتاب نمی‌کند، چون ترسی از پایمال شدن خون و ازدست رفتن زمان انتقام ندارد و همانا که خدای شما همیشه در کمین است. ✅آنگاه (س) اين اشعار را خواند: اگر پيامبر از شما بپرسد، اين چه كارى بود كه كرديد با آنكه شما امت [پيامبرِ] آخر الزمان بوديد [و بر ديگر امت‌ها شرافت داشتيد]، چه پاسخ خواهيد داد؟ شما چه كرديد با اهل بيت و فرزندان و عزيزان من؟! جمعى را به اسارت برديد و گروهى را به خون آغشته كرديد. اين پاداش من نبود ـ با آنكه من خيرخواه شما بودم ـ اينكه در حق خويشاوندانم اين‌گونه به من جفا كنيد. من مى ترسم همان عذابى كه قوم «اِرَم» را به نابودى كشاند، بر شما نيز فرود آيد. 🔸زينب كبرى(س) پس از اين خطابه جانسوز، روى از آنان برگرداند. در اين حال، مردم را ديدم كه حيرت‌زده‌اند و از اندوه و پشيمانى، دست به دندان مى گزند. حِذْيَم مى افزايد: 🔻به كنارم نگريستم، پيرمردى را ديدم كه اشك مى‌ريزد و محاسنش با قطرات اشكش تر شده بود. در همان حال دستان خود را به آسمان بلند كرد و گفت: پدر و مادرم فداى شما باد! پيرانتان بهترين پيران، زنانتان بهترين زنان و جوانانتان بهترين جوانان‌اند. دودمان شما كريم و بزرگوار و فضل و منزلت شما بزرگ و عظيم است. آنگاه اين بيت را خواند: ▪️پيران شما بهترين پيران و دودمان شما نيز بهترين دودمانند و در ميان همه تبارها و نسلها، هرگز تبار شما نابود و بى اعتبار نخواهند شد. ✳️امام زين العابدين(ع) رو به عمه اش كرد و فرمود: 😭«عمه جان آرام بگير، سرگذشت گذشتگان براى آنان كه مانده‌اند مايه عبرت است. خداى را سپاس كه تو عالمه تعليم نديده و خردمندِ خرد نياموزيده‌اى. گريه و زارى، آنان را كه رفته‌اند به ما باز نمى گرداند». ✳️با اين سخنِ امام چهارم(ع)، زينب(س) آرام گرفت و ساكت شد. @hosenih_maghtal
الکهف و الرّقیم کانوا من آیاتنا عجبا» ▪️«آیا گمان کرده ای اصحاب کهف و رقیم از آیات شگفت ما بودند؟»[4] 🔸سهل گوید: گریستم و عرض کردم: ای مولا، امر تو عجیب تر و عظیم تر است.[5]  🔹در «روضه الاحباب» می نویسد: چون ابن زیاد از نزدیک شدن اهل بیت به کوفه باخبر شد، پاسبانان و دیده بانان شهر را امر کرد که مردم کوفه را خبر کنند، که در روز ورود اهل بیت هیچ کس اسلحه را با خود حمل نکند، و با سلاح از خانه بیرون نیاید و ده هزار تن سواره و پیاده از دلاوران لشکر بر خیابان ها و راه ها و محله ها و بازار شهر کوفه گماشت، تا مبادا در وقت عبور آن ها شیعیان امیرالمومنین (ع) قیام کنند.[6]  📚پی نوشت ها: [1] ناسخ التواریخ، جلد3، صفحه 34 [2] لهوف، صفحه 144 [3] بحار الانوار، جلد 45، صفحه 114 [4] سوره کهف، آیه 9 [5] مقتل ابی مخنف، صفحه 162 [6] ناسخ التواریخ، جلد 3، صفحه 35/30362 سلام الله علیها @hosenih_maghtal
✅نکته قابل توجه 🔺«یا هِلالاً لَمّا استتم کمالا غالَهُ خَسفُهُ فَأَبَدا غُروبا» ▪️ای ماهی که چون بدر کامل شد ناگهان خسوف او را ربود و غروب کرد. 🔺«ما تَوَهَّمتُ یا شَقیقَ فُؤادی کانَ هذا مُقَدَّراً مَکتوبا» ▪️پاره‌ی دلم گمان نمی‌کردم سرنوشت ما این باشد، ولی مقدر و مکتوب چنین بود. ✅ در مصرع دوم این شعر که منصوب به سلام الله است... 🔻در شهر وقتی حضرت بعد از مدتی سر مطهر سیدالشهدا علیه السلام را می بیند میفرماید : ▪️ما تَوَهَّمتُ ... گمان نمیکردم به این وضع مبتلا بشوم و اینگونه با ما رفتار کنند... 🔺لازم به ذکر است زینب کبری سلام الله علیها ، عالمه ای است بدون معلم و از علوم غیبی عالم مطلع است... 🔺از پیامبر ، امیرالمومنین ، صدیقه طاهره و امام حسن علیهم السلام درباره واقعه عاشورا مطالبی شنیده و آمادگی دارد... ✅او میدانسته که بناست حسین علیه السلام شهید بشود و آنها اسیر اما... ✳️اما چه بر سر این بانوی بزرگوار و اهل بیتش آوردند که میفرماید حتی گمان نمی کردم که این بلا این قدر عظیم و بزرگ باشد 😭حتی خیال نمیکردم که من را وارد بازار برده فروش ها کنند... 😭حتی خیال نمیکردم که من را وارد بزم شراب کنند... 😭حتی خیال نمیکردم که به چادرم دست درازی کنند... 😭حتی خیال نمیکردم که در انزار عمومی سیلی و تازیانه بخورم... 😭حتی خیال نمیکردم که من را در شهری که در آن معلم قرآن بودم با عنوان خارجی(خارج شده از دین) وارد کنند... 😭و..... 🔺این سخن بگذار تا وقت دگر... سلام الله علیها @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
🔹عمر بن سعد ملعون زنان و حرم امام حسین علیه‌السلام را بر شتران بی‌جهاز سوار کرده و این ودایع نبوت را چون اسیران کفّار در سخت‌ترین مصائب و هُموم کوچ داد... س ✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
سلام الله علیها 🔹امام سجاد (ع) فرمود:  ▪️«ان عمتی زینب کانت تؤدی صلواتها، من قیام الفرائض ▪️و النوافل عند مسیرنا من الکوفة الی الشام وفی بعض ▪️منازل کانت تصلی من جلوس لشدة الجوع والضعف» 🔸عمه ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهای واجب 🔸و مستحب را اقامه می نمود و در بعضی منازل به خاطر 🔸شدت گرسنگی و ضعف، نشسته ادای تکلیف می کرد. 📚ریاحین الشریعه (پیشین)، ج 3، ص62 س ✅ @hosenih_maghtal
🔹امام سجاد(ع) بعد از کربلا بسیار میگریست 🔸غلامش گفت مگر نگفتید شهادت ارث ماست؟ چرا این قدر گریه میکنید؟ 🔹فرمود شهادت آری اما اولین بار است که آل محمد(ص) اسارت را به خود دیده... ع س ✅ @hosenih_maghtal
✅ کاروان اسرا در شام فقط خاندان ابوطالب بود... 🔹خانواده های آن دسته از از یاران اباعبدالله الحسین علیه السلام که از خاندان ابوطالب نبودند در کوفه باقی ماندند ، زیرا وقتی آنها به کوفه رسیدند ، نزدیکان قبیله آنان ، نزد ابن زیاد وساطت کرده و آنها را از اسیران جدا کردند ، ولی اسرای خاندان ابوطالب به شام برده شدند. 📚کتاب شریف فی انصار الحسین علیه السلام ✳️ پ.ن: 1⃣اینکه امام سجاد علیه السلام فرمودند : الشام الشام الشام شاید یکی از دلایلش همین باشد. در شام از کاروان اسرای حسینی فقط اهل بیت پیامبر ص مانده بودند و این بر شدت مصیبت میافزاید. 2⃣ تا کوفه عده ای حداقل به خاطر بازماندگان یاران امام که افرادی سرشناس و محترم بودند احترام نگه میداشتند اما جدا شدن آنها از کاروان باعث شد دشمنان آل الله و امیرالمومنین ع بی پروا تر از قبل با اسرا برخورد کنند.و این در حالی است که همه ی عالم ریزه خوار سفره ی لطف و کرم این بزرگوارانند. 3⃣ وقتی جمعیت این کاروان کم میشود یعنی کسانی که ماندند بیشتر ضربه میخورند ، سنگهای بیشتری میخورند ، بیشتر دیده میشوند😭 بیشتر بهشان توهین میشود و... 4⃣ اینجا معلوم میشود که غربت اسرا در شام چند برابر شده است. 🔹علی لعتنه الله علی القوم الظالمین ع س ✅ @hosenih_maghtal
✅ کاروان اسرا در شام فقط خاندان ابوطالب بود... 🔹خانواده های آن دسته از از یاران اباعبدالله الحسین علیه السلام که از خاندان ابوطالب نبودند در کوفه باقی ماندند ، زیرا وقتی آنها به کوفه رسیدند ، نزدیکان قبیله آنان ، نزد ابن زیاد وساطت کرده و آنها را از اسیران جدا کردند ، ولی اسرای خاندان ابوطالب به شام برده شدند. 📚کتاب شریف فی انصار الحسین علیه السلام ✳️ پ.ن: 1⃣اینکه امام سجاد علیه السلام فرمودند : الشام الشام الشام شاید یکی از دلایلش همین باشد. در شام از کاروان اسرای حسینی فقط اهل بیت پیامبر ص مانده بودند و این بر شدت مصیبت میافزاید. 2⃣ تا کوفه عده ای حداقل به خاطر بازماندگان یاران امام که افرادی سرشناس و محترم بودند احترام نگه میداشتند اما جدا شدن آنها از کاروان باعث شد دشمنان آل الله و امیرالمومنین ع بی پروا تر از قبل با اسرا برخورد کنند.و این در حالی است که همه ی عالم ریزه خوار سفره ی لطف و کرم این بزرگوارانند. 3⃣ وقتی جمعیت این کاروان کم میشود یعنی کسانی که ماندند بیشتر ضربه میخورند ، سنگهای بیشتری میخورند ، بیشتر دیده میشوند😭 بیشتر بهشان توهین میشود و... 4⃣ اینجا معلوم میشود که غربت اسرا در شام چند برابر شده است. 🔹علی لعتنه الله علی القوم الظالمین ع س ✅ @hosenih_maghtal
🔹در خبرها آمده که ابن زیاد بعد از آنکه یک روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرها را در کوچه‌ها و محله‌های کوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد[9] و بعد از آن اسرا را به سرپرستی مخضّر بن تعلبه عائذی و شمر بن ذی‌الجوشن به شام روانه کرد. 🔸 دستور داد که امام سجاد را با غل جامعه دست‌ها را بر گردن بستند و سوار بر شتر بی‌جهاز به سوی شام حرکت دادند. 🔹مدتی که اسرا از کوفه و شام در حرکت بودند را منابع ذکر نکردند چه وقایعی اتفاق افتاده و تنها به برخی بی‌ادبی‌های حاملین سرهای مبارک اشاره دارند. 🔸نقل شده که اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ را سه روز پشت دروازه‌های دمشق نگه داشتند تا شهر را آذین‌بندی کنند و آماده برای جشن و شادی نمایند. در بیشتر منابع نقل شده که روز اول صفر سر امام حسین ـ علیه‌السلام ـ را همراه کاروان اسرا وارد دشمق کردند.[10]  🔸واقعه دلخراشی که برای اسرا اتفاق افتاد این بود که علی‌رغم خواست آن بزرگواران مبنی بر ورود به شهر از جای خلوت و بطور جداگانه از سرهای مبارک ولی شمر ملعون دستور داد سرها جلوی کاروان اسرا و از دروازه ساعات که جمعیت انبوهی تجمع کرده بودند وارد کنند، و مردم غافل شام که از حقیقت ماجرا بی‌خبر بودند با مشاهده کاروان شادی و هلهله می‌کردند و بر سرها اهانت می‌نمودند. ✳️سفر شام برای اهل‌بیت امام حسین ـ علیه‌السلام ـ بسیار تلخ و مصیبت‌های دوران اسارت در این دیار، برایشان از سخت‌ترین مصیبت‌ها بوده است. ✳️وقتی از امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ پرسیدند در سفر کربلا، سخت‌ترین مصیبت‌های شما کجا بود، سه بار فرمودند: «الشام، الشام، الشام» .[11] در شام نیز اسرای آل محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ را در حالی که به ریسمان بسته شده بودند، به مجلس یزید وارد کردند، وقتی بدان حال در پیش روی یزید ایستادند، سر امام را در برابر یزید می‌گذارند و این صحنه از سوزناک‌ترین صحنه‌هایی است که برای امام سجاد و خانم زینب اتفاق می‌افتد. چرا که یزید ملعون بر سر امام توهین کرده و شماتت می‌کند و با قرائت اشعاری خود را پیروز میدان می‌داند و به مردم اجازه حضور می‌دهد و در آن مجلس به لب‌های مقدس امام جلوی چشم اسرا خیزران می‌زند.[12] گویا در این مجلس است که یک مرد شامی به خود اجازه می‌دهد و این جسارت بزرگ را می‌کند. 😭دختر امام حسین به نام فاطمه را از یزید به کنیزی می‌خواهد و با پاسخ تند دختر امام و خانم زینب سلام الله علیهما روبرو می‌شود و بعد از گفتگوئی میان حضرت زینب و یزید خانم زینب خطبه‌ای در مجلس یزید ایراد می‌کنند و شجاعانه به اعمال پلید یزید اشاره می‌کند و یزید را در مجلس خود رسوا و خار می‌کند.  -------------------------------------------------- 📚[9] . محمدعلی عالمی، حسین نفس مطمئنه، انتشارات هاد، چاپ اول، ص 329، خرداد 1372. [10] . جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف، ص 240، اسفند 1374. [11] . ابو مخنف، مقتل‌الحسین، ترجمه سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنی‌الزهرا، چاپ اول، 1380، ص 385. [12] . ابومخنف، پیشین، ص 387. ع س ✅ @hosenih_maghtal
ب به خشم آمد و گفت: ▪️ادعاى دروغ مى كنى اگر بخواهم مى توانم. ▪️زينب فرمود: چنين نيست خدا چنين اختيارى به تو نداده است مگر آن كه از دين ما خارج شوى و به دين ديگرى درآئى.  🔹يزيد سخت خشمگين شد و گفت: اين چنين با من سخن مى گوئى؟ پدرت و برادرت از دين خارج شدند! ▪️زينب فرمود: به دين خدا و جد و پدر و برادرم تو و پدرت و جدت هدايت شده ايد اگر مسلمان باشيد. ▪️يزيد گفت: دروغ مى گوئى اى دشمن خدا. 🔸زينب فرمود: تو اميرى به ظلم و ستم دشنام مى دهى و با قدرتت به طرفت تحميل مى كنى. يزيد از سخن زينب خجالت كشيد و سكوت كرد. 😭مرد شامى دوباره سخنش را تكرار كرد و گفت: اين دختر را به من ببخش. ▪️يزيد گفت: خفه شو خدا مرگ حتمى به تو ببخشد. 🔹لذا زينب مظلومانه با اين كه در دست يزيد اسير است و حامى و پشتيبانى ندارد، اما با يك شجاعت بى نظير و شهامت بى مانند بياناتى ايراد مى فرمايد كه بينى يزيد را به خاك مى مالد تا آنجا كه مى فرمايد: 🔸من تو را انسانى بى قدر و بى ارزش مى دانم و سخت تو را مى كوبم و بسيار تو را توبيخ و سرزنش مى كنم، تو هر چه تلاش كنى و مكر و حيله بكار برى نمى توانى نام ما را از سر زبانها بردارى. محبت ما را از دلها خارج كنى و احکام دين را از بين ببرى، ليكن عار و ننگ كار تو هرگز و با هيچ آبى شسته نمى شود. 🔹راستى عجيب شجاعانه، يزيد را با خاك يكسان مى كند، آرى او دختر اميرمؤمنان على بن ابيطالب است لذا در برابر همه حضار مجلس بپا خواست و پس از حمد و ثناى پروردگار و درود بر پيامبر و دودمان او فرمود: 🔸 يزيد گمان مى كنى از اين كه همه راههاى زمين و آسمان را به روى ما بستى و ما را مانند اسيران شهر به شهر مى گردانى، نزد خدا خوار و بى مقدار مى شويم و تو مورد عنايت الهى گرديده اى و مقاومت نزد خدا فزون گشته كه اين چنين باد به دماغ افكنده و اظهار خوشحالى و شادمانى مى كنى؟ 🔹چون مى بينى دنيا به كام تو است و كارها بر وفق مرادت جريان دارد؟ و حكومت ما در دست تو قرار گرفته؟ نه چنين نيست، آرام باش، به جهل و نادانى اتكا مكن، مگر گفته خدا را فراموش كرده اى: كفار گمان نكنند كه مهلت دادن به آنها به خير آنها است بلكه به آنها مهلت مى دهيم تا بر گناهانشان بيفزايند كه براى آنان عذابى دردناك است. 😭اى پسر آزادشدگان آيا از عدالت است كه زنان و كنيزان خود را در پس پرده نگهدارى و دختران رسول خدا (ص) به اسارت بسر برند و پرده حجاب آنها دريده و صورت هاشان در برابر دشمنان باز تا افراد دور و نزديك چهره آنان را بنگرند. در حالي كه مرد و محرمى ندارند تا از آنها حمايت كند؟! 🔸آرى چگونه انتظار حمايت داشته باشيم از كسى كه جگر پاكان را به دندان مى كشد و گوشت او از خون شهدا روئيده است و چگونه ممكن است از دشمنى با ما كوتاهى كند كسى كه از روى بغض و كينه به ما نگاه مى كند. 🔹و با چوب خيزران بر لبان و دندان سيد جوانان اهل بهشت مى زند چرا چنين نگوئى كه به خيال خود فتنه را با كشتن ذريه رسول خدا و ستارگان زمين ريشه كن كرده اى، آنگاه پدران خود را مى خوانى، بزودى به آنان ملحق خواهى شد در حالي كه آرزو مى كنى كاش فلج بودم و لال مى شدم و چنين جملاتى را نمى گفتم و چنان كارهائى را انجام نمى دادم، خدايا حق ما را بستان و انتقام ما را از دشمنان بگير و آنها را كه خون ما را ريختند مورد غضب خود قرار ده... 🔸هر چند سخن گفتن با تو مصيبتم را تشديد و اندوهم را افزون مى سازد ليكن بايد تو را از اين گردن فرازى فرود آورم و تو را كوچك سازم و بكوبم و توبيخ و ملامت بسيار گويم، هر چند چشم ها اشكبار و سينه سوزان است و چقدر شگفت آور است كه افراد حزب اللّه به دست آزادشدگان حزب شيطان كشته شوند. 🔹مكر خود را بكار گير و كوشش خود را انجام ده ولى بخدا قسم نمى توانى ياد ما را از ميان مردم محو و نابود كنى و احکام الهى را نمى توانى از بين ببرى اما عار و ننگ عمل زشت تو هرگز شسته نمى شود، زيرا راى تو ضعيف و مدت زندگانيت كوتاه و جمعيت و همدستانت اندك و در روز قيامت منادى پروردگار ندا مى دهد: آگاه باش كه لعنت خدا بر ستمكاران محقق است! 📚منابع ▪️ ▪️ ▪️ ▪️ علیه السلام ▪️ جلد 45 ▪️                    س س ع @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅کاروان اسیران کربلا از شام تا مدینه 🔻حرکت از شام 🔹بهر حال پس از هفت روز که اهل بیت در شام بودند، به دستور یزید ، نعمان بن بشیر (1) وسائل سفر آنان را فراهم نمود و به همراهی مردی امین آنان را روانه مدینه منوره کرد (2) . در هنگام حرکت، یزید امام سجاد (ع) را فرا خواند تا با او وداع کند، و گفت: خدا پسر مرجانه را لعنت کند! اگر من با پدرت حسین ملاقات کرده بودم، هر خواسته ای که داشت، می پذیرفتم! و کشته شدن را به هر نحوی که بود، گرچه بعضی از فرزندانم کشته می شدند از او دور می کردم! ولی همانگونه که دیدی شهادت او قضای الهی بود! ! چون به وطن رفتی و در آنجا استقرار یافتی، پیوسته با من مکاتبه کن و حاجات و خواسته های خود را برای من بنویس! (3) آنگاه دوباره نعمان بن بشیر را خواست و برای رعایت حال و حفظ آبروی اهل بیت به او سفارش کرد که شبها اهل بیت را حرکت دهد و در پیشاپیش آنان خود حرکت کند و اگر علی بن الحسین را در بین راه حاجتی باشد برآورده سازد؛ و نیز سی سوار در خدمت ایشان مأمور ساخت؛ و به روایتی خود نعمان بن بشیر را و به قولی بشیر بن حذلم را با آنان همراه کرد (4). 🔸و همانگونه که یزید سفارش کرده بود به آهستگی و مدارا طی مسافت کردند و به هنگام حرکت، فرستادگان یزید بسان نگهبانان گرداگرد آنان را می گرفتند، و چون در مکانی فرود می آمدند از اطراف آنان دور می شدند که به آسانی بتوانند وضو سازند. 🔻اربعین 🔹اهل بیت (ع)به سفر خود ادامه دادند تا به دو راهی جاده عراق و مدینه رسیدند، چون به این مکان رسیدند، از امیر کاروان خواستند تا آنان را به کربلا ببرد، و او آنان را بسوی کربلا حرکت داد، چون به کربلا رسیدند، جابر بن عبد الله انصاری (5) را دیدند که با تنی چند از بنی هاشم و خاندان پیامبر برای زیارت حسین (ع) آمده بودند، همزمان با آنان به کربلا وارد شدند و سخت گریستند و ناله و زاری کردند و بر صورت خود سیلی زده و ناله های جانسوز سر دادند و زنان روستاهای مجاور نیز به آنان پیوستند (6) ، (س) در میان جمع زنان آمد و گریبان چاک زد و با صوتی حزین که دلها را جریحه دار می کرد می گفت: ▪️«وا اخاه! و احسیناه! و احبیب رسول الله و ابن مکة و منی! و ابن فاطمة الزهراء! و ابن علی المرتضی! آه ثم آه!» پس بیهوش گردید. آنگاه س لطمه به صورت زد و با صدایی بلند می گفت: امروز محمد مصطفی و علی مرتضی و فاطمه زهرا از دنیا رفته اند؛ و دیگر زنان نیز سیلی به صورت زده و گریه و شیون می کردند . س چون چنین دید، فریاد زد: وا محمداه! وا جداه! چه سخت است بر تو تحمل آنچه با اهل بیت تو کرده اند، آنان را از دم تیغ گذراندند و بعد عریانشان نمودند! (7) (مطالب اربعین را با لمس این هشتگ ببینید ) 🔻 توقف در کربلا 🔸خاندان داغدیده رسالت پس از ورود به کربلا برای شهیدان خود به عزاداری پرداختند، چون هنگام حرکت بسوی کوفه اجازه عزاداری به آنان نداده بودند، و همانگونه که سید ابن طاووس در الملهوف نقل کرده است که ▪️«و اقاموا المآتم المقرحة للاکباد» (21) ▪️«ماتم های جگرخراش بپا داشتند» ، و تا سه روز امر بدین منوال سپری شد (22) . 🔻حرکت از کربلا 🔹اگر زنان و کودکان در کنار این قبور می ماندند، خود را در اثر شیون و زاری و گریستن و نوحه کردن هلاک می نمودند، لذا علی بن الحسین (ع) فرمان داد تا بار شتران را ببندند و از کربلا به طرف مدینه حرکت کنند.چون بارها را بستند و آماده حرکت شدند، سکینه (س) اهل حرم را با ناله و فریاد به جانب مزار مقدس امام جهت وداع حرکت داد و جملگی در اطراف قبر مقدس گرد آمدند. س قبر پدر را در آغوش گرفت و شدیدا گریست و به سختی نالید و این ابیات را زمزمه کرد: الا یا کربلا نودعک جسما بلا کفن و لا غسل دفینا الا یا کربلا نودعک روحا لاحمد و الوصی مع الامینا (23) 🔻پاداش همراهی خوب 🔸حارث بن کعب می گوید: فاطمه دختر علی بن ابی طالب، (ع) به من گفت: به خواهرم زینب (س) گفتم: این مرد شامی که از شام به همراه ما آمد، شرائط خدمت را نیکو بجای آورد، بجاست که او را صلتی و یا پاداشی دهیم. زینب (س) گفت: بخدا سوگند چیزی نداریم که به او هدیه کنیم بجز همین زیورها ! گفتم: همین ها را به او خواهیم داد! فاطمه دختر علی (ع) می گوید: من دست بند و بازوبند خود را بیرون آوردم و خواهرم نیز چنین کرد! و آنها را برای آن مرد شامی فرستادیم و عذر خواسته و برای او پیغام فرستادیم که این پاداش همراهی خوب تو با ما است. 🔹آن مرد شامی زیورهای ما را باز پس فرستاد و گفت: اگر من برای دنیا هم این خدمت را کرده بودم پاداشی کمتر از این نیز سزاوار من بود، ولی بخدا سوگند که آنچه کرده ام برای خشنودی خدا بوده و به پاس خویشاوندی شما با رسول خدا بوده است (27). 🔻بشیر در مدینه 🔸کاروان آل البیت به جانب شهر مدینه رهسپار شد. 🔹بشیر بن جذلم می گوید: به آرامی می رفتیم تا به شهر مدی
هدایت شده از حسینیه مقتل
36.تفسیر المیزان 20/163 «و بنینا فوقکم سبعا شدادا» ای سبع سماوات شدیدة فی بنائها . 37.الدمعة الساکبة 5/ .427 38.پدرش صعصعة بن صوحان، مردی بلند مرتبه و بلند قدر و از اصحاب امیر المؤمنین (ع) است.از امام صادق (ع) نقل شده است: کسی از اصحاب امیر المؤمنین(ع) السلام نبود که حق امام علی علیه السلام بشناسد مگر صعصعه و اصحاب و یاران صعصعه.او دارای مناقب بسیاری است و ابن عبد البر او را از اصحاب رسول خدا دانسته. صعصعه از کسانی است که عهدنامه امیر المؤمنین (ع) را به مالک اشتر نقل کرده است. (تنقیح المقال 2/98) . 39.الملهوف .85 40.الدمعة الساکبة 5/ .164 س ع س س @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅هشتم صفر سال ۶۱ هجری قمری کاروان اسرای کربلا شام را به قصد مدینه منوره ترک کردند! 🔻یزید نعمان بن بشیر را فرا خواند و گفت : ▪️《تُجَهِّزْ لِتُخرِجَ بِهَؤلاَءِ النِّسوَانِ إِلَى المَدِينَةِ》 🔹مهیا شو تا به همراه کاروان، به مدینه بروی!(۱) سپس نعمان بن بشیر، موظف شد با برخوردی شایسته‌، اسراء را به مدینه ببرد. ▪️《وَجَّهَ مَعَهُ رَجُلاً فِی ثَلَاثِینَ فَارِسَاً یَسِیرُ اَمَامَهُم》 🔸و همراه نعمان سی نفر سوار کار بودند که پیشاپیش کاروان اسرای کربلا حرکت می کردند.(۲) حارث بن کعب می گوید : فاطمه دختر امام علی(ع) برایم نقل کرد که هنگام مراجعت از شام به مدینه به خواهرم زینب(س) گفتم : ▪️《يَا أُخَيَّةَ، لَقَد أَحسَنَ هَذَا الرَّجُلُ الشَّامِي إِلَينَا فِي صَحبَتِنَا، فَهَل لَكَ أَن نَصِلهُ؟ فَقَالَتْ : وَاللَّهِ مَا مَعَنَا شَيْءُ نُصِلهُ بِهِ إلَّا حُلِّينَا! قَالَت لَهَا : فَنُعطِيهِ حُلِّينَا! قَالَت : فَأَخذتُ سَوَارِي وَ دُملَجِي وَ أَخَذت أُختِي سَوَارَهَا وَ دُملُجَهَا، فَبَعَثنَا بِذَلِكَ إِلَيْهِ، وَ اعتَذَرنَا إِلَيْهِ، وَ قُلنُا لَهُ : هَذَا جَزَاؤُكَ بِصَحبَتَكَ إِيَّانَا بِالحَسَنِ مِن الفِعلِ! فَقَالَ : لَو كَانَ الَّذِي صَنعت إنما هُوَ لِلدِّنيَا كَانَ فِي حِلِّيكُنَّ مَا يُرضِينِي وَ دُونَهُ، وَلكِنَّ وَاللَّهِ مَا فَعَلتُهُ إلّا لِِلَّهِ وَ لِقَرَابَتِكُم مِنْ رَسُولِ اللهِ(ص)》  🔹خواهر جان! این مرد شامی در همراهی ما نیک رفتار بود، می‌خواهی چیزی به او بدهیم؟ او گفت : به خدا ما چیزی جز زیور و زینت خویش نداریم. من گفتم : زیورهایمان را به او می‌دهیم. دست بند و ساق بند خویش را درآوردم، خواهرم نیز دست بند و ساق بند خویش را بیرون آورد و پیش او فرستادیم و از او به خاطر رفتار نیکویش تشکر کردیم. مرد شامی گفت : من به خدا این کار را جز برای رضایت خدا و به خاطر قرابت شما به رسول الله(ص) انجام ندادم.(۳) 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۲۲ ۲)اخبار الطوال دینوری، ص۲۶۱ ۳)تاريخ طبری، ج۵، ص۴۶۳ س @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅حادثه‌ى عاشوراى حسینى را هم، ستمگران و ظالمان می‌خواستند نگذارند باقى بماند؛ زینب کبری(س) نگذاشت. دو حرکت، عمّه‌ی ما، زینب کبری(س) انجام داد : 1⃣یک حرکت، حرکت اسارت بود به و و آن روشنگری‌ها و آن بیانات که مایه‌ى افشاى حقایق شد. 2⃣یک حرکت دیگر، آمدن به زیارت کربلا در اربعین بود(حالا اربعین اوّل یا دوّم یا هرچه). این حرکت به معناى این است که نباید اجازه داد که انگیزه‌هاى خباثت‌آلودى که قصد دارند مقاطع عزیز و اثرگذار و مهم را از یادها ببرند، موفقّ بشوند؛ البتّه موفق هم نخواهند شد. 📚منبع : بیانات معظّم انقلاب مورخه ۹۳/۱۰/۱۷ سلام الله علیها ✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ورود کاروان اسرا به مدینه النبی ص 🔻امام سجاد(عليه السلام) به همراه زنان و كودكان وارد مدينه شدند. 🔹همان شهرى كه ماه رجب سال گذشته به هنگام خروج از آن، با پدر بزرگوارش امام حسين(عليه السلام) و عمويش اباالفضل العباس و برادرانش على اكبر و على اصغر و ديگر جوانان بنى هاشم همراه بود. و اينك بدون آن عزيزان، با جمعى از زنان و كودكان مصيبت ديده وارد شهر مى شود. 🔸شهرى كه مدفن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و فاطمه زهرا(عليها السلام) است؛ شهرى كه خاطرات تلخ و شيرين فراوانى را به ياد دارد؛ شهرى كه از كوچه ها و خانه و در و ديوارش و از جاى جاى آن صداى عزيزانش را مى شنود. 🔻زينب كبرى(عليها السلام) خود را به مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله) رساند و در حالى كه دو طرفِ درِ مسجد را گرفته بود، خطاب به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى گويد:  ▪️«يا جَدّاه إِنّي ناعِيةٌ إِلَيْكَ أخِي الْحُسَيْنَ»؛ ▪️(اى جدّا! من خبر مرگ برادرم حسين را براى تو آورده ام). زينب پيوسته گريه مى كرد و اشك و آهش تمامى نداشت. 😭و هر بار كه به برادرزاده اش على بن الحسين(عليه السلام) مى نگريست، اندوهش تازه و غمش افزوده مى شد. (4) 🔻سكينه نيز فرياد زد: (اى جدّا! از مصايبى كه بر ما گذشت به تو شكايت مى كنم. به خدا سوگند، من سنگ دل تر، جفا كارتر و خشن تر از يزيد نديدم و هيچ كافر و مشركى را بدتر از او سراغ ندارم! او با چوبدستى اش به دندان پدرم مى زد و مى گفت: 😭 ضربه ها چگونه است اى حسين!)؛  ▪️«...فَلَقَدْ كانَ يَقْرَعُ ثَغْرَ أَبي بِمِخْصَرَتِهِ وَ هُوَ يَقُولُ: كَيْفَ رَأَيْتَ الْضَّرْبَ يا حُسَيْنُ». (5)، (6) 📚منابع: (4). بحارالانوار، ج 45، ص 198. (5). مقتل الحسين مقرّم، ص 376. (6). گرد آوري از کتاب: عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، امام على بن ابى طالب عليه السلام‏، قم‏، 1388 ه. ش‏، ص 642. س س ✅ @hosenih_maghtal
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅  🔹 سلام الله علیها بلایای سنگین روز عاشورا را با دلی استوار و اراده ای پولادین تحمّل نمود. این توان، برخاسته از باطن پاک و توجّه کامل او به ذات احدیّت بود، همان گونه که امام حسین علیه السلام درباره اش فرموده: ✳️«دخترم، دائم محو جمال الهی است.» 🔸مطمئنّاً اگر امام بردباری او را محک نزده بود و به درجه ایمانش واقف نبود، او را همراه خویش به سفری پرحادثه نمی برد تا مبادا از آن حوادث دهشت بار روحش متزلزل شده و دینش دستخوش دگرگونی گردد. 🔹سکینه به مرتبه ای از یقین و رضای الهی رسیده بود که کشته شدن پدر و برادرها و عموها را دید، اما لب به شکایت نگشود و آن مصائب را لطف الهی دانست. 🔸وی نظاره گر وقایع عاشورا بود. او ندای کمک خواهی پدرش را که مظلومانه یار و یاور می طلبید، شنید و با تمام وجود، درد بی کسی مادر، خواهر، عمّه ها و زنان را چشید و با اینکه در اوان جوانی بود، سرپرستی دختران کوچکتر از خود را به عهده گرفت و به دلداری آنها پرداخت. با آنکه عطش تا عمق وجودش پنجه افکنده بود، دلیرانه مقاومت کرد و از بی آبی، شکوه ننمود. 🔹 او پس از شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام بالینش حاضر شد و با سوز دل، نوحه سرایی کرد و زمانی که پدرش عمود خیمه عباس علیه السلام را کشید، داغ سنگین این مصیبت را در خود مخفی نگه داشت تا دشمن خیال نکند فرزندان حسین علیه السلام مرعوب شده و شکیبایی را از دست داده اند. او به خدا دل بسته بود، با صبر قرین بود و از راه مستقیم الهی خارج نشد. 🔸سکینه از اوّلین افرادی است که از شهادت امام مطّلع گردید. وقتی اسب بی صاحب امام، با زین واژگون و شیهه زنان به سوی خیمه آمد، او به استقبالش رفت و با زبان حال، احوال پدر را جویا شد. او به این فکر می کرد که: آیا لحظه آخر به امام آب دادند یا خیر؟ بغضِ فروخورده اش یکباره به خروش تبدیل شد و فریاد برآورد که: واقتیلاه! واابتاه! واحسیناه! واحسناه! و واغربتاه! 🔹 زمانی که دشمن، او و دیگر زنان را به قتلگاه برد تا از کنار کشتگان عبور دهد، او ناگهان بر پیکر خونین پدر افتاد و او را به آغوش گرفت و طوری گریست که دوست و دشمن گریان شدند. عمر بن سعد فرمان داد با زور و تهدید دختر امام حسین علیه السلام را از بدن پدر جدا نموده و همراه بقیه مصیبت دیدگان به اسارت برند. سکینه می گوید: 🔸وقتی پیکر پدرم را در آغوش گرفتم، از حلقوم بریده اش این ندا را شنیدم که می گفت: ▪️شیعتی ما ان شربتم ماء عذبٍ فاذکرونی ▪️او سمعتم بغریبٍ او شهیدٍ فاندبونی (17) 🔹 شیعیان من! هر زمان که آب گوارایی نوشیدید، مرا به یاد آورید و اگر سرگذشت غریب و شهیدی را شنیدید، بر من بگریید! -------------------------------------------------- 📘# 16. نفس المهموم، ص 160.  17. مصباح، کفعمی، ص 376. سلام الله علیها سلام الله علیها ♻️در ثواب نشر مطالب سهیم باشید♻️ ✅ @hosenih_maghtal http://hosenih2.mihanblog.com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
: 🔺يا ابا عبدالله الحسين (ع) وعده داده بوديم که (س) دو بار شاهد ناسزا و دشنام نخواهد بود و به وعده خود عمل کرده‌ايم. ✅ @hosenih_maghtal