#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
هر روز غصه های دلم بیشتر شود
شب بی وصال یار، چه غمگین سحر شود
یا رب روا مدار که این طفل نابلد
دور از امام خویش، چنین در به در شود
@hosenih
نگذار مثل این همه ایامِ طی شده
این چند سالِ آخر عمرم هدر شود
تکرار بی حیایی من شد دلیل، اگر
روی لبم دعای فرج بی اثر شود
وای از دل شکسته ی مهدیِ فاطمه
وقتی که از معاصی ما باخبر شود
ظرف سیاه قلب مرا اینچنین نبین
یک روز آخر از کرم دوست، زر شود
جان ها فدای آن نفسی که امام عصر
گریان برای روضه ی دیوار و در شود
@hosenih
ملعونِ دومی به معاویه شرح داد
جوری به در زدم که علی خونجگر شود
باید چگونه جمع شود تکه تکه اش
آیینه که زمین بخورد دردسر شود
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#حضرت_زهرا_س_مدح
و خـداونـد اگر "واعتصمـو" می گوید
از کـرامـات نـخ چــادر او می گوید
شاعر: #مجید_تال
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#حضرت_زهرا_س_شهادت
بر زمین افتادنت اصلا تماشایی نبود
ای کسی که پیش پای تو پیمبر شد بلند
شاعر: #محمدحسین_رحیمیان
@dobeity_robaey
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
باز هم امن یجیب ِ طفل مضطر شد بلند
نافله خواندی نشسته آهِ حیدر شد بلند
باز هم از خواب ، امشب مثل هر شب فاطمه
مجتبی با وای مادر ، وای مادر شد بلند
@hosenih
چشم بر هم زد علی و دید شد نقش ِ بر آب
دلخوشی هایش همه ، آتش که از در شد بلند
بر زمین افتادنت اصلا تماشایی نبود
ای کسی که پیش پای تو پیمبر شد بلند
از مسلمانی ِ اینها و غریبی ِ علی
داد و بیداد یهودی های خیبر شد بلند
آه ای هم صحبت روح الامین ، من را ببخش
پیش چشمم بر سرت فریاد کافر شد بلند
جان به لب گردید علی اما هزاران بار شکر
باز هم از ماذنه الله اکبر شد بلند
@hosenih
از گلویت آب خوش پایین نرفته باز هم
های هایت یاد این مظلوم ِ بی سر شد بلند
فاطمه می بینمت روز دهم وقتی حسین
ناله ی هل من معینش زیر خنجر شد بلند
شاعر: #محمدحسین_رحیمیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
#حضرت_زهرا_س_شهادت
پیر شد خانوم ِ خانه... حیف شد...
رفت با غربت شبانه...حیف شد...
دید جای دلخوشی آزار از-
فتنهٔ دوره زمانه... حیف شد...
@hosenih
حیف شد آن دستِ خیّر شد کبود
با غلاف و تازیانه، حیف شد...
روی پهلو شب به شب سر باز کرد
زخم ها دانه به دانه... حیف شد...
همدم و سنگ صبورش را علی(ع)
بُرد حیران روی شانه... حیف شد...
بیقرارانه سپردش دستِ خاک
بی مزار و بی نشانه... حیف شد...
بی توقع، با کسالت، زود رفت
با محبت! بی بهانه... حیف شد...
@hosenih
بچه ها عادت به مِهرش داشتند
مادریِ عاشقانه، حیف شد...
بعد از این دیگر مبدّل شد به اشک
خنده های کودکانه، حیف شد!...
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
ای یاسِ سربلند!، نبینم شکستهای
ای کوهِ سرفراز!، نبینم که خستهای
@hosenih
ای که همیشه، سروِ قدت، استوار بود!،
در بسترت، مباد، ببینم، نشستهای
ای لالهی جوانِ علی، ای شهیدِ عشق،
مظلومهام، که بارِ سفر، زود، بستهای!،
با مرتضی بمان و خداحافظی نکن
اصلاً نگو که، از همه دنیا، گسستهای
از رویِ پا نیفت!، ستونِ فلک تویی،
هرچند قدخمیده و بازوشکستهای
@hosenih
دستی بلند کن به دعا، بهرِ ماندنت،
ای دستگیرِ من، تو مگر دستبستهای؟!
شاعر: #عادل_حسین_قربان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س
صدای آمدنت بهترین ترانه ی من
فدای در زدنت ای چراغ خانه ی من
شکستهبالِ تو پرواز می کند..،امروز
خودش برای تو در باز می کند امروز
غریب کوچه ی کینه..،سلام حیدر من
به جای اهل مدینه..،سلام حیدر من
کدام شانه کشیده است بارِ درد مرا
کسی علیک نگفته سلامِ مردِ مرا
@hosenih
به رغم این همه اندوه ناشمرده؛علی
خلاصه غم نخوری..،فاطمه نمرده؛علی
نگو که حال و هوای دلت بهاری نیست
ببین که بسترم امروز لالهکاری نیست
رسیده سُرخی گل روی شاخه ی زردم
ببین به خاطر تو پیرهن عوض کردم
تَرَک..،تَرَک..،همگی را شِمُرده ام حیدر
شبیه آینه ی سنگ خورده ام حیدر
من و شکستگی دنده ها و گریه و آه
ببین..،برای تو نان پخته ایم..،بسمالله!
بیا وُ فکر نکن بر غلافِ آن شمشیر...
تو را به بازوی آسیبدیده..،لقمه بگیر
اگرچه آه گلو را به گریه بخشیدم
اگرچه این دم آخر..،نشسته خوابیدم
اگر لگد به پرم ضربه زد..،فدای پرت
اگر دری به سرم ضربه زد..،فدای سرت
سه ماه آخر زهرای تو چه زود گذشت
سه ماه آخر زهرای تو کبود گذشت
عقاب لانه ی من..،بال و پر به قربانت
هزار محسن من..،پشت در..،به قربانت
عبور سینهی خود را مسیرِ آه نکن
بیا به چوبهی گهواره اش نگاه نکن
@hosenih
نسیم چادر خود را به فرش خانه زدم
خودم به موی سر زینب تو شانه زدم
به پای هر نخ آن صبح و شام سوخته ام
برای تشنهلب تو،لباس دوخته ام
غروب عصر دهم..،قتلگاه..،آه حسین
میان آن همه سرنیزه..،بی پناه..،حسین
نوای العطش او به گوش می آید
صدای بدهنی چکمهپوش می آید
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#محاوره
نشسته غمت کنج روز و شبم
چقد خونه بی تو شده بی صفا
عزیزدلم! فاطمه(س) رفتی و
علی(ع) مونده و گریۂ بیصدا
ندیدم از اونها به جز دردسر
همونها که جز حق ندیدن ازم
عزادار کردن من و یک شبه
تو و محسنم رو گرفتن ازم
@hosenih
نخواستی ازم چیزی و هیچوقت
به غیر از یه چیزی که شد قاتلم
نمی خواستی کاش تابوت ازم
به این کار راضی نمیشد دلم
همون شب که برگشتم از دفن تو
کشیدم با گریه تویِ کوچه آه
دیگه خونه ای که شده شعله ور
نیازی نداره به پرچم-سیاه
تو رفتی شبونه، به جز داغِ تو
فقط از یه چیزی شدم اذیت
نبستم «درِ» خونه مون و ولی
نیومد کسی واسۂ تسلیت
غم ِ بچه ها رو کشیدم به دوش
ولیکن یه چیزی عذابِ منه
حسن(ع) خیلی بیتابه! تو گریه هاش
با دستاش تویِ صورتش میزنه
@hosenih
گرفتم تو آغوشم اما چجور؟!
بگیرم ازش اضطراب و تب و...
چقدر آرزو داشتی و نشد-
بمونی عروسش کنی زینب(س) و...
دلش سوخته! مونده تو خاطرِش
که مابینِ دیوار و «در» سوختی
با دست ورم کرده واسه حسین(ع)
روزِ آخری پیرهن دوختی!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
دنیا به چشمش ازتوبهتر را نخواهد دید
عالم دگر مثل تو دلبر را نخواهد دید
@hosenih
دیگر علی بعد از تو روز خوش نخواهد داشت
دیگر کسی لبخند حیدر را نخواهد دید
با حافظ قرآن بگو فکر کفن باشد
از صبح فردا روی کوثر را نخواهد دید
آری حسن دلخوش به غسل نیمه شب بود
میگفت علی بازوی مادر را نخواهد دید
حیدر سه دفعه تا در خانه زمین افتاد
مردی چنین در شعله همسر را نخواهد دید
@hosenih
هرکس تورا رنجاند بانو مطمئن باشد
روز جزا روی پیمبر را نخواهد دید
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان
هلال میشود از بار ماتمش قد ماه
به خاک میچکد اشک و به عرش میرود آه
@hosenih
به زیر چوبهی تابوت، شانه ای لرزان
درون سینه پر از بغض ماتمی جانکاه
هوای باغچه ی خانه را خزان زده است
که عمر مادرمان شد شبیه گل کوتاه
چقدر غصه ز چشم پدر سرازیر است؟
نگاه میکند از گوش چشم جانب چاه
صدای سوختهی در هنوز میآید
که روز من شده از دود آه شام سیاه
گذشتن از دل کوچه دوباره مشکل شد
از اتفاق پر از خاطرات بستن راه
@hosenih
شب است و هفت نفر در سکوت میخواند
به عزت و شرف لا اله الا الله
شاعر: #احمد_حیدری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
عمری گذشت اما به درد تو نخوردم
شرمنده ام آقا به درد تو نخوردم
تو فکر من بودی ولیکن من نبودم
اصلا به فکر نوکری کردن نبودم
من دور بودم تو مرا نزدیک کردی
راه مرا از کربلا نزدیک کردی
گفتی اگر تو بی پناهی من حسینم
حتی اگر غرق گناهی من حسینم
گفتی بیا پاک از گناهت میکنم من
تو رو به چاهی رو به راهت میکنم من
گفتی بیا مثل تو خیلی خار دارم
حتی برای مثل تو هم کار داردم
@hosenih
آواره ام آواره را آواره تر کن
بیچاره ام بیچاره را بیچاره تر کن
آوارگی در این حسینیه می ارزد
بیچارگی در این حسینیه می ارزد
هر شب اسیرم میکنی پای بساطت
داری تو پیرم میکنی پای بساطت
من چای میریزم گناهم را بریزی
یکجا تمام اشتباهم را بریزی
شأن نزولت میکند آخر بلندم
سر را تو دادی جای آن من سربلندم
وقتی گذر کردند خیلی ها از اینجا
رفتند تا معراج تا بالا از اینجا
اینجا گرفته از خدا عیسی دمش را
اینجا خدا بخشیده آخر آدمش را
من خام بودم غصه و غم پخته ام کرد
این پخت و پزهای محرم پخته ام کرد
می بینم اینجا پنج تا نور مقدس
این آشپزخانه است یا طور مقدس ؟
اینجا همان جایی است که مولا می آید
زینب می آید بیشتر زهرا می آید
پخت و پز آقای بی سر را به من داد
در کارهایش کار مادر را به من داد
من عالمی دارم در اینجا با رقیه
هر وقت دستم سوخت گفتم یا رقیه
منت ندارم بر سرت تو لطف کردی
حالا که هستم نوکرت تو لطف کردی
یک شب غذای خواهرت را بار کردم
یک شب غذای دخترت را بار کردم
باید که دست از هرچه غیر از کربلا شست
دیگ تو را شستم خدا روح مرا شست
خدمت ، به این بی رنگ و بو هم رنگ و بو داد
این کفش ها را جفت کردن آبرو داد
در هرکجا که نام پیراهن می آید
زهرا می آید پیش ما حتما می آید
من دست بر سینه دم در می نشینم
در مجلس فرزند مادر می نشینم
من می نشینم کار و بارم پا بگیرد
شاید به من هم چادر زهرا بگیرد
آن چادری که عصمت کبری در آن است
فردای محشر منجی پیغمبران است
خدمت تجلى ارادت هاى شيعه ست
بالاترين نوع عبادت هاى شيعه ست
ما به ولايت ميرسيم از اين مودت
ما به مودت ميرسيم از راه خدمت
خدمت درِ اين خانه تنها فرصت ماست
گفتند: اينجا پنج روزى نوبت ماست
اين پارچه مشکى -فداى روى ماهش-
دارد سفيدم مي کند رنگ سياهش
از سوخته دل ها نگير آقا غمت را
يک وقت از دستم نگيرى پرچمت را
@hosenih
بگذار يک گوشه به پاى تو بميرم
کنج حسينيه براى تو بميرم
من که به غير از لطف تو يارى ندارم
من که به غير از کار تو کارى ندارم
آنقدر بین دسته هایت ایستادم
نذر علی اصغر تو آب دادم
ای کاش بین این ایستادن ها بمیرم
آخر میان آب دادن ها بمیرم
خوب است نوکر آخرش بی سر بمیرد
خوب است بین نوکری ، نوکر بمیرد
خوب است ما هم گوشه ای عطشان بیفتیم
در زیر پای این و آن عریان بیفتیم
شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e