بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#رضا_حاج_حسینی
▶️
زخم را اینبار بر قلب پدر میخواستند
مادر بی تاب را بی تاب تر میخواستند
@hosenih
این هدف انگار با اهداف دیگر فرق داشت
که برایش تیر انداز قَدَر میخواستند
دشمن نام علی بودند... ورنه چله ها
تیرشان تک شعبه هم میشد اگر میخواستند
تیغ های ظالم بی رحم، خون می ریختند
نیزه های وحشی خونخوار، سر میخواستند
@hosenih
از کبوترها کبوتروار تر پرواز کرد
گرچه او را کودکی بی بال و پر میخواستند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_هفتم
#محمدعلی_بیابانی
▶️
گمان مدار كه چون سنگ خاره ايم همه
كه در غم تو دلي پر شراره ايم همه
چراغ هم به شب ما نمي زند سوسو
كه آسمان بدون ستاره ايم همه
@hosenih
در اين دو ماه عزا بيشتر ز هر ماهي
به انتظار طلوعي دوباره ايم همه
خودت به ما سمت نوكري عطا كردي
وگرنه بي تو كه ما هيچ كاره ايم همه
به عشق جد تو فرياد ميزنيم حسين
اذان عشق، سر هر مناره ايم همه
براي آنكه دلت را بياوريم به دست
ميان روضه پي راه چاره ايم همه
چه راه چاره اي امشب به پيش ديده ي ماست
دخيل بسته ي يك گاهواره ايم همه
@hosenih
بيا و روضه بخوان صبح و شام مثل رباب
بخوان كه منتظر يك اشاره ايم همه
دم غروب شبيه رباب غمگينِ
ربودن بدن شيرخواره ايم همه
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_هفتم
#مهدی_نظری
▶️
آقا دلت می آید از جان سیر باشم
از این زمانه اینقدر دلگیر باشم
آقا دلت می آید از تو دور باشم
مثل اسیری بسته بر زنجیر باشم
@hosenih
اصلاً نمیخواهم زمانی که میایی
افتاده باشم کنج خانه، پیر باشم
اصلاً نمیخواهم که باشم وَ برایت
مثل کسی که می شود پاگیر باشم
اصلاً نمی خواهم که در راه وصالت
من باعث و بانی این تاخیر باشم!!!
کمکم که این پیری وجودم را گرفته
ننگ است تازه درپی تغییر باشم
آقا قسم به مادرت، بهر ظهورت
نگذار که اینقدر بی تاثیر باشم
@hosenih
باید برای اینکه دستم را بگیری
از گریه کن های گلو و تیر باشم
جان رباب از نوکرت رو برنگردان
آقا قسم به مادرت رو برنگردان
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_هفتم
#محمدجواد_شیرازی
▶️
میان چاه ظلمت دلم عذاب می شوم
مریضم و دخیل نور آفتاب می شوم
خودم دلیل این همه جدایی و مصیبتم
خودم برای دیدن شما حجاب می شوم
@hosenih
همیشه از گناه بی شمار خویش غافلم
ولی فریب خورده ی کمی ثواب می شوم
توکلم بدون یاد تو ضعیف می شود
تو را ز یاد می برم پر اضطراب می شوم
برای تحبس الدعا شده کمی دعا کنید
اگر مرا دعا کنید، مستجاب می شوم
به گنبد علی قسم اگر به من نجف دهی
تُرابِ پای زائران بوتراب می شوم
کنار دیگران به خود چقدر فخر می کنم
برای روضه آمدن که انتخاب می شوم
چهل شبانه روز خرج حاجتم نمی کنم
دو بیت روضه خوانِ اصغر و رباب می شوم¹
@hosenih
بس است سینه ی مرا چقدر چنگ می زنی؟!
بس است اصغرم که از خجالت آب می شوم
عزیز تشنه ام کمی به مادرت نگاه کن
ببین چگونه از غریبی ات کباب می شوم
۱. آیت الله حق شناس رحمة الله علیه می فرمودند: "یکبار در حین خواندن زیارت عاشورای چهل روزه مشکلی پیش آمد و نتوانستم آن را بجا آورم. برای همین خیلی ناراحت شدم و به اباعبدالله(علیه السلام) متوسل شدم، ناگهان دیدم آقا تشریف آوردند و فرمودند: آمیرزا عبدالکریم چه شده است. ایشان قضیه را عرض کرده بودند. آقا فرمودند: حق شناس چرا به علی اصغر ما متوسل نمی شوی؟ مگر شما علی اصغر ندارید؟ آقای حق شناس هم در خواب عرض کرده بود که آقا صبر کنید روضه خوان صدا کنم. امام فرمودند نمیخواهد روضه خوان بگویید، خودت روضه علی اصغر را بخوان"
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
قصد دارد بدود تاب و توانش رفته
پیرمردی که غریبانه جوانش رفته
هرچه میخواست که با پا برود باز نشد
عجبی نیست سوی معرکه جانش رفته
@hosenih
وقت پیری همهامید پدرها پسر است
تکیهگاه قد و بالای کمانش رفته
فرصت ِ اینکه کند پا به رکابش هم نیست
دیر راهی شود از دست زمانش رفته
از سر ماذنه افتاد موذن بر خاک
تا به خیمه غم هنگام اذانش رفته
@hosenih
با چه زجری به سر نعش علی میآید
با چه حالی که توان بهر بیانش رفته
آمد و دید پیمبر به زمین افتاده
آمد و دید که حیدر ضربانش رفته
هر چه میدید علی بود علی بود علی
بدنش بیشتر از حد مکانش رفته
آنقدر نیزه به هرجای تنش ریختهاند
که توان از بدن نیزهزنانش رفته
تیرها مثل حسن با بدنت لج کردند
هرچه تیر است در این دشت نشانش رفته
@hosenih
عصمتالله به بالای سر شاه آمده
دید در بین کف و هلهله جانش رفته
نوبت کار جوانان بنیهاشم شد
کار بسیار جوانان بنیهاشم شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#سعید_خرازی
▶️
ز جا خیز ای گل لیلا امیدم بیشتر گردد
بگو بابا که نیرویی به زانو باز بر گردد
@hosenih
جوابم را نمیگویی نگو اما نگاهم کن
که با هر یک نگاهت سوی چشمم بیشتر گردد
به پای لالهی سرخم، من آب از دیده پاشیدم
ولی شور است اشک دیدهام او تشنهتر گردد
شده با خندهها تواَم، صدای گریهی زینب
اگر آید ابالفضلم، عدو آرامتر گردد
عبایم از بدن پُر شد، ز که گیرم مدد یا رب
که ترسم این بدن تا خیمهها پاشیدهتر گردد
@hosenih
به همراه جوانان بنیهاشم نمیگریم
اگر دشمن ببیند اشک من خوشحالتر گردد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
بی عصا آمد عصایش را زمین انداختند
پیش چشمش مصطفایش را زمین انداختند
حل مشکلهای هر پیری جوانش میشود
آه این مشکلگشایش را زمین انداختند
@hosenih
بار دیگر بین کوچه پهلوی زهرا شکست
بار دیگر مجتبایش را زمین انداختند
دست بر روی محاسن داشت مشغول دعا
احترام ربنایش را زمین انداختند
این علیاکبر دگر صدها علی ِ اصغر است
تکهی آیینههایش را زمین انداختند
بود آویزان ِ مرکب نای افتادن نداشت
با کمر افتاد و پایش را زمین انداختند
@hosenih
نوبت کار جوانان بنیهاشم شد و
پیش بابایش عبایش را زمین انداختند
چند عضو پیکرش را از زمین برداشتند
چند قسمت از تنش را چند جا انداختند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#مجتبی_کرمی
▶️
چقدر پشت سرت نغمهی یا رب کردم
روزها را به تماشای قدت شب کردم
به قد و قامت و قدقامت زیبات قسم
عدّهای را به اذان تو مقرّب کردم
@hosenih
هر زمانی که سوار آمدی از راه علی
من تماشای نبی بر روی مرکب کردم
از لبت آتش هجران به زبانم افتاد
دور تر می شدی آنقدر که من تب کردم
@hosenih
حرم از طرز وداع تو اسارت فهمید
گریهها بود که بر غربت زینب کردم
هر چه کردم دگر انگار پیمبر نشدی
در عبا جسم تو را هر چه مرتب کردم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#سیدهاشم_وفایی
▶️
ای جوان ِ غرق ِ در خونم علی
خیز و بنگر روی گلگونم علی
از چه خاموشی دگر حرفی بزن
با من ِ خونینجگر حرفی بزن
@hosenih
مصحف عمرت چو بیشیرازه شد
داغ پیغمبر برایم تازه شد
تا که دیدم غرق ِ خون رخسار تو
یاد بابا کردم از دیدار تو
ای گل از اشکم گلاب آوردهام
خیز ای لبتشنه آب آوردهام
تنگ شد از ماتم تو سینهام
پیش چشمانم شکست آئینهام
@hosenih
دیگر از جان و جهان سیرم علی
در کنار تو زمینگیرم علی
آتش داغت کبابم کرده است
ماتمت خانهخرابم کرده است
نور چشمانم چرا خامش شدی
بعد بیداری به خوابِ خوش شدی
قاتلت بر گریهام خنده کند
خنده را داغ تو شرمنده کند
گوش کن بابا صدائی میرسد
بانگ گرم وا اخائی میرسد
این صدای عمهی تو زینب است
جان او از ماتم ِ ما بر لب است
زینب آمد تا مرا یاری دهد
با دلی بشکسته دلداری دهد
@hosenih
او بُود آئینهدار فاطمه
او بُود سنگ صبور ما همه
اکبرم سوگند بر چشم ترم
او بود هم خواهر و هم مادرم
ای «وفائی» سوخت از شعرت دلم
کی به روز حشر از تو غافلم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#هادی_ملک_پور
▶️
ای که صدها غزل از هر نظرت میریزد
میروی پای تو اشک پدرت میریزد
میروی و دل بابا به تپش میافتد
دل شیدایی من پشت سرت میریزد
@hosenih
رحم کن بر پدر محتضرت میمیرد
آسمان بر سرم از این سفرت میریزد
پشت دشمن ز رجزخوانی تو میلرزد
جگر از نعرهی «هل من نفر»ت میریزد
تیغ هرکس بخورد بر سپرت میشکند
خون هرکس که شده حملهورت میریزد
به سرت تیغ فرود آمد و از هم واشد
خون ز پیشانی قرص قمرت میریزد
@hosenih
وای از آن دم که تو از اسب میافتی به زمین
گلهای گرگ ز هر سو به سرت میریزد
چقدر نیزه به پهلوست خدا میداند
آنقدر هست که خون از جگرت میریزد
صید صد نیزه و تیری، کمی آرام بگیر
دست و پا گر بزنی بال و پرت میریزد
جسم تو مثل خبر در همهجا پخش شده
بخش بخش از سر نیزه خبرت میریزد
@hosenih
خواستم در بغلم گیرمت اما دیدم
پارهپاره تن ِ زیر و زبرت میریزد
تکهتکه به عبا میبرمت اما حیف
به تکانی بدن مختصرت میریزد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#عارفه_دهقانی
▶️
ای نسخهی برابر اصل پیمبری
آیینهی محمد و بازوی حیدری !
ای بهترین محدثِ شبهای حادثه!
لب باز کن که شمس و قمر هست مشتری!
@hosenih
لیلا، تب تو را به جگر داشت یوسفم
داغ است در هوای تو بازار دلبری
قربان لحن پرسشیات ای عصای دست!
" این راه, بر حق است..." خودت مطمئنتری!
ای اولین شهید بنیهاشم! السّلام
ای شهد تازهای که رسیده و نوبری
***
چندیست رازهای مگو در زبانم است
گاهی بهانهی بغلت ورد جانم است
@hosenih
لب باز کن... زبان به زبان گوش کن مرا
سیراب از معارف آغوش کن مرا
باور کن از تو تشنهترم جان من! علی!
خاتم بنوش... آه! سلیمانِ من! علی!
آرامتر برو... که به دنیای بعد تو
" اُفّ ٍ لکِ " بگویم از اینجای بعد تو
یا ایها العزیزِ دلِ مضطرِ حسین
یا ایها المزمّلِ خونپیکرِ حسین
از بین تیغ هلهلهها رهسپار شو
ای جان زخم خوردهی خاکستر حسین
حیَّ علی الغزل!... که نه... اینها رباعیاند!
این قطعههای روشن دور و بر حسین
@hosenih
هرجا نگاه میکنم از تو نشانهایست
هستی و نیستی! نفسِ ِ آخرِ حسین!
یک لحظه چشم باز کن ای رودِ جاریام
ای چشمهی جگر... علیِ اکبرِ حسین
لختی بخند و لختهی لب را جواب کن
با بوسهای محاسن من را خضاب کن
تسبیحِ دانهدانهی من! جانِ بر لبم!
ای رازِ سر به مهرِ نفسهای زینبم!
" عون و محمد"ش تویی و عشق بیحدش
اصلا عجیب نیست اگر بشکند قدش
@hosenih
آیینهکاری است سراپای قتلگاه!
دستِ عبا به دست بنیهاشم است...آه!
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
شکر خدا زره ز تنت در نیامده
با چنگ گرگ پیرهنت در نیامده
میخواستم که باز ببوسم لبت ولی
دیدم که تیر از دهنت در نیامده
@hosenih
یک دشت اکبر و پدری پیر و یک عبا
حتی ز عهدهی کفنت در نیامده
دارم ز روی خاک جگر جمع میکنم
این چند نیزه از بدنت در نیامده
@hosenih
با یک فزع محاسن بابا خضاب شد
حرفی ز دست و پا زدنت در نیامده
برخیز جانم آمده از گریه بر لبم
مدیون گیسوی پریشان زینبم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih