eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ای جوان ِ غرق ِ در خونم علی خیز و بنگر روی گلگونم علی از چه خاموشی دگر حرفی بزن با من ِ خونین‌جگر حرفی بزن @hosenih مصحف عمرت چو بی‌شیرازه شد داغ پیغمبر برایم تازه شد تا که دیدم غرق ِ خون رخسار تو یاد بابا کردم از دیدار تو ای گل از اشکم گلاب آورده‌ام خیز ای لب‌تشنه آب آورده‌ام تنگ شد از ماتم تو سینه‌ام پیش چشمانم شکست آئینه‌ام @hosenih دیگر از جان و جهان سیرم علی در کنار تو زمین‌گیرم علی آتش داغت کبابم کرده است ماتمت خانه‌خرابم کرده است نور چشمانم چرا خامش شدی بعد بیداری به خوابِ خوش شدی قاتلت بر گریه‌ام خنده کند خنده را داغ تو شرمنده کند گوش کن بابا صدائی می‌رسد بانگ گرم وا اخائی می‌رسد این صدای عمه‌ی تو زینب است جان او از ماتم ِ ما بر لب است زینب آمد تا مرا یاری دهد با دلی بشکسته دلداری دهد @hosenih او بُود آئینه‌دار فاطمه او بُود سنگ صبور ما همه اکبرم سوگند بر چشم ترم او بود هم خواهر و هم مادرم ای «وفائی» سوخت از شعرت دلم کی به روز حشر از تو غافلم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ای که صدها غزل از هر نظرت می‌ریزد می‌روی پای تو اشک پدرت می‌ریزد می‌روی و دل بابا به تپش می‌افتد دل شیدایی من پشت سرت می‌ریزد @hosenih رحم کن بر پدر محتضرت می‌میرد آسمان بر سرم از این سفرت می‌ریزد پشت دشمن ز رجزخوانی تو می‌لرزد جگر از نعره‌ی «هل من نفر»ت می‌ریزد تیغ هرکس بخورد بر سپرت می‌شکند خون هرکس که شده حمله‌ورت می‌ریزد به سرت تیغ فرود آمد و از هم واشد خون ز پیشانی قرص قمرت می‌ریزد @hosenih وای از آن دم که تو از اسب می‌افتی به زمین گله‌ای گرگ ز هر سو به سرت می‌ریزد چقدر نیزه به پهلوست خدا می‌داند آنقدر هست که خون از جگرت می‌ریزد صید صد نیزه و تیری، کمی آرام بگیر دست و پا گر بزنی بال و پرت می‌ریزد جسم تو مثل خبر در همه‌جا پخش شده بخش بخش از سر نیزه خبرت می‌ریزد @hosenih خواستم در بغلم گیرمت اما دیدم پاره‌پاره تن ِ زیر و زبرت می‌ریزد تکه‌تکه به عبا می‌برمت اما حیف به تکانی بدن مختصرت می‌ریزد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ای نسخه‌ی برابر اصل پیمبری آیینه‌ی محمد و بازوی حیدری ! ای بهترین محدثِ شب‌های حادثه! لب باز کن که شمس و قمر هست مشتری! @hosenih لیلا، تب تو را به جگر داشت یوسفم داغ است در هوای تو بازار دلبری قربان لحن پرسشی‌ات ای عصای دست! " این راه, بر حق است..." خودت مطمئن‌تری! ای اولین شهید بنی‌هاشم! السّلام ای شهد تازه‌ای که رسیده و نوبری *** چندیست رازهای مگو در زبانم است گاهی بهانه‌ی بغلت ورد جانم است @hosenih لب باز کن... زبان به زبان گوش کن مرا سیراب از معارف آغوش کن مرا باور کن از تو تشنه‌ترم جان من! علی! خاتم بنوش... آه! سلیمانِ من! علی! آرام‌تر برو... که به دنیای بعد تو " اُفّ ٍ لکِ " بگویم از اینجای بعد تو یا ایها العزیزِ دلِ مضطرِ حسین یا ایها المزمّلِ خون‌پیکرِ حسین از بین تیغ هلهله‌ها رهسپار شو ای جان زخم خورده‌ی خاکستر حسین حیَّ علی الغزل!... که نه... اینها رباعی‌اند! این قطعه‌های روشن دور و بر حسین @hosenih هرجا نگاه می‌کنم از تو نشانه‌ایست هستی و نیستی! نفسِ ِ آخرِ حسین! یک لحظه چشم باز کن ای رودِ جاری‌ام ای چشمه‌ی جگر... علیِ اکبرِ حسین لختی بخند و لخته‌ی لب را جواب کن با بوسه‌ای محاسن من را خضاب کن تسبیحِ دانه‌دانه‌ی من! جانِ بر لبم! ای رازِ سر به مهرِ نفس‌های زینبم! " عون و محمد"ش تویی و عشق بی‌حدش اصلا عجیب نیست اگر بشکند قدش @hosenih آیینه‌کاری است سراپای قتلگاه! دستِ عبا به دست بنی‌هاشم است...آه! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شکر خدا زره ز تنت در نیامده با چنگ گرگ پیرهنت در نیامده می‌خواستم که باز ببوسم لبت ولی دیدم که تیر از دهنت در نیامده @hosenih یک دشت اکبر و پدری پیر و یک عبا حتی ز عهده‌ی کفنت در نیامده دارم ز روی خاک جگر جمع می‌کنم این چند نیزه از بدنت در نیامده @hosenih با یک فزع محاسن بابا خضاب شد حرفی ز دست و پا زدنت در نیامده برخیز جانم آمده از گریه بر لبم مدیون گیسوی پریشان زینبم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ این همهمه به لشگر کفار آمده بر جنگ کوفه احمد مختار آمده انگار این جمالِ جمیل پیمبر است یا حیدر است اینکه به پیکار آمده @hosenih تا نام خویش را به رجز گفت با سپاه در جبهه پیک خوش‌خبر انگار آمده نامش علی‌است، پس به قتالش همه به پیش غافل از این‌که حیدر کرار آمده دوری زد و به لشگر کفار حمله بُرد چه نعش‌ها که روی هم انبار آمده دیدند که حریف قتالش نمی‌شوند گفتند وقت حیله‌ی پیکار آمده @hosenih در این قتال حیله‌ی کوفی محاصره است بد فتنه‌ای ز دشمن قدار آمده یوسف‌کُشان دوباره چرا چاه می‌کَنَند انگار جنس تازه به بازار آمده دیگر نشد شجاعت خود را نشان دهد از بس در این مقاتله کفتار آمده آمیخته زره به تن پاره‌پاره‌اش چندین سنان و نیزه به یک کار آمده حالا صدای اکبر لیلا رسد بگوش بابا بیا که لحظه‌ی دیدار آمده @hosenih این نعش قطعه‌قطعه که ببینی جوان توست با من پیمبر است به گفتار آمده کام مرا به جام بهشتی کند خنک وقت وصال حضرت دادار آمده صورت نمانده تا که پدر بوسه‌ای زند اینجا صدای خنده‌ی حضار آمده بِین صدای هلهله‌ها ناله‌ای رسید این زینب است لطمه به رخسار آمده @hosenih ((قُم یا اخی)) که در خطر افتاده جان تو عباس با دو دیده‌ی خونبار آمده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ از حرم آمد برون جلوه‌ی پیغمبری با رخ زهرایی و با جنم حیدری صحنه‌ی میدان بدل شد به عجب محشری گفت انا بن الحسین ریخت به هم لشگری @hosenih موقع جانبازی است رفته ز کف طاقتش تیغ و سپر در کف و ذکر علی عادتش خوانده حسین اِن یکاد نذر قد و قامتش با نگهی می‌کند از پدرش دلبری @hosenih ماه حرم مثل شیر بر دل اعدا زده از برش تیغ او دشمن او جا زده گرچه به رفتن شرر بر دل بابا زده داده به لشگر نشان رزم علی اکبری @hosenih یا علی و یا علی بر لب او کرده گل ماه نطر می‌زند عمه بخوان چار قل داده عنان را ز دست لشگر کوفی به کل معرکه‌ای شد به پا وای چه رزم‌آوری @hosenih لشگری از جنگ‌جو از دم تیغش گریخت شد به عجب ابن سعد رشته‌ی کارش گسیخت دم به دم از دشمنش نعره زد و زهره ریخت حیدر کرب و بلا با رجز حیدری @hosenih نیزه و تیغ جفا بر بدن تو زدند تیر به همراه سنگ سوی سرت آمدند تو به زمین خوردی و آه حرم شد بلند خیز که دلگرمی ِ عمه‌ای و خواهری @hosenih در برت آمد حسین با سر زانو علی از تو نمانده تنی کو پسرش کو علی کاش نفهمد که خورد نیزه به پهلو علی زخم به پهلوی توست ارثیه‌ی مادری @hosenih بس که به روی دلم داغ دمادم رسید اشک به چشم همه عالم و آدم رسید بر سر نعشت علی عمه به دادم رسید ماند ، برایم فقط دیده‌ی از خون‌تری @hosenih قسمت تو تیغ و تیر قسمت من غم شده موی سرم شد سپید قامت من خم شده بعد تو ای عمر من عمر پدر کم شده وای چرا غرق خون وای چرا پرپری ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ از بین موج خون گهرم را بیاورید جان ز جان عزیزترم را بیاورید طوفان غم به جان و دلم موج می‌زند آرام جان شعله‌ورم را بیاورید @hosenih شمعم كه سوخته از پا نشسته‌ام پروانه‌ی شكسته‌پرم را بیاورید چون آفتاب سُرخ پر از شعله‌ام هنوز ای هاشمی‌رُخان، قمرم را بیاورید ما با همیم همسفر از فرش تا به عرش از بین راه همسفرم را بیاورید تا بنگرید جلوه‌ی ایثار و عشق را آئینه‌ی شكسته‌سرم را بیاورید از بس كه تیر و نیزه به برگ و برم زدند افتاده بر زمین، ثمرم را بیاورید @hosenih دیدم كه قطعه‌قطعه شده پاره‌ی دلم از روی خاک‌ها جگرم را بیاورید یعقوبم و ز دیده‌ی من نور رفته است تا خیمه یوسفم، پسرم را بیاورید ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ می‌روی و می‌بری همراه خود جان مرا صبر کن بابا ببین حال پریشان مرا در پی‌ات اهل حرم آئینه و قرآن به دست می‌بری با خود دل خیمه‌نشینان مرا @hosenih ای عصای پیری‌ام، داری هلالم می‌کنی بعد تو دشـمن ببینـد حال حیران مرا قبل رفتن اندکی پیش دو چشمم راه رو پر کن از قد رسایت قاب چشمان مرا در جواب تشنگی شد عایدم شرمندگی گر چه دیدی با زبانت کام عطشان مرا از فرس افتاده، سوی تو خودم را می‌کشم آه بابا جان، ببین زانوی لرزان مرا سوره‌های پیکرت پاشیده از هم وای من پخش صحرا کرده‌اند آیات قرآن مرا @hosenih عده‌ای کِل می‌کشند و عده‌ای کف می‌زنند تا شنیده دشمنت آوای افغان مرا تا صدایش می‌کنم یک دشت پاسخ می‌رسد زینبم! بنگر علی‌های فراوان مرا خون او را در تمام دشت جاری کرده‌اند کربلا را با تنش آئینه‌کاری کرده‌اند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ عطر پیغمبر چنین در کربلا پیچیده است یا نسیم موی اکبر در هوا پیچیده است چرخش شمشیر او سر می‌دواند مرگ را بین دشمن ذوالفقار مرتضی پیچیده است @hosenih بر زمین انگار ثارالله را پاشیده‌اند بس که در هر گوشه‌ای بوی خدا پیچیده است از تنش هر نیزه مقداری تبرک برده است یا که بر هر نیزه قرآنی جدا پیچیده است اسب او از بین دشمن سر درآورد و تنش در قنوت نیزه‌ها چون ربنا پیچیده است @hosenih قد یک صحرا قد او قد کشیده‌ست و پدر قسمتی از پیکرش را در عبا پیچیده است هر که از خیمه رسیده سخت سردرگم شده بس که ابعاد غم این ماجرا پیچیده است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ آرزو مانده به دل، طعم رضایت بِچِشَم ساغری از می گلگون ِ ولایت بِچِشَم کاش می‌شد که همه‌عمر شوم مَحرم راز آخر کار که شد جام لقایت بِچِشَم @hosenih ای خوش آن‌روز که در بین تَفَقدهایت گرمی و نرمی دستان عطایت بِچِشَم سحری کاش که هنگام زیارت‌خواندن با همین گوشِ ِ سرم لحن صدایت بِچِشَم لهجه‌ی مادری‌اَت بین مناجات خوش است مَحرمت چون بشوم سوز دعایت بِچِشَم صوتِ ترتیل و تلاوت ز تو زیباست و من آرزو می‌کنم آن صوت رسایت بِچِشَم @hosenih لفظ آهنگ حجازت دل ما را بِبَرَد نَفَسی زن که ز آیات خدایت بِچِشَم حَسَنی هستی و تحریر حسینی داری نغمه‌ی حیدری از حال و هوایت بِچِشَم باده‌ی معرفت از بس‌که تعارف کردی خواستم بوسه‌ای از دست عطایت بِچِشَم ای امامی که تو را مدح و ثنا گوست خدا جلوه‌ای کن که مِی مدح و ثنایت بِچِشَم "هر کجا می‌نگرم نور رُخت جلوه‌گر است" قِسمت این است کمی هم ز رثایت بِچِشَم @hosenih چاره‌ای نیست به جز راه میان‌بُر یعنی: لحظه‌ای روضه‌ای از کرب و بلایت بِچِشَم قتلگاه و سُم اسب و تن چاک و بی‌سر بوی سیب است که از آه و نوایت بِچِشَم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چقدَر تیر و سنان در تن اکبر مانده خنده بر روی لب این همه لشکر مانده بین این دشت تمام تن او پخش شده هر طرف قطعه‌ای از پیکر اکبر مانده @hosenih اربا اربا شده آن‌گونه علی‌اکبر من که از او در همه‌جا نفحه‌ی عنبر مانده زانویم از رمق افتاد و زمین افتادم کمرم تا شد از این داغ... شدم درمانده به کنار بدنش خشک شده این بدنم از علی اکبر من یک علی‌اصغر مانده؟! خواستم بوسه زنم بر بدنش، آه...نشد جای بوسه به تن این گل پرپر مانده؟ @hosenih یاد اصوات اذانش جگرم را سوزاند حسرت یک نگهش بر دل مضطر مانده به روی پیکر او پیکر من افتاد و خواهرم در بر من دست به معجر مانده هرچه کردم بدنش بین عبا جمع نشد به روی خاک از این تن دوبرابر مانده کار من نیست علی را ببرم تا به حرم زحمت بردن او دوش برادر مانده @hosenih خبر پر زدنش را برسانید حرم چشم بر راهِ پسر دیده‌ی مادر مانده رکن من رفت... چنین خم شدنم جا دارد به خدا رفت ازین لشگر من فرمانده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ گرچه هر لحظه تماشای تو شادم کرده است دیدنت این‌بار دل را خانه‌ی غم کرده است ای جوان! گفتم عصای دست پیری‌ام شوی داغ تو پشت مرا مثل عصا خم کرده است @hosenih پای خود را می‌کشی بر خاک اسماعیل من تیغ امّا در تن تو کشف زمزم کرده است عده‌ای شمشیر... بعضی تیر... نیزه... دشنه... سنگ... هر کسی از کینه هر چه شد فراهم کرده است آن‌قَدَر بر پیکرت پیچیده ردّ زخم‌ها راه را گم، چاره در این جمع درهم کرده است @hosenih زخم‌هایت یک طرف، زخم سر تو یک طرف بغض نامت لشگری را «ابن ملجم» کرده است تاب آوردم که بی‌تاب از عطش رفتی ولی طاقتم را خنده‌ی بی‌جان تو کم کرده است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih