eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
میان انبیا از تارو پود آن سخن بوده‌ست به دست آدم و نوح و خلیلِ بت شکن بوده‌ست زمانی که خدا مشغول خلق پنج تن بوده‌ست نه! حتی پیش از آن هم صحبت از این پیرهن بوده‌ست تجلی‌گاه آن در آیه‌های نور، پنهان است میان مصحف و تورات و انجیل است، قرآن است بر ابراهیم با این پیرهن آتش گلستان شد و نوح و کشتی‌اش آسوده از گرداب طوفان شد زلیخا شد جوان و هجر بر یعقوب آسان شد پس از داود، عزت‌بخش ایوب و سلیمان شد قمیصی که کراماتش فقط تقریب ادیان نیست قمیصی که برایش نقطه‌ی آغاز و پایان نیست پیمبرهای خود را حق به سمت کربلا آورد و هر پیغمبری آنجا نماز خون بجا آورد شفای دردها بود و به آن دارالشفا آورد همان پیراهنی که از بهشت آن را خدا آورد همان پیراهنی که بادبان کشتی نوح است همان پیراهنی که برتن هفت آسمان روح است دخیل توبه را بستند بر آن آدم و حوا در آن پیچیده بوده حضرت مریم مسیحا را که تارش بوده از یاقوت و پودش بوده اعطینا بخوان این فصل را در پیشگویی‌های یوحنّا قیامت می‌رسد از راه و در متن روایات است که این پیراهن خونین به دست اُم سادات است به دست انبیا وقتی خدا جامی لبالب داد به عالم چلچراغ روشنی در ظلمت شب داد امیرالمؤمنین درباره‌ی آن شرح مطلب داد شبی پیراهن خورشید را زهرا به زینب داد شبی که فاطمه لبریز از شوق شهادت بود برای زینبش با اشک، مشغول وصیت بود که بعد از من زمانه صبر زیبا از تو می‌خواهد شکوه سبزی از الا جمیلا از تو می‌خواهد در اوج تشنگی، چشم تو دریا از تو می‌خواهد زمانی که حسین این پیرهن را از تو میخواهد مهیا باش و پا در جاده‌ی هفت آسمان بگذار تمام رازها را با برادر درمیان بگذار خدا می‌خواست تا از چشم دشمن در امان باشد پلی از نور مابین زمین و آسمان باشد شبی در کربلا باشد، شبی در جمکران باشد فقط در دست‌های مهدی صاحب زمان باشد شبیه نور در سرتاسر گیتی پراکنده‌ست چقدر این پیرهن بر قامت مهدی برازنده‌ست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
"ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد" سفیدروییِ عالم نصیب عابس شد شجاع و پر دل و جرأت، بلندبالا بود همان که شیر سیاه سپاه مولا بود نوشت نام خودش را که در سپاه حسین دخیل بست دلش را به بارگاه حسین قسم به حضرت خورشید راه را بلدم چراغ روی حسین است و راه، راه حسین قسم به او که جان من از اوست خواهم مرد به یک اشاره‌ی ابرو، به یک نگاه حسین "حضور مجلس انس است و دوستان جمع اند" به جان جون رسولان آسمان جمع‌اند بهشت جا شده در لابلای انگشتش چقدر دل‌نگرانم برای انگشتش به چشم کوه که خود را چنین به خواب زده غروب آمده یا اینکه آفتاب زده حدیث معرفت و شرح عشق مشکل نیست دلی که عاشق مولا نمی‌شود، دل نیست به شوق اوست اگر من به صحنه آمده‌ام به میهمانی آتش، برهنه آمده‌ام بگو به هرچه که سنگ است عابس آماده است زمان بارش تیر است، مجلس آماده است تمام لشکر از آیین من خبر دارند بگو به طبل بکوبند و نیزه بردارند ببین که با تن زخمی چه باشکوه شدیم شبیه سرو و صنوبر، شبیه کوه شدیم ببین که مرگ چگونه اسیرمان شده است بگو که زود بجنبند، دیرمان شده است ببین که بی‌سپر و بی‌کلاه و بی‌زره‌ام به دست تیر و کمان باز می‌شود گره‌ام چگونه پر زدنم را بگو که سیر کنند به تیر و نیزه مرا عاقبت‌بخیر کنند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پا بر زمین مکوب عمو در کنار توست این سرو قد خمیده که دار و ندار توست ای ماه سیزده شبه‌‌ی دشت کربلا ماه شب چهاردهم بی قرار توست دل بردن از امام و سراپا عسل شدن این کار، کار بی هنران نیست، کار توست ای جان فدای نغمه‌‌ی ” إن تُنکرونی ”ات  هر کس شهید عشق شود از تبار توست ” لا تَجزعی ” بخوان و برو تا خود بهشت وقتی بهشت این همه چشم انتظار توست من فکر می‌کنم که خدا از در بهشت هرچه کلید ساخته در اختیار توست ** دارد زره به قامت تو گریه می‌کند حتی کلاهخود تو هم داغدار توست حتی به بند کفش تو باید دخیل بست این بندِ باز مانده گره، یادگار توست قاسم شدی که روی زمین قسمتت کنند این تکه‌های تن، سند افتخار توست در کربلا ضریح برایت نساختند در سینه‌های مردم عاشق مزار توست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
طفلان حرم بعد تو ماتم‌زده بودند خواب همه را بعد تو بر هم زده بودند با حال پریشان و دل شعله‌ور از آه آتش به دل عالم و آدم زده بودند در خیمه فقط حرف عمو بود و عمو بود آه از تو فقط از تو فقط دم زده بودند بعد از تو چه سخت است بخواهم بنویسم بر صورت‌شان سیلی محکم زده بودند آن روز غم‌انگیزترین روز جهان شد آن روز ملائک همگی غم‌زده بودند نام تو پس از نام حسین بن علی بود بر سر در هر خیمه دو پرچم زده بودند انگار علی بود، نه انگار تو بودی سقای حرم میر و علمدار تو بودی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آمد ولی با خود سوارش را نداشت بی قرار بی قرار آمد، قرارش را نداشت سال‌ها پا در رکاب حضرت خورشید بود بر رکاب اما سوار کهنه‌کارش را نداشت بر رکاب خود نگینِ سرخِ خاتم را ندید بر رکاب خود نگین شاهوارش را نداشت خوب یادش بود وقتی رهسپار جنگ شد دشت تاب گام‌های استوارش را نداشت لحظه‌هایی را که بی او از سفر برگشته بود لحظه‌هایی را که اصلاً انتظارش را نداشت یال‌هایش گیسوانی غوطه‌ور در خاک و خون چشم‌هایش چشمه‌ای که اختیارش را نداشت اسب بی صاحب، شبیه کشتی بی ناخداست صاحبش را، هستی‌اش را، اعتبارش را نداشت پیکر خود را به خونِ آسمان آغشته کرد طاقت دل کندن از دار و ندارش را نداشت اسب‌ها در قتله‌گاه، آسیمه سر می‌تاختند کاش شرم دیدن ایل و تبارش را نداشت پیکری صدپاره از آوردگاه آورده بود که حساب زخم‌های بی شمارش را نداشت کاش دُلدُل بود و دِل دِل کردنش را می‌شنید لحظه‌ای که حیدر بی ذوالفقارش را نداشت بال‌هایش را همان جا باز کرد و جان سپرد آرزویی غیر مردن در کنارش را نداشت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چگونه داغ‌ها را می‌گذارد پشت سر زینب کجا؟ کی؟ می‌گذارد چشم بر هم در سفر زینب فقط با دیدن عباس دائم زنده می‌گردد تمام خاطراتی را که دارد از پدر زینب به جز آن روزهایی که به همراه برادر بود ندیده روز خوش در زندگی از هر نظر زینب جگرسوز است داغش مثل اقیانوسی از آتش اثر بخش است آهش، چون دعا وقت سحر زینب اگر چه بر فراز نیزه "رد الشمس" را دیده ولی با خطبه‌هایش می‌کند "شق القمر "زینب طنین خطبه‌هایش در دل افلاک می‌پیچد و کاخ ظالمان را می‌کند زیر و زبر زینب دل اهل حرم با بودنش گرم است و شکی نیست که بوده یک تنه اندازه‌ی صد‌ها نفر زینب خبر دارم که در طول مسیر، از کربلا تا شام نبوده لحظه‌ای از حال طفلانْ بی‌خبر زینب خبر دارم تنش با تازیانه گرم صحبت بود زمانی که برای کودکان می‌شد سپر زینب شبیه کوه یا آتشفشانی ابری و خاموش گذشته از کنار خیمه‌های شعله‌ور زینب رباب و ام کلثوم و رقیه، حضرت سجاد اگر چه داغ‌ها دیدند اما بیشتر زینب زمانی که حسین آرام می‌زد دست و پا در خون کبوتروار در گودال می‌زد بال و پر زینب شکسته‌تیر‌ها و نیزه‌ها را زد کنار اما صدای آشنایی را شنید از دور و بر زینب صدای ناله‌ی مادر می‌آمد از دل گودال شبیه ناله‌هایی که شنید از پشت در زینب ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این زن که از برابر طوفان گذشته بود عمرش کنار حضرت باران گذشته بود صبرش امان حوصله‌ها را بریده بود وقتی که از حوالی میدان گذشته بود باران اشک بود و عطش شعله می‌کشید آب از سر تمام بیابان گذشته بود آتش گرفته بود و سر از پا نمی‌شناخت از خیمه‌های بی سر و سامان گذشته بود اما هنوز آتش در را به یاد داشت آن روزها چه سخت و پریشان گذشته بود... می‌دید آیه آیهٔ آن زیر دست و پاست کار از به نیزه کردن قرآن گذشته بود یک لحظه از ارادت خود دست برنداشت عمرش تمام بر سر پیمان گذشته بود بر صفحه‌های سرخ مقاتل نوشته‌اند این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ @hosseinieh_net
کاش در دروازه‌ی ساعت زمان می‌ایستاد نیزه‌ها می‌رفت؛ اما کاروان می‌ایستاد کاش وقتی قلب زینب روی نیزه می‌تپید قلب دنیا می‌گرفت و ناگهان می‌ایستاد کوفیان دیدند، وقتی لب به گفتن می‌گشود ناگهان زنگ شتر‌ها از تکان می‌ایستاد کائنات انگار تحت امر زینب می‌شدند آن چنان که گفته‌اند: «آبِ روان می‌ایستاد» او که با صبر و غرور و همت زهرایی‌اش باحجابش روبروی دشمنان می‌ایستاد زینبی که خطبه‌ها را حیدری می‌خواند و بعد روی حرفش چون علی تا پای جان می‌ایستاد با وجودی که غمی سنگین به روی شانه داشت هم چنان می‌ایستاد و هم چنان می‌ایستاد :: روضه‌ی گودال را اصلاً نخوانم بهتر است شمر در خون می‌نشست اما سنان می‌ایستاد آفتابِ داغ می‌تابید بر تن‌ها، ولی قاتل خورشید زیر سایبان می‌ایستاد بیت آخر سهم خولی می‌شد و با خواندش بر زمین می‌خورد وقتی روضه‌خوان می‌ایستاد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چشم‌های خسته‌ات را باز دریایی نکن این‌قَدَر با اشک، رویت را تماشایی نکن هیچ جا مانند این جا چشم مردم شور نیست روی ماهت را دوباره غرق زیبایی نکن عمه مثل ابر طوفان‌زاست، پس با او بگو بغض خود را بشکن و دیگر شکیبایی نکن حنجرت زخم است و داغ اصلاً برایت خوب نیست در خرابه با اسیران هم، هم‌آوایی نکن من، عمو، قاسم، علی اکبر همه پیش توئیم در کنار نیزه‌ها احساس تنهایی نکن دیدنِ این سر میان طشت پیرت می‌کند این قدر با بوسه‌ات از من پذیرایی نکن چشم‌هایت را ببند و دست بر رویم بکش دخترم! حتی نگاهی هم به بابایی نکن روی دامان تو دارد باز خوابم می‌برد با زبانِ بی زبانی قصد لالایی نکن... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیابان در بیابان در بیابان گریه می‌کردم تمام راه را از تو چه پنهان گریه می‌کردم تمام راه را با حرمله طی کرده‌ام بابا کمان در دست او بود و کماکان گریه می‌کردم خبر دارم که می‌دانی مرتب زجر می‌دیدم پیاپی زخم می‌خوردم، فراوان گریه می‌کردم صدای گریه‌هایم زجر را آزار می‌داد و هراسان بی صدا با چنگ و دندان گریه می‌کردم تو روی نیزه‌ها غرق تلاوت بودی اما من بدون وقفه با صوتت به قرآن گریه می‌کردم سرت خورشید بود و در میان آسمان بودی ولی من ابر بودم مثل باران گریه می‌کردم نمی‌خندند لب‌هایی که با آن ذکر می‌گفتم نمی‌بینند چشمانی‌ که با آن گریه می‌کردم در آن ساعات پایانی شبیه مادرم زهرا چه مشکل راه می‌رفتم، چه آسان گریه می‌کردم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
همیشه آسمان بارانی چشم ترش بوده کسی که داغ وغربت ارث زهرا مادرش بوده حسن سهم پیمبر شد، حسین اما علی را داشت حسن بیش از حسین آیینه‌ی پیغمبرش بوده خدا ما را کفایت می‌کند «اَلعزةُ لله» چه نقشی بر نگین آبی انگشترش بوده! چه دردی بیش از این که می‌زده از پشت، خنجر را کسی که سال‌ها پایین پای منبرش بوده سپاهی داشته اما سپاه رو سیاهی که فقط در گیر ودار کیسه‌ی سیم و زرش بوده به یاد کوچه‌ای باریک می‌افتد در آن خانه که روزی روزگاری مادرش پشت درش بوده خدا را شکر در شب‌های تلخ خون دل خوردن اگر مادر نبوده در کنارش خواهرش بوده جمال قاسم وشیرین زبانی‌های عبدلله چه رازی بین او با لاله‌های پَرپَرش بوده پس از طشت مسی، طشت طلا هم ماجرایی داشت درآن شب که برادر میهمان دخترش بوده دم آخر برادرهای خود را در چه حالی دید کسی که از شروع ماجرا تا آخرش بوده ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سایه‌ات هست تا به روی زمین ای امید جهان! چه بهتر از این قدمِ تو محول الاحوال... نفسِ تو نسیم فروردین چشم ما با تو می‌شود روشن زندگی با تو می‌شود شیرین ای که ماه شب چهاردهم... در حضور تو می‌کند تمکین ای که خورشید در مقابل تو... قرن‌ها روی خاک، سوده جبین قاب قوسین ابرویت ای نور بسته بر بام نُه فلک آذین غنچه غنچه ز شوق خندیدند سوسن و یاس و لاله و نسرین هر گلی که محمدی شده است شده از مقدَمِ تو عطرآگین هر کجا که تویی بهشت آنجا است بی خیال بهشت و حورالعین کهکشان تشنه‌ی کرامت توست ای رهین تو خوشه‌ی پروین با تماشای پرچم سبزت شده پاییز با بهار، قرین ما همه غائب و تویی حاضر ای امامِ غریبِ پرده‌نشین موی پر پیچ توست، سوره‌ی لیل شهدِ ناب کلام تو والتّین جدّه‌ات شرحِ سوره‌ی کوثر جدّ تو کُنهِ سوره‌ی یاسین دست تو دست کیست؟ دست خداست چشم‌های تو چیست؟ عینِ یَقین شرح توحید ما ولایت توست ای که آغوش توست حصنِ حصین پرِ پرواز ماست واعتصموا نخی از شال توست حبلِ متین تا به هرکس نظر می‌اندازی می‌شود همنشینِ علّیین جلوه‌ی نور در دلِ ظلمات رحمتی فی السَّماءِ و الاَرَضین پرچمت را که بر می‌افرازی بیرق کفر می‌رود پایین شکرِ بی حد که بود از آغاز گِلِ ما با محبتِ تو عجین پس اَعوذُ بِرِبِّکَ یا نور! از شیاطینِ در یسار و یمین ما اسیر همیشه‌ی نفسیم صاحبِ خانه‌های دل‌چرکین با دعای فرج بزرگ شدیم حک شده بر لبانمان آمین ما مسلمان آستان توأیم بهتر از این ندیده‌ایم آیین سیصد و سیزده نفر عاشق عاشقان بدون جایگزین در رکاب توأند تا محشر تا گذرگاه‌های یوم الدین قسمت این شد که از ازل باشی بر رکابی پیمبرانه نگین در پی توست حضرت عیسی تشنه‌ی یوسف است بنیامین بر سر سفره‌ی تو میکائیل می‌نشیند کنار روح الامین هست در کوچه‌باغ هرچه غزل شعر ناب تو عاشقانه‌ترین آسمان دور مانده از دستم پس برایم کمی ستاره بچین دوستی با تو شادی محض است بر سر سفره‌ی دلم بنشین از قدیم و ندیم می‌گویند دل بی دوست، می‌شود غمگین کاش هنگام دیدنت در خواب بر نمی‌داشتم سر از بالین مایه‌ی شادی کریمان است به نوایی اگر رسد مسکین رعد، یعنی زمانِ گریه‌ی تو آسمان سینه می‌زند، سنگین هیچ راهی به جز ظهورت نیست در نگاهِ دلِ حقیق‌ بین برگ سبزی برایت آورده شاعری که نداشت بیش از این... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e