eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
340 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
راه از بیگانه می جستیم ، آخر گم شدیم خانه ی خود را نمی دیدیم و سر در گم شدیم کوچه ی تاریخ ما تکرار خود ناباوری است ما مکرّر ما مکرّر ما مکرّر گم شدیم پایمان در مسجد اما دستمان بر جام بود بی وضو در کوچه ی الله اکبر گم شدیم ای یتیم خانه ی همسایه از ما دور شو فقر پیدای تو را دیدیم و در زر گم شدیم با علی بودیم ، تا وقتی علی عمّار داشت شهر را گشتیم امّا بی ابوذر گم شدیم با شهیدان تا کنار جبهه آری بوده ایم خط در آتش ماند و ما سنگر به سنگر گم شدیم ما گلوی زخمیِ بی سیمِ بی فرمانده ایم حاج قاسم! حاج قاسم! ما که دیگر گم شدیم تا شهیدان بینمان بودند مقصد گم نبود بی شهیدان یک به یک معبر به معبر گم شدیم ای برادر! عشق - این آتش - دلیل راه بود هرچه در ما بیشتر افروخت کمتر گم شدیم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🔸 هنوز سبز نشد شاخه‌های بی‌ثمرت درخت خشکِ قنوتم..، کجاست برگ و برت گناه؛ ظرفیتِ اشک را گرفت از تو آهای کاسه‌ی چشمم! چه آمده به سرت شکسته‌پر شده‌ای، یاکریمِ بام کریم هوای نفس چه زخمی زده به بال و پرت 🔸 خدا خدای لبم را ز من مگیر..، خدا بیا و رحم کن ای رب به عبد بی هُنرت تمام سود مناجاتِ تو، دم صبح است ضرر نکرده کسی که نشسته تا سحرت رفیقِ بنده نوازی و ما فقیر نیاز نمی‌شود که بیفتد به حال ما، نظرت؟! به حرمت رمضان کاسه‌ی مرا پُر کن ببین گدای قدیمی رسیده پشت درت امید طفل خطاکار، مادر است فقط فدای فاطمه..، آن باوقارِ معتبرت زمانِ مُردن ما می‌رسد بزرگِ نجف علی بشارت دیدار داده بر بشرت به روزه‌دار بگوئید روضه، افطاری‌ست نه چند دانه‌ی‌ خرما، نه چای پُر شکرت فدای تشنه‌لبی که دو قطره گریه بر او برای وصلِ خداوند، کرده تشنه‌ترت ▪️ صدای خواهری از روی تل بلند شده: فدای حنجر خشک تو..، مادر و پدرت هزار نیزه و شمشیر و تیغ جای خودش... خدا بخیر کند..، نعل و جسم مختصرت! ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از یاد خدا دوری و غفلت، به چه قیمت؟ من مانده‌ام و این همه ذلت، به چه قیمت؟ از نعمت سرمایه‌ی خود، بهره نبردم سرمایه‌ی عمرم شده حسرت، به چه قیمت؟ گیرم که گناه است و نشاطش که چنین نیست ای دل تو بگو بردنِ لذت، به چه قیمت؟ یکبار نگفتم به خودم، لحظه‌ی غفلت آزرده شود حضرت حجت به چه قیمت؟ از بس که نچرخیده زبانم به مناجات شد ورد لبم تهمت و غیبت، به چه قیمت؟ غافل شدن از مرگ و قیامت هنری نیست رسوایی در روز قیامت به چه قیمت؟ دلبسته‌ی دنیا شدم و ماحصلم سوخت رفت از کف من فیض شهادت، به چه قیمت؟ درمانده‌ام از معرفت حق که مرا هم با کوه گناه، کرده دعوت، به چه قیمت؟ مقصود، علی باشد و فردوس بهانه‌ست بی روی علی، دیدنِ جنت به چه قیمت؟ صد شکر که در خیل محبین حسینم خارج شوم از بزم محبت به چه قیمت؟ در کوفه همه پشت به ارباب نمودند حیرت زده ام که به چه قیمت؟ به چه قیمت؟ از کوچکی و پستی دنیا چه بگویم غارت شده پیراهن حضرت به چه قیمت؟ ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ ؛ چقدر دغدغه داری وصال سر برسد؟ دوباره یار سفر کرده از سفر برسد چقدر دغدغه داری که روسفید شوی؟ به حد وسع برای فرج مفید شوی چقدر بهر دفاعش قلم بدست شدی؟ چه روزها که فقط منفعت پرست شدی چقدر از غمش افتاده‌ای به کم خوابی؟ زمان پیری‌ات آمد هنوز هم خوابی چقدر محضر او دیده‌ی تَر آوردی؟ ادای منتظران را فقط درآوردی بیا که مونس شب‌های خلوتش باشیم بجای ننگ‌شدن باز زینتش باشیم بیا که تا نفسی هست دم ز او بزنیم بجای مردم دنیا به یار رو بزنیم بیا که جز درش از هر دری جدا باشیم کنار او همه راهی کربلا باشیم خدا کند که بسوزیم و  آه... گریه کنیم بخواند او همه تا قتلگاه گریه کنیم بخواند از بدنی که به بوریا مانده که داغ او به دل اهل روستا مانده ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در این شب‌ها رها کن عاصی! از عصیانِ خود، دل را به استغفار وا کن از دو دست خود سلاسل را ز جا برخیز، دنیا نیست جای خواب ای غافل! کجا در راهِ سیلابی بنا سازند منزل را؟! گناهِ بعد طاعت، خرمن طاعت بسوزاند مسوزان با گناهِ خویش این مقدار حاصل را اگر چه ظاهر دنیاست زیبا، لیک قتّال است چنان افعی که دارد در دلش زهر هلاهل را چنان غفلت حجاب دیده‌ی ما شد در این دنیا که حتی بُرده از چشمان ما، مرگ‌ِ مقابل را بکش خار گناه از دل، هنوزت فرصتی مانده وگرنه آفتاب عُمر، محکم سازد این گِل را اگر عاجز شدی از خود، به درگاه کسی رو زَن که حتی هر نبی با نام او حل کرد مشکل را همان که نام شیرینش، همیشه نقل مجلس‌هاست به نام او مزیّن می‌کنم هر بار محفل را علی آن آیت اللهی که در هفت آسمان حتی رَوَد از هوش هرکس بیند آن قدسی شمایل را به جز دست علی، مشکل گشایی نیست در عالم به درگاهش بیاور ای دل غافل، مشاکل را به جز ذکر تشهد "لا" نیاید از زبان‌ او ز درگاهش نراند ساقی ما هیچ سائل را علی و عالی و اعلاست ذکر عارفان حق که با یک یاعلی طی می‌کند عارف، منازل را مَلَک از ثبت انفاق برون از حد او عاجز چگونه در شمارش آورد دیگر نوافل را؟! در این دریای طوفانی، بگیرم دامن او را که خار و خس بگیرد آخرش دامان ساحل را :: به مسجد، ابن ملجم را هم او بیدار کرد از خواب کجا دیدی غریبی که کند بیدار قاتل را؟! ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هرلحظه با تمام توان در کمین ماست ماری به نام نفْس که در آستین ماست بیهوده نیست این عرق شرم بی‌امان بار گناه عمر به دوش جبین ماست باید چگونه رد شد از این عرصه‌ی مجاز؟ حالا که شکّ‌و‌شبهه عصای یقین ماست آن را به نرخ سوزش دل حفظ کرده‌ایم این آتشی که در کف دست است، دین ماست اسرار با گذشت زمان فاش می‌شوند وقتی که جز خدا، کَسِ دیگر امین ماست دنیا همیشه جمع نقیضین بوده‌ است زندان مؤمن است و بهشت برین ماست با این وجود، در گذر از پیچ‌وتاب حشر حبل‌المتین فاطمه حِصن حَصین ماست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برخیز که راه رفته را برگردیم با عشق به آغوش خدا برگردیم در عرش، صدای ارجعی پیچیده‌ست یا ایتهاالنفس! بیا برگردیم@hosseinieh_net@dobeity_robaey
چشم‌های به در خداحافظ لحظات سحر خداحافظ روزهای مقدس رمضان لحظات غریب تا به اذان حال و احوال قبل افطاری قدرهای بلند بیداری چه قدر مانده است تا ساحل رمضان رفت ای دل غافل رمضان رفت، کوله‌بارت چیست؟ نکند جز گناه در آن نیست؟ شب بیست و نهم بخوان و بسوز به خودت آمدی در این سی روز؟ کاری اصلاً برای دل کردی؟ باید امشب به خویش برگردی روزها را مرور کن آری حاصلت چیست؟ از چه بیزاری؟ از گناه و دروغ و صد رنگی؟ ای بمیری که مایه‌ی ننگی ای بمیری "من" دروغ و ریا شب آخر شده به خویش بیا دست بردار از دغل بازی به چه چیزت هنوز می‌نازی؟ به گناهان بیشتر ز حدت؟ به فریب و به کارهای بدت؟ راه را اشتباه برگشتی باز هم با گناه برگشتی داشتی سوی دوست می‌رفتی آه با یک نگاه برگشتی نفْس، بیچاره کرده است تو را شب آخر شده به خویش بیا خویشتن را بشوی پس با اشک دست بر دامن توأم یا اشک اشک تنها چراغ این راه است از مسیر درست آگاه است دست خود را بده به دست چراغ تا کبوتر شود دوباره کلاغ تا پر و بال در حرم بزند توی باب الرضا قدم بزند شب بیست و نهم چه مأیوسی تو که مثل کبوتر طوسی گاه در پشت پنجره فولاد گاه در کنج صحن گوهرشاد دل تو سنگ مرمر حرم است تا به اذن ورود، یک قدم است السلام علیک که دلتنگم ای بمیرم که مایه‌ی ننگم ای بمیرم که زائرت نشدم بیست و نه روز شاعرت نشدم به من خسته هم نگاهی کن دل من را دوباره راهی کن ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
که می‌داند چه پایانی‌ست فصل آخر مارا کدامین باد خواهد بست فردا دفتر ما را تمام عمر در غفلت گذشت و آه از این حسرت خدایا صرف خود کن چند روز دیگر ما را زمین‌گیریم و جامانده، به خاک آلوده، درمانده به سوی آسمان‌ها باز کن بال و پر ما را به دنیا مبتلاییم و عطشناکیم، ای دریا! پر از آرامش خود کن سبوی باور ما را دل ما با حسین توست؛ باب توبه را بگشا شهادت می‌دهد این روضه‌ها چشم تر ما را لباس نوکری بر تن بگیر ای مرگ جان ما مگر این جامه در محشر بپوشد پیکر ما را میان بیم و امیدیم مثل -جوون- شاید که حسین بن علی بر پای خود گیرد سر ما را پس از عمری علی گفتن، خدایا لحظه‌ی مردن به سیمای علی بگشا نگاه آخر ما را قیامت پهنه‌ی بیم است اما من یقین دارم "حسن" آرام خواهد ساخت هول محشر ما را به آتش در مکش ما را، تو را سوگند بر زهرا که آتش سوخته بد جور روزی مادر ما را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ دل من! در هوای مولا باش یار بی‌ادعای مولا باش گر نشد یاورش شوی همه عمر گاه گاهی برای مولا باش به گدایی تو هر کجا رفتی یک سحر هم گدای مولا باش دست من! دست‌گیر مردم باش پینهٔ دست‌های مولا باش پهن کن سفره‌ای برای یتیم مستمند دعای مولا باش پا به پایش اگر نشد بروی لاأقل ردپای مولا باش جان من! تا که در بدن هستی باش اما فدای مولا باش ای نَفَس! می‌روی به سینه برو چون برآیی صدای مولا باش ای قلم! با مُرکّبی از خون راوی کربلای مولا باش از غروبِ غریبِ غزّه بگو شیعهٔ زخم‌های مولا باش خار در چشم‌های مولا بود چشم من! در عزای مولا باش... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نوشته‌اند دلم را برای خون جگری بدون گریه زمانه نمی‌شود سپری نیازمند تکامل به گریه محتاج است درخت آب ندیده نمی‌دهد ثمری دو فیض، توشۀ راه سلوک عاشق هست توسل سحری و عنایت سحری هزار نافله خواندن چه فایده دارد اگر نداشته باشد به عاشقان نظری به هر دری که زدم باز پشت در ماندم بس است در زدن من، بس است در به دری :: برای بنده خریدن بیا سر بازار چه خوب می‌شود این مرتبه مرا بخری بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری همیشه خیر قنوت تو می‌رسد به همه اگر چه نام مرا در نوافلت نبری خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد (دعای من به خودم هم نمی‌کند اثری) ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در راه وصل، ما ندویده بریده‌ایم باری به روی شانه نبرده خمیده‌ایم دوران انتظار به ما خوش گذشته است ما را ببخش تازه به دوران رسیده‌ایم دنیای بی تو نیست به غیر از جهنمی دنیا تویی و ما همه دنیا ندیده‌ایم ... با اولین نسیم گذشتیم از این درخت ما یا کریمِ از سر شاخه پریده‌ایم ... ترجیح داده‌ایم قفس را به پر زدن یوسف فروش‌های اسارت خریده‌ایم در پشت پرده‌های جهالت نهان شدیم در نوع خود به وادی غفلت پدیده‌ایم در عصر انتظار تو یک عمر روز و شب جای نفس، بدون تو ذلت کشیده‌ایم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e