eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
313 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش بشه دوباره بر گردی حسین با همه خدافظی کردی حسین بعد تو عقیله آواره میشه غیر تو نمونده هیچ مردی حسین چرا تو معرض تحقیر افتادی؟ زیر نیزه ها و شمشیر افتادی باید این رو بپذیری که حسین بد جوری تو قتلگاه گیر افتادی @hosenih به تو اول خنجری از پشت زدن خیلی بد به صورت تو مشت زدن ی نفر کمک نکرد به تو ولی همشون تو رو به قصد کشت زدن تشنه کشته شمر تو رو باخنجری خیمه ها سوخته نمونده معجری ای سر نیزه نشین خبر داری !؟ سهم دخترات شده دربه دری جای پای شمر رو پیکر تو موند روی شاخه ی درخت سر تو موند همه وقتی رفتن از تو قتلگاه کنار تن تو مادر تو موند گریه ی اهل حرم رو در آورد روی نِی سَرِ علی اصغر آورد خدا لعنت کنه شمرو بین ما با فروختن سرت نون در آورد @hosenih تو مسیر شِکسته شُد حُرمت تو اکثر سنگا شدن قسمت تو راهب مسیح سرت رو شُست ولی جای چاقو مونده رو صورت تو خیلی صورتت برافروخته بابا خیزران لب تو رو دوخته بابا تنور خولی مگه خاموش نبود پس چرا موهات دیگه سوخته بابا شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تشنه و بی رمق و خسته و بی حال کشید دست تقدیر تورا در دل گودال کشید ظلم اینجاست که تو ظلم نکردی به کسی بردباری تو را شمر به جنجال کشید اسب ها مُنزَجِر از پارچه های سُرخند کار را پیرُهن سرخ به پامال کشید ساربانی که عقیق یمنت را دزدید لشگری را به سوی غارت اموال کشید قرن ها رفته هنوز اهل بکا می گویند دست تقدیر تو را در دل گودال کشید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ی شاهی که صَحنش مَلجأ درماندگان است امسال اُمید آخر "جا ماندگان" شد شاعر: @dobeity_robaey
از روی دَر رَد می شد و با طعنه می گفت خاموش دارم می کنم من شعله ها را..!!! شاعر: @dobeity_robaey
کمانِ ابرویِ دلبر، شکار می خواهد ذبیح می طلبد؛ جان نثار می خواهد مجال عرضه ی بی دست و پایی ما نیست شراب عشق علی کُهنه کار می خواهد رسیده سائل و از او نگین طَلب کرده رسیده میثم تمار و دار می خواهد علی معلم تدریس «قاب قوسین» است فقیرِ کاهلی از او "انار" می خواهد!؟... @hosenih شکوهِ پرچمِ ایوان طلای او از باد نوای هوهوی بی اختیار می خواهد چه ظلم ها که بر او روزگار آورده چه صبرها که از او روزگار می خواهد علی کسی ست که "مرحب" مقابلش از ترس به تنگ آمده، راه فرار می خواهد نخواست دشمن او والی ولایت را نخواست آن چه که پروردگار می خواهد علیست نام خدا در شناسنامه ی عشق مرا ببخش! دلم گَه گُدار می خواهد - - که جای کعبه به صحن نجف کنم سجده جنون بندگی ام، سنگسار می خواهد قسم به لوح و قلم هر بلند بالایی ز خاک پای علی اعتبار می خواهد شبیهِ کاه رسیده اُحد مقابل او برای کوه شدن، اقتدار می خواهد چهار فصل دلم را خدا به لطف علی بهار خواسته است و بهار می خواهد خیال خال علی خواب مَخمَلی را بُرد که این معادله، شب زنده دار می خواهد به کوه کندن فرهاد غبطه خواهم خورد که شهد عشق علی پشتکار می خواهد فقیر و خسته و درمانده و پریشانم چه عاشقانه مرا زلف یار می خواهد تمام هستی خود را که باختم، گفتم: چه چیز دیگری از من قمار می خواهد؟! ... اگر که پاسخ من را به تیغ هم بدهد ببوسم آن چه لب "ذوالفقار" می خواهد @hosenih چه عیب اگر که به انگور دست ما نرسید امیر، عاشق خود را خمار می خواهد ادامه دادن این شعر کار شاعر نیست حِسان و حِمیَری و شهریار می خواهد شبیه حضرت آدم همیشه عاشق او کنار صحن و سرایش مزار می خواهد دعای آخر عشاق او فقط فرج است ظهور صاحب مان، انتظار می خواهد ... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دیوانگی در عشق اصلا دلبخواهی نیست پس در حقیقت های عالم اشتباهی نیست @hosenih از پیچ و تاب گیسوانت خوب فهمیدم غیر از مسیر مستقیمت هیچ راهی نیست ما را گدایی ی سَرِ کوی تو آقا کرد هر تاج داری لایق این پادشاهی نیست چاهی که با آن درد و دل کردی یقین دارم حتی کبوترهای آن عرشی ست« چاهی» نیست در برکه ی روز غدیرت اهل دل دیدند غیر از جمال دل ربایت هیچ ماهی نیست آیا به جز حب تو در عالم ثوابی هست؟؟ وقتی به جز بغض تو در عالم گناهی نیست @hosenih جایی که ابروی تو خود میزان اعمال است شیوا تر از لب های تیغت دادخواهی نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بوسه زدن رویِ ضریحت اَحسنُ الحال مَحروم کردی از "حرم" ما را تو امسال شاعر: @dobeity_robaey
نگاه مهربان شاه چرخید و به سائل خورد همین که روی دیوار اتاق من شمایل خورد نباید غافل از ذکر علی مولا مدد باشیم که آدم سیب را وقتی شد از این ذکر غافل خورد @hosenih علی بی دغدغه از مرز های عرش رد می شد !!! همان مرزی که جبرائیل هم حتی به مشکل خورد به شأن خطبه ی بی نقطه اش قرآن ثنا گو بود که اطراف ضریحش آیه ی پنج مُزَمِل خورد برای عُروه و کافی دو جامی الغدیرش ریخت و جامی هم ز مدح مرتضی شرح «وَسائل» خورد برای ما که مخموریم سلمان جرعه ای آورد خوشامستی که درپای ضریحش جام کامل خورد @hosenih علی عادل ترین مولا ی عالم بود و آخر هم به اویک ضربه قاتل زد،از اویک ضربه قاتل خورد غریبی ارث اولاد علی بود و یقین دارم حسن در فکر مادر بود وقتی که هلاهل خورد... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تصوّر می کنم در ذهنِ خود ایوان زرّین را برای درد ها پیدا نمودم راه تسکین را پرستیدند آتش را اگر آبا و اجدادم خدا را شکر از چشمان تو آموختم دین را @hosenih اگر فرهاد قبل از کوه، اوصاف تو را می خواند رها می کرد از اول غرورِ تلخِ شیرین را دمی پیش فقیرانی و گاهی بر فراز عرش طراز عشق تو تعیین کُند بالا و پایین را رکوعت حلقه ی انفاق را در گوش عالم کرد کدامین شاه اینگونه کرامت کرده مسکین را؟؟ عصا را اژدها کردی شما… امّا نمی دانم چرا؟! موسی گرفته در میان خلق تحسین را مرا با جنتِ آب و درخت و حور، کاری نیست نمی خواهم بدون تو دمی این دام رنگین را برای زاهدان بی علی قرآن چنین فرمود: فقط پر کرده از مصحف الاغی بار خورجین را «علیٌ حُبه جُنه قسیم نّار والجنه» برایت می سرایم باز هم این بیتِ تضمین را شکوه رد شمست را درِ خیبر تداعی کرد شنیدم در پس پرده تو داری بر تر از این را @hosenih وقارت داده درسی قنبرت را که یقین دارم کُند تدریس بر هارون مَکی نیز تمکین را محبت بر تو کار هر کس و ناکس نمی باشد نهادی بی هوا بر دوش ما این بار سنگین را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا که این شور را شعور کنم میروم از نجف عبور کنم لحظه ای از زمین جدا بشوم آسمان را کمی مرور کنم @hosenih از سلیمان اجازه می گیرم که خودم را شبیه مور کنم گریه ها کرده ام برایش تا شعر را غرق در سرور کنم من که از شوق مَنْ یَمُتْ یَرَنی زندگی با خیال گور کنم آنقدر میزنم صدایش تا خلوتم را پر از «حضور» کنم گفته‌ام «اوریا» که مدحش را گاهی اوقات از زبور کنم حرفی از معجزات او بزنم یادی از نور کوه طور کنم شرحی از دردهای او بدهم تا که ایوب را صبور کنم دل و جان شستشو دهم با اشک قلب را شیشه ی بلور کنم @hosenih با عنایات او وجودم را خالی از هرچه غیر نور کنم "مست مست از شراب لم یزلی سرخوشم سرخوش از ولای علی" شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تشنه ام تشنه ی شراب توام من خرابم اگر خراب توام مایه ی افتخار من هستی گرچه من مایه ی عذاب توام @hosenih با همه جز تو بی حساب شدم به امیدی که در حساب توام باز هم می دهم سلام به تو باز هم سر خوش از جواب توام از ازل تو ابوتراب منی تا ابد ذره ای تراب توام خطبه های توخط به خط اعجاز عاجزم عاجز از خطاب توام @hosenih واژه ای دست پا شکسته ام خط خطی هایی از کتاب توام "مست مست از شراب لم یزلی سرخوشم سرخوش از ولای علی" شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نه فقط شاه و سرور است علی نور خورشید محشر است علی من نمی گویم او خداست ولی با چه چیزی برابر است علی @hosenih عشق از روز اول است علی عشق تا روز آخر است علی فاتح جنگ خندق است علی فاتح جنگ خیبر است علی در حقیقت علی ست پیغمبر در حقیقت پیمبر است علی @hosenih نام او مست می کند مارا ساقی حوض کوثر است علی "مست مست از شراب لم یزلی سرخوشم سرخوش از ولای علی" شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آفرینش گدای ثروت او پادشاهان غلام همت او تربت کربلا شفاست ولی مستی ماست دست تربت او @hosenih کُشته های بدون زخم نبرد چشمه ای از شکوه قدرت او روز مشغول کار و شب بیدار چه زمانی ست استراحت او ؟؟ گِل بد بو کجا و ...نور خدا طینت ما کجا و ...طینت او همه عالم گواه ذلت ما همه عالم گواه عزت او بار ما مانده بود روی زمین جور ما را کشید رأفت او عاشق از حرف لغو بیزار است همه جا می کنیم صحبت او در دو عالم فقیر نیست کسی که خریده کمی محبت او @hosenih تا نجف می رویم قبل از مرگ که مبادا دهیم زحمت او "مست مست از شراب لم یزلی سرخوشم سرخوش از ولای علی" شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عاشقانش فراتر از عددند ازلی بوده و الی الابدند تا نجف پا برهنه می آیند مست ها راه خویش را بلدند @hosenih ذره ها در کنار ایوانش بی قرار اند و تشنه ی مددند عارفان غرق در خیال وصال عالمان نیز طالب خردند عاشقان مست جام کوثر او زاهدان هم به فکر خوب و بدند به الست و به ربکم سوگند عده ای امتحان نداده ردند وحده لا اله الا هو اهل این خانواده هم احدند @hosenih او اگر شمع آستان باشد همه پروانه اند در صددند "مست مست از شراب لم یزلی سرخوشم سرخوش از ولای علی" شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در نجف ذکر باد،هوست فقط شرح اذکار موبه موست فقط خواهش مست های ایوانش قطره ای باده از سبوست فقط @hosenih گرچه آب از سرم گذشته ولی درد من درد آبروست فقط اشک های مرا زیاد کنید که طهارت درین وضوست فقط گوش گوش است وقف او باشد حرف خوب است حرف دوست فقط کی! ازین عشق می شویم آگاه جان که در گودی گلوست فقط @hosenih عاشقانه ترین غزل هایم درخورِ جایگاه اوست فقط "مست مست از شراب لم یزلی سرخوشم سر خوش از ولای علی" شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در قتلگاه چشم تو سمت خیام بود دعوا برای غارت رأس امام بود ای کاش مانده بود لباسی که داشتی شاید برای مادر تو التیام بود @hosenih می گفت شمر بعد علی اصغرش حسین دیگر توان نداشت و کارش تمام بود آقا ببخش ،زینب اگر دیر آمده در قتلگاه دور و برت ازدحام بود فرمود تا امام علیکن بالفرار بهر مخدرات فرار التزام بود @hosenih عدل علی به کینه ی این قوم علتی ست این قوم پست در صدد انتقام بود رأسی که چوب خورد به دندان وبرلبش آیه به آیه صوت رسایش پیام بود گیسوی او به قامت نی ناله می سرود بر اهلبیت سایه ی او مستدام بود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در حرم سینما نه، پارک نه، بازار نه،... از حرم ها دشمنان ترسیده اند چونکه تنها راه پیروزی ما در توسل به ائمه دیده اند شاعر: @hosenih
حمله بعد از قَتل پیغمبر نباشد بهتر است سوختن را دَر اگر از بَر نباشد بهتر است در میان شعله آهن می شود مثل مُذاب پس اگر مسمار رویِ دَر نباشد بهتر است یا زمانی که شِکَسته می شود دَر بالَگد دَر میان شُعله ها مادر نباشد بهتر است مرتضی مَشغول قرآن جمع کردن بود، پس زیرِ دَر آیاتی از کوثر نباشد بهتر است کافران را چادُر زهرا مسلمان می کند زیر دست و پا اگر معجر نباشد بهتر است در نگاه رَهگُذر ها و اهالی محل دست بَسته فاتح خیبر نباشد بهتر است این برای مجلسِ ختم پدر زیبنده نیست دختر غمدیده در بستر نباشد بهتر است از غمِ رویِ کَبود و بازویش دِق می کند وقتِ غسلِ فاطمه حیدر نباشد بهتر است ** انتهای روضه ی او شعر در گودال رفت روی حنجر خنجر لب پَر نباشد بهتر است کاش وقت ذبح در گودالِ خون، مادر نبود پیش اسماعیل اگر هاجر نباشد بهتر است... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رُباب روزِ تَولد به گریه گُفت: حسین عصایِ پیری‌مان می‌شَود علی اصغر شاعر: @dobeity_robaey
هر پاره سنگی در دِلِ دریا که گوهر نیست بیچاره آن چشمی که از داغ شما تر نیست زندان عقول ناقص این اهل دنیا بود زندان مکانی هست که موسی ابن جعفر نیست حتی زن بد کاره هم ایمان به او آورد تا صورتش را دید فهمید او ستمگر نیست هر، روزه اش با تازیانه می شود افطار در قعر زندان های هارون چیز بهتر نیست؟ زنجیر ها با شوق جسمش را بغل کردند آنقدر که جایی برای بوسه دیگر نیست خورشید را بر تخته ای کوتاه می بردند تابوت او دست کم از زنجیر و خنجر نیست ** در روز عاشورا برای اشک ثارالله قطعاً دلیلی بهتر از لبخند اصغر نیست در آن هیاهو یک مسیحی گفت: ای مردم! این جسم خونین جسم فرزند پیمبر نیست؟ اسلام را در روز روشن زیر پا بردند شاید گُمان کردند در گودال مادر نیست زینب نگاهی کرد سوی علقمه وقتی می خواست در محمل رَوَد اما برادر نیست شاعر‌: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در خون شناور شد پَرَش محراب گلگون شد از خون سرش محراب جان نماز آن روز جان می‌داد حتی نمی‌شد باورش محراب در خونِ مولا روضه‌خوانی کرد رفته به روی منبرش محراب وقت تولد خانه‌ی کعبه وقت شهادت بسترش محراب درس شهادت را از او تنها آموخت با چشم ترش محراب آن کاسه‌های شیر می‌گفتند: از چه نبودی! یاورش محراب کاری نمی‌آمد ز دستش پس بی چاره شد در محضرش محراب اول علی سجده نمود اما سجده‌کنان شد آخرش محراب فُزتُ بِرَبِّ الکَعبه... قبل از او جان می‌سپارد در برش محراب.‌‌.. بُغض علی یعنی که «قتلگاه » بودست نام دیگرش «محراب» ** با اهل خیمه او وداعی داشت شاید نیاید خواهرش گودال سکه اگر جایش نمی‌دادند دعوا نمی‌شد بر سرش گودال چکمه، نگیر از جسم او بوسه دارد می‌آید مادرش گودال حتی برای ظلمِ این‌گونه راضی نمی‌شد خنجرش گودال قولِ عروسک داشت از بابا باور ندارد، دخترش گودال... بابای خوبش از سفر برگشت مانده‌ست اما پیکرش گودال ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به‌مناسبت در حریمی که روضه ممنوع است روضه‌خوان شما خودِ قبر است پیش جهل مدبران بقیع چاره‌ی بغضِ در گلو صبر است در مسیر کبوتران حرم آب و دانه سحر نمی‌ریزند در هوای تو لطمه‌زن‌ها هم خاک غربت به سر نمی‌ریزند سنگ قبر تو شش جهت دارد پس ضریح تو نیز شش‌گوش‌ست هرکه از باب قاسم آمده است بعد عمری هنوز مدهوش‌ست گنبدت را ندیده‌اند مگر تپه‌خاکی که پشت مرقد توست در حقیقت قلوب انسان‌ها بارگاهی برای مسند توست از مفاتیح ندبه جایز نیست «گریه» از غربت تو محروم است هرکه فرزند فاطمه باشد بین مردم همیشه مظلوم است سوت‌وکور است هر شبِ جمعه چون شب دفن مادرت زهرا سوت‌وکور است مثل آن کوچه که نکردید خانه را پیدا آتش درب خانه می‌باشد علت قلب داغ دار بقیع سپر اهل خانه محسن شد مثل آن نرده‌ها کنار بقیع خاک‌های بقیع می‌گفتند چادر مادر تو خاکی نیست در مصافی که ظلمت و نور است نور را از پلید باکی نیست ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر پاره سنگی در دِلِ دریا که گوهر نیست بیچاره آن چشمی که از داغ شما تر نیست زندان عقول ناقص این اهل دنیا بود زندان مکانی هست که موسی ابن جعفر نیست هر، روزه‌اش با تازیانه می‌شود افطار در قعر زندان‌های هارون چیز بهتر نیست؟ زنجیرها با شوق جسمش را بغل کردند آنقدر که جایی برای بوسه دیگر نیست خورشید را بر تخته‌ای کوتاه می‌بردند تابوت او دست کم از زنجیر و خنجر نیست * * در روز عاشورا برای اشک ثارالله قطعاً دلیلی بهتر از لبخند اصغر نیست اسلام را در روز روشن زیر پا بردند شاید گُمان کردند در گودال مادر نیست زینب نگاهی کرد سوی علقمه وقتی، می‌خواست در محمل رَوَد؛ اما برادر نیست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کنارِ صحن تو دیدم تمام باور خود را نشانی از مزار بی نشان مادر خود را همیشه قبل هر کاری برای رزق اشعارم گشودم گوشه‌ی ایوان طلایت دفتر خود را مَنِ من را شکست ایوان آیینه، زمانی که هزاران تکه دیدم در کنارش پیکر خود را دل از بار تعلق‌ها رها شد با تو، از این رو فقیری در ضریح انداخت تنها زیور خود را غبار این حرم را می‌کشم بر روی دستانم تبرک می‌کنم اینگونه من انگشتر خود را خیابان ارم را دوست دارم چون که می‌بینم درون آن شکوه بارگاه یاور خود را من از اول به تو دل بسته‌ام، اذنی بده بانو! که باشم در حریمت لحظه‌های آخر خود را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کنارِ صحن تو دیدم تمام باور خود را نشانی از مزار بی نشان مادر خود را همیشه قبل هر کاری برای رزق اشعارم گشودم گوشه‌ی ایوان طلایت دفتر خود را مَنِ من را شکست ایوان آیینه، زمانی که هزاران تکه دیدم در کنارش پیکر خود را دل از بار تعلق‌ها رها شد با تو، از این رو فقیری در ضریح انداخت تنها زیور خود را غبار این حرم را می‌کشم بر روی دستانم تبرک می‌کنم اینگونه من انگشتر خود را خیابان ارم را دوست دارم چون که می‌بینم درون آن شکوه بارگاه یاور خود را من از اول به تو دل بسته‌ام، اذنی بده بانو! که باشم در حریمت لحظه‌های آخر خود را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e