#حضرت_زینب_س_در_مسیر_کوفه_و_شام
#حضرت_زینب_س_شام
با وجود خولی و شمر و سنان در راه شام
شام من شد تهمت و زخم زبان در راه شام
آنچه با من کرد حرف ناسزا سیلی نکرد
زیر بار غصه قدم شد کمان در راه شام
@hosenih
تا بیندازد سرت را از نوک نیزه مدام
حرمله با سنگ می کرد امتحان در راه شام
گیسوان دخترت همرنگ دندانت شده
دختر آواره ات شد نصف جان در راه شام
روی ناقه پلک های خسته ام یاری نکرد
خواب بودم لطمه خوردم ناگهان در راه شام
اینکه می لرزم به خود از ضعف هست از ترس نیست
آخرش پیدا نشد یک لقمه نان در راه شام
حرف مرهم را نزن کار از مداوایم گذشت
بسکه خو کردم به درد استخوان در راه شام
سایه ی خیمه نصیب شمر و خولی شد ولی
آه ناموس خدا بی خانمان در راه شام
رفتی و دیگر ندیدی گردش ایام را
یک نفر مثل شبث شد ساربان در راه شام
@hosenih
از تو چه پنهان شبیه ریگ صحرا ریخته
مطرب و آوازه خوان و بد دهان در راه شام
کاش می مردم نمیرفتم ولی بزم شراب
کاش می مردم شبیه بستگان در راه شام
شاعر: #علیرضا_خاکساری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
چه پای آبله خیزی، چه مرکبی و چه راهی
مهار ناقه نیفتد به دست شمر الهی
شاعر: #مسعود_یوسف_پور
@dobeity_robaey
#امام_حسین_ع_مناجات
ما به دربار تو ای دوست ارادت داریم
به گدایی در خانه ات عادت داریم
@hosenih
اینکه ما گریه کن بزم عزای تو شدیم
لطف زهراست که اینگونه سعادت داریم
عشق ما بر تو وبابای تو امروزی نیست
این متاعی ست که از روز ولادت داریم
بهتر از باغ بهشت ست خدا میداند
هر کجا بزم عزایی که به یادت داریم
@hosenih
قبله ی ما حرم و ذکر تمام است حسین
روز و شب تکیه بر این ذکر و عبادت داریم
شاعر: #قاسم_ملکی_قمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
با چشم تر پروانه بودن مزه دارد
مست دو تا پیمانه بودن مزه دارد
@hosenih
شان مساجد بی حد و حصر است اما
پاگیر این میخانه بودن مزه دارد
هرچند عاقل هم بیایی فیض بردی...
در روضه ها دیوانه بودن مزه دارد
هرکس خراب روضه ها باشد درست است
یعنی فقط ویرانه بودن مزه دارد
این دست های سینه زنها دستگیر است
با انبیا هم شانه بودن مزه دارد
خوش بخت یعنی ما که انصار الحسینیم
از دیگران بیگانه بودن مزه دارد
وقتی که روزانه تفضل کرده بر ما
کارگر روزانه بودن مزه دارد
@hosenih
چه سفره ای امشب رقیه باز کرده
ریزه خور دردانه بودن مزه دارد
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مجلس_یزید_ملعون
ای يزيدِ بی حيا از رویِ بغض و كينه ات
خيزران بر روی لبهایِ حسين من مزن
@hosenih
چوبِ خود بردار از پيشانیِ زخمی او
لطمه بر اسمای حُسنایِ حسين من مزن
كم تمسخر كن تو قرآن خواندنِ مظلوم را
طعنه بر صوتِ دل آرایِ حسين من مزن
از محاسن های او خونِ دلِ من ميچكد
بس كن ای ظالم به سيمایِ حسين من مزن
چوبِ تو تفسير سيلی خوردنِ زهرا كُنَد
شرم كن بر رویِ زيبایِ حسين من مزن
@hosenih
كاش مثلِ دستِ من چشم سكينه بسته بود
پيشِ او ضربه به لبهایِ حسين من مزن
شاعر: #محمود_ژوليده
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_شهادت
ای گلِ یاسِ شده پرپر سلام
ای زِ دو عالم سرِ ، بی سر سلام
ای که ز فیضت دو جهان زنده است
نور رُخت بر همه تابنده است
شور و صفای دلِ دلدادگان
خون خدا سرور آزادگان
جاذبه را اولی و خاتمه
جان منی ای پسر فاطمه
@hosenih
با دلِ پر سوز سلامت کنم
هر شب و هر روز سلامت کنم
مونسِ درگاه ربوبی تویی
منشاء هر نیکی و خوبی تویی
دست نبی شانۀ گیسوی توست
جای لبش بین دو ابروی توست
نور الهی ز رخت منجلی
هستیِ زهرا و امید علی
ای که حریمت حرم کبریاست
آرزویم دیدن کرببلاست
عشق تو آیین و سرشت من است
کرببلای تو بهشت من است
ای به غم عالمیان غمگسار
لحظۀ مُردن به سرم پا گذار
عاشورا اوجِ سرافرازیت
کرببلا صحنۀ جانبازیت
می کند اسلام به تو افتخار
زآنکه گرفته است ز تو اعتبار
کیست چو تو رَه به شهادت بَرَد
در ره اسلام ز خود بگذرد
کیست شبیه تو چنین سر دهد
قرصِ قمر چون علی اکبر دهد
آتش و یک باغ کجا دیده اند
مثل چنین داغ کجا دیده اند
چلچله ها از حرمت پر زدند
پیش دو چشمت همه پرپر زدند
زخم زبان بر دل تنگت زدند
تیغ و سنان ، دشنه و سنگت زدند
@hosenih
در حرم تو شرر انداختند
بر بدن اطهر تو تاختند
ظلم به این گونه روا بود کِی؟
ماه که دیدست به بالای نِی؟
کرببلا از دو لب آن امام
داشت برای بشریت پیام...
سر چو تو بر خنجر دشمن دهی
بِه که به ذلت ، تو دمی تن دهی
شاعر: #مهدی_مقیمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
اشکِ این نیزه در آمد که سنان می خندد
او به غم های منِ همچو کمان می خندد
مادری گوشه ی بازار عزا می گیرد
نیزه دارِ سر سقات به آن می خندد
راه رفتن دگر از دختر نو پات مخواه
همه ی شام به این گشته خزان می خندد
قاسم و اکبر تو از پی من می آیند ..
پیر مردی به سرِ هر دو جوان می خندد
گفتم و ناله زدم زینت بابا بودم
همه ی شهر به این نام و نشان می خندد...
شاعر: #محمد_بخشوده
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_سجاد_ع_مصائب
دارم برای شام بلا گریه می کنم
بر ماجرای کرب و بلا گریه می کنم
بعد از غروب روز دهم، هر غروب من
بر جسم های مانده رها گریه می کنم
@hosenih
هر جا که حرف زینت و خلال و معجر است
بر اهل بیت خون خدا گریه می کنم
هر جا که آب باشد و هر جا که تشنه ام
بر خشکی لب شهدا گریه می کنم
هر جا که طفل شیرخواره به دامان مادر است
بر طفل سیدالشهدا گریه می کنم
هر جا به هر زنی که ظلم شود گریه می کنم
بر طعنه های بر اُسرا گریه می کنم
@hosenih
هر جا که خیزران به کسی خورده است، من
بر رأس بین طشت طلا گریه می کنم
یعقوب کربلایم و چِل سال آزگار
دارم برای شام بلا گریه می کنم
شاعر: #مصطفی_گودرزی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_سجاد_ع_مصائب
#امام_سجاد_ع_شهادت
مثل شمعی به روی خاک چکیدن سخت است
با پر و بال پر از زخم پریدن سخت است
تا چهل سال فقط آه کشیدن سخت است
یاد گودال و حرم جامهدریدن سخت است
روضه و گریه شده روزی او در هر شب
خاطرش را همه دیدند مکدّر هر شب
با لب تشنه و با یک دل مضطر هر شب...
...یاد یک واقعه از خواب پریدن سخت است
@hosenih
بر امامی که اسیری به بیابان دیده
زخم پا بر اثر خار مغیلان دیده
اهل بیتش همه با صورت عریان دیده
معجر و پوشیه و جامه خریدن سخت است
آب را دید و دلش یاد عمو سوخته است
جگرش سوخت... لبش سوخت... گلو سوخته است
بهر آنکه سر و عمامهی او سوخته است
حرف، از کوچه و بازار شنیدن سخت است
چقدَر از غم این فاجعه افروخته است
چشم بر نیزهی ششماهه فقط دوخته است
یاد حلقوم علی حنجر او سوخته است
این وسط حرمله را یکسره دیدن سخت است
@hosenih
پیش آن کس که شرر بر جگرش افتاده
خنجری کند به جان پدرش افتاده
دیده که در ته گودال سرش افتاده
تشنهلب کشتن مذبوح شدیدا سخت است
یک نفر که شده گریانِ پدر تا حالا
یادش افتاده تن خونی بابا حالا
بوریایی که خودش دیده و اما حالا
دم آخر کفنش را طلبیدن سخت است
شاعر: #مهدی_علی_قاسمی
و #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_سجاد_ع_مصائب
مثل ابــر بهــار میگرید
دائـمـــاً زار زار میگرید
رهبر انقلاب گریهکنــان
با دلی داغــدار میگرید
@hosenih
گریهاش کاخ ظلم را لرزاند
بس که با اقتدار میگرید
تــا درخت قیـــام بر بـدهد
میشود جویبار، میگرید
هر امامی رســالتی دارد
به همین اعتبــار میگرید
با سلاح بکـاء و دست دعا
در یمین و یســار میگرید
وارث زخمهای عاشــورا
در غم یک تبـــار میگرید
آب افطار او مضــاف شده
بس که این روزهدار میگرید
تا که طفـل رضیــع میبیند
در غــم شیـــرخوار میگرید
صبح تا شــام یاد غصهی شام
بی حد و بیشمـار میگرید
شادی اهل شـام را غم کرد
چه قــدر گریــهدار میگرید
یــاد تـاراج روســـریها و
غــارت گوشـــوار میگرید
@hosenih
یک طرف چشم هرزه و یک سو
بــانـوی بـاوقــــار، میگرید
تا میافتد سری ز نی، او از
خنـدهی نیـــزهدار میگرید
شاعر: #مصطفی_هاشمی_نسب
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_در_مسیر_کوفه_و_شام
#حضرت_زینب_س_روز_یازدهم
🏴خروج کاروان از کوفه به سمت شام🏴
سکوت بودم و بانگِ بُکای من برگشت
در این حسینیه حال و هوای من برگشت
گرفته بود گلویم..،میان روضه ی تو
چقدر داد زدم تا صدای من برگشت
عروج آهِ مرا بال جبرئیل نداشت
دمی که ناله به غار حرای من برگشت
کمال معرفتِ روح،کوششِ گریه است
همین که "سعی" نمودم،"صفای" من برگشت
@hosenih
غذای رخوت دنیا سر دلم که نشست
لبی به اشک زدم اشتهای من برگشت
فقیرِ عافیت اندیش،نسخه اش اشک است
دو قطره خوردم و نبضِ گدای من برگشت
لبم توان تکلم نداشت..،لال شدم
همین که نام تو بردم،قوای من برگشت
همین که فاطمه می رفت..،شور آخر بود...
دم حسین گرفتم..،برای من برگشت
@hosenih
حصیر کهنه ی خود را به روضهخانه که داد...
چقدر فرش به این روستای من برگشت
▪️
▪️
خدابخیر کند..،کاروان به راه افتاد...
ز ترس لرزه به این دست و پای من برگشت
میان آن همه سر..،دختری به زینب گفت:
ببین،ببین..،پدر دلربای من برگشت!
خبر رسید به زینب رباب غش کرده...
دوباره حرمله_آه ای خدای من_برگشت
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امام_سجاد_ع_مصائب
چهل سال است مانوسم به گریه
طبیب درد افسوسم به گریه
همان پیراهنی را که ربودند
چهل سال است میبوسم به گریه
*
چهل سال از جگر آهم درآمد
که جوشن از تن شاهم درآمد
فراموشم نخواهد شد همان شب
که روی نیزه ها ماهم درآمد
*
قرار قلب زارم گریه بوده
همه دارو ندارم گریه بوده
نپرسید از چه پلکم زخم برداشت
چهل سال است کارم گریه بوده
*
همین که در دلم آشوب افتاد
به پای گریه ام یعقوب افتاد
چنان ضربه به لبهای پدر خورد
که رنگ خون لب بر چوب افتاد
*
گلوی دلبر دلخواه زخم است
میان سینه حتی آه زخم است
دلیل گریه ی چل ساله ی من
هزارو نهصدو پنجاه زخم است
*
به سر میریخت آتش از روی بام
امان از تشت زر ای وای از جام
تمام روضه ی های من همین است
نپرسید از دلم الشام الشام...
شاعر: #محمدعلی_بقایی
@dobeity_robaey