eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
333 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
با وجود خولی و شمر و سنان در راه شام شام من شد تهمت و زخم زبان در راه شام آنچه با من کرد حرف ناسزا سیلی نکرد زیر بار غصه قدم شد کمان در راه شام @hosenih تا بیندازد سرت را از نوک نیزه مدام حرمله با سنگ می کرد امتحان در راه شام گیسوان دخترت همرنگ دندانت شده دختر آواره ات شد نصف جان در راه شام روی ناقه پلک های خسته ام یاری نکرد خواب بودم لطمه خوردم ناگهان در راه شام اینکه می لرزم به خود از ضعف هست از ترس نیست آخرش پیدا نشد یک لقمه نان در راه شام حرف مرهم را نزن کار از مداوایم گذشت بسکه خو کردم به درد استخوان در راه شام سایه ی خیمه نصیب شمر و خولی شد ولی آه ناموس خدا بی خانمان در راه شام رفتی و دیگر ندیدی گردش ایام را یک نفر مثل شبث شد ساربان در راه شام @hosenih از تو چه پنهان شبیه ریگ صحرا ریخته مطرب و آوازه خوان و بد دهان در راه شام کاش می مردم نمیرفتم ولی بزم شراب کاش می مردم شبیه بستگان در راه شام شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه پای آبله خیزی، چه مرکبی و چه راهی مهار ناقه نیفتد به دست شمر الهی شاعر: @dobeity_robaey
ما به دربار تو ای دوست ارادت داریم به گدایی در خانه ات عادت داریم @hosenih اینکه ما گریه کن بزم عزای تو شدیم لطف زهراست که اینگونه سعادت داریم عشق ما بر تو وبابای تو امروزی نیست این متاعی ست که از روز ولادت داریم بهتر از باغ بهشت ست خدا میداند هر کجا بزم عزایی که به یادت داریم @hosenih قبله ی ما حرم و ذکر تمام است حسین روز و شب تکیه بر این ذکر و عبادت داریم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با چشم تر پروانه بودن مزه دارد مست دو تا پیمانه بودن مزه دارد @hosenih شان مساجد بی حد و حصر است اما پاگیر این میخانه بودن مزه دارد هرچند عاقل هم بیایی فیض بردی... در روضه ها دیوانه بودن مزه دارد هرکس خراب روضه ها باشد درست است یعنی فقط ویرانه بودن مزه دارد این دست های سینه زنها دستگیر است با انبیا هم شانه بودن مزه دارد خوش بخت یعنی ما که انصار الحسینیم از دیگران بیگانه بودن مزه دارد وقتی که روزانه تفضل کرده بر ما کارگر روزانه بودن مزه دارد @hosenih چه سفره ای امشب رقیه باز کرده ریزه خور دردانه بودن مزه دارد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای يزيدِ بی حيا از رویِ بغض و كينه ات خيزران بر روی لبهایِ حسين من مزن @hosenih چوبِ خود بردار از پيشانیِ زخمی او لطمه بر اسمای حُسنایِ حسين من مزن كم تمسخر كن تو قرآن خواندنِ مظلوم را طعنه بر صوتِ دل آرایِ حسين من مزن از محاسن های او خونِ دلِ من ميچكد بس كن ای ظالم به سيمایِ حسين من مزن چوبِ تو تفسير سيلی خوردنِ زهرا كُنَد شرم كن بر رویِ زيبایِ حسين من مزن @hosenih كاش مثلِ دستِ من چشم سكينه بسته بود پيشِ او ضربه به لبهایِ حسين من مزن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای گلِ یاسِ شده پرپر سلام ای زِ دو عالم سرِ ، بی سر سلام ای که ز فیضت دو جهان زنده است نور رُخت بر همه تابنده است شور و صفای دلِ دلدادگان خون خدا سرور آزادگان جاذبه را اولی و خاتمه جان منی ای پسر فاطمه @hosenih با دلِ پر سوز سلامت کنم هر شب و هر روز سلامت کنم مونسِ درگاه ربوبی تویی منشاء هر نیکی و خوبی تویی دست نبی شانۀ گیسوی توست جای لبش بین دو ابروی توست نور الهی ز رخت منجلی هستیِ زهرا و امید علی ای که حریمت حرم کبریاست آرزویم دیدن کرببلاست عشق تو آیین و سرشت من است کرببلای تو بهشت من است ای به غم عالمیان غمگسار لحظۀ مُردن به سرم پا گذار عاشورا اوجِ سرافرازیت کرببلا صحنۀ جانبازیت می کند اسلام به تو افتخار زآنکه گرفته است ز تو اعتبار کیست چو تو رَه به شهادت بَرَد در ره اسلام ز خود بگذرد کیست شبیه تو چنین سر دهد قرصِ قمر چون علی اکبر دهد آتش و یک باغ کجا دیده اند مثل چنین داغ کجا دیده اند چلچله ها از حرمت پر زدند پیش دو چشمت همه پرپر زدند زخم زبان بر دل تنگت زدند تیغ و سنان ، دشنه و سنگت زدند @hosenih در حرم تو شرر انداختند بر بدن اطهر تو تاختند ظلم به این گونه روا بود کِی؟ ماه که دیدست به بالای نِی؟ کرببلا از دو لب آن امام داشت برای بشریت پیام... سر چو تو بر خنجر دشمن دهی بِه که به ذلت ، تو دمی تن دهی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اشکِ این نیزه در آمد که سنان می خندد او به غم های منِ همچو کمان می خندد مادری گوشه ی بازار عزا می گیرد نیزه دارِ سر سقات به آن می خندد راه رفتن دگر از دختر نو پات مخواه همه ی شام به این گشته خزان می خندد قاسم و اکبر تو از پی من می آیند .. پیر مردی به سرِ هر دو جوان می خندد گفتم و ناله زدم زینت بابا بودم همه ی شهر به این نام و نشان می خندد... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دارم برای شام بلا گریه می کنم بر ماجرای کرب و بلا گریه می کنم بعد از غروب روز دهم، هر غروب من بر جسم های مانده رها گریه می کنم @hosenih هر جا که حرف زینت و خلال و معجر است بر اهل بیت خون خدا گریه می کنم هر جا که آب باشد و هر جا که تشنه ام بر خشکی لب شهدا گریه می کنم هر جا که طفل شیرخواره به دامان مادر است بر طفل سیدالشهدا گریه می کنم هر جا به هر زنی که ظلم شود گریه می کنم بر طعنه های بر اُسرا گریه می کنم @hosenih هر جا که خیزران به کسی خورده است، من بر رأس بین طشت طلا گریه می کنم یعقوب کربلایم و چِل سال آزگار دارم برای شام بلا گریه می کنم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مثل شمعی به روی خاک چکیدن سخت است با پر و بال پر از زخم پریدن سخت است تا چهل سال فقط آه کشیدن سخت است یاد گودال و حرم جامه‌دریدن سخت است روضه و گریه شده روزی او در هر شب خاطرش را همه دیدند مکدّر هر شب با لب تشنه و با یک دل مضطر هر شب... ...یاد یک واقعه از خواب پریدن سخت است @hosenih بر امامی که اسیری به بیابان دیده زخم پا بر اثر خار مغیلان دیده اهل بیتش همه با صورت عریان دیده معجر و پوشیه و جامه خریدن سخت است آب را دید و دلش یاد عمو سوخته است جگرش سوخت... لبش سوخت... گلو سوخته است بهر آنکه سر و عمامه‌ی او سوخته است حرف، از کوچه و بازار شنیدن سخت است چقدَر از غم این فاجعه افروخته است چشم بر نیزه‌ی شش‌ماهه فقط دوخته است یاد حلقوم علی حنجر او سوخته است این وسط حرمله را یکسره دیدن سخت است @hosenih پیش آن کس که شرر بر جگرش افتاده خنجری کند به جان پدرش افتاده دیده که در ته گودال سرش افتاده تشنه‌لب کشتن مذبوح شدیدا سخت است یک نفر که شده گریانِ پدر تا حالا یادش افتاده تن خونی بابا حالا بوریایی که خودش دیده و اما حالا دم آخر کفنش را طلبیدن سخت است شاعر: و © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مثل ابــر بهــار می‌گرید دائـمـــاً زار زار می‌گرید رهبر انقلاب گریه‌کنــان با دلی داغــدار می‌گرید @hosenih گریه‌اش کاخ ظلم را لرزاند بس که با اقتدار می‌گرید تــا درخت قیـــام بر بـدهد می‌شود جویبار، می‌گرید هر امامی رســالتی دارد به همین اعتبــار می‌گرید با سلاح بکـاء و دست دعا در یمین و یســار می‌گرید وارث زخم‌های عاشــورا در غم یک تبـــار می‌گرید آب افطار او مضــاف شده بس که این روزه‌دار می‌گرید تا که طفـل رضیــع می‌بیند در غــم شیـــرخوار می‌گرید صبح تا شــام یاد غصه‌ی شام بی حد و بی‌شمـار می‌گرید شادی اهل شـام را غم کرد چه قــدر گریــه‌دار می‌گرید یــاد تـاراج روســـری‌ها و غــارت گوشـــوار می‌گرید @hosenih یک طرف چشم هرزه و یک سو بــانـوی بـاوقــــار، می‌گرید تا می‌افتد سری ز نی، او از خنـده‌ی نیـــزه‌دار می‌گرید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🏴خروج کاروان از کوفه به سمت شام🏴 سکوت بودم و بانگِ بُکای من برگشت در این حسینیه حال و هوای من برگشت گرفته بود گلویم..،میان روضه ی تو چقدر داد زدم تا صدای من برگشت عروج آهِ مرا بال جبرئیل نداشت دمی که ناله به غار حرای من برگشت کمال معرفتِ روح،کوششِ گریه است همین که "سعی" نمودم،"صفای" من برگشت @hosenih غذای رخوت دنیا سر دلم که نشست لبی به اشک زدم اشتهای من برگشت فقیرِ عافیت اندیش،نسخه اش اشک است دو قطره خوردم و نبضِ گدای من برگشت لبم توان تکلم نداشت..،لال شدم همین که نام تو بردم،قوای من برگشت همین که فاطمه می رفت..،شور آخر بود... دم حسین گرفتم..،برای من برگشت @hosenih حصیر کهنه ی خود را به روضه‌خانه که داد... چقدر فرش به این روستای من برگشت ▪️ ▪️ خدا‌بخیر کند..،کاروان به راه افتاد... ز ترس لرزه به این دست و پای من برگشت میان آن همه سر..،دختری به زینب گفت: ببین،ببین..،پدر دلربای من برگشت! خبر رسید به زینب رباب غش کرده... دوباره حرمله_آه ای خدای من_برگشت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چهل سال است مانوسم به گریه طبیب درد افسوسم به گریه همان پیراهنی را که ربودند چهل سال است میبوسم به گریه * چهل سال از جگر آهم درآمد که جوشن از تن شاهم درآمد فراموشم نخواهد شد همان شب که روی نیزه ها ماهم درآمد * قرار قلب زارم گریه بوده همه دارو ندارم گریه بوده نپرسید از چه پلکم زخم برداشت چهل سال است کارم گریه بوده * همین که در دلم آشوب افتاد به پای گریه ام یعقوب افتاد چنان ضربه به لبهای پدر خورد که رنگ خون لب بر چوب افتاد * گلوی دلبر دلخواه زخم است میان سینه حتی آه زخم است دلیل گریه ی چل ساله ی من هزارو نهصدو پنجاه زخم است * به سر میریخت آتش از روی بام امان از تشت زر ای وای از جام تمام روضه ی های من همین است نپرسید از دلم الشام الشام... شاعر: @dobeity_robaey