eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
409 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
گریه می کرد حضرت آدم سال ها سر به زیر و شرمنده با دلی تنگ و سینه ای غمبار بی امیدی برای آینده دور بود از بهشت و حس میکرد روزگار سیاه دنیارو توی گریه میدید دو تا چشم غصه دار حضرت حوا رو‌ تا یه روزی خدا نگاهی کرد رحمتش رو نصیب آدم کرد جبرییل اومد به اذن خدا معبر توبه رو فراهم کرد @hosenih حوا تو خواب دید دستی رو که مسیر بهشتو میده نشون پنج تا اسمو یاد گرفت آدم که خدارو قسم بده بهشون (یا حمید بحق محمد یا عالی بحق علی یا فاطر بحق فاطمه یا محسن بحق الحسن یا قدیم الاحسان بحق الحسین ) اسم هارو یکی یکی گفت و گره چند ساله رو وا کرد بعد چن سال رو زمین بودن بوی ناب بهشتو پیدا کرد بعد رو کرد سمت جبراییل گفت راز این عاشقونه چیه اسم آخر چقدر غمگین بود این حسینو به من بگو‌ که کیه مثل چشمای آدم و حوا آسمون میزبان بارون شد روضه ای پا گرفت با دست جبرییلی که مرثیه خون شد روزگاری یه کاروان غریب میرسه به زمین کرب و بلا اضطرابی میاد و میندازه مادرا رو میون هول و ولا چکمه ی‌ ظلم می‌رسه از راه گلای لاله رو لگد میکنه دشمن بی حیا جلو راه کاروان حسینو سد می‌کنه رو زمین غیر خون نمی ریزه آسمون جز عطش نمی باره تیغ بی رحم دهر سربازی تو رکاب حسین نمی‌ذاره @hosenih کمرش میشکنه تو سیل غمو داغ فرزندهاش عصاش میشه هر چقد تیر و نیزه و سنگه تشنه ی خون تو رگاش میشه وحشیونه گلوشو میبُرّن خواهرش رو‌ی تل می‌ره از حال سنگ و چوب عصا و سر نیزه جمع میشن همه توی گودال پیرهن و خاتم حسین می مونه توی دست یه عده لا مذهب تیرهایی که مونده توی تنش می‌شکنه زیر پاهای مرکب شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شبا سرم رو سنگ صحراس ستاره هارو میشمارم روزا بابا پشت سر تو هر جوری هست دَووم میارم قدم قدم رو خاک و رو خار نگاهمو به تو میدوزم وقتی می افتم رو زمین هم چشمم به چشماته هنوزم رو نیزه هم باشی قبوله خودم برا تو آب میارم وایسا یکم بیام جلوتر نذار بگن بابا ندارم @hosenih سنگین شده اگه که گوشم‌ اگه چشام داره می‌باره عیبی نداره آخه اینجا هیچکی با من حرفی نداره سنگینه گوشم آره اما سبک شده از گوشواره‌م صورت زخمیمو پوشوندم با روسری پاره پاره م تو هم بگو حرفاتو بابا بذارم غمم یه خرده کم شه صورت سوخته تو میبوسم نیزه اگه یه ذره خم شه کاش نمیدیدم این روزا و خون نشسته رو سرت رو قربون رگ های بریده ات کجا گذاشتی پیکرت رو هنوز قشنگ قرآن می‌خونی حتی میون سنگ بارون تو ضربه های چوب حتی با این شکستگی دندون خاک خرابه سرده اما اشکی که تو چشامه گرمه بیا خیال کنیم که این سنگ یه بالش قشنگ و نرمه @hosenih بیا خیال کنیم تن تو تو کربلا نمونده اینجاس انگشت و انگشتری تو صحیح و سالمه همینجاس ولی چه فایده این خیالا وقتی با غصه هم نشینم چشام نمیبینه با دستام رگای پاره رو میبینم اینقد زیاده زخمامون که کسی نمیتونه ببنده سرت رو انگار یکی بابا با ضربه وحشیونه کنده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شبو تا اینکه صبح کنه پلکشو روی هم نذاشت گف به خودش یادت باشه عمو براتو کم نذاشت نماز صبحشو که خوند بغضی پیچید توی گلوش بغضو نگه داشت تو دلش نگاهشو دوخت به عموش از سر صبح هرکسی که دیده بودش میگف خدا باباش امام حسن رو باز انگار دیدم تو خیمه ها @hosenih نذاشت که هیچکس ببینه اشکی که از چشش چکید گف کاش منم بزرگ بودم علی اکبرو که دید انگار دلش بهونه‌ی احلی عسل گرفته بود قاسمو موقع وداع وقتی بغل گرفته بود دست ابالفضلو گرفت وقتی که مشکو برمیداشت میگفت منم میومدم اگه عموجونم میذاشت هر جوری بود کنار اومد تموم اینهارو که دید علی اصغر که میرف گریه امونشو برید وقتی شنید تو قتلگاه عمو میگه هل من معین دیگه نتونس بشینه تو خیمه ها روی زمین از تشنگی فقط میدید عمو رو لابه لای دود دورو بر عمو پر از گرگای وحشی شده بود شبیه ساقی حرم دستشو داد برا حسین هر زخم توی بدنش انگاری میگف یا حسین‌ @hosenih شبیه اکبر شده بود روی تنش ولوله شد شبیه اصغر هدفِ دشمنی حرمله شد تو قتلگاه جون دادنش قاتل زینب شده بود شبیه قاسم بدنش پامال مرکب شده بود تو اون همه برو بیا تنش یکی شد با عموش سری شد آخر تو سرا نیزه که رفت توی گلوش شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برای مادرت بده که خاکی باشه موی تو بده جلوی چشم من خونی باشه گلوی تو سری توی سرا شدی ولی می میرم به خدا دل‌نگرانم که سرت بیفته از رو نیزه ها @hosenih موهاتو شونه می‌کنه رو نیزه دستای نسیم شونه‌ی تو دست منه بیا عزیزم تا بریم تا کجا اشک چشممو هدیه به روسری کنم وقتی رو نیزه ها باشی چجوری مادری کنم دست خودم نیست که همش به صورتم چنگ می‌خوره چه طوری طاقت بیارم وقتی بهت سنگ می‌خوره دق می‌ده آخرش منو دیدن خشکی لبات خاکستر نشسته رو موهای سوخته ی بابات دلم رو خوش کرده بودم به کفْن و دفن بدنت تو رو سپردمت به خاک ولی بیرون کشیدنت گرد سفیدی اومد و موی سیاهمو گرفت بابات پناهم بود و شمر ازم پناهمو گرفت @hosenih کاش نمی‌دیدم به بابات چطوری حمله ور شدن چطوری تیر و نیزه ها با خون بابات تر شدن تازیونه کاشکی می‌ذاشت از دیدنت حظ ببرم کاشکی تو آغوش بابات خاکت می‌کردم پسرم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مگه دریا می‌اُفته تو خشکی مگه صحرا حریف این دریاس مگه عباس هم زمین می‌خوره باورش سخته واسه من عباس @hosenih ای به قربون چشمای زخمیت کو دو تا دست تو علمدارم اگه تنهام بذاری تو این دشت من به کی خیمه ها رو بسپارم پاشو بازم کفیل زینب باش پاشو اهل حرم رو آروم کن پاشو تکلیف دشمنامونو با یه اخم نگات معلوم کن سخته واسه رقیه دوری تو چه جوابی بدم اگه پرسید نگران حرم باشم یا تو منو تنها نذار تو این تردید پهلوون پاشو که غمت دیگه کمر آسمونو تا کرده سورو سات یه غارتو دشمن تو حرم بعد تو به پا کرده رحم کن به من و غریبی من بین بی رحما قد کمون شدم کی بشه تکیه گاه خواهرمون وقتی من غرق خاک و خون شدم وقتی دشمن نشست رو سینه ام گریه ‌ی خواهروچه کار کنم وقتی خنجر حیا نکرد از من ناله ی مادرو چه کار کنم @hosenih بعد تو دشمنم جسور می‌شه خیمه هامونو شعله ور می‌کنه سنگ و چوب و عصا رو که بزنه نعل اسبا رو تازه تر می‌کنه شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عمریه توی خیمه تیم از سایه سارت نمی‌ریم خیمه رو تاریکم کنی ما از کنارت نمی‌ریم یه ساله که منتظریم تا شب عاشورا بشه بیایم و نوکری کنیم تا زندگی معنا بشه هرجای دنیا که باشیم دلامون امشب کربلاس که هرکی تو دل خودش غرق مناجات با خداس @hosenih امشب خودت مواظبی کسی پریشان نباشه مراقبی که دور و بر خار مغیلان نباشه گاهی پیش رقیه ای گاهی کنار زینبی خیمه ها امنیت داره خودت قرار زینبی دل رباب گرمه بهت می‌ری کنار اصغرت گاهی نگاه می کنی به قد و بالای اکبرت قاسم جلوی چشمته خیمه عباس سر پاس دوش ابالفضلته که جای قرار بچه هاس ای روزگار نا مراد دشمنیو شروع نکن مثل قدیمیا می‌گم خورشید صبح طلوع نکن صبح که بشه یکی یکی سپاهتو از دس می‌دی بعد ابالفضلت دیگه پناهتو از دس می‌دی پرپر میشن دسته گلات وقتی بنی هاشم بره داغ حسن تازه میشه موقعی که قاسم بره داغ جوونت بی حساب قامتتو خم می‌کنه عبا میاد و از زمین اکبرتو جم می‌کنه اینقد غریبی اشکتو با آستینت پاک می‌کنی با دست خونی خودت اصغرتو خاک می‌کنی هیشکی نمی‌مونه برات تو ساعتای آخرت از هر طرف زخم می‌خوری جلوی چشم خواهرت میون قتلگاه تو خولی و حرمله میان شمر با یه خنجر توی دست با نیزه می‌رسه سنان @hosenih پیراهنت رو یه نفر یکی سرت رو می‌بَره نگم که نامردی چه طور انگشترت رو می‌بره نگم که صحرا پر می‌شه از گریه های مادرت نگم چطور غارت می‌شه گوشواره های دخترت یه عده با سنگ و عصا جمع می‌شن دور و برت ده تا سوار نانجیب میان به سمت پیکرت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دختری توی خونه تون داری؟ تاحالا شونه کردی موهاشو؟ تا حالا دیدی حال خوبی که داره وقتی می بینه باباشو @hosenih دیدی آب خوردن قشنگش رو چادرم داره تو پر و بالش؟ چقدر دوست داره نوزادو؟ وقتی خسته اس چطوره احوالش ؟ ای به قربون اشکای چشمت گریه کردی اینا مگه روضه اس گونه‌ی نازک و لطیفش نه گوشواره اش رو دیدی اگه روضه اس عصر روز دهم می‌گن ترسید شیعه می‌میره با همین یک داغ بچه از تاریکی نمی‌ترسه ؟ تو خرابه نبود شمع و چراغ گم شدن از رو ناقه افتادن واسه لکنت گرفتنش بس نیست ؟ بچه‌ی کوچیکو کتک می‌زنن؟ غیر زجر اینجا دیگه هیچ‌کس نیست ؟ دختره با شیرین زبونی‌هاش گفتن از آرزو و آینده اش دندونای شکسته‌شو چی بگم دختره و قشنگی خنده اش آغوش بابا رو می‌خواست دیگه انتظارش حالا به سر رسیده به همین قدرشم کفایت کرد سر باباش از سفر رسیده دلبری کرد مثل اون وقتا سرشو رو سر بابا می‌ذاشت بوسه داد صورت کبودش رو خون خشکو که از لبش برداشت @hosenih کر می‌شه گوش شام امشب از قصه ‌ی دختری که دق می‌کنه سر بابا و دامن دختر ؟ قلب دختر کوچیکه دق می کنه شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تو را تنها رها کردیم ما در کوچه‌ ی غربت تو را از ما چه سهمی هست غیر از غصه و زحمت دعای تو همیشه تا اجابت می‌برد مارا دعای ما برایت می‌شود قربانی غفلت اگر اندازه‌ی لیوان آبی تشنه ات بودیم تو حالا پیش ما بودی نه پشت پرده ی غیبت  تو از اعمال ما آگاهی و قصدت نجات ماست عبادت های خود را می‌کنی با ما اگر قسمت شبیه مادرت دلسوزی و در می‌زنی هرشب که ما را  لحظه‌ای در آوری از خانه‌ی ظلمت شبیه مادری که گرچه سیلی خورد اما ماند که عشق است و بلاهایش  به هر ترتیب و هر قیمت بهای عشق را با جان و با فرزند خود پرداخت چه پشت در چه در کوچه  چه  در مسجد به هر بابت فقط مسمار از قلبش خبر دارد که در این راه به خونش مُهر کرد و ماند پای کار این بیعت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این سوگنامه سخت تر است از بیان شدن زهرا کجا و سوختن و نیمه جان شدن گیرم که من فرو دهم این بغض خفته را این اشک چیست عاقبتش جز روان شدن با من بگو که سنگ صبور دلت شوم حالا که رسم شهر شده سرگران شدن هر طعنه ای زدند به ما مردمان شهر ما را کجا و لقلقه‌ی هر زبان شدن بارانی است صورت تو زیر آفتاب از من چه ساخته‌ست به جز سایبان شدن تیر از تنم بگو بکشند و نگو که من بر قد و قامت تو ببینم کمان شدن آمین نگفتم آرزوی رفتن تو را سخت است با نبودن تو امتحان شدن این خانه را تمیز نکن قبل رفتنت راضی ترم پس از تو به بی آشیان شدن تو سهم آسمانی و در سر نوشت خاک حاشا مزار بودن و حاشا عیان شدن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عطری که از خاک مزارت پخش می‌شه  یادم‌ می‌یاره نو بهار دست هاتو  یادم می‌یاره حس خوب بودنت رو  یادم می‌یاره دونه دونه خاطراتو لالاییات هم رنگ آغوش خدا بود  سوز صدات سنگای سختو نرم می‌کرد  تو خاطرم مونده تنور خونه ی ما  قلب یتیمای یه شهرو گرم می‌کرد با اعتبار گردن آویزت یه وقتا  زنجیر دستای اسیرا باز می‌شد  دست دعا بالا  می‌بردی و گره از  کار گرفتار و فقیرا باز می‌شد اون که بهش پیراهنت رو هدیه دادی  هیچ وَخ دیگه پیراهن فقرو نپوشید  بعد یه عمری جستجو مرد یهودی نور کلیم الله و توی چادرت دید هر شب دعا کردی برا همسایه هامون  تو موج بارون قنوتای شبونه  اینکه یه در باید به مسجد باز می‌موند یعنی خدا هم خواست همسایه ات بمونه از برکت دستای تو خوش بخت می‌شد هر نو عروسی که براش چادر می‌دوختی  مزدت چی بود که بخت روزامونو شب کرد  از ضرب دستای کی توی تب می‌سوختی تنگه دلم قدر چهل سال واسه دستات  بغضم‌ شکسته اومدم پهلوت مادر  روی مزارت سر می‌ذارم اما این سر  سامون نداره جز روی زانوت مادر می‌گن بگو حرفاتو آخه بار غم ها  با درد دل می‌شه سبک تر راست می‌گن  سر بسته می‌گم دنیا با من سخت تا کرد  می‌گن به مادر می‌ره دختر راست می‌گن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مدیح گفتنت از هر دهان بزرگ‌تر است و نامت از همه‌ی آسمان بزرگ‌تر است پیاله‌ایم و به دریا نمی‌رسد این درک که شرح حال تو از هر زبان بزرگتر است مساحتی‌ست کران تا کران شش گوشه بهشت ما اگر از دیگران بزرگتر است تو سینه سینه رسیدی به قلبمان یعنی حدود سروری ات از زمان بزرگ تر است چه ابتلای عزیزیست عاشقت بودن چه شور عشق تو از شوق جان بزرگ‌تر است نماز و نیت ما بوده بر خدای حسین خدای توست که در هر اذان بزرگتر است و قائلیم به الله اکبر ، اما باز علی اصغر تو از جهان بزرگ‌تر است تو کهکشانی و شش ماهه ات به ما فهماند که راه شیری این کهکشان بزرگتر است نمانده تاب جدایی ، حرم ببر مارا غم فراق تو از قلبمان بزرگ تر است برای هرکه چشیده ست چای موکب را همیشه تشنگی از استکان بزرگ‌تر است اگر که شعر به پایان رسید لکنت ماست وگرنه مدح تو از هر بیان بزرگتر است ببخش لکنت مارا عزیز آل عبا همیشه بخشش این خاندان بزرگتر است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ادب را حد اعلا می‌پسندد قدم را پشت بابا می‌پسندد ببین بالا بلند کربلا را خودش پایین پارا می‌پسندد @dobeity_robaey