eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سلام می‌کنم به تو به ساحتی که داشتی به مشک تو به منصب سقایتی که داشتی اگر چه می‌رسد تبار ماه‌زادگان به ماه به آفتاب می‌رسد اصالتی که داشتی @hosenih شفیع نشأتین چیست؟ و ذُخرٌ لِلحسین چیست؟ دو دست تو، دو دست با کفایتی که داشتی به زیر محشر جبین یسار داری و یمین عقب نشانده کفر را قیامتی که داشتی حدیثی از سبو بخوان و "إن قطعتموا" بخوان گواه داده کعبه بر فصاحتی که داشتی دلت اگر کباب شد به خاطر رباب شد برای مشک آب شد خجالتی که داشتی @hosenih به سر رسید اگر چه تلخ قصه‌ی عطش ولی به سر رسید تلخ‌تر حکایتی که داشتی چه سروها که بعد ازین به هر بلد به هر زمین شکسته می‌شوند پای قامتی که داشتی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ طاق ابرویت مرا سمت مصلی می‌کشد اشک، چشمان تو را مانند دریا می‌کشد از خجالت آب گشتی تا که دیدی دختری عکس مشکی را به روی خاک صحرا می‌کشد @hosenih ماه جایش آسمان است علتش این است اگر آسمان دارد تو را بالا و بالا می‌کشد یک عمود آهنین آمد... سرت پاشیده شد ناله‌ات امّ‌البنین را دارد این جا می‌کشد راهزن‌هایی که دور پیکرت حلقه زدند کارشان در علقمه دارد به دعوا می‌کشد تا رسیدم پیش تو دیدم که یک دست کبود یک به یک از پیکر تو تیرها را می‌کشد @hosenih سینه و پهلوی تو بوی مدینه می‌دهد می‌کشی درد عجیبی را که زهرا می‌کشد رفتی و چشمان هرزه روی زینب باز شد نانجیبی بی‌حیایی را به معنا می‌کشد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ علقمه موج شد، عكسِ قمرش ریخت به هم دستش افتاد زمین، بال و پرش ریخت به هم تا كه از گیسویِ او لخته‌ی خون ریخت به مشک گیسویِ دخترک منتظرش، ریخت به هم @hosenih تیر را با سرِ زانوش كشید از چشمش حیف از آن چشم، كه مژگانِ ترش ریخت به هم خواهرش خورد زمین، مادرِ اصغر غش كرد او كه افتاد زمین، دور و برش ریخت به هم قبل از آنیكه برادر برسد بالینش پدرش از نجف آمد، پدرش ریخت به هم به سرش بود بیاید به سرش ام‌بنین عوضش فاطمه آمد به سرش ریخت به هم كِتف‌ها را که تكان داد، حسین افتاد و دست بگذاشت به رویِ كمرش، ریخت به هم خواست تا خیمه رساند، بغلش كرد، ولی مادرش گفت به خیمه نبرش، ریخت به هم نه‌فقط ضرب عمود آمد و ابرو وا شد خورد بر فرقِ سرش، پشتِ سرش ریخت به هم @hosenih تیر بود و تبر و دِشنه، ولی مادر دید نیزه از سینه كه ردّ شد، جگرش ریخت به هم به سرِ نیزه ز پهلو سرش آویزان بود آه با سنگ زدند و گذرش ریخت به هم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ من قدرتی دیگر به تن ندارم دستی دگر چون در بدن ندارم دشمن چو بسته راه من ز هر سو به خیمه راه آمدن ندارم @hosenih افتاده‌ام تنها به چنگ دشمن و آن بازوی لشگرشکن ندارم زین حال من، عدو گرفته نیرو چون قدرتی دیگر به تن ندارم شد پاره مشگ و آب‌ها فرو ریخت به خیمه، روی آمدن ندارم شرمنده‌ام اخا، چو پیشم آیی من قدرت بر پا شدن ندارم زینب مگر چشم مرا ببندد در کربلا، مادر که من ندارم پوشیده‌ام لباس فخر و عزت چه غم اگر که من کفن ندارم @hosenih به مادرم ام‌البنین بگوئید : دیگر غمی ازین محن ندارم جز وصف حال عاشقان حسانا در مطلبی میل سخن ندارم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نه در توصیف شاعر ها نه در آواز عشاقی تو افزون تر از اندیشه فراوان تر از اغراقی وفاداری و شیدایی علمداری و سقایی ندارند این صفت ها جز تو دیگر هیچ مصداقی به خوبی تو حتی معترف بودند بدخواهان یزید آنجا که می گوید الایاایها الساقی @hosenih تمام کودکان معراج را توصیف می کردند مگر پیداست از بالای دوش تو چه آفاقی چنان رفتی که حتی سایه ات از رفتنت جا ماند رکاب از هم گسست از بس برای مرگ مشتاقی فرار از تو فراری می شود در عرصهء میدان چنان رفتی که بعد ازآن بخوانندت هوالباقی @hosenih بدون دست می آیی و از دستت گریزانند پراز زخمی هنوز اما برای جنگ قبراقی به سوی خیمه ها یا (عدتی فی شدتی) برگرد که تو بی مشک سقایی که تو بی دست رزاقی شنیدم بغض بی گریه به آتش می کشد جان را بماند باقی روضه درون سینه ام باقی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ پاره به پاره رویِ زمین قرص ماه ریخت تا علقمه رسید ولی بینِ راه ریخت پا می‌شود دوباره زمین می‌خورَد حسین دستِ خودش نبود که بی تکیه‌گاه ریخت یک دفعه ریخت حجمِ سرش تا عمود خورد با تیر هم تمام تنش گاه و گاه ریخت @hosenih تقصیر حرمله است که مویی سفید شد تقصیر حرمله است که چشمی سیاه ریخت خورده هزار تیر ولی دوهزار زخم در فرصتِ کمی به سرش یک سپاه ریخت یک فوج نیزه دار سویِ قتلگاه رفت یک فوج بی حیا به سویِ خیمه‌گاه ریخت @hosenih آتش گرفت خیمه و یک حجمِ شعله ور بر روسریِ دخترکی بی گناه ریخت بر نیزه بود سایه یِ زینب ولی زَنی آتش زِ بام بر سر این سرپناه ریخت می‌خواست تا محاسنِ او را به‌هم زند اما به رویِ دخترکی اشتباه ریخت این سر به رویِ نیزه مبادا که کج شود عمه به نیزه بست ولی بینِ راه ریخت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ساقیا رنگ عطش نقش خیام است بیا نقطه‌نقطه سخن از خشکی کام است برق چشم تو و خشم تو برای دشمن یا اخا تیغ کشیده ز نیام است بیا @hosenih دیر شد کرده‌ام از آمدنت قطع امید بی‌تو در چشم علی خواب حرام است بیا خیز از جا و علم را تو برافراشته ساز نام تو زمزمه و رمز قیام است بیا همه‌ی اهل حرم تشنه‌ی دیدار تواند تشنگی چیست لب خشک کدام است بیا تو نرو تا نرود بی‌تو اسارت زینب کوفیان را زدن طفل، مرام است بیا تا تو باشی به حسین تو هجومی نبرند خنجر سنگدلِ شمر به نام است بیا تا علم خورد زمین گفت حسین با حسرت بعد از این زینب من راهی شام است بیا @hosenih همه گفتند بیا در حرم و گفتی تو یا اخا کار ابالفضل تمام است بیا ای خداوند ادب، خالق غیرت، عباس لشگر کوفه فراسوی امام است بیا ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ پرچمت افتاد و این قصه توانم را گرفت چشم پر خون تو نور دیدگانم را گرفت دست بی‌رحمی میانِ ابروانت را شکافت با عمودت بر زمین زد آسمانم را گرفت @hosenih کاسه‌ها از دست‌ها افتاد یک‌یک بر زمین مشک افتاد و امید کودکانم را گرفت اربا اربا دیدن اکبر امانم را برید قطعه‌قطعه دیدن عباس جانم را گرفت «ای الهی بشکند دست «حکیم ابن طفیل کاین‌چنین از من علمدار جوانم را گرفت تا که خواباندم عمود خیمه‌ات را بر زمین ترس از سیلی وجود دخترانم را گرفت قبل از این سمت حرم دشمن نگاه چپ نکرد وای بر زینب که دشمن پاسبانم را گرفت *** ای برادر دشمن تو با گرفتن از منت اذن مرکب‌تاختن بر استخوانم را گرفت @hosenih بی‌برادر ماندن آخر حاصلش این می‌شود نیزه خوردم بی‌هوا و خون دهانم را گرفت گوشه‌ای از نیزه‌ی دشمن لبم را پاره کرد گوشه‌ای از نیزه، دندان و زبانم را گرفت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ رو کرده هر آیینه به آیین اباالفضل هر کس که مسلمان شده با دین اباالفضل از جانب خورشید به من مرحمتی شد چون گوش سپردم به فرامین اباالفضل @hosenih لب‌تشنگی آل عبا چیز کمی نیست از منظر چشمان جهان بین اباالفضل ای کودک شش‌ماهه که در لحظه‌ی رفتن لبخند تو شد مایه‌ی تسکین اباالفضل شرمندگی از اهل حرم هست پدیدار از حالت پیشانی پرچین اباالفضل زیباتر از این چیست که در معرکه‌ی عشق زهرا برسد بر سر بالین اباالفضل @hosenih هستی گدایان در خانه‌ی عباس هستیم به عالم همه مسکین اباالفضل او باعث و بانی شده تا شعر بگویم دریای معانی شده تا شعر بگویم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ طفلان حرم بعد تو ماتم‌زده بودند خواب همه را بعد تو بر هم زده بودند با حال پریشان و دل شعله‌ور از آه آتش به دل عالم و آدم زده بودند @hosenih در خیمه فقط حرف عمو بود و عمو بود آه از تو فقط از تو فقط دم زده بودند بعد از تو چه سخت است بخواهم بنویسم بر صورت‌شان سیلی محکم زده بودند آن روز غم‌انگیزترین روز جهان شد آن روز ملائک همگی غم‌زده بودند @hosenih نام تو پس از نام حسین بن علی بود بر سر در هر خیمه دو پرچم زده بودند انگار علی بود نه انگار تو بودی سقای حرم میر و علمدار تو بودی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ لب‌تشنه رفته آب به اینجا بیاورد یک مشک از فرات تماشا بیاورد ای نخل‌های حوصله طاقت بیاورید عباس رفته است که دریا بیاورد @hosenih با آب از لبان عطشناک غنچه گفت شاید فرات را به تقلا بیاورد عمه چقدر دیر… چه شد پس عمویمان؟ عمه چقدر صبر کنم تا بیاورد؟ ترسم که هیچ‌وقت نیاید امیر عشق خورشید سر به دامن صحرا بیاورد ای باغبان مرثیه وقتی تو نیستی داغ عطش چه بر سر گل‌ها بیاورد پاشیده‌ام نگاه به آن‌سوی نخل‌ها تا نکهتی از آن گل زیبا بیاورد عباس دیر کرده مبادا که رفته است اشک فرشتگان خدا را بیاورد @hosenih دیگر عطش نه… آب نمی‌خواهم عمه‌جان عمه بگو… بگو کسی او را بیاورد اصغر صبور باش و مسوزان دل مرا رفته عمو برای تو دریا بیاورد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ در بین این شب‌ها شب تو فرق دارد چون بین ما اصلا تب تو فرق دارد از پرچمی که روی دوشت فخر می‌کرد معلوم شد که منصب تو فرق دارد @hosenih مثل علی مرد خدا مرد دعایی در سجده یارب یارب تو فرق دارد عباسیون را به بصیرت می‌شناسند آقا اصول مکتب تو فرق دارد تو پیر عشقی میر عشاق‌الحسینی با کل عالم مذهب تو فرق دارد با دست‌دادن عشق را اثبات کردی طرز بیان مطلب تو فرق دارد وقتی که زانو می‌زنی در پای محمل یعنی رکاب زینب توفرق دارد @hosenih در دست‌هایت آب بود اما نخوردی از تشنگی زخم لب تو فرق دارد وقتی به تو آقا "بنفسی انت" را گفت در آسمان جبرئیل فورا مرحبا گفت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ خروش رود و دریا: یا اباالفضل پناه اهل دنیا: یا اباالفضل @hosenih به حق دست‌هایی که قلم شد بگیر این دست‌ها را یا اباالفضل ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ای چشم تو بیمار،گرفتار،گرفتار برخیز چه پیش آمده این بار علمدار @hosenih گیریم که دست و علم و مشک بیفتد برخیز فدای سرت انگار نه انگار ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دیدم خودم بال و پرت می ریخت عباس دشمن چگونه برسرت می ریخت عباس @hosenih می خواستم‌جمعت کنم‌ تا خیمه آرم دیدم دوباره پیکرت می ریخت عباس دیدم کنارت دست بر پهلو گرفته دیدم‌ که اشک‌ مادرت می ریخت عباس دیدم که مشکت تیر خورد و قطره قطره سرمایه های آخرت می ریخت عباس دیدم به یاد غربت من گریه کردی خون ‌از دوچشمان ترت می‌ریخت عباس @hosenih دیدم ‌که از پهلو سرت بر نیزه خورده هرلحظه راس اطهرت می ریخت عباس ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چشمان خیس علقمه امواج رود بود آن روز رود، شاهد کشف و شهود بود @hosenih آن روز سرخ، علقمه محراب کوفه شد در دست ابن ملجم میدان، عمود بود از شوق سجده صالح دین از فراز اسب بر خاک سبز کرب و بلا در سجود بود شکر خدا که راه تماشا گرفت خون آخر هنوز صورت مادر کبود بود @hosenih این قصّه آب می خورد از چشم شور ماه نسبت به ماه طایفه از بس حسود بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ همیشه روی لبم ذکر یا اباالفضل است چراکه حضرت مشکل گشا اباالفضل است دودست داده به راه خدا وپس چه عجب اگر که معنی دست خدا اباالفضل است به جمله جمله ی یا کاشف الکروب قسم که استجابت صدها دعا اباالفضل است @hosenih نمونه است اباالفضل و در مسیر حسین کسی که شدهمه چیزش فدا اباالفضل است از ابتدا به من آموخت مادرم تنها دوای درد گرفتارها اباالفضل است @hosenih چه ترس دارد از آتش ،چه ترس از دوزخ اگر شفاعت هر شیعه با اباالفضل است خود امام زمان گفته است می آید به مجلسی که در آن ذکر یااباالفضل است بگیر ذکر اباالفضل با امام زمان ببین که بر لب صاحب عزا اباالفضل است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تیر بر مشک زدند و ز جفا خندیدند یک صدا در همه ي کرب و بلا خندیدند @hosenih تا بسوزند دل فاطمه و اُمّ بنین پایکوبان همه با ساز و نوا خندیدند تا که زیبایی چشم قمر از هم پاشید همره حرمله اولاد زنا خندیدند سر او خرد شد از ثقل عمود آهن تا که دیدند سرش گشت دو تا خندیدند تا شنیدند حسین "انکسر ظهری" گفت به زمین خوردن شاه شهدا خندیدند ضمن تبریک به هم، سوی حرم می رفتند قوم محروم ز شرم و ز حیا خندیدند @hosenih وقت پاره شدن گوش یتیمان حرم ناکسان بی خبر از قهر خدا خندیدند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چنان كه وقت عطش جرعه اي گوارا را طلب كنيد فقط ساقي العطاشا را هنوز جاي علامت به شانه پدر است سپرده زير علم دست صاحبش ما را @hosenih دوباره خانه ما سفره ابالفضل است گمان كنم گره اي هست كار بابا را به يك نگاه ابالفضل هم نخواهم داد اگر دهند به دستم تمام دنيا را به چشم دل بنگر ظهر روز تاسوعا ميان دسته ميانداري مسيحا را غروب مي كند از فرط خجلتش خورشيد نقاب اگر كه بگيرند ماه زيبا را فقط به علقمه آنهم درست ظهر عطش خدا به ماه رسانده ست دست دريا را @hosenih خدا كند برساند به خيمه مشكش را خدا كند نبرند آبروي سقا را خبر رسيد كه از روي زين زمين افتاد خدا كند برسانند زود زهرا را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نوای سینه به هر دم فقط اباالفضل است یگانه صاحب پرچم فقط اباالفضل است @hosenih رعیت اند همه خلق و پادشاه است او بدان که مالک ما هم فقط اباالفضل است کسی که زینب کبری به او قسم می خورد یقین بدان که در عالم فقط اباالفضل است کسی که برد غم او... نگاه زینب را میان هاله ای از غم فقط اباالفضل است در آن مکان که دودست بریده افتاده نوشته صاحب زمزم فقط اباالفضل است ز چشم پاره ی او می توان چنین فهمید به چشم فاطمه محرم فقط اباالفضل است @hosenih میان آن همه عاشق که جان فدا کردند شهید خط مقدم فقط اباالفضل است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تا بین میدان ساقی میخانه افتاد یادِ سه‌ساله‌دختر، آن حنانه افتاد چشمان خود را نذر مشک آب خود کرد سقا به فکر دادنِ بیعانه افتاد @hosenih لاحول...های خواهرش هم بی‌اثر شد صد چشمِ بد بر قامت شاهانه افتاد بال یمینش را زدند و در پی آن دست چپش هم بعد، بی‌صبرانه افتاد بر مشک تیری آمد و آهی کشید و... یاد رباب و اصغرِ دردانه افتاد تیری به سینه خورد و داغِ او دوتا شد انگار یاد میخ درب خانه افتاد ترسویِ رذلی با عمود خود رسیده حالا که دست حضرتش از شانه افتاد ابِن طفیل پست تنها گیرش آورد بر جان او با نیزه بی‌رحمانه افتاد آخر چگونه از روی زین بر زمین خورد؟! وقتی بدون بال و پر پروانه افتاد @hosenih شاید همین‌که بوی زهرا سویش آمد با صورتش محض ادب رندانه افتاد سیراب از سرچشمه‌ی علم علی بود کوه بصیرت... عالم فرزانه... افتاد تا آخرین دم ساقی ما یاعلی گفت والله، مثل مرتضی مردانه افتاد دیگر علمداری به دور خیمه‌ها نیست غارت به فکر دشمن بیگانه افتاد @hosenih ای کاش روی نیزه این‌ها را نبیند صد چشم بد بر عمه بی‌شرمانه افتاد یا اینکه دنبال سه‌ساله می‌دویدند دنبال او کردند و آن ریحانه افتاد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ برادری به زمین بود و بال و پَر می‌زد برادری به سرش بود و هِی به سر می‌زد برادری به زمین از لبش جگر می‌ریخت برادری به سرش داد از جگر می‌زد @hosenih چقدر چین و چروک است رویِ این صورت کنار هلهله‌ها دست بر کمر میزد دو دست در بغل و یادِ مادرش می‌کرد دوباره حرف در و چوبِ شعله‌ور می‌زد رشید بودنِ او کار دست زینب داد گره به معجرِ طفلانِ بی‌خبر می‌زد کشید تیر به زانو و چشم‌هایش ریخت سه‌شعبه زخم خودش را عمیق‌تر می‌زد @hosenih کمی ز ساقه‌یِ هر تیر از دو سو پیداست کسی که بغض علی داشت تا به پَر می‌زد برای خاطر هشتاد و چهار خانم بود اگر حسین نشسته به روی سر می‌زد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ افتادی و هرکس که در دور و برت بود با نیزه یا شمشیر بالای سرت بود @hosenih دست تو سویی مشک سویی دشمنت باز راضی نشد ، در فکر دست دیگرت بود افتادی و از بغض دیدم می فشارد آن نیزه ای را که میان پیکرت بود می زد تو را و با زبان طعنه می گفت ؛ ایکاش ای عباس ! اینجا مادرت بود @hosenih افتادی ای سقا و از آن لحظه دشمن با چشم دنبال حجاب خواهرت بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ امیر لشگر من دست من به دامن تو رباب مانده و امید آب‌بردن تو به اهل خیمه سپردم که آب گردن من بلند گر نشوی خون من به گردن تو @hosenih ز بس که تیر تنت خورده ماه طایفه‌ام نشد که نور بگیرد لبم ز روزن تو عبای من که نصیب علی شده ماندم چگونه جمع کنم پاره‌پاره تن تو دو تیر با دو کمان و سپاه مژگان کو؟ چه آمده سر چشمان مردافکن تو بدون چشم تو تکلیف خیمه روشن نیست حصار امن خیامم نگاه روشن تو @hosenih بلند شو که نشیند هر آنکه استاده برای کسب غنیمت نشسته دشمن تو بلند شو گره از کار خیمه‌ها وا کن که چشم بسته حرامی به چشم بستن تو ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ای ساقی لب‌تشنگان، ای جان جانانم سقای طفلانم داغت شکسته پشت من، ای راحت جانم سقای طفلانم من بی‌برادر چون کنم، با این سپاه دون، در دامن هامون بینم تو را در ابر خون، ای مـاه تابـانم، سقای طفلانم @hosenih خواهم برم در خیمه‌گه، ای گل تن پاکت، پیکر صدچاکت ممکن نباشد «یا اخا» محزون و نالانم سقای طفلانم برخیز و ای جان برادر کن علمداری بنما مرا یـاری بی‌تو غریب و بی‌معین در این بیابانم سقای طفلانم @hosenih بی‌تو یقین دارم که فردا زینب نالان بر ناقه‌ی عریان گردد سوار از راه کینه با یتیمانم سقای طفلانم شد روز روشن پیش چشمم تیره‌تر از شب چون معجر زینب بینم تو را در موج خون، ای دُرّ غلطانم سقای طفلانم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih