اشعار آیینی حسینیه
#شعر_پایداری 🔸متن کامل غزلی از #مقام_معظم_رهبری که یک بیت از آن در آستانه عملیات #وعده_صادق در یک
🌷 #میلاد_عرفان_پور در غزلی به استقبال غزلی که تازگی از #مقام_معظم_رهبری منتشر شده، رفته است.
ما را مباد از دل طوفان گریختن
ننگ است از میانهی میدان گریختن
از خط خون بخوان که نبودهست رسم ما
از پاسخ ندای شهیدان، گریختن
جانا تو جان بخواه! که معنای زندگیست
دل را بهانه کردن و از «جان» گریختن
اسفند روی آتش عشقیم و روشن است
از این بلا نمیشود آسان گریختن
کم سو شدیم در قفس شهرها، خوشا
همچون ستارگان به بیابان گریختن
یاایهالعزیز! گوارای جان ماست
محض رضای دوست به زندان گریختن
با اشک شوق، میگذریم از میان نیل
فرعون مانده است و هراسان گریختن
ما در امان «انّ معی ربّیِ» توأیم
از فتنهها خوش است به قرآن گریختن
✍ #میلاد_عرفان_پور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اشعار آیینی حسینیه
#شعر_پایداری 🔸متن کامل غزلی از #مقام_معظم_رهبری که یک بیت از آن در آستانه عملیات #وعده_صادق در یک
🌷 #حسن_زرنقی در غزلی به استقبال غزلی که تازگی از #مقام_معظم_رهبری منتشر شده، رفته است.
مباد لحظهای از محنت و بلا بگریزیم
خوشیم با تو به هر ابتلا، چرا بگریزیم؟!
در این مبارزه وقتی عصای معجزه با ماست
مباد لحظهای از بیم اژدها بگریزیم
به رغم غرش طوفان چو صخرهایم به دریا
نه مثل موج که با هر نفس ز جا بگریزیم
یقین به وسعت تاریخ، بیکرانه بمانیم
اگر به دامن دریا چو رودها بگریزیم
به تنگنای حوادث همیشه یاد گرفتیم
که از خدا نگریزیم و تا خدا بگریزیم*
همیشه وعدهی ما صادق است در دل میدان
به پیش دشمن خود کی به انزوا بگریزیم؟!
خوشا به نام و مقام زمانه دل نسپاریم
خوشا که مثل شهیدان از ادعا بگریزیم
به تیغ عشق سرِ ما بلند میشود آخر
اگر به دامن خونین کربلا بگریزیم
✍ #حسن_زرنقی
*فَفِرُّوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ...(ذاریات/۵۰)
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اشعار آیینی حسینیه
#شعر_پایداری 🔸متن کامل غزلی از #مقام_معظم_رهبری که یک بیت از آن در آستانه عملیات #وعده_صادق در یک
🌷سرکار خانم #فاطمه_عارف_نژاد در غزلی به استقبال غزلی که تازگی از #مقام_معظم_رهبری منتشر شده، رفته است.
از ابتلا صف «قالوا بلی» چرا بگریزند؟
کجا سپاهِ بلیگفته از بلا بگریزند؟
به حرف بیخردان کی رها کنند هدف را؟
به اخم بیشرفان کی به انزوا بگریزند؟
عصا به دست برو سمت مار فتنه و جادو
که ساحران همه از بیم اژدها بگریزند
قسم به جاه سلیمانیات که لشکر موران
به محض دیدن تو سوی ناکجا بگریزند
به وقت غرش طوفان نوح، طعمهٔ موجند
اگرچه قوم ستمگر به کوهها بگریزند
بگو به دشمنِ بیچاره تا نیامده عباس
سوار اسب شده، بی سر و صدا بگریزند
که وقت معرکه و در دل چکاچک شمشیر
زمان نمیدهد آهنگ جنگ تا بگریزند
میآید از همهسو بانگ سرخ «أین تفرّون؟»
چطور میشود از انتقام ما بگریزند؟
✍ #فاطمه_عارف_نژاد
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اشعار آیینی حسینیه
#شعر_پایداری 🔸متن کامل غزلی از #مقام_معظم_رهبری که یک بیت از آن در آستانه عملیات #وعده_صادق در یک
🌷 #علیرضا_قزوه در غزلی به استقبال غزلی که تازگی از #مقام_معظم_رهبری منتشر شده، رفته است.
گرت هوای ولا باشد از بلا مگریز
همیشه محو بلا باش از ابتلا مگریز
چو ماه چنگ بزن بر سیاه پردهٔ شب
از این شب، این شب لبریز ماجرا مگریز
عصای معجزهات را بکوب بر سر سحر
ز ناخدا مهراس و ز بیخدا مگریز
چو گردباد بگرد و سماع طوفان کن
چو بیدهای پریشان ز بادها مگریز
به روز حادثه از صوفیان غازی شو
بیا و مرد قدر باش از قضا مگریز
چراغ خیمه چو خاموش گشت باز مگرد
تو آمدی که بمانی ز کربلا مگریز
منافقان معاند تو را نظر نزنند
از این حضور گرامی به انزوا مگریز
نفیر گاو طلایی تو را نترساند
عذاب سامریان باش، از صدا مگریز
چراغ روشن امن یجیب را بفروز
اجابت است، اجابت، تو از دعا مگریز
عزیز هموطن من، عزیز هموطنم!
از این بهشت صمیمی به ناکجا مگریز
نه اژدهاست که کِرم شب است اسرائیل
بر آر دستی و از این هزارپا مگریز
✍ #علیرضا_قزوه
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا؛ #دعای_کمیل
#امام_حسین_ع_شهادت
فرازی از یک #مثنوی
الهی به شور قیام حسین
به فریاد سرخ و پیام حسین
به آنان که محو نگاهش شدند
شهید سرافراز راهش شدند..
به مردانِ در عشق، ضربالمثل
به مرگی که شیرینتر است از عسل
به شیدایی مسلم بن عقیل
به اول شهید از تبار خلیل..
به دستی که در علقمه، شد قلم
وفایش به عالم، عَلَم شد عَلَم
به آبی که از چشمۀ مشک ریخت
به زینب که از روی تلّ اشک ریخت
به گودال بالاتر از طاقِ عرش
به خونی که پاشید بر ساق عرش
به «روز دهم» زیر چرخ کبود
که «خورشید بر نیزه گل کرده بود»
به قنداقهای که به معراج رفت
به پیراهنی که به تاراج رفت
به اسبی که کوبید سر بر زمین
به خونهای جاری در آن سرزمین
به ماهی که مهرش شده مشتری
به ایثار انگشت و انگشتری
به آیات کهف و به آیات نور
به مهمانی سر، میان تنور
به عاشقترین خواهر روزگار
که صبر و وفا را، شد آموزگار
به غمهای بانوی مَحمِلنشین
به ایراد آن خطبۀ آتشین
به شور مناجات مولا علی
به جانهای پیوسته با «یا علی»
به تأثیر شبنالههایِ کمیل
به سوز علی، در دعای کمیل
به دلهای عاشق، قراری ببخش
فروغی از آیینهداری ببخش
که نور دل اهل بینش تویی
سرآغاز هر آفرینش تویی
به راه تو آنان که سر دادهاند
ز فضل تو ما را خبر دادهاند..
ندارم کسی جز تو فریادرس
تویی دادخواه و تویی دادرس
الهی و ربی! پناهم بده
به سرمنزل عشق راهم بده
مرا جز تو، با کس سر و کار نیست
پذیرندۀ توبه غیر از تو کیست؟
نه چشمی نظر میکند سوی من
نه راه فراری فراروی من..
تو گرداندی از من بلا را به لطف
ندیده گرفتی خطا را به لطف
به صد مرحمت ای خدای جلیل
پراکندی از من ثنای جمیل
ثنایی که شایستۀ من نبود
سزاوار تشریف این تن نبود
ندیدی به کردار من جز قصور
مرا بردی از چاهِ ظلمت به نور
منم شرمسار از بَدِ حال خود
زمینگیرِ زنجیرِ اعمال خود..
نشد دامنم پاک از خارها
شکستم حریم تو را بارها
سزد گر ببارد بلا بر سرم
که در بند نفس جنایتگرم
نه این بددلی، در سرشت من است
حجاب دعا، فعل زشت من است
تو آگاهی از زشتی کار من
نباشد نهان از تو اسرار من
مرا اشکبارانتر از ابر کن
عقوبت اگر میکنی، صبر کن
مرا داد دنیا فریب از غرور
به زندانم از آرزوهای دور
نباشی اگر دستگیرم هنوز
به نادانی خود دلیرم هنوز
مرا خواب غفلت گرفتار کرد
مرا نفس فرمانروا خوار کرد
پی خواهش دل شدم سالها
شکستهست از من پر و بالها
هوای دلم گشت دام فریب
دچارم به این سرنوشت غریب
چرا بیاثر اشک و آه من است؟!
که سَدّ اجابت گناه من است
گناهم، زیان جای سود آورد
بَلا بر سر من فرود آورد..
به کف غیر اندوه چیزی نماند
ز مُلک تو راه گریزی نماند
الهی و ربّی! کرم کن کرم
بخوان چون کبوتر مرا در حرم..
تو پوشیدهای عیبهای مرا
ببین گریۀ هایهای مرا
من آنم که بَر خود ستم کردهام
و کسبِ رضای تو کم کردهام
دلم در حریم تو نااهل بود
دلیری من از سَرِ جهل بود
مرا نیست هر چند قلب سلیم
مکن چیره بر من عذاب الیم
الهی و ربّی! من آن بندهام
که اینک تهیدست و شرمندهام
ضعیفم من و دردمند و حقیر
ذلیلم من و مستمند و فقیر
ز بیم تو در چشم من خواب نیست
به روز عقوبت مرا تاب نیست
عقوبت ز اعمال خود میکشم
که طعم عذاب تو را میچشم
به جُرمی که کردم در آن سالها
اسیرم اسیر سیهچالها..
چو با یادت آوردهام شب به روز
امیدم تویی، هستیام را مسوز
اگر بر عذابت صبوری کنم
صبوری کی از داغ دوری کنم؟
به اکرام تو چشم اگر دوختم
به امید عفوت چرا سوختم؟
تو زنجیرِ جانِ مرا باز کن
در آتش، زبان مرا باز کن
که شیون برآرم در آن آستان
شوم با دل خسته همداستان
به حسرت بنالم ز دل مثل نای
بگریم بر احوال خود، هایهای
بخوانم تو را از سویدای جان
که اِی آرمانِ دلِ عارفان!
پشیمانم و سرپناهی نماند
به جز آستان تو راهی نماند
«عقوبت مکن عذرخواه آمدم
به درگاه تو روسیاه آمدم»
ندارم به جز لطف تو دادرس
تو بیچارگان را به فریاد رس
که غیر از تو بخشد گناه مرا؟
که رحم آوَرَد اشک و آه مرا؟..
نجاتم از این روسیاهی ببخش
به این بینوا آنچه خواهی ببخش
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات
صد شکر غبار حرمت تاج سر ماست
نامت همه شب ذکر قنوت سحر ماست
گفتند بسوزید... سَمِعنا و اَطَعنا
عمریست که سرمایهی ما، چشم تر ماست
از نوکری توست به هر جا که رسیدیم
یعنی که غلامیِّ تو تنها هنر ماست
هر جا عَلَمی هست همانجا حرم توست
پس کرب و بلایت همهجا در نظر ماست
از دار جهان هیچ نداریم به جز اشک
اشکی که خودش روز قیامت سپر ماست
ای کشتهی بی غسل و کفن، تشنگی تو
داغیست که تا روز ابد بر جگر ماست
✍ #احسان_نرگسی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
🥀 یا اباعبدالله...
نگاه از زائرِ خود بر نداری
ز گریه نوحهای بهتر نداری
زیارتنامهی بالایِ سر را
کجا باید بخوانم؟ سر نداری
✍ #میثم_مؤمنی_نژاد
✿ اَللّهُمَّ ارْزُقنـٰا زِیٰارَۃَ الْحُسَیْن ✿
#امام_زمان_عج_مناجات
جمعهها روز انس با مهدیست
بهترین ذکر جمعه یا مهدیست
حاجت از حجت خدا خواهید
به خدا حجت خدا مهدیست
هر که را در جهان امامی هست
اهل عالم! امام ما مهدیست
با دو بال غدیر و عاشورا
اوج پرواز شیعه تا مهدیست
چارده وجه چارده معصوم
ز ابتدا تا به انتها مهدیست
حجرالاسود و حطیم و مقام
زمزم و مروه و صفا مهدیست
زخمی زخم سینهی زهرا
وارث خون کربلا مهدیست
ما دعا بر ظهور او کردیم
روح آمین این دعا مهدیست
چشم دل باز کن ببین "میثم"
شیعه هرجا که هست با مهدیست
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
الا قرار دل و جانِ بیقرار ظهورت!
کدام جمعه بُوَد روز و روزگار ظهورت؟
کدام روز به شب میرسد که آمده باشی؟
کدام جمعه شود شنبه بر مدارِ ظهورت؟
خوش آن سپیده! که نور از خیام سبز تو گیرد
خوش آن سحر! که برآید به افتخار ظهورت
دعای عهد بخوانم در آرزوی قیامت
سرشک شوق فشانم به رهگذار ظهورت
بهار مبعث پیغمبری گرفت جهان را
شکوه دیگر بعثت بُوَد بهار ظهورت
گرهگشای دو عالم، دعای من همه این است
که دست حق بگشاید گره ز کار ظهورت
ز قطرهقطرۀ آن چشمهچشمه نور بجوشد
ز کوثری که برآید ز آبشار ظهورت
ز بس شکوفۀ رحمت بریزد از همه جانب
شکوفهزار شود خاک رهگذار ظهورت
خوش آن سحر! که نصارا گشوده چشم ببینند
بُوَد مسیح مقدّس، طلایهدار ظهورت
شرایطیست در این انتظار و من که ندارم
دلم خوش است که هستم در انتظار ظهورت
✍مرحوم #سیدرضا_مؤید
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
آن صدایی که مرا سوی تماشا میخواند
از فراموشیِ امروز به فردا میخواند
آشنا بود صدا، لهجۀ زیبایی داشت
گله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت
همنفس با من از آهنگ فراقم میخواند
داشت از گوشۀ ایران به عراقم میخواند
یادم انداخت که آن سوی تماشا او هست
میروم میروم از خویش به هر جا او هست
جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دست
سهله آغوش گشودهست مفاتیح به دست
رایحه رایحه با بوی خودش میخوانَد
خانۀ دوست مرا سوی خودش میخوانَد
خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است
خانۀ دوست که نام دگرش سامره است
آن اویسم که شبی راه قرن را گم کرد
با دل ما تو چه کردی که وطن را گم کرد؟
وطن آنجاست برایم که پر از خویشتن است
یعنی آنجا که در آن خانۀ محبوب من است
سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خبر؟
از دلآرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟
ما همه غرق سکوتیم تو اینبار بگو
سامرا! طاقت ما طاق شد از یار بگو
سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا
بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا
به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند
به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند
قَسَمت میدهم آری به همان راز و نیاز
آخرین بار کجا در حرمت خواند نماز؟
آخرین مرتبه کی راهی میقات شدهست؟
آخرین بار کجا غرق مناجات شدهست؟
خسته از فاصلهام با منِ بیتاب بگو
با من از گریۀ او در دل سرداب بگو
سامرا! ای که بلندای شکوهت عرش است
گرد و خاک قدمش روی کدامین فرش است؟
حرمت ساحل آرامترین امواج است
این گدا سامرهای نیست، ولی محتاج است
از زمستان پیاپی به بهارم برسان
بر لبم عرض سلام است به یارم برسان
ما به تکرار دچاریم بگو با یارم
غیر او چاره نداریم، بگو با یارم ـ
رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد
ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد
آنچه را مانع دیدار شد از دیده بگیر
جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر
تو فقط چارۀ هر دردی و برمیگردی
وعدۀ بی برو برگردی و برمیگردی
روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود
جای دل، آنچه شکستهست، قفس خواهد بود
از سر مأذنۀ کعبه اذان میخوانیم
قبلۀ کج شده را سوی تو میچرخانیم
هر کجا مینگرم ردّ عبورت پیداست
کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست
تازه این اول قصهست، حکایت باقیست
ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقیست
مینویسم که شب تار سحر میگردد
یک نفر مانده از این قوم که برمیگردد
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
از خودم میپرسم آیا میشود او را ببینم؟
آن غریب آشنا را میشود آیا ببینم؟
اشک میریزم اگر حرفی از او در بین باشد
اشک میریزم اگر نامی از او حتی ببینم
رد پایش را اگر در خلوت «علامه حلی»
دستخطش را اگر در بین کاغذها ببینم
از نگاه «سیدبحرالعلوم» آن ماه را آه!
در میان سینهزنها ظهر عاشورا ببینم
یا به چشم «سید» او را بین سرداب مقدس
در دل تاریک شب در سجده و نجوا ببینم
کاش میشد در طواف کعبه دستش را ببوسم
یا میان زائران اربعین او را ببینم
سحرهای ساحران را دیدهام یک عمر یارب
میرسد روزی عصا را در کف موسی ببینم؟!
✍ #سیدعلیرضا_شفیعی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
آه ای سحر طلوع کن از شام تار من
بگذار پا به دیدهی شبزندهدار من
شرمنده از گناهم و شرمندهتر که بود
وقت گناه دیدهی تو اشکبار من
از ما هزار حاجت غیر از ظهور هست
ای آرزوی گمشده در روزگار من
گفتم بیا...تو آمدی و... من نیامدم
گفتم کجایی... آه... تو بودی کنار من
تو ناظری به حالم و من تا ببینمت
دستی بکش به آینهی پُر غبار من
✍ #میثم_مؤمنی_نژاد
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
#بصیرت
چه دور ماندهام از کاروان کربوبلا
چقدر فاصله دارم ز دوستان شما
مرا ببخش فقط ادعاست عاشقیام
جداست راه من از راهتان، جداست، جدا
چقدر فاصله دارم ز دعبل و عمّار
کجاست لایق من، «مَرْحَباً بِنَاصِرِنَا...»
دلم گرفته، کجایند «اِبنِ تَیهان»ها
«خُزَیمه»ها، سر و جان دادههای دشت بلا؟
کجاست آن شهدایی که وصفشان فرمود
امام متقیان: اینَ؟ اینَ؟ اینَ؟... کجا؟
برادران وفادار من کجا هستند،
مجاهدان شهید و بصیر راه خدا؟
پیام اصلی این خطبه در همین جملهست
«خطاست خانهنشینی، امام خوانده تو را»
زمان زمانِ نشستن، زمان ماندن نیست
نهیب میزند از هر طرف زمانه به ما..
خوشا به بخت و به اقبالشان که با دل و جان
تمام هستی خود را نمودهاند فدا
چقدر منتظر ما نشسته برگردیم
چرا من و تو نباشیم با امام؟ چرا؟
✍ #مریم_سقلاطونی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
✅انگشتر مردانه #عقیق_سرخ❤
🖋منقش به حکاکی " یا رقیه" سلام الله علیه
⚖وزن: ۱۰.۹۷ گرم
💍سایز: ۶۱
😍همراه با جعبه کادویی😍
❌ضمانت مرجوعی تا ۳ روز❌
🚀 ارسال رایگان (پست پیشتاز) به سراسر کشور
💌 برای اطلاع از قیمت، به فروشگاه حرز و نقرهجات حسینیه بپیوندید ↙️
https://eitaa.com/joinchat/127467707C01d6e87e2e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تصاویری از شبستان جدید حرم حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) که به دست هنرمندان ایرانی ساخته شده است.
ایکاش که در خدمت زینب باشیم
گریانِ غم و مِحنت زینب باشیم
یکشب حرم رقیه جان باشیم و...
یکشب حرم حضرت زینب باشیم
✍ #سیدمجتبی_شجاع
↳ @hosseinieh_net
#اخلاقی_و_اندرز
دِلا بکوش مُطهر بمان و مَحرم باش
دخیل چادرِ دُخت رسول اکرم باش
به تزکیه سپری کن دو روز دنیا را
بدین طریق، به چشم خدا مُکرّم باش
تو جمع عالَم دنیا و آخرت هستی
مباش فکر دو عالم، خودت دو عالم باش
مسافریم و از اینجا خلاصه باید رفت
به فکر رفتن از این نشئه نیز کم کم باش
ز راه میرسد آن دم که صور را بدمند
از این به بعد دَمادَم به یاد آن دَم باش
به سفره خانهی حاتم مَبَر نیاز، اما
اگر به خانهی تو آمدند حاتم باش
اگر درست نکردی، خودت درست بمان
کسی به دست تو آدم نشد، تو آدم باش
غَمی به غُصهی همسایههات اضافه نکن
ولی به غُصهی همسایههات مرهم باش
بگو به "زن" که زنی فاطمه نخواهد شد
بگو که لااقل آسیه باش، مریم باش
چراغ خانه به مسجد رواست، نی خانه
به فکر مسجد و محراب و ابروی خم باش
گر ایستاده بمیری شهید میمیری
درست مثل شهیدان چو کوه، محکم باش
کلید قفل شهادت بهدست گریهی توست
امیدوار به این اشکهای نم نم باش
آهای اُمت اسلام! بهر پیروزی
دخیل چادر دخت رسول اکرم باش
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما
دیگر دو بال آرزوی ما شکسته است
از انتظار پر شده حال و هوای ما
این هفته هم سهشنبه شب جمکران گذشت
پاسخ نداشت این همه آقا بیای ما...
دیگر به آخر خط دوری رسیدهایم
ای انتهای غیبت تو ابتدای ما
این پنج روزه نوبت ما، کاش با تو بود
بر روی ردّ پای تو میبود پای ما
یک جمعه گریههای تو را درک میکنیم
عجّل، امام منتقم کربلای ما
✍ #علی_ناظمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
☘عبارتی از #دعای_عصر_غیبت که شیخ ابوعَمر (نائب خاص اول امام زمان) به محمد بن همّام آموخت:
🤲 اللَّهُمَّ... لَيِّنْ قَلْبِي لِوَلِيِّ أَمْرِكَ
یعنی: خدایا... قلبم را براى اطاعت از ولى امرت نرم ساز
📚 جَمالُ الأُسْبوع بِکَمالِ العَمَلِ الْمَشروع (تألیف سید ابن طاووس)
↳ @hosseinieh_net
تقدیم به #شهید_مرتضی_مطهری
بهمناسبت #روز_معلم
لبی گشود و شراب طهور جاری شد
سکوت کرد و غمی سوت و کور جاری شد
کسی که فلسفه هم عاشق تکلم اوست
کسی که در نَفسَش، نفخِ صور جاری شد!
مبارز است و معلم...، مفسّر است و شهید...
مطهری که در او رودِ نور جاری شد
نه هر که زنده فقط، در فراقِ او جان داد
که جان، دوباره از اهلِ قبور جاری شد!
و قطره قطرهی دریا و رودها خشکید
و اشک از دلِ سنگِ صبور جاری شد
چه سخت میشود از نو، میان ما برسد
کسی در آینهی تو، میان ما برسد
کسی که پارهای از جانِ آسمان باشد
چو رود، جاری و چون بحر، بیکران باشد
برای راهِ تو، پشت و پناه باید بود
قدم قدم قلمت را سپاه باید بود
هنوز هم کسی آیینهوار چون تو نزیست!
چقدر جای صدای بصیرتت خالیست!
✍ #عارفه_دهقانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بهمناسبت #روز_معلم
تقدیم به راهنمایان نور و معرفت الهی...
تعلیم به ما دادی، آداب عبادت را
ای هادی راهِ دین، دلسوزتر از بابا
هرگمشدهای داریم، نزد تو شود پیدا
تعظیم به تو باشد، تکلیف برای ما
روشن شده این مطلب، در جملهای از مولا
«مَن عَلّمني حَرفاً، قد صَيَّرني عبداً»
استاد به شاگردش، حق پدری دارد
نازم به مُرادی که، بزم سحری دارد
هنگام مناجاتش، چشمان تری دارد
از راز تقرّب هم، بی شک خبری دارد
اینجاست که این جمله، قدری بشود معنا
«مَن عَلّمني حَرفاً، قد صَيَّرني عبداً»
چون کودک نو پائی، آهسته بَری راهم
بی راهنمائیها، یک طفلکِ گمراهم
در نیمه شبِ جهلم، نورِ سخنت ماهَم
با زحمتِ تو قدری، از عاشقی آگاهم
بوسیدنِ دستِ تو، واجب شده، ای والا!
«مَن عَلّمني حَرفاً، قد صَيَّرني عبداً»
از مرحمت زهرا، با تو شدهام مأنوس
چون قطرهٔ ناچیزم، در ساحلِ اقیانوس
هربار حرم رفتم، با دیدهی تَر پابوس
بهر تو دعا کردم، در محضر شاهِ طوس
نامِ تو از این باب است، خواندم همه جا "آقا"
«مَن عَلّمني حَرفاً، قد صَيَّرني عبداً»
✍ #قاسم_نعمتی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تقدیم به #شهید_مرتضی_مطهری
بهمناسبت #روز_معلم
هنوز طرز نگاهش به آسمان تازهست
دو بال مشرقیاش با اُفق هماندازهست
قناریان کلامش هنوز میخوانند
نوای سُنتیاش را بهروز میخوانند
قناریان کلامش هنوز جان دارند
«صدا صداست که...» پس عمر جاودان دارند
کتاب و دفتر از اندیشهاش فروغ گرفت
چراغ دانش او جلوۀ نبوغ گرفت
کتاب، واسطهای بین اوست با این نسل
مطهّری، هنر گفتگوست با این نسل
خرد، هنوز مرید جنون و مستیِ اوست
مرکّب آینهدار قلمبهدستی اوست
بخوان زمانه! بخوان با رساترین فریاد
از او بگو و بخوان باز! هر چه، بادا باد!
بخوان به نام بزرگی که آسمانی شد
فروتنانه درخشید تا جهانی شد
صفای باطنیاش غبطهآور است هنوز
که کوچه باغ نیایش معطّر است هنوز
کتاب و سنّت و اجماع و عقل را فهمید
رموز تازهای از عقل و نقل را فهمید
کتاب و منبر و سجّاده را به هم آمیخت
سه رود منشعب از کوه را به دریا ریخت
نهال کاشت ولی ریشه را عمیق نشاند
به خاک پایۀ اندیشه را عمیق نشاند
هزار پنجره را رو به آفتاب گشود
-هزار پنجرۀ مستعدِّ کشف و شهود-
گشود پنجرهها را، وَ با دو بال قنوت
خودش پرنده شد و پر کشید تا ملکوت...
نسیم، معتکف گوشۀ عبایش بود
فرشته، دست به دامان ربّنایش بود
تمام دلخوشیِ کوچه و خیابان از
نفَس نفَس زدن عطر آشنایش بود
در آن شبِ خفقان که سکوت شایع بود
درست اوج سحرخیزی صدایش بود
تلاش کرد و سرانجام هم نصیبش شد
اجابتی که برازندۀ دعایش بود:
پیامبر شبی آمد به خواب شیرینش(١)
و بوسه زد به لبان مبلّغ دینش
و بوسه زد که بگوید جهاد یعنی این
سلوک یعنی این، اجتهاد یعنی این
نویدبخش شهادت به خواب او آمد
به خواب نیمهشبش صبح آرزو آمد
چگونه میشد از آن شور و شوق دم نزند
و زود پا نشود، اندکی قدم نزند
چگونه میشد از تاب و تب نگوید هیچ
و از حرارت بر روی لب نگوید هیچ
چه خوب شد که -اگر رفت- پیش ماست هنوز
هزار باغ پر از گُل از او به جاست هنوز...
سپرد دست خدا رشتۀ کلامش را
تمام کرد به خون، شعر ناتمامش را
✍ #سیدمهدی_موسوی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اشعار آیینی حسینیه
تقدیم به #شهید_مرتضی_مطهری بهمناسبت #روز_معلم هنوز طرز نگاهش به آسمان تازهست دو بال مشرقیاش با ا
(١) 🔷لبهایی که پیامبر بوسید
مرحوم فاکر:
«ایشان (#شهید_مطهری) زمانی خودشان خوابی دیده بودند که خانواده ایشان برای من گفتند که چند شب قبل از شهادت، مرحوم آقای مطهری برای نماز شب از خواب بیدار شدند، همیشه برای نماز شب بیدار میشدند. خانواده ایشان وقتی که بیست سال پیش، تشریف آورده بودند، منزل ما، این را فرمودند.
فرمودند که مرحوم آقای مطهری که آن شب بیدار شدند، دیدم ایشان برعکس همیشه که بیدار میشدند، یک جوری آرام حرکت میکردند که ما از خواب بیدار نشویم، ولی آن شب من دیدم ایشان از خواب که بیدار شدند، پاهایشان را محکم به زمین میزنند. من بیدار شدم و گفتم چی شده شما امشب این جوری راه می روید؟ برگشتند. تا دیدند من بیدار شدم فوراً آمدند. نشستند و دست من را گرفتند گذاشتند روی لبهایشان. گفتند: ببینید لبهای من داغ است. من دست گذاشتم، دیدم لبهای ایشان داغ است. گفتند: «خواب دیدم الآن پیغمبر لبهای من را بوسید.»
خب وقتی رسول اکرم (ص) لبهای کسی را میبوسد، خیلی معنی دارد؛ یعنی یک دنیا معنی دارد. یعنی معلوم میشود تمام روح آقای مطهری در آن لبهاست و در دفاع از اسلام است و این مسئله با تمام خلوص نیت انجام میگرفت.
رسول اکرم (ص) واقعاً این لبها را به این جهت بوسیدند. این بوسه باعث شد که مرحوم مطهری تا دوران قیامت زنده بماند!»
📚 گفتوگو با حجتالاسلام محمدرضا فاکر، از چشمه تا دریا، ص۹۰ و ۹۱.
پینوشت:
شهید مطهری پنج شب پس از این بوسه به شهادت رسید.
↳ @hosseinieh_net
بهمناسبت #روز_معلم
دیر سالیست هر چه میخواهم
از تو یک واژه درخورت گویم
من چنین واژهای نمییابم
من چنان جملهای نمیجویم
باز هم تشنهی کلام توأم
در تو انگار آسمان جاریست
گر چراغ هدایتت خواندم
این هم از حرفهای تکراریست...
بویِ گل میگرفت صحنِ کلاس
از سخنهای عطرآگینت
در رگم خونِ تازهای میریخت
واژه واژه کلامِ شیرینت
حاصلِ رنج بینهایت توست
هر که منصوب شد به هر ردهای
تو خودت را برایِ خاطر ما
به همه آب و آتشی زدهای...
هر کجا شور علم میبینم
ردّ پای حضور تو پیداست
هر کجا نامی از معلّم هست
روشنایی، اُمید هم آنجاست...
جز خدایی که آفرید تو را
آن که قدر تو را شناسد کیست؟
حرفِ آخر: به هیچ قاموسی
واژهای بهتر از معلّم نیست
✍ #عباس_شاهزیدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
🌷فرارسیدن #روز_معلم گرامی باد..
پیغمبر اکرم آنکه فخر اُمم است
فرمود معلم چو پدر محترم است
ای آنکه به من درس محبت دادی
لبهای تو را طلا بگیرند، کم است
✍مرحوم #سیدرضا_مؤید
↳ @dobeity_robaey