🖤🖤🖤🖤🖤🖤
🖤🖤🖤🖤🖤
🖤🖤🖤🖤
🖤🖤🖤
🖤🖤
🖤
رمان چــشم تــ🖤ــاریکی
#پارت_52
#امیر
+محمد من میرم پایین پیش بچه ها
-باشه برو
+فعلا
-فعلا
#محمد
بعد از رفتن امیر.. رفتم تو اتاق خودم سرم رو به صندلی تکیه دادم....به اتفاق هایی که افتاد .....به اتفاق هایی که قراره بیوفته فک کردم...
چشمام گرم شد و کم کم به خواب عمیقی فرو رفتم...
#رسول
داشتم کار های عقب افتادم رو آنجام میدادم...هرازگاهی پهلوم درد میگرفت اما زیادی نبود...
خدا روشکر کارام رو هم تلنبار نشده بود....از صندلیم بلند شدم...رفتم سمت نماز خونه...
اولش رفتم سمت آشپزخونه در آشپزخانه رو که باز کردم یه نفر اونجا بود....
_چایی میخوری یا قهوه...
آی واییی امیر بود...
+م...من...چایی... میخورم...
ناخودآگاه زبونم قفل کرد...برگشت سمتم...با یه لبخند...بیشتر منو میترسوند تا اینکه مایه دلگرمیم باشه...
_چرا اونجا وایسادی بشین.
+رفتم سمت میز صندلی رو عقب کشیدم و نشستم...
دو دقیقه بعد چایی اومد رو میز به بخاری ازش بلند میشد خیره شدم..راستش نمیتونستم سرمو بلند کنم..
_یه سوال ازت میپرسم راستش رو بگو..
ناخودآگاه ترسیدم.
_چرا اون روز منو تعقیب میکردی؟؟؟
هنگ کردم چجوری فهمید..
+راستش...اون روز...شما....به من ...گفتید...برای لپتاب پریا خانم...من از خونه اومدم بیرون یه نفر خونه شما رو دید میزد بقیشم که خودتون میدونید...
_اونو که خودم میدونم سه چهار روز پیش...
میخاستم از جواب دادن طفره برم...ولی نشد....دلم میخواست اون لحظه زمین دهن باز کنه و من برم توش...
+من...من...
زبونم دیگه نچرخید...
یه خنده ارومی کرد...
_رسول جان به قول محمد من که لولو خورخوره نیستم که ازم بترسی...
دلمو به دریا زدم...خدا رو شکر اون موقع کسی تو نماز خونه نبود اروم بلند شدم صدام رو صاف کردم و گفتم...
+من وقتی دختر شما رو دیدم علاقه مند شدم نه به خاطر ظاهرش به خاطر طرز برخورد با یه نامحرم... عاشق اون حجب و حیا و شرم من عاشق اونا شدم...بعدشم سرمو اندختم پایین...
بلند شد اومد سمتم ناخودآگاه بدنم لرزید...
دستش رو گذاشت رو شونم...
_امم من که جواب سوالم رو نگرفتم...ولی ازت ممنونم چون اگه اون روز منو تعقیب نمیکردی الان معلوم نبود چه اتفاقی واسه پریا میافتاد...
فقط گوش میدادم...
بعدشم رفت...من موندم تو آشپز خونه کسی نبود با دو رفتم سمت شیر آب ده بار به صورتم آب زدم...به خودم تو آیینه نگاه کردم...
https://harfeto.timefriend.net/16384537226683
نظراتتون رو اعلام کنید..
ناشناس بترکه❤️
گــــاندۅ😎
چت❌
مدیر گرامی
دیگه خیلی هم فضارو خشک نکن😐💔
دق می کنن ادمین ها😐
#فاطمه_زهرا
گــــاندۅ😎
مدیر گرامی دیگه خیلی هم فضارو خشک نکن😐💔 دق می کنن ادمین ها😐 #فاطمه_زهرا
ادمینا مهم نیس😉😂ممبرامهم ترن🚶🏿♂🌸
هدایت شده از فاطمه زهرا سلام الله علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 وداع دختران شهید مدافع حرم لشکر فاطمیون "غلامرضا جعفری" در معراج شهدای تهران/دهم آذر ماه ۱۴۰۰
╔══❖•°♥ °•❖══╗
@paykah
╚══❖•°♥ °•❖══╝
گــــاندۅ😎
💫💫💫💫💫💫💫 💫💫💫💫💫💫 💫💫💫💫💫 💫💫💫💫 💫💫💫 💫💫 💫 #رمان_امنیتی_گمنام2 #قسمت_34 مچ دستم را محکم گرفت... _حواست باش
💫💫💫💫💫💫💫
💫💫💫💫💫💫
💫💫💫💫💫
💫💫💫💫
💫💫💫
💫💫
💫
#رمان_امنیتی_گمنام2
#قسمت_35
محمد:
_آقای عبدی بی زحمت دستور بدید گاز برق منطقه قطع شه...
_باشه مشکلی نیست..
چه خبره اونجا...
همه چی تحت کنترله دیگه؟
_ان شاء الله...فقط شما چقدر در مورد مهدی اطلاعات دارید؟
منظورم اینه که کارش خوبه؟
_جز بهترینای گروهه...
باباش هم شهیده.
خیلی مراقبش باشی ها...
امانت پدرشه...
_خودتون که میدونید...
کار پر ریسکیه..
الان هم داره بمب خنثی می کنه..
_حال رسول و بقیه چطوره؟
_فعلا خبری نیست...
فرستادنشون بیمارستان.
_فرستادنشون؟؟
مگه کسه دیگه ای هم اسیب دیده؟
_بله داوود...
_خیله خب...سریعتر اونجا رو پاکسازی کنید...
بدون تلفات...
................
_سعید...نیروهارو بردار برید بیرون از محوطه باشید..
اگه محل مسکونی تا ۳۰۰ متری اینجا هست تخلیه کنید...
سریعتر...
_چشم...
_از خاتم به مرکز..
_به گوشم...
_خبری از ویکتوریا نشد؟
_از در پشتی زیر زمین خارج شدن..
تا یه جایی با دوربین پرنده دنبالشون کردیم...
اما ده دقیقه است هم خبری از پرنده نیست هم دوربین و ردیابش خاموشه.
_فک نکنم دیگه اون پرنده به درد بخوره...
تمرکزتون رو تمام خروجی های باغ باشه...
تقریبا از همه چیز مطمئن شده بودم.
با عجله پله هارا پایین می رفتم که صدای اخ و ناله کسی بلند شد..
سرم را پایین آوردم...
زینب خانممممم....
چطور خودش را تا اینجا کشیده بود...
یک لحظه شاد شدم..
شاید بمب خنثی شده بود..
اما امان از خیالات..
@Hoonarman
هدایت شده از پشتصحنھ گاندو😎
سلام خسته نباشید رمانت عالیه ولی ما هنوز نفهمیدیم شما اقا داوود ماروکشتی یا هنوز زنده اس و یه چیز دیگه این مدیر جدید چرا اینکار میکنه خب ادمینا چت کنن چی میشه والا خیلی بی عصابه
......................
😂😂