eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
727 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ثُبات شیعه ز فیض دعای فاطمه است گل مُحب علی، خاکِ پای فاطمه است خدا مرا ز در خانه‌اش جدا نکند پناه سائل و مسکین سرای فاطمه است حدیث چهره نهان کردنش ز نابینا حکایتی ز عفاف و حیای فاطمه است هرآن کسی که بُود فاطمی، به رستاخیز به زیر سایه‌ی امن لوای فاطمه است میان آن در و دیوار و آتش بیداد نوای «فضه خُذینی»، صلای فاطمه است به پاس حفظ امامش به کوچه‌ها آمد وگرنه معبر و کوچه چه جای فاطمه است اگرکه جان خودش را فدای حیدر کرد مدینه شاهد این ماجرای فاطمه است قسم به جان حسینش، که کربلای حسین حقیقتی ز غم و کربلای فاطمه است قسم به حرمت بازو و پهلویِ مجروح ظهور حضرت مهدی دوای فاطمه است همیشه دست نیازم اگر به دامن اوست نوشته‌اند «وفایی» گدای فاطمه است
از داغ تو من به خویشتن می‌پیچم این نُسخه‌ی دردی‌ست که من می‌پیچم تو دست مرا ز بند وا کردی و لیک من دستِ تو در بندِ کفن می‌پیچم مرحوم استاد
سجّاده ام معطّر از بوی ربّنا بود آنچه شنیده می شد از من فقط خدا بود یک عمر آه و نفرین، از این و آن شنیدم تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود دیشب برای مردم تا صبح گریه کردم ای کاش یک نفر هم دیشب به فکر ما بود طفلان من به جای مردم گُرُسنه بودند افطار خانه یِ ما در سفره یِ شما بود امروز را نبینید این بی حیا لگد زد دیروز پشت این در جمعیتِ گدا بود من هیچ شِکوه ای از بیگانگان ندارم آنکه به حال و روزم خندید آشنا بود من درد مرتضی را با جان خود خریدم در راه دوست باید آماده یِ بلا بود دستم شکست اما من درد حس نکردم اسم علی دوا بود ، ذکر علی شفا بود رفتم برای مردم حُجّت تمام کردم او را که می کشیدید او حُجّت خدا بود ای کاش می شکستند این دست دیگرم را اما به جای این دست آن دستِ بسته وا بود با کفش های خاکی در خانه ام قدم زد آن خانه ای که فرشش بال فرشته ها بود ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد وقتی سَرَم به در خورد، فضه! علی کجا بود؟!! تازه میان کوچه قلبم به درد آمد حیدر برهنه سر بود، حیدر برهنه پا بود تا قبر بُردنم را همسایه هم نفهمید از بس که مردن من چون شمع، بیصدا بود از بس که قطره قطره بر پای تو چکیدم تابوت من سبک تر حتی ز بوریا بود ای آخرت وفا کن با ما شکسته دل ها با ما شکسته دل ها دنیا که بی وفا بود لطیفیان
پیش ازین ها خریده بود علی تخته چوبی برای گهواره از بد حادثه ورق برگشت ساخت تابوت جای گهواره کوه صبر است حیدر کرار به غم و غصه دل نمی بازد ولی این داغ، داغ ناموس است پهلوان را ز پا می اندازد
زمزمه: حبیبه ی خدا مسافر علی بیا سفر نکن به خاطر علی خورشید من چرا رو به غروب میشی یه کم دیگه بمون ایشالا خوب میشی منم که تکیه گاه بودم برا همه شکسته پشتم از غم تو فاطمه خدافظی نکن می سوزه قلب من بیا و حرف رفتنو دیگه نزن میدونی این روزا دیگه بریده ام به کی بگم خمیده شد رشیده ام چقد غمه عزیز توی صدای تو تنگه دلم برا ی خنده های تو مرو که بی تو از زمونه سیر میشم تو چنگ خنده ی قنفذ اسیر میشم برو گلم خدا همرات عزیز من منم و یادگاری هات عزیز من پوشوندی از نگام دستای سوخته تو بالاخره دیدم چشای سوخته تو ندیدم از تو من یه ذره خواهشو نیاوردی به روم دردای سرکشو لعنت به اونکه زد آتیش به زندگیم شرمنده کرد منو به پیش زندگیم
دلم تنگ نگات میشه عزیزم به یاد چشم سرخت،اشک می ریزم دعا کن، یاس در خاک آرمیده همینجا از کنارت بر نخیزم گلاب اشک سر خاکت میارم پس از تو ابرم و دائم می بارم جوون زیر خاکم ای که بی تو به زنده موندنم شوقی ندارم با سیلی چشماتو از من گرفتند حسودا انتقام از زن گرفتند جلو چشمام غلافای چهل مرد زدند و قتلتو گردن گرفتند کجایی خونمونو غم گرفته درِ خونه برات ماتم گرفته حسین و زینب و آروم کردم حسن جانت ولی باز دم گرفته عزادارم ولی تنها و بی یار منم و این سه چارتا طفل غمخوار تو رفتی و نگفتی من می مونم پس از تو با غم مسمار و دیوار صدات مونده توی خونه هنوزم پس از این من به جای تو می سوزم تو رفتی و حالا غرق خجالت نگامو به در و دیوار می دوزم
نیستی تا پس از این اشک مرا پاک کنی حقش این بود که امشب تو مرا خاک کنی
یک شب شدم از عطای مولا سر خوش جبریل نشاند بر لبم این چاوش از صبح ازل الی الابد لعنت بر دینی که خلیفه اش بُوَد زهرا کش
بعد از فراق زهرا که رفت ساقی کوثر چه می کند با سوگوار لاله ی پرپر چه می کند زهرا که رفت آتش هجران شرر گرفت با غم نصیب داغ مکرّر چه می کند زهرا که رفت ، قلب علی را شکست و رفت با این شکست حیدر صفدر چه می کند زهرا که رفت ، زینب غمدیده ی حزین با این فراق در غم مادر چه می کند زهرا که رفت قلب حسین و حسن گرفت با بی قرار ، شیون خواهر چه می کند زهرا که رفت ، پیش پدر غرقِ غم شدن با قلب زار ناله ی دختر چه می کند زهرا که رفت گلشن هستی به غم نشست با اهل باغ ، داغ صنوبر چه می کند زهرا که رفت جانب جنّت شکسته بال با این حضور شخص پیمبر چه می کند زهرا که رفت ، مانده ام ای اهل آسمان طفل شهید در صف محشر چه می کند زهرا که رفت "یاسر" امان از دو چشم عشق بی روی یار دیده ی حیدر چه می کند محمود تاری «یاسر»
بعد از این بابا  ، بی کس و تنها خونه مونده با همه غمها داره میمیره ، به دره خیره یاد  اونروزه  نفس گیره داره میمیره درده دیدنه قاتل تو درده اون روزا که  بر نمی‌گرده باز دلم بهونتو کرده برگرد اگه میشه مادرم برگرد فضه بستر تو رو جم کرد مدینه شده پر از نامرد جوان مادر مادر مادر ، مادر مادر مادر .... رفتی و بابا  ، نیمه شب با آه درداشو داره میگه با چاه چادر خاکی ، خونه رو دیوار کشته ما رو دیدنه مسمار خونه رو دیوار خسته شده بابا از همه خسته پیر شده  تن رو شسته بازوی شکسته رو بسته جون داد زخماتو وقتی می شست جون داد میزد از ته دلش فریاد  مرد خیبر از نفس  افتاد از درو دیوار ، داره می باره شدم از غم تو  بیچاره هی میگن که خاک ، سرده ای مادر ولی هی میشه غمت بیشتر حالا مجلس ختم تو رو تنها بابا تو خونه گرفت اما نیومد همسایه مون حتی خونه خونه نه بگو عزا خونه حسنت هنوزم حیرونه بیشتر از همه پریشونه  
ای پس از تو درد و غم، تقدیر من! گریه روز و شب، گریبان‌گیر من بی تو اشک‌افشانی من دیدنی است بی سر و سامانی من دیدنی است خود ببین حال پریشان مرا گریه‌ی سر در گریبان مرا کار من، هنگام و بی هنگام، اشک صبح، اشک و ظهر، اشک و شام، اشک گفتنی بسیار دارد چشم من گریه‌ی سرشار دارد چشم من سر برآر از خاک و با چشم خدای خود ببین این گریه‌های های‌های سر برآر و بنگر این دل‌خسته را گریه‌ی آهسته و پیوسته را هر کجا یاد از تو می‌آرد علی سر به دوش گریه بگذارد علی از گل اشک است گلشن، دامنم دیده‌ای بی گل ندیده گلشنم مردمان را گریه شد درمان درد گریه امّا درد من درمان نکرد