#تنور_خولی
بالا گرفت شعله ی داغ تو با تنور
تاج سرم، سر تو کجا و کجا تنور
باید خدا بخیر کند انتهاش را
وقتی که هست سهم سرت ابتدا تنور
خولی امان نداد سرت را بغل کنم
حالا به جای من شده حاجت روا تنور
خولی نداد پاسخ این پرسش مرا
آخر میان این همه جا پس چرا تنور؟ !
زد روی صورتش زن خولی همین که دید
افتاده رد خون گلوی تو تا تنور
کاری که با تن تو سه روز آفتاب کرد
آورد یک شبه به سرت آن بلا تنور
در کربلا نبود اگر از غذا خبر
در کوفه بود منزل تو از قضا تنور
خاکستری که بر سر و رویت نشسته است
کار عجوزه ی سر بام است یا تنور؟!
حجم سر تو کم شده و داد میزنم
ای بی وفا زمانه و ای بی حیا تنور
نانی نخورده ایم به یاد سرت حسین
هر جا که دیده ایم من و بچه ها تنور
جز روی دامنم همه جا سر گذاشتی
نیزه... درخت... طشت طلا... زیر پا... تنور
#یا_مظلوم
#تنور_خولی
آنکه می بوسید جبریل امین خاک درش
سر درآورد از تنور خانه ی خولی سرش
خواهرش دنبال او میگشت در مقتل ولی
یافت او را در تنور نیمهروشن مادرش
هر تنوری که غروبی داخلش نان پخته اند
قدری آتش هست تا شب در دل خاکسترش
دود میشد خاطرات مادرش کنج تنور
روی مویش میچکید اشکِ دو چشمان ترش
همسر خولی دگرگون شد سرش را تا که دید
بی گمان جان میدهد سر را ببیند دخترش
صورتش زخمی و گیسویش تماماً سوخته
چیزی از رویش نمانده تا ببوسد خواهرش
بوی نان آورد با خود از برای اهل بیت
سیر شد قبل از همه از زندگانی همسرش
راه طوالنیِ این سر از تنور آغاز شد
اول راهی که این باشد امان از آخرش
آن درختی که سرش را ظهر بر شاخه گرفت
گریه می کرد از سر شب تا سحر برگ و برش
#یا_مظلوم
#امام_حسین_مناجات
#حضرت_زینب
#تنور_خولی
بیا به روضه، دلت کوه طور خواهد شد
بلا از اهل حسینیه دور خواهد شد
مسیر بندگی و طاعت بدون حسین
مسیر ظلمت و صعب العبور خواهد شد
اگر که لوح دلت شد سیاه و آلوده
بگو حسین، دلت غرق نور خواهد شد
همینکه چای عزا دم کشید در روضه
شفای درد و شراب طهور خواهد شد
خوشا به حال هر آن نوکری که زندگی اش
فقط هزینه ی خیر الامور خواهد شد
خودِ حسین پناه تمام نوکرها
میان حیرت یوم النشور خواهد شد
اگر حسین بخواهد، فقیر هم باشم
برات کرب و بلا جفت و جور خواهد
حرارت غم او در دل است و این گریه
گواه گرمیِ "ما فِی الصدور" خواهد شد
**
کنار جسم حسینش عقیله با گریه
اسیر خنده ی قومی شرور خواهد شد
سری که از نوک نیزه میان خرجین رفت
شبی روانه به سوی تنور خواهد شد
بدان که شام، بلند است و منتقم بیدار
سحر می آید و عصر ظهور خواهد شد
#محمدجواد_شیرازی
#امام_حسین_علیه_السلام
#تنور_خولی
چنان به پاست ازین غم میان دل ها شور
تو گوئیا که رسیده زمان نفخه ی صور
هزار بار شود خاک بر سرم که رهاست
تنت به خاک بیابان سرت به خاک تنور
#محمدعلی_انصاری
#امام_حسین_علیه_السلام
#تنور_خولی
زیب آغوشنبی نوک سنان، جای تو نیست
مطبخ و خاک سیه، منزل مأوای تو نیست
خصمدون، از چه نهادت بهروی خاک تنور
عرش را مرتبۀ خاک کف پای تو نیست
دیشب ای دوست، به مهمانی خولی رفتی!
جانمن، جایتو در خانۀ اعدای تو نیست
تو بیا تا ز جراحات تو این خاک سیاه
شویم ازاشک، کهاینگونه مداوایتو نیست
سایۀ خویش مگیر از سرم ای سرو بلند!
که مرا هیچ به سر، غیر تماشای تو نیست
در رهدوست، گذشتی ز سر هستی خویش
هیچکس را به جهان، همّت والای تو نیست
نه همین واله و شیدای تو شد خواهر تو
آندلی کو کهچومن، والهوشیدایتو نیست؟
#صغیر_اصفهانی
#امام_حسین_علیه_السلام
#تنور_خولی
بالا گرفت شعله ی داغ تو با تنور
تاج سرم، سر تو کجا و کجا تنور
باید خدا بخیر کند انتهاش را
وقتی که هست سهم سرت ابتدا تنور
خولی امان نداد سرت را بغل کنم
حالا به جای من شده حاجت روا تنور
خولی نداد پاسخ این پرسش مرا
آخر میان این همه جا پس چرا تنور؟!
زد روی صورتش زن خولی همین که دید
افتاده رد خون گلوی تو تا تنور
کاری که با تن تو سه روز آفتاب کرد
آورد یک شبه به سرت آن بلا تنور
خاکستری که بر سر و رویت نشسته است
کار عجوزهی سر بام است یا تنور؟!
حجم سر تو کم شده و داد میزنم
ای بی وفا زمانه و ای بی حیا تنور
نانی نخورده ایم به یاد سرت حسین
هر جا که دیده ایم من و بچه ها تنور
جز روی دامنم همه جا سر گذاشتی
نیزه... درخت... طشت طلا... زیر پا... تنور...
#یا_مظلوم
#امام_حسین_شهادت
#تنور_خولی
نشسته مادری و دست بر کمر دارد
کمک کنید در از این تنور بردارد
هنوز آه کشیدن برایِ او سخت است
هنوز پهلویِ او دردِ مختصر دارد
چکید اشکی و آمد صدایی و فهمید
تنورِ سرد کمی خاکِ شعلهور دارد
کشید شانهای و گفت شانه هم مادر
برای زُلفِ گره خورده دردسر دارد
تو را به معجرِ خود پاک میکنم اما
چقدر کُنجِ لبت لختهیِ جگر دارد
هنوز جای تَرَکهای تشنگی پیداست
هنوز رویِ لبت زخمهایِ تر دارد
به رویِ دامن من تا به صبح مهمان باش
که میزبانِ تو امروز طَشتِ زَر دارد
#حسن_لطفی
#امام_حسین_شهادت
#تنور_خولی
ای ز داغ تو روان خون دل از دیده ی حور
بی تو عالم همه ماتمکده تا نفخه ی صور
خاک ریزان به سر اندر سر جسم تو بنات
اشک ریزان به بر از سوگ تو شعرای عبور
دیده ها گو همه دریا شو و دریا همه خون
که پس از قتل تو منسوخ شد آیین سرور
شمع انجم همه گو ،اشک عزا پاش و بریز
بهر ماتمزده کاشانه چه ظلمات چه نور
پای در سلسله سجاد و به سر تاج یزید
خاک عالم به سر ِ افسر و دیهیم و قصور
دير ترسا و سر سبط رسول مدنی؟
آه اگر طعنه به قرآن زند انجیل و زبور
تا جهان باشد و بوده است که داده ست نشان
میزبان خفته به کاخ اندر و مهمان به تنور؟
سر بی تن که شنیده است به لب آیه ی کهف
یا که دیده است به مشکات تنور آیه ی نور؟
جان فدای تو كه از حالت جانبازی تو
در طفّ ماریه از یاد بشد شور نشور
قدسیان سر به گریبان به حجاب ملکوت
حوریان دست به گیسوی پریشان ز قصور
گوش خضرا همه پر غلغله ی دیو و پری
سطح غبرا همه پر ولوله ی وحش طیور
غرق دریای تحیر ز لب خشک تو نوح
دست حیرت به دل از صبر تو ایوب صبور
مرتضی با دل افروخته لاحول کنان
مصطفی با جگر سوخته حیران و حصور
کوفیان دست به تاراج حرم کرده دراز
آهوان حرم از واهمه در شیون و شور
انبیا محو تماشا و ملائک مبهوت
شمر سرشار تمنا و تو سرگرم حضور
#نير_تبريزي
#امام_حسین_شهادت
#تنور_خولی
سجده گاه ملائک است اینجا
یاکه گردیده قبله گاه نور
در سکوت سحر به گوش دلم
صوت قرآن رسد ز کنج تنور
*
ای عجب مطبخ همین عصرم
طور موسی شده در این دل شب
بین داغی خاک وخاکستر
شد لبی گرم نالة یارب
*
کیستی ای سر بدون بدن
خیره خیره شده نگاه تو
در مناجات امشبت آمد
بوی بی مادری ز آه تو
***
قحط آغوشِ مِهر بوده مگر
سر به خاک سیه گذاری تو
تو یتیمی قبول ، مادر نه
دختری خواهری نداری تو
#قاسم_نعمتی
#امام_حسین_شهادت
#تنور_خولی
امام بود، ولی پیکرش به مسلخ بود
سر بریدۀ او در میان مطبخ بود
چگونه بود که باید امامِ قرآنی
تنور را کند از روی خویش نوررانی!
چگونه بود که کوفه امام را نشناخت
و یا شناخت ولی دینِ خود بدنیا باخت!
سَری که زینت اسلام و جان زینب بود
چه شد که داخل خورجین خولی آنشب بود
تنورِ گرم، سرِ خسته، هیزمش بِستر
محاسنِ پرِ خون بود، غرقِ خاکستر
تلاوت پسر فاطمه چنان پیچید
که سوز نغمۀ قرآن به آسمان پیچید
پیمبر و علی و مجتبی و زهرا را
نه، بلکه جذب خودش کرد اهل بالا را
ز انبیاءِ ٱولوالعزم، بسته صف اینجا
و تا فحولِ ملائک به گِرد خون خدا
به سر زنان، همه اهل جنان عزادارند
زمین و اهل همه آسمان عزادارند
رسید در وسط آنهمه نوا و خروش
أنابنُ فاطمه از آن سرِ بریده بگوش
أنالحسین، أنابنُ نبی، أناالعطشان
أناالغریب، أنابنُ علی، أناالعریان
صدای نالۀ زهرا بلندتر شده بود
شبی به گریه گذشت و دگر سحر شده بود
و جای زینب کبری در این سحر خالی
نبود تا که ببیند چه حال و احوالی
اگر چه دیدنِ رأس الحسین قسمت شد
هِلال یک شبِ زینب به نیزه رؤیت شد
#محمود_ژولیده
.
#زمزمه #شور
#حضرت_زینب سلام الله علیها
سبک : همه منتظرند مادرش برسه
خواهر تو اسیر شد به دست عدو
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ
بعد رفتنت ای آبروی حرم
پای شمرو سنان وا شده به سوی حرم
سید الشهدا سید الشهدا
سید الشهدا یا مقطع الاعضا
بعد تو شده باز راه بسته ی آب
خیمه ها همه گفتند امان ز قلب رباب
ای هلال من از روی نیزه ببین
روی ناقه ی عریان نشسته پرده نشین
سید الشهدا....
(أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ،
سلام بر آن کسى که پرده حُرمتش دریده شد)زیارت ناحیه
#خروج_ازکربلا
#شور_امام_حسین
#سبک_همه_منتظرن
#میثم_مومنی_نژاد ✍
.