eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
750 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تا خط ارتحال پیمبر نوشته شد دردی رسید و داغ مقدر نوشته شد داغی بزرگ بود که تسکین نمی‌گرفت بعدش چقدر زخم مکرر نوشته شد! کاین بغض‌های جاهلیت بی شمارتر یک‌جا به پای حضرت حیدر نوشته شد جرمی که او به خاطر عصمت نکرده بود پای علی هزار برابر نوشته شد پیش از هجوم غربت آتش به اهل‌بیت شکر خدا که سوره‌ی کوثر نوشته شد مقتل به دست میخِ همین خانه‌ی کبود پیش از لهوف، پشت همان در نوشته شد یک بخش روی سینه‌ی دیوار و بخش بعد بر سینه، دست، پهلوی مادر نوشته شد فصلی میان مسجد و محراب و فصل بعد بر تشت، در مقابل خواهر نوشته شد گاهی به دست نیزه و گاهی به دست تیغ مقتل به روی مقتل دیگر نوشته شد گفتم ادامه را ننویسم ولی نشد این واژه‌ی سه شعبه هم آخر نوشته شد دستی نجس در آمد و کاری پلید کرد واحیرتا که خاک، مطهر نوشته شد "گودال قتلگاه پر از بوی سیب بود" این صفحه‌ها چقدر معطر نوشته شد یک فصل ناتمام که آن هم نوشته‌اند با سم اسب و پاره‌ی پیکر نوشته شد... تنها نه کربلا که شبی در هراس شام کنج خرابه مقتل دختر نوشته شد بعدش چقدر نوحه‌ی بی سر نگاشتند بعدش چقدر روضه‌ی با سر نوشته شد... بر سر بزن که نوحه‌ی مادر شنیدنی‌ست حالا بیا که روضه‌ی خواهر نوشته شد...
؛ و سربلندم در دو دنیا با حسین و با حسن هک شده روی دلم: مولا حسین، آقا حسن ذکر لب‌هایم دمادم: یا حسین و یا حسن غم ندارد شیعه تا دارد حسین و تا حسن لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن گشتم اما در کرامت مثل او پیدا نشد هیچکس جز او خریدار جذامی‌ها نشد صلح او کم از قیام سرخ عاشورا نشد در محبت، در وفا، در عشق بی‌همتا حسن لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن نام او همچون عسل، توصیف او بیت الغزل مدح او اعمال افضل، حُب او خیرالعمل مرتضی شد شیر خیبر، مجتبی شیر جمل سفره‌دارِ اصلی اشک حسینی‌ها حسن لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن کیست او آیینه‌ای از هیبت شیر خدا نه مُعز المؤمنین! بلکه مُعز الانبیا لا فتی الا علی، لا عشق الا مجتبی فاتح دل‌ها حسین و شافع عقبا حسن لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن شأن و قدر و ارج و قربش در حد گفتار نیست لطف و مهر و فضل و جودش قابل انکار نیست پس به لطفش با کریمان کارها دشوار نیست مردی و مردانگی را بهترین معنا حسن لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن عاقبت باغ گل زهرا بهارش شد خزان با امام شیعه بد کردند ظلمت سیرتان جانماز از زیر پاهایش کشیدند این و آن مَحرمی کو تا شود غم‌خوار و هم‌دم با حسن لا شهید الا حسین و لا غریب الا حسن گرچه غیر از زهر بر زخم دلش مرهم نبود آه اما مطمئناً قاتل او سَم نبود داغ کوچه، داغ پهلو، داغ سیلی کم نبود! ماند با یک مشت بی‌غیرت تک و تنها حسن لا شهید الا حسین و لا غریب الا حسن ختم خواهد شد به خیر این داستان، این ماجرا شیعه می‌سازد برایش مرقد و صحن و سرا آه! سقاخانه و گلدسته و گنبد طلا فاطمه فرمود: جانم؛ تا که گفتم: یا حسن لا عزیز الا حسین و لا کریم الا حسن
می‌رسه از اوج فلک نوای وامصیبتا آجرک الله یا علی در غم ختم الانبیا رفته از این جهان نبی با تن مسموم علی... خدا بهت صبر بده اولَ مظلوم علی... آجرک الله یاعلی... لحظه به لحظه میره از هوش و بهوش میاد ولی میمیرن و زنده میشن هر دفعه زهرا و علی میسوزه از زهر جفا هُرم عطش رو دلشه به کی شکایت بکنه؟ که همسرش قاتلشه... آجرک الله... عرق نشسته رو پیشونیش نفسای آخره قابض الارواح با ادب بیرونِ در منتظره اجازه‌ی ورود میخواد این خونه خونه‌ی خداست گریز روضه کوچه و گریز روضه کربلاست آجرک الله...
زهرا منو گریه‌ت ؛ به گریه میندازه با رفتنم غمهات  ، شرو میشه تازه سر بسته میگم زهرا صبور باش نون می پزی مراقب تنور باش رحمی به حال دل بچه هات کن به پشت در میری احتیاط کن (وا میکنی درو  احتیاط کن) مسمار اگه به چادرت بگیره ؛ علی می میره آب خوش از گلوش پایین نمیره ؛ علی می‌میره آه و واویلا آه و واویلا آرامش سینه م  ؛ خیسیِ اشکاشه میخوام حسین من ؛ تو بغلم باشه درسته توو حال احتضارم‌ ولی یه ظرفِ آبه کنارم بستر من پهنه توی خونم لحظه به لحظه تر میشه زبونم عالم فدای تو ذبیح العطشان _ غریب حسین جان ۲ آه ای تن بی پناه عریان _ غریب حسین جان ۲ آه و واویلا آه و واویلا
و صلی الله علی رسولِ الله کسی که دستش خالیه بسم الله همیشه نورانیه تهِ این راه گدای این خونه آخرش شد شاه هر چی خیره توی این عالم توی خونه ی رسول اللهه اون عطر بهشتی که میگن بوی خونه ی رسول اللهه این خونه بوی، زهرا رو میده این خونه نور، دنیا رو میده این خونه روزی ما رو میده ــــــــــــــــــــــ غم زهرا و علی چه سنگینه رسول الله غصه هاش برا اینه داره از حالا علی روو تو کوچه با دستای بسته تنها می بینه آتیش پشت این در آوردن هتک حرمت رسول اللهه کاری که با فاطمه کردن شرح غربت رسول اللهه آتیش و هیزم، داد و فریاده زهرا پشت در، از پا افتاده زینب دق کرده، مولا جون داده
گنبد ندارد نام و نشانی بر روی مرقد ندارد ای گریه کن ها! سنگ مزار و پرچم گنبد ندارد حتی حیاطی مانند صحن کوثر مشهد ندارد آقا کریم است آن قدر میبخشد به ما که حد ندارد درهم خریده اصلا برای او که خوب و بد ندارد آسوده خاطر رو کن به درگاهش که دست رد ندارد اصلا دل خوش از آن که طعنه بر غرورش زد ندارد **** مادر ندارد آقا " غریب است و کسی بر سر ندارد " خیلی عجیب است حتی میان خانه اش یاور ندارد گویا برایش از جعده بهتر شهر پیغمبر ندارد تنهای تنهاست در بین میدان مالک اشتر ندارد غصه همین جاست آن قدر ها هم بین ما نوکر ندارد افتاده از پا از خود نمی پرسی چرا بستر ندارد!!؟ ای اهل روضه ! سربسته گویم خانه ی او در ندارد در سینه ی خود جز داغ زهرا و غم حیدر ندارد **** ...از آشنا خورد از بی بصیرت های بی شرم و حیا خورد سبّ علی را در خطبه هایشان شنید و غصه ها خورد در خانه افتاد تا از شریک زندگی اش پشت پا خورد زهر ستم نه او مرهم یک عمر درد و غصه را خورد لایوم گفت و ... پاشید از هم شعرم و قافیه وا خورد کرببلا هم با بد دهانی به غرور عمه برخورد چکمه رسید و گاهی به پهلو و کمر گاهی به سر خورد از جمع اصحاب شمشیر وسنگ و تیر و نیزه بیشتر خورد
اي كه جز نامت ندارد حسن مطلع كارها ختم شد با مُهر مِهر تو همه طومارها در بيانت بند می‌آید زبان ناطقان قامت مدحت کجا و خلعت گفتارها طفل ابجدخوان تو سلمان سیصدساله است استوار مکتب ايثار تو عمارها پای‌بوسی تو عزت داده ما را بی‌گمان گل نباشد، کس نمی‌آید سراغ خارها کی رود ياد تو از خاطر که در روز ازل کنده‌اند اسم تو را بر سنگ دل حجارها داغ تو در سینه‌ی ما هست چون خاک توأيم لاله کی روييده در آغوش شوره‌زارها خاك كويت توتياي چشم اهل آسمان عطر نامت كيميای شيشه‌ی عطارها باز مانده از تماشايت دهان كوه نور اي حرايت تا قيامت قبله‌گاه غارها در شجاعت آن‌چنانی که ميان کارزار رو به تو آرند وقت خستگی کرارها اي که با خون دلت پرورده‌ای اسلام را اي كه خرما خورده‌اند از نخل تو"تمار"ها گرچه با تيشه به جان ریشه‌ات افتاده‌اند می‌دهد اين نخل تا روز قيامت بارها سنگ می‌خوردی و می‌گفتی که ايمان آوريد کس نديده از رسولی این‌چنین ايثارها با پروبال تو ای بال و پرت زخمی عشق درك كردند آسمان را جعفر طيارها با عيادت از عجوزی سنگدل ای آينه روح ايمان را دميدی بر دل بيمارها لب به نفرين وا‌نکردی در تمام عمر خويش بر سرت گرچه بلا باريد چون رگبارها رفتي و داغ تو پشت دين رحمت را شکست جان به لب شد از غمت شهرت - مدينه - بارها تا که چشمت بسته شد ای قافله‌سالار عشق بسته شد دست خدا و پاره شد افسارها آن‌قدر گويم پس از تو ميخ در هم خون گريست ناله‌ها برخاست بي تو از در و دیوارها
بوی غم می آید از شهر پیمبر بعد از این می‌زند بر سینه اش الله اکبر بعد از این ناله ی مسجد بلند و گریه مسجد بلند چون به مسجد نیست احمد روی منبر بعد از این فاطمه دارد کنار بسترش دق میکند می‌چکد خونابه ی چشمان دختر بعد از این شهر بی پیغمبر اصلا جای حیدر نیست که نیست این دریای جوشان جای گوهر بعد از این رفتن بابا ز خانه کار خود را میکند می‌رود امنیت از این خانه دیگر بعد از این نه سلامی.. نه علیکی.. نه نگاهش میکنند کوچه کوچه می‌رود بی یار حیدر بعد از این گرچه عزراییل زد آرام روی در ولی.. می‌زند نامحرمی محکم بر این در بعد از این خانه ای که خشت خشتش آیه ی وحی خداست بوی آتش دارد از این قوم کافر بعد از این وای بر دست علی و چشم تارش بعد از این وای بر پهلو و بر بازوی کوثر بعد از این آن سری که بوسه گاه احمد مختار بود می‌کشد سردرد از سیلی مکرر بعد از این