eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
740 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها اخت امامت فاطمه روح کرامت فاطمه آیینه ی زهرا نما یا فاطمه اخت الرضا تو از تبار حیدری نور دل پیغمبری مهرت به دل از ابتدا یا فاطمه اخت الرضا آرام جان ما تویی حصن امان ما تویی چون فاطمه مشکل گشایافاطمه اخت الرضا صحن و سرایت جنتم مهر و ولایت عزتم ای منشأ جود و سخا یا فاطمه اخت الرضا ای شافع روز جزا تو مهربانی چون رضا داروی درد شیعه ها یا فاطمه اخت الرضا بنگر شکسته بالیم با این دو دست خالیم بر تو نمودم التجاء یا فاطمه اخت الرضا ای مستمندان را پناه بر جمع ما بنما نگاه چون زینبی روح دعا یا فاطمه اخت الرضا ای بانوی زهرا نشان شکر خدای مهربان با تو شدم من آشنا یا فاطمه اخت الرضا ای ملجأ درماندگان ایوان تو دارالامان صحن تو باشد جانفزا یا فاطمه اخت الرضا چون فاطمه خیرکثیر ازمرحمت دستم بگیر ای که تویی کنز سخا،یا فاطمه اخت الرضا ازغیر تو بگسسته ام با این دل بشکسته ام من آمدم سوی شما یا فاطمه اخت الرضا از لطف و از احسان تو گردیده ام مهمان تو امشب نمابر من دعا یا فاطمه اخت الرضا من از محبان توام ریزه خور خوان تو ام درد مرا بنما دوا یا فاطمه اخت الرضا صحن و حریم تو بهشت مهرت عجین با سرنوشت با تو شوم از غم رها یا فاطمه اخت الرضا حاتم گدای خانه ات عالم بود پروانه ات من سائلم دراین سرا یا فاطمه اخت الرضا در بحر دین تو در ناب نامت دعای مستجاب بنما نظر بر حال ما یا فاطمه اخت الرضا عمری تو درتاب وتبی تو بر رضا چون زینبی نازد به تو آل عبا یا فاطمه اخت الرضا بر من تویی یار و حبیب بر درد من هستی طبیب من نوکرت هستم (رضا) یا فاطمه اخت الرضا
مهمان حرم حضرت معصومه سلام الله علیها السلام ای فاطمه اخت الرضا نور چشم حضرت خیرا النساء السلام ای بانوی مشکل گشا گشته‌ام مهمان در این صحن و سرا السلام ای بانوی قم فاطمه با تو هر دل در تکلم فاطمه السلام ای رحمت حق بر زمین ای که هستی شیعه را حبل المتین السلام ای یاور و یار و حبیب دردمندان دو عالم را طبیب السلام ای روح ایمان و حیا مهر و حبت هدیه از سوی خدا السلام ای نوربخش عالمین بر رضای تو بسان زینبین السلام ای گلبن باغ ولا بر تو می‌نازد گل عالم رضا السلام ای بانوی زهرا نشان مهر تو در سینه ی ما ارمغان السلام ای شافع روز حساب هر دعا با ذکر نامت مستجاب السلام ای بانوی زینب مرام لطف و جودت بر همه باشد مدام تو کرم کردی و مهمان توام شامل لطف فراوان توام ای کریمه بانوی خلد آشیان صحن تو از بهر من دارالامان این حرم از بهر من دارالشفاست هر که آید سوی تو حاجت رواست صحن و ایوانت بهشت شیعه است زائر تو تا به محشر بیمه است بر همه بانو کرامت می‌کنی از کرامت تو قیامت می‌کنی جنت من از ازل شد کوی تو آمدم با دست خالی سوی تو فاطمه با غیر تو بیگانه‌ام شکر لله سائل این خانه‌ام من که از طفلی به تو دل بسته‌ام در کنار این حرم بنشسته‌ام من نمک پرورده خوان توام ریزه‌خوار ریزه خواران توام آمدم سویت رضا را یادگار گشته‌ام مهمان تو در این دیار آمدم از لطف و از احسان تو گشته‌ام در این حرم مهمان تو ای که چون زهرا تویی خیر کثیر دست من را از کرم بانو بگیر دست خالی آمدم بر تو پناه زائرت را از کرم بنما نگاه من (رضا) هستم غلام این سرا نوکر درگاه مولانا رضا
نذر حضرت فاطمه معصومه (س) در قم فتاد شیون و غوغا برای تو گویا شکست قامت طوبا برای تو توفان به پاست در غم و اندوه و ماتمت یعنی گسست حالت دریا برای تو ای خواهر غریب امام غریب ما آمد ز توس حضرت مولا برای تو باید گریست مثل برادر در این عزا باید که داشت ناله و نجوا برای تو داغت شبیه داغ جگر سوز زینب است ای بی قرار زینب کبرا برای تو دور از مدینه جان بسپاری به شهر قم در جنّت است ناله ی زهرا برای تو پژمرده گشت جان شقایق ز ماتمت پرپر شده ست لاله ی صحرا برای تو در ظهر روز هجر و فراق چو آتشت ریزد اذان اشک مصلّا برای تو در لَیْلَةُ الْعَزای جگرسوز داغ تو گلگون گرفت دیده ام احیا برای تو هر بیت این سروده ی ماتم بود گواه "یاسر" گرفت محفل غم را برای تو ** محمود تاری «یاسر»
دَرِ این خونه عزت دارم از شماس هر چی برکت دارم من به نامت ارادت دارم به گدایی ات عادت دارم نوکری تو آبرومه مدد یا حضرت معصومه خجل از تو هستم بی بی جان دلت رو شکستم بی بی جان خالیه دو دستم بی بی جان پشت در نشستم بی بی جان مرغ دل اسیر این بومه مدد یا حضرت معصومه بهشته جزای وزارت ملائک همه خدمتکارت جود و لطف و کرامت کارت خوشم تو سایه دیوارت پیش تو دل من آرومه مدد یا حضرت معصومه دل تو بیقرار زهراست رخت آیینه دار زهراست مزار تو مزار زهراست زائر اینجا کنار زهراست تو قم قبر زهرا معلومه مدد یا حضرت معصومه تو نور دیده سلطانی درد پیوسته را درمانی نوای خسته را تو جانی حاجت دلم را میدانی طوف کربلا آرزومه مدد یا حضرت معصومه اهل قم چه غوغایی کردند برایت دسته گل آوردند وقت غم با دلت هم دردند همه پای ولایت مردند کی اینجا زن زدن مرسومه مدد یا حضرت معصومه کی اینجا بر رخت رنگ خورد ز بامها بر سرت سنگ خورد طعنه ها بر دل تنگ خورد دور تو کی دف و چنگ خورد فدای زینب مظلومه مدد یا حضرت معصومه شامیان ساز و نی آوردند ناقه ها را ز پی آوردند همه سرها به نی آوردند پیش او جام می آوردند زینب از بی کسی مغمومه مدد یا حضرت معصومه دختر بوتراب واویلا بین شام خراب واویلا توی بزم شراب واویلا به بازویش طناب واویلا دلشکسته از شام شومه مدد یا حضرت معصومه
عصمت تو نور زهرا را نمایان می‌کند حضرت معصومه خواهر سلطان درعالم کار سلطان می‌کند حضرت معصومه
شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها مربع ترکیب _ مرثیه ********* رنج سفر دیدی، برادر را ندیدی خیلی برای دلبرت زحمت کشیدی قصد خراسان داشتی و قم رسیدی زینب شدی و نورِ زهرا آفریدی یا فاطمه، چون فاطمه مظلومه ای تو معصومه ای ، معصومه ای، معصومه ای تو با ذکر شیرین تو بانو شور داریم با تو همیشه یک دلِ مسرور داریم اخت الرضا عشق تو را منظور داریم ای نور ، با نور تو بیتُ النّور داریم از بس که سر بگذاشتی بر شانه ی نور هر جا که تابیدی در آن شد خانه ی نور هفده شب اینجا با نگاهت گریه کردی در روضه های گاه گاهت گریه کردی هر شب به جای استراحت گریه کردی یافاطمه! در قم تو راحت گریه کردی اینجا کسی از ناله ات شاکی نگشته شکر خدا که چادرت خاکی نگشته با اینکه جسمی خسته و بیمار داری شکر خدا در قم فراوان یار داری در کوی غربت هم تو خدمتکار داری اینجا پرستارانِ خوش رفتار داری اما مدینه مادرت یاری ندارد در شهر خود هست و پرستاری ندارد در شهر ما ناموس حیدر در امان است عشق علی در قلب هر پیر و جوان است این خاک همواره دلش با آسمان است با دختر موسی بنِ جعفر مهربان است اخلاق ما با اهلِ کینه فرق دارد این شهر با شام و مدینه فرق دارد در ساوه پیش چشم تو جنجال کردند قلب تو را از غصه مالامال کردند اینجا ولی خوب از تو استقبال کردند با دسته های گل تو را خوشحال کردند مردان قم از محملِ تو دور بودند زن ها به حفظ حرمتت مامور بودند گرچه رضا جان تو بالای سرت نیست هر چند اهل خانه ات دور و برت نیست هر چند ای بانو کنارت دلبرت نیست نامحرمی هم در کنار بسترت نیست در شام زینب را سوی بازار بردند با دستِ بسته مجلس اغیار بردند ****************
اینجا بهشتِ ما شده ذکرت شفا ، داروی هر بیمار ، معصومه وا کردی از کارم گره هر بار ، معصومه قم شد در ایران نقطه ی پرگار معصومه پیدا نشد مثلِ تو بی تکرار ، معصومه باید که زد لطفِ شما را جار ، معصومه شکرِ خدا لبهایمان یا فاطمه دارد شکرِ خدا که کشورِ ما فاطمه دارد هر آنچه دارد با علی ، با فاطمه دارد اینجا بهشتِ ما شده تا فاطمه دارد با تو شده روزیِ ما بسیار معصومه خاکِ گلستانِ شما ، گرد و غبار هستم خسته از این آلودگی و روزگار هستم وقتی دلم خیلی گرفته بی قرار هستم یا سوی مشهد یا سوی قم رهسپار هستم یا با رضا یا با تو دارم کار ، معصومه خوب است حال هر که شد مهمانِ صحنِ تو خورد هر کسی نانِ رضا را ، نانِ صحنِ تو مِنّا شده هر کس که شد سلمانِ صحنِ تو عطرِ مدینه می دهد ایوانِ صحنِ تو اینجاست جای حیدرِ کرار معصومه آقا شده هر کس که افتاده به پای تو هستی کریمه ، خوش به حالِ هر گدای تو گرچه به هجران شد کشیده ماجرای تو شکرِ خدا مانندِ زهرا روضه های تو ربطی ندارد با در و دیوار ، معصومه هجران اگرچه با رضا و با تواَم بد کرد کس که نبسته راه بر تو یا نگفت برگرد بانو شده که پا شَوید از خوابِ خوش با درد؟ تو که ندیدی کوچه ای تنگ و چهل نامرد یک زن کجا با لشگری پیکار ، معصومه دور و بر تو نیست مُشتی بی حیا بانو بسته نشد بال و پرت در کوچه ها بانو خاکی نشد چادر سیاهت زیرِ پا بانو شکرِ خدا سیلی نخوردی بی هوا بانو جسمت نبوده زخمیِ مسمار، معصومه با دسته بسته در پیِ دلبر نرفتی که با رَخت های پاره ، بی معجر نرفتی که به دیدنِ طشتِ طلا و سر نرفتی که دور از حُسینت بودی و دیگر نرفتی که مانندِ زینب مجلسِ اغیار معصومه تو که نبوسیدی میانِ قتلگاه حنجر انگشتِ دلدارت نرفت همراهِ انگشتر اینجا نه ضجر است و سنان، نه شمرِ خیره سر اینجا شد استقبالِ تو با یاس و نیلوفر زینب نبودی که سرِ بازار... معصومه تو حنجرِ صد پاره ای بوسیده ای آیا؟ رختِ اسارت بر تنت پوشیده ای آیا؟ افتاده ای از ناقه و ترسیده ای آیا بی گوشواره ، گوشِ پاره دیده ای آیا؟ شکرش ندیدی حلقه ی انظار معصومه...
بانوی خورشید تو را بانوی خورشید و زمین و ماه می گویند شفیع روز رستاخیز خلق الله می گویند به خورشید و زمین و ماه هر یک نسبتی دادند غلام و سینه چاک و خادم درگاه می گویند چه شب هایی که در گوش ضریحت زائران تا صبح بماند آنچه را 《بینی وَ بین الله 》می گویند مریض و بی کس و درمانده و دلخسته و دل خون رعیت مشکلات خویش را با شاه می گویند چنان قبل از تشرف میدهی حاجات را ، مردم همیشه حرف های خویش را در راه می گویند چه سرّی هست بین فاطمه با تو که زائرها سلامِ روبروی صحن را با آه می گویند # علی کاوند
سلام ای دختر موسی ، سلام ای فوق باورها سلام ای سرو ِ در سایه ، سلام ای سایه ی سرها چه در غیرت ،چه در عفت ، چه با این عمر کوتاهت تو دادی پیروی از مادران را یاد دخترها کریمه گر تویی بانو ،کجا دستی شود خالی شفیعه گر تویی بانو ، ندارد ترس محشرها پناه آرند بر صحن و سرای با صفای تو همین که می شود بی تاب زهرا قلب نوکرها دری در شهر قم باز است از جنت به روی ما چه غم داریم اگر بسته شود بر ما همه درها دل ما لحظه ای در قم ، دل ما لحظه ای مشهد که گفته جَلد یک بامند در عالم کبوترها فقط کار دعاهای رضاجان و شما باشد اگر که گشته این کشور، حریف کل کشورها یکی دلتنگ در طوس و یکی دلتنگ تر در قم امان از این جدایی ِ برادر ها و خواهر ها ندارد درد تو اصلا ، طبیبی جز رضا آری دوای درد خواهر هاست ، دیدار برادر ها سرت بالاست تا محشر ، ندیدی گر چه سلطان را ولی آورده ای بهرش  ، به همراهت تو یاور ها هزاران بار شکر حق ، چه جایی آمدی بانو همه زنها و مردانش ،کنیزانند و نوکرها در این شهر ولایی نیست حرف کینه ی حیدر به جز فضل علی را کس نمی گوید به منبر ها صدایت کس نکرده خارجی یا خارجی زاده ندارد قصد تکفیر ِ تو را الله اکبر ها تو مهمانی ، تو مهمانی ، تو مهمانی ، تو مهمانی نباید در خرابه دفن گردی مثل کافر ها ..... چه در شام و چه در کوفه ، چه در قم گشت این ثابت که در این سلسله هستند زهرا ، کل دختر ها
سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها برگدای خانه اش معصومه؛عصمت میدهد دستِ زائرهای خود برگ شفاعت میدهد برکسی که خاک شد؛تاثیر ِتربت میدهد قولِ دیدارِ رضا را در قیامت میدهد مثل سلطان ، گنبدِ این شاه بانو با صفاست زائر ِ معصومه در قم ، زائر قبرِ رضاست سفره ای مثل عموجانش حسن انداخته حضرت رب الکرم اورا کریمه ساخته هرکه بی حاجت به کویش پا گذارد؛باخته شک ندارم اصلا او معصومه را نشناخته مثل زهرا مادرش احسان او بی انتهاست دختر باب الحوائج، دیده بر راه گداست مثل زینب مو به مو تفسیر قرآن می کند با تکان چادرش کافر مسلمان می کند دست او باز است و زینب وار، احسان می کند خواهر سلطان ِعالم کار ِسلطان می کند از کلام حضرت صادق چنین معلوم شد زائرِ او زائرِ هر چهارده معصوم شد رشته های معجر او دست بافِ فاطمه است هرکه دورش گشته بی شک در طواف فاطمه است در عفافِ زندگیِ او، عفافِ فاطمه است عشق او تفسیر ِ عین و شین و قاف فاطمه است هیچ مردی با چنین اعجوبه ای هم تا نشد عاقبت هم همسری در رتبه اش پیدا نشد سالهای سال در چشم انتظاری سوخته در فراق روی بابا دیده بر در دوخته اسم زندان در دل او شعله ها افروخته گریه های بی صدا را از کسی آموخته خانهٔ موسی بن جعفر بیت الاحزانش شده گریه در ده سالگی روزی چشمانش شده در یتیمی احترامش را نگه می داشتند دور تا دورش برادر ها اقامت داشتند بی اجازه پا کنار خانه اش نگذاشتند جای هیزم شاخه گل در پشت در بگذاشتند داغ بابا دید اما داغی مسمار نه کوچه های تنگ دید اما درودیوار نه فاطمه بود و مدینه قامتش را تا نکرد بی حیایی با لگد در را به سویش وا نکرد با کف پا روی چادر قاتلی امضا نکرد گوشوارش را کسی در کوچه ها پیدا نکرد مادرش زهرا ولی در زیر یک در گیر کرد سینه زخمی سه ماهه مادرش را پیر کرد بعد بابا با رضا جان بیشتر مانوس شد ساحل چشمان او دلبند ِ اقیانوس شد غربت آن دم در تمام ِ هستی اش ملموس شد که رضایش از مدینه رهسپار طوس شد شد مدینه بی رضا، یکسال مانند قفس گریه می کرد و صدا می زد رضا را هرنفس نامه ای از یار آمد، بالهایش باز شد موسم ناقه سواری های او آغاز شد تا به شهر ساوه بغض دشمنان ابراز شد بال و پرهای های کبوتر ها شکارِ باز شد صحنه ای از کربلا با دیدهٔ تر دیده است در دیار بی کسی داغ برادر دیده است سوی قم او داغدار آمد ولی با احترام کوچه واکردند مردم در میان ازدحام می رسید از هر طرف تنها صدای السلام شد گریز روضه ام یک جمله «ای لعنت به شام» چه بلایی بر سر ناموس حق آورده اند عمه سادات را خیلی مُعَطّل کرده اند کوچه کوچه محمل ِ بی پرده را چرخانده اند دورِ ناقه چشمهای بی طهارت مانده اند خارجی فرزند زهرا را به خنده خوانده اند بسکه سرها را به روی نیزه ها رقصانده اند بارها از روی نیزه سر زمین افتاده است گیسوی آقام دست آن و این افتاده است بی طهارت ، دست ،گردان آیهٔ تطهیر شد بسته دسته قافله در حلقهٔ زنجیر شد باتکان نیزهٔ ششماهه مادر پیر شد بارها با نیزه داری مست او درگیر شد داد زد نامرد با بال و پرش بازی نکن کودکم خوابیده بس کن باسرش بازی نکن
سلام الله علیها سلام الله علیها سلام الله علیها فاطمه ای کوثر موسای عشق صاحب هر رتبه والای عشق با تو شود فاطمی احساس ها پاک تر از بوی گل یاس ها جلوه کند نور ، ز سیمای تو مظهر توحید ، مُصلّای تو معرفتُ الله ، نَمِ باده ات سایة عرش است به سجاده ات غرق سکوت است تمام فَلک ذکر قنوت تو دعای مَلک حضرت حق محو عباداتِ تو منتظر وقت مناجات ِ تو چادرت از بالِ مَلَک ناز تر سفره ات از عرض و سما، باز تر ریزه خور خوان تو کون و مکان وسعت احسان تو هفت آسمان صد چو سلیمان به حریمت گُم است مرکز فرمانِ تو شهر قم است هرکه به دستانِ تو تایید شد پیرِ زمان ، مرجعِ تقلید شد «روح عبادات سلام علیک عمه سادات سلام علیک» شاهِ خراسان شده دلبسته ات قائمة عرش ، دو گلدسته ات کوی تو بر سینه صفا می دهد تربت تو بوی رضا می دهد ای که پدر بوده تو را دست، بوس عاشق تو حضرت سلطانِ طوس مدح تو بر روی زبان پدر ذکر« فِداها» به لبان پدر ** ای که ز طفلی زبلا سوختی چشم به راهِ پدرت دوختی حسرت لبهای تو بوسیدنش آروزی هرشب تو دیدنش غم به روی غم، سرت آورده اند تاخبرش را بَرَت آورده اند بعد پدر گریه شده کار تو دستِ رضا بوده نگهدار تو ذکر لبان تو رضا بود و بس راحتِ جان تو رضا بود و بس دیدنِ او کاشفِ هر کرب تو بسته به لبخند رضا قلب تو وای از آن روز که دلها شکست رشتة دیدار تو با او گُسست قلب تو از هرچه که ترسید ، شد یارِ تو از پیش تو تبعید شد چارة تو صبر به لوحِ قضا قاتلِ تو مدینة بی رضا در همه شب دیده به ره دوختی یاد رضا ناله زدی سوختی تاغم یکساله به پایان رسید لحظه به لحظه به لبت جان رسید نامه ای از یار به دستت رسید نامه نگویم همه هستت رسید دلخوشی ات دستخط یار شد حاجت تو دیدن دلدار شد بال و پرِ بستة تو باز شد ناقه سواریِّ تو آغاز شد تا ،رهِ تو جانب ساوه رسید کامِ توهم طعم مصیبت چشید روزِ تو مانند شبِ تار شد قافلة خسته ات، آزار شد باهمه اینها به دلی داغدار جانب قم قافله شد رهسپار کَم نشده پرده ای از مَحملت گَشته مدرارا همه جا بادلت زینب ِ آقای خراسان شدی تاج سرِ مردم ایران شدی گُل به سر و روی تو از بام ریخت برجگرم شعله غمِ شام ریخت زینبِ قم، تاجِ سرِ قافله تو نشدی همسفرِ حرمله زینبِ قم ، پیش دوچشم ِ ترت دست نخورده به مویِ دلبرت زینبِ قم ، دختِ علی پیر شد گوشة گودال زمین گیر شد زینبِ قم، راسِ جدا دیده ای؟! نیزه به حلقومِ رضا دیده ای؟! زینبِ قم، دستِ تو دیده طناب؟! راهِ تو افتاده به بزمِ شراب؟! زینبِ قم ، آبرو ریزی نشد محضرتان حرفِ کنیزی نشد زینبِ قم ، جانم اگر برلب است دردِ من از اسارت ِ زینب است عمة سادات گرفتار شد ناقه نشین ،واردِ بازر شد عمة سادات به چشمِ ترش دید، گِره خورده مویِ دلبرش عمة سادات زمین گیر شد تا که بریدند گلو ، پیر شد عمة سادات غرورش شکست نیزه به حلقوم حسینش نشست عمة سادات به دستش طناب دیده اش افتاد به بزمِ شراب عمة سادات چه چیزی شنید عصمتِ حق حرفِ کنیزی شنید