eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
740 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
. بار ديگر رحمت حق،آمد و دل منجلی شد جنت الاعلای ديگر،بيت مـولايم علی شد پـدر را كوكب است   پرستوي شب است خدا فرموده است     كه اين زَينِ اَب است علي مولا علي علي مولا علي (2) درشب پنج جمـادی،آسمانها در شعف شد چون شب عيدي گرفتن،ازشهنشاه نجف شد گدای زيـنبم      فدای زينبم غلام روسيـاه     بـرای زينبم علي مولا علي علي مولا علي(2) چشم تو روشن حسين جان،همسفربهرت رسيده بوسه مي گيرد در عاشـورا  ز رگهای بريده الا تاج سرم     ببين چشم ترم حسين من بيا    تو را من خواهرم حسين جانم حسين حسين جانم حسين (2) در شبِ بَدْوِ تولد قلب او در زیر دِین است برسر دوش پيمبر،چشم او سوي حسين است الا اي همسفر     بيا بـاچشم تر به سوي كربلا    مرا با خود ببر حسين جانم حسين ،حسين جانم حسين (2) اي خطيب خسته كوفه چرا امشب غمينی در سـر بازار كوفـه يـار  زين العابديني درآن صحرا همه    كه دريای غمه پرستـاری كنـی    ز آل فاطمه حسين جانم حسين حسين جانم حسين (2) حق پرست اشتهاردی(غريب) https://eitaa.com/madhanshora
امشب از لطف خدایی شهر یثرب گشته زیبا دختر زهرای اطهر آمده امشب به دنیا گل پیغمبر است عزیز حیدر است صفابخش وجود حسین را خواهر است گل زهرا مدد۴ بار دیگر خانه ی حیدر شده چون وادی طور فاطمه با دیدن زینب شده شادان و مسرور در عالم شمسه ی هدایت آمده چو زهرا منشأ کرامت آمده گل زهرا مدد۴ باز دوباره نخل دین شد پرثمر شادی نمایید گشته ماه روی زینب جلوه‌گر شادی نمایید ز الطاف الاه شده رویش عیان ز عطر روی او معطر شد جهان گل زهرا مدد۴ شور و شادی گشته برپا در همه جای مدینه آمده زینب به دنیا آنکه باشد بی‌قرینه مدینه النبی چنان گلشن شده چراغ خانه ی علی روشن شده گل زهرا مدد۴ گلی از گلزار عصمت سر زده امشب دوباره آمده از خانه ی زهرا و حیدر ماه پاره امید عالمین علی را نور عین عزیز فاطمه بود اخت الحسین گل زهرا مدد۴ شب میلاد تو زینب آمدم بر تو پناهم جان زهرا جان حیدر از کرامت کن نگاهم چو زهرا مادرت تویی خیر کثیر به حق مرتضی تو دستم را بگیر گل زهرا مدد۴ https://eitaa.com/madhanshora
صلی الله علیکِ یا زینب کبری(س) زینب شدی از شدت زهراشناسی زینب شدی با غیرت مولا شناسی ای زینت جان پدر نام بلندت ای دختر فرزانه در بابا شناسی ازبس غزل گفتی به اشک چشمهایت باران شدی در مکتب دریا شناسی باجان خود پروانه ی عشق حسینی دوراست از پروانه ها پروا شناسی وقتی که گفتی «ما رایتْ الا جمیلا» تدریس شداندیشه ی زیبا شناسی با تار و پود چادرت پیچیده در هم حق باوری و عصمت و تقواشناسی با خطبه هایت ماندعاشورا به تاریخ استادِ دانشگاه عاشورا شناسی فردای دنیا را رقم زد غیرت تو هر روزگفتی خطبه ی فردا شناسی یک شیرزن روزی به سوی کربلا رفت از کربلا برگشت اما ناشناسی
‏──‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌‌‌‌‌‌─ ❃࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ به نام آن خـداوندی که زینب را به خلقت داد به نامِ نامــیِ زینب به خلقـت ، تاج عــزت داد خدایی که علــی را با چنین ریحـانه زینت داد به عرش و فرش با یُمنِ قدمهایش شرافت داد ندا آمــد که مــی آید به قـــرآن کــوثری دیگر بگیــرد ســاقی کوثـر به دستش ساغری دیگر صــدف ، دامــان زهـرا و گُهَــر ، دردانه دردانه شکفت از گلشن طاها گلــی ، ریحـانه ریحـانه به گِرد شمــع رخسارش ، مَلَک ، پروانه پروانه فلک در نظـــم آورده غـــزل ، جــانانه جـانانه نوای عشــق می خواند برایش زمــزم باران زلال نــور می ریــزد به پایش نـم نـم باران خدا زهـرای دیگر را به این عالم نشان داده زمین را با قدمهــایش شکــوه آسمــان داده حدیث صبـــر او قلبِ جهـــانی را تکان داده برای قهـــرمان بودن  هــزاران امتحان داده زمین درس صلابت را گرفت از مکتب زینب زمان ، صبـر آفرینی دید در تاب و تب زینب و زینب شد که زینت بر جمال مرتضا باشد و یا پیغمبـری دیگـر به جای مصطفــا باشد دلش سنگ صبوری بر سکوت مجتبــا باشد علمـــــدار حسیــنش در قیـــام کــربلا باشد وفـــای خـــواهــری دارد دل دریایی زینب حــدیث عاشقـــی دارد غم شیدایی زینب چه بانویــی که عقــل افتاده در پای کمـال او نشان از حیدر و زهراست نیکی در خصال او پنـــاه آورده صبــر ما به صبـــر بی مثـــال او زبان "کیمیا" قاصــر ، چـه گـوید در قبــال او قلـم در مدح این بانـو همیشــه واژه کم دارد چـرا که دختــر زهـــرا مقــامی محتــرم دارد سعیدی(ڪیمیا)
🔹بسم‌الله الرحمن الرحيم🔹 زینب که على با جلوات دگریست زهراى بتول، در حیات دگریست از عشق حسین و فیض هم‌صحبتی اش او نیز سفینه النّجاة دگریست شورای مرکزی مداحان و شعرای استان قم زمان جمعه ها: شروع جلسه راس ساعت 15 بعد از ظهر تا 15 دقیقه به اذان مغرب و عشاء موضوع : غزليات ناب توسل به امام زمان (عج) اشعار صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آدرس : قم خیابان چهارمردان . چهارراه سجادیه مسجد امام زین العابدین (ع) لینک عضویت در کانال شورای مرکزی مداحان و شاعران استان قم https://eitaa.com/madhanshora
باز و موکب نعم الحبیب نام تو بردم وزید از نفسم بوی سیب شور به پا کرده در هیأت انصار عشق روضۀ هل من معین، نالۀ أمن یجیب عشق، نفس‌گیر شد سینه‌زنت پیر شد زود بیا - دیر شد - بر سر نعش حبیب مهلت ما سررسید لحظۀ آخر رسید تا نفسی مانده أوصیکَ بِهذا الغریب «گر بشکافی هنوز خاک شهیدان عشق» می‌شنوی نوحه‌ای در غم شیب الخضیب: «آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک» :: آتش عشق است و نیست حرفِ صغیر و کبیر در طلبت هستی‌ام سوخت أَجِر یا مُجیر پیر و جوان می‌رسند سینه‌زنان می‌رسند به کربلا با دَمِ «ای که به عشقت اسیر...» شور جوانی‌ست این، سوز نهانی‌ست این تپیده در خاک و خون به پای نعم الامیر راز رشید من است کاش شهیدت شود شیر من از کودکی با غم تو خورده شیر رفت گلم؛ والسلام سایۀ تو مستدام ای دل من در خیام شورِ دمادم بگیر: «آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک» :: خسته‌ام از این قفس ناله زنم در قنوت أغثنی یا مُخرِجَ یونُسَ مِن بطنِ حوت یار، مرا می‌خرد دل ز قفس می‌پرد عشق، مرا می‌برد تا ملکوت از قنوت عمر من از کودکی سر شده با این امید می‌شوم آیا شهید؟ با تو و در پیش روت؟ قصۀ ما تازه نیست... این زره اندازه نیست... کاش بلندم کند دست تو بعد از سقوط ذکر مصیبات یار خاصه دمِ احتضار می‌دهدم شستشو به جای غسل و هنوط «آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک» :: نور خدا را ببین در سحرِ کوه طور سوز مناجات کیست؟ یَبعثُ مَن فی القبور گرم نماز شب‌اند دلخوشی زینب‌اند محفل یاران عشق هیأت اصحاب نور دشت، سراسر سکوت وجه خدا در قنوت إنَّ لک فی النهار... آه از آن نفخ صور ناشئةُالیل هم تشنۀ ترتیل توست إنَّ لک فی النهار... آه که یوم النّشور... إنَّ لک فی النهار... رأس تو بر روی نی إنَّ لک فی النهار... رأس تو کنج تنور «آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک» :: عرش خدا ولوله ارض و سما در قیام «وای حسین کشته شد» روضه همین والسلام ماه محرم کجاست؟ صاحب این دم کجاست؟ سینه‌زنان را ببین در عطش انتقام روضه به آخر رسید گریه ولی ناتمام نالۀ جانسوز کیست از حرمت صبح و شام؟ و أهلُکَ کالعَبید و صُفِّدوا فی الحدید باید از اینجا به بعد روضه بخواند امام «تا تو شدی کشته ما بی‌سر و سامان شدیم» غلغله شد در حرم ولوله شد در خیام «آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک» :: اول دلتنگی است تازه شب آخری چه کردی ای روضه‌خوان چه کردی ای منبری «ای که به عشقت دچار»... «عجب گلی روزگار»... بر لب ما سال‌هاست که می‌کند دلبری «عشرت عالم فروخت» هر که دمی دید سوخت رأس تو را در تنور خونی و خاکستری «جان یارالی جان حسین حامی قرآن حسین» می‌کُشدم داغ تو... خاصه اگر آذری... با تو اگر سرنوشت برد مرا در بهشت باز بسوزاندم این دو دمِ کوثری: «آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
باز باران است، بارانِ حسین بن علی عاشقان! جانِ شما، جانِ حسین بن علی خواه بر بالایِ زین و خواه در میدانِ مین جان اگر جان است قربانِ حسین بن علی شمرها آغوش وا کردند، اما باک نیست وعدۀ ما دور میدانِ حسین بن علی... در همین عصرِ بلا پیچیده عطرِ کربلا عطرِ باران، صوتِ قرآنِ حسین بن علی پرچم بیداد را روزی به آتش می‌کشد شعله‌های عشقِ سوزانِ حسین بن علی قدسیان از سفره‌اش نان و نمک خوردند و ما تا ابد هستیم بر خوانِ حسین بن علی هر کجا عشق است نام او طنین‌انداز شد در جهان برپاست طوفانِ حسین بن علی هر کجای خاکِ من بوی شهادت می‌دهد عشقم ایران است، ایرانِ حسین بن علی گفته بودی «مرد را دردی اگر باشد خوش است» دردهای ما و درمانِ حسین بن علی دست بالا کن ببین لبیک‌گویان آمدند نوجوانان و جوانانِ حسین بن علی دست بالا کن بگو این بار با صوتی جلی: دست‌های ما به دامانِ حسین بن علی
مجنونم و این عشق تدبُّر شدنی نیست دیوانه‌ی کوی تو تمسخُرشدنی نیست گفتند بهشت است، ولی بهتر از آن است بین الحرمین تو تصوُّر‌شدنی نیست وصل تو‌ میسّرشدنی هست ولی تا من دور نگردم ز تکبُّر، شدنی نیست رزق تو کم و بیش به من می‌رسد ارباب نانی که به من می‌دهی آجُرشدنی نیست آبم بدهی یا ندهی، هرچه تو خواهی این تشنه‌لب از دست تو دلخورشدنی نیست از خانه‌ی خود دور نینداز گدا را این کاسه‌ی خالی همه جا پُرشدنی نیست باید بپذیریّ و بخواهی تو، وگرنه این سنگِ سیه‌دل بخدا دُرشدنی نیست می‌شد دل من نرم شود، بشکند اما وقتی نخورَد شیشه تلنگُر، شدنی نیست
سلام حُسنِ زمین و زمان... سلام حسین سَرت سلامت و ماهِ رُخت تمام، حسین! چقدر دور سَرت آفتاب می‌گردد ستاره‌ها همه محوِ تو صبح و شام... حسین! تو سَروَری و عجب نیست پیشِ پای سَرت بِایستند درختان به احترام، حسین! سَرت به نیزه بلند است در برابرِ من... چنان بلند! که شد رَشکِ خاص و عام، حسین! تنت به سایه‌ی خورشید، گرمِ بخشش و بذل! نماند پیرهنت هم در ازدحام، حسین! کجاست پیرهنت؟ آن دوای چشمِ تَرم! مگر طلوع کند در میان شام! حسین! همان که خونی و خاکی، به وقتِ صبحِ ظهور عَلم شود به دوعالم، علی الدوام! حسین! "سَرم خوشست و به بانگِ بلند می‌گویم" همیشه درد "حسین" است و التیام، "حسین"
عزیز فاطمه! جان جهان به قربانت سلام بر لب عطشان و چشم گریانت سلام بر تن مجروح و حلق مذبوحت سلام بر سر خونین و جسم عریانت سلام بر جگر خون و داغ‌های دلت سلام بر شرف و غیرت جوانانت سلام بر دُر دندان و غنچۀ دهنت سلام بر لب خونین و صوت قرآنت سلام بر علی اصغر که وقت جان دادن به خنده داد تسلاّ به قلب سوزانت سلام بر لحظات وداع اکبر تو که وقت رفتن او، رفت از بدن جانت سلام بر دل زینب که پیش دیدۀ او عدو ز چار طرف کرد سنگبارانت عجیب نیست اگر خصم را کنی سیراب سجیّه‌ات کرم و عادت است احسانت
با حسرت و غم می‌گذرد هر روزم دلتنگم و چشم بر حرم می‌دوزم هر هفته شبیه آتش از داغ فراقِ کربلا می‌سوزم!
هر آینه از غیب ندا می آید از ماذنه ی فَرَج صدا می آید ای منتظران گناه را ترک کنید ارباب خودش پیش شما می آید