eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
708 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
394.4K
نوحه فارسی و آذری سبک زمینه شهادت حضرت زهرا سلام الله مادر مظلومه ام شدی به غم مبتلا روی تو گشته کبود در وسط کوچه ها خون آبه میریزه از پهلوی تو رو زمین از اثر اون لگد محسن تو شد فدا حال و روزت خیلی ناخوشه رفتنت زینب رو میکشه وای مادرم وای مادرم وای مادرم ........... تورو قسم میدم به اشک بابا نرو این سفر آخر و بیاو تنها نرو زلف پریشونم و بیا و شونه بزن اگه بری بعد تو میمیره دیگه حسن این روزا میسوزه بین تب میگه نزن نامرد زیر لب وای مادرم وای مادرم وای مادرم حمله ور اولدی عدو گاپیا اوت وردیلار گاپیا دالیندا نه نه یاندی یِرَ یخدیلار سینسینه میخ در دَیدی اولوب دی کباب محسنی اولدودیلر گولدن آخیبدی گلاب عالم اولدی باشیما خراب آتاما باقلادیلار طناب جان یارالی جان یارالی جان یارالی قان آپاریم آنامی سَسلَدی گَل فضه جان داغلادیلار قلبیمی اولدی بالام علقمه غنفوزَ ثانی دییب تا که وورا کوثری وورا ایاخدان سالا دختر پیغمبری یصربی مارالی وای نه نه پهلوسی یارالی وای نه نه جان یارالی جان یارالی جان یارالی
401.6K
نوحه واحد.تک سنگین.ایام فاطمیه. فارسی و آذری گفتم بهشت اعلی گفتا که کوی زهرا گفتم‌که روح دلها گفتا که بوی زهرا گفتم‌ تجلّی حق گفتا سجود آور گفتم کدام‌ قبله فرمود روی زهرا گفتم که خوی مطلق گفتا که خوی احمد گفتم که مظهرش کو گفتا که خوی زهرا یا فاطمه. یا زهرا (۴) گفتم که حوض کوثر گفتا مهمّ ِ کشّاف انهار آب کوثر آب وضوی زهرا گفتم ز باغ اقدس گفتا به طور حیرت گفتم چرا بگفتا در جستجوی زهرا گفتم لیالی قدر گفتا وصال یاران گفتم معانی لیل فرمود موی زهرا یا فاطمه. یا زهرا (۴) گفتم وصال جانان گفتا نماز دائم گفتم کجا بخوانم گفتا بسوی زهرا از طیّ الارض گفتم گفتا که یاعلی گو گفتم علیّ اعلی فرمود شوی زهرا گفتم علی علی هو گفتا علی علی حق دیدم که هوی من شد ملحقّ هوی زهرا یا فاطمه. یا زهرا (۴) زهرا او خانمدور که ملک لر دایاناردی چادر شبینی ئوپمگه طاها قاپوسیندا زهرا او خانمدور که قاشی سرمه ساتاردی حورالره مین نازیله سودا قاپوسیندا زهرا اوخانمدور که الین ئوپدی پیمبر عشقه یارادوب منظره والا قاپوسیندا یا فاطمه. یا زهرا (۴) ئوپدوخجه دیدی وار ننمین عطری بو الده روحیم دیریلیر ام ابیها قاپوسیندا کیمدیر بو خانیم ، هم نفس فاتح خیبر یعنی او که سائل دی مسیحا قاپوسیندا بالله ید موسی ، دم عیسی ده بونوندی خادمدی بونون مریم و سارا قاپوسیندا یا فاطمه. یا زهرا (۴) زمزم بونون آندیندا دوزولموش تره چاتماز یوخ مثلی بونون حسن و تجلی قاپوسیندا پیغمبر ئوزی فاطمیه ائتدی توسل معراج گونو مسجدالاقصا قاپوسیندا یا فاطمه. یا زهرا (۴)
رنگ خزان شدم ز غمت ای خزان من زهرای من! حبیبه ی من! مهربان من میبینی از غمت چقدر میخورم زمین؟ دیگر شدم بدون عصا آسمان من! مانده هنوز بستر تو گوشه ی اتاق با لاله اش چکار کنم باغبان من؟! ماندست چند تار مویت بین شانه ای. چشمم که خورد تیر کشید استخوان من! راحت بخواب درد کشیدن تمام شد! راحت بخواب درد کشیده جوان من! کابوس لحظه های علی نبش قبر توست.. فکرش به هم زده ست زمین و زمان من چهل قبر ساختم که نفهمند هیچوقت آخر کجاست قبر تو راز نهان من.. گفتم درِ جدید بسازند بعد تو تا میخ ها دوباره نگیرند جان من.. حالا دگر تمام شده امتحان تو... حالا دگر شروع شده امتحان من...
روز من شب شده ای شمع شب تار علی زیر گل خفتی و بنگر به دل زار علی بین بستر تو طبیب دل حیدر بودی رفتی از دست من ای حامی بیمار علی بس که داغ غم تو بر دل من سنگین است مدتی هست که زینب شده غمخوار علی گره از کار همه خلق خودم وا کردم بی تو افتاده عزیزم،گره در کار علی همنفس نه به خدا که نفسم بودی تو کاش جان با نفس آید ز تنم،یار علی سپرم بودی و در کوچه شکستند تو را بین دشمن تو شدی یار و طرفدار علی موقع غسل تو دیدم بدنت له شده است با تنت میخ چه کرده گل بی خار علی روی تو سوخت و از سوختنت سوخت دلم روی تو سوخته!نه_ سوخته رخسار علی
شب و روزم بی تو زیر و رو شده دیدنت برا من آرزو شده کنار قبر تو احیا می‌گیرم شبای قدر علی شرو شده پیر بشم، ای جوونم! به یادتم هر کجا دربمونم به یادتم ليلة القدر علی! کوثر من! هل اتی که می‌خونم به یادتم در به روی غصّه بستن یادته؟ رشته‌ی غمو گسستن یادته؟ با یه لقمه نون، نمک، صفا، وفا دور یک سفره نشستن یادته؟ به فلک، یادتو تلقین می‌کنم ختم الرّحمن و یاسین می‌کنم تازه تازه هر شب از باغ بهشت گل برا قبر تو دس‌چین می‌کنم بمیرم که گوشه‌ی اتاق تو شمعی روشنه به اشتیاق تو من صبورم ولیکن خودت بگو "کَیفَ اَصبِرُ علی فِراق" تو؟ هیچ کسی نمی‌دونه با من و تو زمونه چه کرده الّا من و تو کاشکی تو به جای من بودی و من جای تو بودم و امّا من و تو،،، سرنوشتمون عجیبه، گل من! دردای ما بی طبیبه، گل من! مگه اون روزی که مهدی‌مون بیاد مث ما اونم غریبه، گل من!
بی آه دلم نمی‌شود یک لحظه بی نوحه و دم نمی‌شود یک لحظه با گریه دائمی هم ای جان علی از داغ تو کم نمی‌شود یک لحظه صد بار دلم شکسته چون پهلویت تلقین بدهم چگونه بر بازویت؟؟؟ فرمود نبی انسیه الحورایی من با چه دلی خاک بریزم رویت تو آینه بودی و ترک‌ها خوردی یک زخم عمیقی که نمک ها خوردی من فاتح خیبرم ولی شرمنده در خانه ام از عدو کتک ها خوردی آغشته شده به خاک قبرت دستم با دست خودم بند کفن را بستم در وقت نماز خواندنم مخصوصا هنگام قنوت یاد دستت هستم
دنیا به حال زار علی گریه می‌کند عقبا بر انکسار علی گریه می‌کند می‌افتد آفتاب شبانه به روی خاک با چشم پر ستاره علی گریه می‌کند همسایه هم خبر نشد از دفن فاطمه غربت به افتخار علی گریه میکند تکثیر داغ آینه را باش که علی دارد سر مزار علی گریه می‌کند بر روی خاک گریه کنان یار فاطمه‌ست در زیر خاک یار علی گریه می‌کند زانوی پهلوان اُحد می‌خورد زمین پا می‌شود دوباره علی گریه می‌کند خاک مزار فاطمه بر صورت علی‌ست بر صورتش غبار علی گریه می‌کند کشتند ذوالفقار علی را چهل غلاف در قبضه ذوالفقار علی گریه می‌کند امشب حسن به یاد جراحات روی او افتاده در کنار علی گریه می‌کند
زبانحال‌اميرالمؤمنين‌عليه‌السّلام‌بارسول‌الله صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم به كذب محض به حُـبّ تو ادّعـا كردند ولي ، وصيّ تو را بعــدِ تو رهــا كردنــد بلند كن سر خود را ، ببين پس از غم تو چگونه باز مــرا صاحب عزا كردند !!! بر آن شدند كه نسل تو را بَر اندازند نگاه كن چقَدَر ، شعله دست و پا كردند به جاي اين كه وفـادارِ حضرتت باشند به مشركينِ مُنافـق ، عجــب وفا كردند در آن حريم كه جز صوت"يا كريم"نداشت كلاغ هاي سيــه رو ، سر و صدا كردند از آن دري كه تو نُه سال بوسه اش دادي بپُــرس بـا تن ريحانه ات چه ها كردند ؟ پــيِ تلافيِ يك عُمــر ، خِيـــر ديدن از او براي رفتنــش از اين جهان ، دعا كردند براي كعبه ي توحيد ، كعبه بود امّــا به ذبحِ مُحسنـم اين خانه را مِـنا كردند به روز حشر بپرس از غلافِ سنگين دل چگونه فاطمه را از علي جُدا كردند ؟ ز خوف ناله ي زهرا به صحن مسجد بود اگر ز كُشتن من يا أخــا ، اِبــا كردند مريضيِ حَسَد و بُغض خويش را اينها به بويِ سوخــتنِ كوثرت ، دوا كردند مــرا كه معنيِ حُـسنِ  وصــال ها بودم بـه دوري از سبب وصل ، مُبتــلا كردند
برده ای از خانه ام با رفتنت لبخند را خنده ها و گریه های آخرین فرزند را از سفرهای خطیر کوچه ها برگشته ای از کجا آورده ای این طرفه بازوبند را داغ هجران تو بر من آنچنان سخت است که بر جگر باید بریزم بعد از این اسپند را تا تو بودی یک نفر حرف دلم را میشنید بی تو باید بشنوم هرآنچه می گویند را بند بند پیکرت لرزید و پهلویت شکست در عوض از دست حیدر باز کردی بند را
پروانه شدی شمع شدی پای علی هم سوختی هم آب شدی وای علی ویرانه شده بعد تو خانه حالا قبر تو شده بهشت زهرای علی
نیمه شب، اشک، عزا، آه چه غوغا شده بود مجلس ختم علی بود که برپا شده بود گریه کن دیدۀ خونبار ولی الله و روضه خوان چشم کبودی که معمّا شده بود آنکه در صبر زبانزد شده بود از اول حال بی صبرتر از فضه و أسما شده بود هق هق گریه و مولای صبوری، ای وای راز جانسوز ترین حادثه اِفشا شده بود بازویی را که نود روز ز مولا پوشاند در شب پر زدنش، قاتل مولا شده بود آه تا صبح دگر دیدۀ او باز نشد درد پهلو دگر انگار مداوا شده بود دست می شست ز جان، لحظه به لحظه مولا گرچه زهرا خودش از قبل مهیّا شده بود بر علی آن شب جانکاه چهل سال گذشت بعد از آن قامت خیبرشکنش تا شده بود شایعه شد که علی عاقبت از پا افتاد هر چه شد آه پس از رفتن زهرا شده بود
بی هوا آغاز شد، فصل خزان خانه‌اش بسته شد دستان حیدر در میان خانه‌اش در ازای نان نذری‌ها که زهرا پخته بود با هجوم انداختند آتش به‌جان خانه‌اش فکر و ذکرش روزوشب، الجار ثمّ الدّار بود سنگ بود امّا دل همسایگان خانه‌اش کوچه‌ای باریک و دیواری که دودآلود بود یک در آتش‌گرفته، شد نشان خانه‌اش در سکوت نیمه‌شب، آهسته دلتنگ پدر رفت مظلومانه، یار مهربان خانه‌اش عاقبت از آن‌چه می‌ترسید، آمد بر سرش راهی تابوت شد، یار جوان خانه‌اش خانه‌ی بی فاطمه، شد بیت‌الأحزان علی تیره شد با کوهی از غم، آسمان خانه‌اش بغض کرد و بچّه‌هایش را در آغوشش گرفت اشک آمد بی‌هوا، شد میهمان خانه‌اش گریه می‌کردند با هم؛ بیشتر امّا حسن چادری پاخورده، می‌شد روضه‌خوان خانه‌اش گرچه می‌بوسیدشان امّا غم بی‌مادری بود معلوم از نگاه کودکان خانه‌اش تشنه‌لب بیدار می‌شد نیمه‌شب تا که حسین آه برمی‌خواست فوراً از نهان خانه‌اش باز زینب تکیه بر دیوار، خوابش برده بود می‌شکست این‌گونه هرآن استخوان خانه اش