eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
727 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بلور نور امروز که عرشیان برانگیخته اند برعرش بلور نور آویخته اند درمقدم باقر العلوم ازفردوس یک باغ گل محمدی ریخته اند
سماوات وزمین امروز که جبریل امین می خندد شادند سماوات و زمین می خندد میلاد امام باقر است و ازعرش دیدند امام ساجدین می خندد
دیدن مهری که مه رجب درخشیدن داشت گلهای پراز فروغ او چیدن داشت گرسید سجاد نگاهش می کرد گنجینة علم نبوی دیدن داشت
باطن و ظاهر آمد خوش آمد طیب و طاهر آمد خوش آمد امام باقر آمد خوش آمد(۲) امام سجاد می‌بوسد او را تا سحر چون گل می‌ بوید او را امام باقر آمد خوش آمد(۲) امشب مدینه دارد تماشا آمد امشب ماه دل آرا امام باقر آمد خوش آمد(۲) تو دل آرایی تو دلربایی کار تو باشد مشگل گشایی امام باقر آمد خوش آمد(۲) بر سر راه تو نشستم من از سر عشقت مست مستم من امام باقر آمد خوش آمد عشق تو دارم در کنج سینه باشد دل من تنگ مدینه امام باقر آمد خوش آمد(۲)
آه را با خداخدا بنشان عرش را پای این صدا بنشان ظرف من خالی است ، کاری کن! در کف دست من دعا بنشان تشنه‌ی گریه ی دمِ سحریم آب در مشکِ چشم‌ها بنشان معصیت آبروی من را بُرد در دلم شوق توبه را بنشان قلب من در گناه می سوزد روی زخم دلم دوا بنشان اَخم کردی ، سپس بغل وا کن خُوف را قبل هر رَجا بنشان هر بدی دیده ای ، ندیده بگیر پرده ای روی خبط‌ ما بنشان من گرفتارِ این "مَنیَّت" هام از من این رَذل را جدا بنشان به منِ پست،اعتبار ببخش روی مس رنگی از طلا بنشان گوشه‌گیری سُلوک عُشاق است بنده را کُنجِ انزوا بنشان بهترین آرزوی من نجف است رو به ایوان‌طلا مرا بنشان پای من را بِکِش به بند علی در حریمش مرا رها بنشان ساحل امنِ ماست ، صحن حسین! کشتی ام را به کربلا بنشان شبِ جمعه ، گریز ، گودال است خلق را پای این بلا بنشان ▪️ قاتلش کاش حرف بد نزند شمر را بی سر و صدا بنشان زیر سُم ها حسین گم شده بود... گَرد از این برو_بیا بنشان دشت! این رسم میهمانی نیست شاه را روی بوریا بنشان
تقدیم به امام باقر علیه السلام ******************* امشب شبِ لبخند علیِ بنِ حسین است آمد به جهان آن که بر او نور دوعین است در خلقتِ او نورِ حدیثِ ثَقلین است  او کیست : بگویید که سِبطُ الحَسَنِین است هم نام نبی باشد و باقر لقب اوست شیرینیِ نهرِ رجب از شهدِ لب اوست لال است زبانِ بشر از شرحِ مقامش مردی که شکافنده ی علم است کلامش سلطانیِ عالم شده پاداشِ غلامش جانم به فدایش که نبی داده سلامش پیدا شده آن نور ،که آیینه ی علم است باید بنویسیم که گنجینه ی علم است او کیست که هر لحظه خدا در نظر اوست علامه شود هر که سرش زیر پر اوست زینت به همه اهلِ عبادت پدر اوست صاحب علم مذهبِ شیعه پسر اوست آورده به همراه خودش نورِ حقایق اندیشه ی او ریشه ی اندیشه ی صادق با نور یقین ، دور کند وهم و گمان را او جان زمین است و گرفته است زمان را بر اهلِ جهان داده نشان خطّ امان را به به ، هنرش برده دلِ تیر و کمان را تیرش به هدف خورد و کمان گفت به فریاد با  آل  علی  هر  که  در  افتاد ور افتاد در اوج شکوه است ولی اهلِ خضوع است مانند پدر سجده ی او غرقِ خشوع است در فقهِ تشیّع به خدا فصلِ شروع است در ماه رجب طلعت او حُسنِ طلوع است با آمدنش نعمت دنیا شده افزون با یک نظرش شیعه شود از رجبیون *****************************
رباعی ها ، در ولادت امام باقر علیه السلام ------------ از گلشن عشق عطر بی حد آمد صد جلوه ز آئینه ی سرمد آمد از باده ی نور آنچه خواهی تو بنوش دریای علوم آل احمد آمد امشب ز نسیمِ آب گل می روید یا همنفس شهاب گل می روید آئینه بیاورید در باغ سحر از گلشن آفتاب گل می روید در ماه رجب چشمه ی خورشید آمد آن چشمه که از بهار جوشید آمد رویید به شاخه ی ولایت مهتاب یعنی که محمّد گل توحید آمد در بندگیِ محض خدای قادر ماییم به هر مرحله حق را شاکر دل را به گل محمّدی زینت ده در روز ولادت امام باقر من عطر گل وصال را می بویم در چشمه ی عشق دیده را می شویم میلاد امام پنجمین را امشب تبریک به صاحب الزّمان می گویم با مهر ولا به نور حق نزدیکم چون صبح سپیده شد شب تاریکم باشد ز سر شوق و شعف ای یاران بر مهدی صاحب الزِمان تبریکم ** محمود تاری «یاسر»
📌مخصوص لیله الرغائب و سحرهای ماه رجب و اعتکاف انشاالله بر کامِ من طعمِ رطب رسیده ماهِ خدا ماهِ رجب رسید زيباترين ماه خداست اين ماه هر ناله اي مشگل گشاست اين ماه اصلاً خدا باشد پِيِ بهانه تا بنده را راهش دهد به خانه اين ماه اذن ِ بندگي بگيريم از يار ، درسِ زندگي بگيريم جا دارد از دل عقده وا نماييم تا سفره هاي درد دل گشاييم آمد به گوشم نغمه منادی در خانه ات مارا تو راه دادی يك عمر پوشاندي تو عيب هايم تا يك سحر در كوي تو بيايم يك جمله گويم شرح حالِ يك سال از عيد فطر پيش تا همين حال با درد هجران ساختم الهی دارو ندارم باختم الهی شيطان به قلب غافلم كمين زد هر جا كه شد بار مرا زمين زد اين بنده روز خوش نديده بی تو كارش به رسوايي كشيده بی تو اما بدان دل خانه ی خدا بود شبهای جمعه با تو آشنا بود گر بنگری مهمان اين حريمم ممنون لطف سيد الكريمم پير مناجاتي گرفت دستم پای مناجات علي نشستم گر بر وصال تو تو كشيده مِيْلَم ممنون لطف ِصاحب كميلم با نور حق اين سينه منجلی شد دل مست نام مرتضي علی شد شاه نجف برده ز دل قرارم آوارة ايوانْ طلايِ يارم يار ببين آشفته حالی ام را بنما نظر دستان خالی ام را اما غمي ديرينه دارم ای دوست داغ حرم بر سينه دارم ای دوست ترسم كه بر خاك سيه نشينم کرببلا را من دگر نبينم من عبدم و آقاي من حسين است عشق دل شيداي من حسين است شبهاي جمعه مادری حزينه ناله زند با زخمهای سينه برخيز از جا يارِ سربريده پهلو شكسته مادرت رسيده از عرش تا گودال گریه کردم رفتی تو تا از حال؛ گریه کردم دیدم در آن گرد و غبار،مادر آمد کنارت نیزه دار ،مادر با خنده بالای سر تو آمد تا آب گفتی نیزه بر گلو زد ای" نحر" گشته حق بده عزیزم خاک ِ بیابان بر سرم بریزم با نيزه سويت تاختند عزيزم حق تو را نشناختند عزيزم ای تشنه لب آبت چرا ندادند بر روی لبهای تو پا نهادند نام علي را تا كه برده ای تو از هر طرف يك ضربه خورده ای تو غصه نخور این ارثِ ماست مادر بر سینه تو جای ِ پاست مادر روضه بخوانم تا سحر...بُنی بوسیدنت شد درد سر بنی می آید از رگهای ِ نا مرتب سوزِ عطشهای لبانِ زینب
حسین جان.... الهی .... منم من . گنه کار. تویی تو . خطاپوش رسیدم . گرفتارِ. بگیرم. در آغوش الهی... ندیده. گرفتی. همیشه گناهم به دسته. کریمت. به گریه. نگاهم الهی... گناهِ زیادم ضرر زد به سالم شبیهِ شهیدان به فکر وصالم الهی .... به تیرِ محبت دلم را هدف کن مرا تو فدای امیرِ نجف کن علی جان ... تورا جان ِ زهرا تورا جانِ حیدر بحق ِ حسینت مرانم ازاین در حسین جان ... سلام ای کسی که عزیز ِ خدایی تو آقایِ عالم شهِ کربلایی حسین جان ... شب جمعه مادر به قدی خمیده ببوسد به گریه گلوی بریده بنی ... ازاین غم چه خاکی روی سر بریزم شهید ِ غریبم سرت کو ؟ عزیزم حسین جان... به پیش نگاهم به هم خورده مویت شد آخر بریده بریده گلویت حسین جان ... حرم بی اباالفضل ندارد پناهی ببین مانده زینب میان ِ سپاهی علمدار... چه بد با عمودی سرت را شکستند سرت را به زحمت روی نیزه بستند علمدار... زنی با حیاشد اسیر و گرفتار کشیده مسیر عقیله به بازار علمدار...
به این بغض پنهان شده در گلویم به این اشک های روان از سبویم به جز دیدنت آرزویی ندارم شب آرزوها تویی آرزویم به جز از تو خواندن به جز از تو گفتن چه دارم بخوانم چه دارم بگویم نسیمی ز کوی تو می آمد ای کاش که من هم گل نرگست ببویم بیا تا که در آبشار نگاهت خودم، این دلآلوده را هم بشویم تو انقدر خوبی که عمری بدی را نیاورده ای هیچ گاهی به رویم شب جمعه ها تیر دلتنگی آرد غم دوری از کربلا را به سویم شب آرزوها دعا کن ببینم که با قبر شش گوشه در گفت و گویم بياباني
با غلام رو سیاه، ای یار خوبی می کنی با نمک نشناس ها هر بار خوبی می کنی با بدی و بی وفایی ها تو می سازی فقط این بدی را می کنی انکار، خوبی می کنی من گرفتار دل بیمارم و حالم بد است تو پرستاری و با بیمار خوبی می کنی روز و شب با اینکه من، ای مهربانِ من، تو را می دهم با هر گناه آزار، خوبی می کنی بنده ات را آب کردی اینقَدَر خوبی نکن می شوم گستاخ تر، هر بار خوبی می کنی کوچه گردم، می کنم بازارتان را گرم تر بین مردم می زنم هی جار ...، خوبی می کنی آمدم امشب به من حال مناجاتی دهی من شنیدم با دل بیدار خوبی می کنی من شنیدم صبح محشر از میان خلق، با گریه کن های در و دیوار، خوبی می کنی صبح محشر با همه گریه کنان روضه ی رفتن زینب سرِ بازار ... ، خوبی می کنی _محمدی