بسمالله الرحمن الرحیم
#شهادت_حضرت_امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
از ابتدا به گمانم که قسمت این بوده
حرم برای حسین و کفن برای حسن
شدهاست روضهی سر نیزهها برای حسین
شدهاست روضهی دست بزن برای حسن
نمیشود که بگوید چه دیده در کوچه...
نشسته است بگرید حسن برای حسن
نرفته از نظرش سیلی و شده کابوس
صدای خندهی آن بد دهن برای حسن
چه غصهای است کنارِ مغیره لب بستن
چه کوچهای است پُر از سوختن برای حسن
به قتلگاه حسین آمد از مدینه ولی...
شبیه گودی گودال شد وطن برای حسن
چقدر روضه و غمهای مشترک دارند
ولی نبود غمِ پیرهن برای حسن
ببین کدام یک از روضهها جگر سوز است
نزن برای حسین و نزن برای حسن
صدای زینبش آمد نزن به دندانش
نزن که مادرم اینجاست با یتیمانش
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۷/۰۳)
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_امام_حسن_علیهالسلام
امام حسن علیه السلام و اربعین
مِن الازل علی است و الی الابد زهراست
به هر دل است حسین و به هر حرم حسن است
به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است
که در نجف حسن و در مدینه هم حسن است
نوادگان حسین و حسن یکی هستند
و جد ارشدِ این نسل محترم حسن است
طریقِ کرببلا هم که سفره داریِ اوست
میان راه ببین که قدم قدم حسن است
فقیرها همه در اربعین کریم شوند
چه جای حیرت ما تا ابالکرم حسن است
به روی تیرک این جادهها به موکبها
نگاه کن که ببینی به هر علَم حسن است
پیادهها به حرم میرسند و میفهمند
کسی که رفتنشان را زده رقم حسن است
چو میزبانِ همه قاسم است و عبدالله
حسین نه به گمانم در این حرم حسن است
از آن زمان که حسین از حسن شنید چه شد
رفیق اشک حسین و قرین غم حسن است
از آن زمان که نشستند و حرفِ کوچه زدند
به پیچ و تاب حسین و به قدِ خم حسن است
( حسن لطفی ۴۰۱/۰۶/۱۲)
#امام_حسن_مدح
#امام_حسن_شهادت
اول مدح قلم مرثيه خوان شد ناگاه
حرف تشییع تو با تیر و کمان شد ناگاه
ماجرا را سرِ مقتل برسد میفهمند
شعر از آخر که به اوّل برسد میفهمند
تیر در چلّه نشسته ست، نمیفهمم من
راه تابوت تو بسته ست نمیفهمم من
مادرِ فتنه پیِ جنگِ دوباره ست، عجب
باز هم صحبت یک زن که سواره ست...عجب!
کینه ها در دل این زن ز تو و حیدر هست
شتر حادثه خوابیده، ولی استر هست
چند تن باز پی جنگ و جدل آورده
کینه هایی ست که از جنگ جمل آورده
چه گذشته ست بر این زن که غضب کرده چنین؟
فتنه ارث پدرش بوده، طلب کرده چنین!
چند صفحه به عقب میرود این جا تاریخ
راه باید بروی چند قدم با تاریخ
سر ظهر است و هوا گرمتر از هر روز است
آتش فتنه ی این معرکه عالم سوز است
سر ظهر است و هوا هم به سخن آمده است
مرد کم بود در این قافله، زن آمده است
کفر بر جهل نشست و دم از ایمان زده شد
طبل یک جنگ به خونخواهی عثمان زده شد
همه آماده ی جنگ اند و مهیای ستیز
همه آری همه حتّی شتر عایشه نیز
خوف جنگ است فقط پشت غضب کردن کفر
ترس چون گرد نشسته ست به پیراهن کفر
مُهر جهل است که خورده ست بر این دلها سخت
خود ها سخت گره خورده، حمایل ها سخت
تیغ ها از غضب و کینه و نفرت سنگین
تیرها پشت کمان ها همه کردند کمین
باد آرام رجز خوان شده با گرد و غبار
خاک لبریز غضب گشته و بی تاب و قرار
گرد و خاک است که بر پا شده در دل ها هم
زخم خوردند سپرها و حمایل ها هم
میوزید از دل طوفانِ بلا باد به دشت
ناگهان سایه ای از واهمه افتاد به دشت
همه دیدند کسی از وسط گرد و غبار
مثل یک شیر که افتاده دو چشمش به شکار
تیغ ابروی غضب کرده اش از راه رسید
نعره زد لشکر دشمن: اسد الله رسید
رگ پیشانی اش انگار که بالا زده است
آستین غضبش را دو سه تا تا زده است
او که آمد همه رفتند عقب چند قدم
لافتای دگری آمده با تیغ دو دم
وای اگر دست بگیرد پسر شاه علم
دشت را با نفس حیدری اش ریخت به هم
شده در بین نبردش کمر معرکه خم
میتواند بفرستد همه را قعر عدم
به علی رفته ستیزش به خداوند قسم
رفت تا پای شتر را کُند از ریشه قلم
هیبت حیدر کرار نمایان شده است
بنویسید حسن راهی میدان شده است
تیغ می غرد و از خشم رجز خوان شده است
مثل اینکه وسط معرکه طوفان شده است
بین میدان جمل، کشته فراوان شده است
لشکر از کرده ی خود سخت پشیمان شده است
بسکه خون میچکد انگار که باران شده است
با نگاهت شتر حادثه حیران شده است
وقت آن است که بالا برود تکبیرت
چارتا پای شتر را بزند شمشیرت
سد راه تو نشد هیچ کسی، چندی بعد
تازه کردی سر میدان نفسی چندی بعد
نه خم افتاد به ابرو و نه چینی به جبین
تیغ تو پا شد و انداخت شتر را به زمین
#مسعود_یوسف_پور
#امام_حسن_مدح
گدای لطف و جودِ مجتبی باشد کرامت هم
فقیر و ریزه خوار خوانِ او باشد سخاوت هم
حَسن صورت ، حَسن سیرت ، حَسن خَلق و حَسن خُلق است
که معنا عاجز است از حدّ توصیفش عبارت هم
چنان افتاده ام بر خاک پای مجتبی امروز
"که فردا برنخیزم بلکه فردایِ قیامت هم"*
کجا او دوستان را از دعا محروم می سازد
دعا میکرد بهر آنکه بود اهل اهانت هم
ضمانت میکند دنیا و عقبای محبان را
که اینجا دستگیری میکند ، آنجا شفاعت هم
#عاصی_خراسانی
*مصراع از هلالی جغتایی
#امام_حسن_شهادت
#دوبیتی
دیوار و در و روضه ی مادر ، کوچه
پرپر شـدن ِ سـوره ی کـوثر، کوچه
لاحــولَ و لا قــوةَ الا بالـلّـه ...!
والله حسـن شـهیـد شد در ، کوچـه
#روح_الله_قناعتیان
#امام_حسن_مدح
#امام_حسن_شهادت
ما سائل لطفيم و عطائي كه تو داري
هستيم همه زير كسائي كه تو داري
يك مرتبه كافي ست فقط از تو گدائي
تا اينكه شود شاه گدائي كه تو داري
با گريه صفا گفت به مروه كه خدائي
وا مانده دهانش ز صفائي كه تو داري
چشم فلك از صبح ازل نيز نديده است
هم پايه ي اين جود و سخائي كه تو داري
در صلح تو فرياد رسائي ست يقينأ
گوشي نشنيده است صدائي كه تو داري
در كوچه تو را كشت كسي با غم سنگين
مرديم از اين درد و بلائي كه تو داري
پس ميرسد آن روز كه هر شيعه بگويد
قربان تو و صحن و سرائي كه تو داري
رو ميكند ايوان نجف سمت مدينه
تا بنگرد ايوان طلائي كه تو داري...
#محسن_صرامی
#امام_حسن_شهادت
#دوبیتی
یک عمر فلک خون به دل و جانت کرد
بیدادِ دو زن زار و پریشانت کرد
لعنت به زنیکه کرد مسموم تو را
لعنت به زنیکه تیر بارانت کرد
......
لعنت به کسی که تیر کین زد به تنت
شد پاره شبیه جگر تو کفنت
زینب که شنید ناله زد وای حسن
ای کاش شبانه دفن می شد بدنت
#عبدالحسین
#امام_حسن_مدح
کبوتری شده ام من به روی بام حسن
که بوده این دل سرکش همیشه رام حسن
میان محشر کبری چنان نوا بزنم
حسن امام من است و منم غلام حسن
گرفته دست عدو را کسی ندیده چنین
وعالمی شده مبهوت این مرام حسن
سخاوت و کرم او زبان زد همه شد
کریم اگر که بخواهی فقط امام حسن
حرم که گفته ندارد دلم شده حرمش
که خورده از ازل این دل سند به نام حسن
#جواد_قدوسی
حلم دارد به وسعت عالم
در کرم دست بوسِ او حاتم
گیسوانِ سپید ِ او دارد
خاطراتی ز روزهای غم
ای بمیرم چه زود پیر شده
روزگارش گذشته با ماتم
قاتلش گشته کوچه ای باریک
کوچه ای تنگ و پُر ز پیچ و خم
دست در دست مادرش می رفت
آمد از روبرو یکی کم کم
جلو آمد دو سه قدم نامرد
مادرش رفت عقب یکی دو قدم
مانده ام من چه نسبتی دارد
رویِ حوریه....سیلی ِ محکم
صورتی که تمام عصمت بود
غرقِ خون شد به دست نامَحرم
یک طرف دست و یک طرف دیوار
چهره از آن به بعد شد درهم
تا قیامت برای ما بد شد
پا به چادرگذاشت و رد شد
#قاسم_نعمتی
#امام_حسن_علیه_السلام
روزی ما سر هر سفره به نامِ حسن است
تا کرم بین مقیمینِ مَقام حسن است
هرکه مجنون حسین است خودش میداند
که حسینی شدهی دست امام حسن است
از خرابات بقیع تا به خدا راهی نیست
همت باده کشان از لب جام حسن است
در جمل بین جوانان علی کاری کرد
همه گفتند فقط سکه به نام حسن است
گفت لایومک فقط کرببلا دیده شود
همهی معجزهها پشت کلام حسن است
صلح او صلح حسین است به زهرا سوگند
کربلایی هم اگر هست قیام حسن است
حسنیهای حرم هول قیامت دارند
کربلا دید زمین زیر لگام حسن است
خیمهی آل حسن حلقهی انگشتر بود
مسند عمهی سادات خیام حسن است
تا سرِ ازرق شامی و یلانش را زد
قاسمش گفت که این تازه سلام حسن است
#حسن_لطفی
#امام_حسن_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
بگو به هر که برای حسین سینه زن است
به صبح روز جزا با رقیه هم سخن است
به غیر او به کسی جان و دل نخواهم داد
حسین در دو جهان بهترین رفیق من است
نماز و روزه و حج و زکات جای خودش
ولی امید من این یا حسین و یا حسن است
مرا دوباره به آغوش کربلا برسان
کجا برای دل خسته بهتر از وطن است
غم تو تا به قیامت نمی شود کهنه
که شیعه منتقم داغ کهنه پیرهن است
چه گریه ها که نکردیم با همین جمله
کریم بی حرم است و حسین بی کفن است
#محمود_یوسفی
#امام_حسن_علیه_السلام
#دوبیتی
در شهر غریب، از وطن میگویم
از عشق و مُساوات، سخن میگویم
آموختم از مادرشان این دَم را
در ماه حسین، از حسن میگویم
#رضا_قاسمی