#حضرت_زهرا_نوحه
#فاطمیه_شام_غریبان
#تدفین
ز خانه میرود زهرا ، شبانه میرود زهرا
وای که با تنی غرق ، نشانه میرود زهرا
وای من ، وای من ای وای من
کفن شد ، پیکر زهرای من
یازهرا ، یازهرا یازهرا
به جسم کوثرم ریزد ، ز دیده اش گلاب اسماء
بند نمی آید این خون ، هر چه که ریزد آب اسماء
غمش را ، پهلویش ابراز کرد
زخم او ، باز دهن باز کرد
یازهرا ، یازهرا یازهرا
رسیده وقت تدفینش ، رسیده وقت تدفینم
لحد برای زهرا ، نه ، برای خویش میچینم
ظاهراً ، مزار زهرا ولی
باطنا ، این شده قبر ولی
یازهرا ، یازهرا یازهرا
#علی_سلطانی
#فاطمیه_شام_غریبان
#غسل #تدفین
غسل تنت امشب ، شده مشکل من
زخم روی سینه ت ، شده قاتل من
تنت رو شستم از زیر پیراهن
هنوز با زخمت درگیره پیراهن
پر از جراحته تنت ، بمیرم برات
انگار یه لشکر زدنت ، بمیرم برات
با اشک میریزم آب رو برگای یاست
آتیش زده من رو گلای لباست
وجودم زهرا از قصه لبریزه
داره از پهلوت خونابه میریزه
خونی شده باز کفنت ، بمیرم برات
انگار یه لشکر زدنت ، بمیرم برات
#علی_سلطانی
#حضرت_زهرا_نوحه
#فاطمیه_شام_غریبان
#تدفین
ز خانه میرود زهرا ، شبانه میرود زهرا
وای که با تنی غرق ، نشانه میرود زهرا
وای من ، وای من ای وای من
کفن شد ، پیکر زهرای من
یازهرا ، یازهرا یازهرا
به جسم کوثرم ریزد ، ز دیده اش گلاب اسماء
بند نمی آید این خون ، هر چه که ریزد آب اسماء
غمش را ، پهلویش ابراز کرد
زخم او ، باز دهن باز کرد
یازهرا ، یازهرا یازهرا
رسیده وقت تدفینش ، رسیده وقت تدفینم
لحد برای زهرا ، نه ، برای خویش میچینم
ظاهراً ، مزار زهرا ولی
باطنا ، این شده قبر ولی
یازهرا ، یازهرا یازهرا
#علی_سلطانی
#فاطمیه_شام_غریبان
#غسل #تدفین
غسل تنت امشب ، شده مشکل من
زخم روی سینه ت ، شده قاتل من
تنت رو شستم از زیر پیراهن
هنوز با زخمت درگیره پیراهن
پر از جراحته تنت ، بمیرم برات
انگار یه لشکر زدنت ، بمیرم برات
با اشک میریزم آب رو برگای یاست
آتیش زده من رو گلای لباست
وجودم زهرا از قصه لبریزه
داره از پهلوت خونابه میریزه
خونی شده باز کفنت ، بمیرم برات
انگار یه لشکر زدنت ، بمیرم برات
#علی_سلطانی
#حضرت_زهرا_نوحه
#حضرت_زهرا_زمزمه
#فاطمیه_شام_غریبان
#غسل #تدفین
چه شب غمگینی، چه غم سنگینی
سینة مجروحی، پهلوی خونینی
جگر آب شود خون به تن فاطمه ام
پیرهن گریه کند بر بدن فاطمه ام
یار تنهای علی بی تو ای وای علی
گشته اشک بصرم، آب غسل بدنت
کمکم کن دل شب، که بپوشم کفنت
خون دل ریختم و پیرهنت را شستم
مُردم و زنده شدم تا بدنت را شستم
یار تنهای علی بی تو ای وای علی
دل ز جان پوشیدم، خون دل نوشیدم
من به تاریکی شب، مرگ خود را دیدم
من که میر اُحد و فاتح خیبر هستم
لرزه افتاده به غسل بدنت بر دستم
یار تنهای علی بی تو ای وای علی
غربتت کشت مرا، کس ندانست چرا
که علی از چه سبب، دل شب شست تو را
خواستی تا که نگیرم خبر از پهلویت
دست من خورد به روی ورم بازویت
یار تنهای علی بی تو ای وای علی
وای از ماندن من، آه از رفتن تو
پشت در کشت مرا، یا علی گفتن تو
کوه صبرم ولی از داغ تو بی تاب شدم
آب بر پیکر تو ریختم و آب شدم
یار تنهای علی بی تو ای وای علی
شب تشییع من است، جان من این بدن است
تن من در تب و تاب، تن تو در کفن است
تا ابد چوبة تابوت تو بر دوش من است
بانگ "یا فضه خُذینی" تو در گوش من است
یار تنهای علی بی تو ای وای علی
#غلامرضاسازگار