.
#مناجات
#وداع_با_ماه_رمضان
لطف حق تا به ابد ، شامل احوال من است
کرمش فخر و مباهات به امثال من است
روزهای رمضان رو به تمامی است ، ولی...
روضه ی شاه کرم روزی یک سال من است
روزه و حال مناجات که خوب است ، ولی...
روضه ی خون خدا افضل اعمال من است
پدرم گفت ، بگویم : همه جا ذکر حسین
نام ارباب ، کلید همه افعال من است
بعد یک ماه غم و گریه ی بر تشنگی اش
دیدن کرب و بلا مقصد آمال من است
شکر دارد بخدا ، فاطمه در روز جزا
مادرانه وسط معرکه دنبال من است
مادرش گفت: "بنی" وسط کرب و بلا
قتلگاه پسرم نیست ، که گودال من است
عصر آن روز دهم خواهرش آواره شد و...
گفت با گریه : که این گوهر پامال من است
شاعر: #پوریا_باقری
.
.
#امام_زمان #وداع_با_ماه_رمضان
با امام زمان (عج) در شب های پایانی ماه مبارک رمضان
-----------
شب های آخر است به فریادمان برس
خواهش مکرر است به فریادمان برس
این شعله های هجر که باشد به جان ما
کبریت احمر است به فریادمان برس
قلبی که هست آینه دار فراق تو
در خون شناور است به فریادمان برس
ما آمدیم تا به حریم وصال تو
دل پشت این در است به فریادمان برس
این دیده هاست طایر کویت ولی که حیف
بی بال و بی پر است به فریادمان برس
مهر تو در دل است بیا ای امید دل
عشق تو در سر است به فریادمان برس
از بس که سوخت آتش هجران به سینه ها
دل ها مکدر است به فریادمان برس
این ماه و سال بهر دل افسردگان ز هجر
چون روز محشر است به فریادمان برس
رفت از فراق صبر و تحمل ز دل ولی
مهر تو در بر است به فریادمان برس
این بغض سینه سوز که ما را بود ز هجر
خود داغ دیگر است به فریادمان برس
پیمانه های دل که رسیده به دست ما
لبریز کوثر است به فریادمان برس
چشمی که ماند خیره به راهت بیا ببین
گریان مادر است به فریادمان برس
تنها زنی که بهر ولایت ز جان گذشت
زهرای اطهر است ، به فریادمان برس
این آه جانگداز که آید ز چاه ها
فریاد حیدر است به فریادمان برس
این بانگ العطش که بر آید ز قتلگاه
از خون حنجر است به فریادمان برس
این سوز و ساز و غم که بر آید ز کربلا
از زخم پیکر است به فریادمان برس
آن ناله های زار که آید ز نینوا
آوای خواهر است به فریادمان برس
آن اشک و آه که تصویری از عزاست
گلبانگ دختر است به فریادمان برس
آن خون که ریخت روی دو دست حسین ، وای
از حلق اصغر است به فریادمان برس
آن پاره پاره ماه و ستاره به روی خاک
از جسم اکبر است به فریادمان برس
«یاسر» که گفت از غم و اندوه بی شمار
در سینه آذر است به فریادمان برس
**
محمود تاری «یاسر»
.
#وداع_با_ماه_رمضان
#مناجات
شب آخر #ماه_رمضان
شب آخر رسید اما برای عاشق آغاز است
که عاشق خوب میداند سحر هنگامِ پرواز است
اگر این است آقایم ندارد سفرهاش پایان
ضیافت خانهاش شُکرِ خدا هر روز و شب باز است
خدا را شُکر در سی شب مرا دارالشفا آورد
همین که دید بیمارم دلم لبریز امراض است
خدا را شُکر مهمانِ امامی مهربان بودیم
چرا ما آمدیم اینجا میان ما و او راز است
خدایا کاش سال بعد سحرها در بقیع باشیم
که در صحن حسن یک طورِ دیگر گریهها ساز است
و شبها جمع میگردیم گِردِ مرقدش آنجا
کنارِ پنجره فولادِ زهرا که پُر اعجاز است
توسل کن توکل کن خدا هست و خدا کافی است
چه غم در پیش راه تو هزاران دست انداز است
خدا را کاش بنویسند در این شب برای ما
امامش را نَه سربار است بلکه خوب سرباز است
حسین است و لبی خشک و... صدای لشکری سیراب
کسی رو میزند که روی دستش کودکی ناز است
الهی بشکند دست و کمان حرمله ، بد زد
رُباب است و همین روضه: ببین چشم علی باز است...
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۲/۱۰)✍
.
.
#وداع_با_ماه_رمضان
#غزل_مناجات آخرِ ماه مبارکِ رمضان و روضهیِ امام حسین علیه السلام
دلِ من مزرعهای بود که آفت زده است
ریشهیِ دینِ مرا کِبر و حسادت زده است
دو سه باری که به لب نغمهیِ یارب آمد
حملهای کرد ریا مزرعه غارت زده است
نَفَسم خواست کمی خرجِ مناجات شود
هَوَسم شد خَفَقان خطِّ سعادت زده است
من کجا بندگیِ ناب کجا؟! امّا خُب.....
بندهات سجدهبهسجده سر به تربت زده است
رمضان رفت ولی دستِ گدا خالی ماند
بیسبب نیست به سر شورِ زیارت زده است
اگر از بندهیِ آلوده گذشتی فَبِهاٰ ...
نَگُذشتی سخن از خیمهیِ غارت زده است
قمرِ نیزه ببین مویِ سری روضه شده
آتش و هلهلهها صورِ قیامت زده است
آخرِ روضه نگو اوّلِ روضه گودال
آخرَش چوب به دندانِ ثنایت زده است
تازه شد زخمِ لبِ قاریِ قرآنِ حرم
بیحیا بر لبِ کعبه چوبِ تهمت زده است
عمّهجان ندبه بخوان تا کمی آرام شوی
آتشِ کینِ سقیفهَست به باغَت زده است
📃۱۴۰۲/۱/۲۸
#مناجات #آخر_ماه_رمضان #وداع_با_رمضان
#امام_حسین_علیه_السلام
#حسین_ایمانی
.
#وداع_با_ماه_رمضان
#مناجات_با_خدا؛ #وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
#امام_رضا_ع_شهادت
اوقات رسیدن به خدا، زود گذشتند
شبهای مناجات و دعا زود گذشتند
من دیر رسیدم درِ این میکده اما
از جُرم منِ بی سر و پا، زود گذشتند
"اوقاتِ خوش آن بود که با دوست بهسر شد"
اوقات خوش ما، رفقا زود گذشتند؟!
از شر بساطی که شود ختم به عصیان
با یاد خدا، اهل حیا زود گذشتند
تا اینکه خجالت نکشد بعد کرامت
از پیش گدا، اهل سخا زود گذشتند
حق میگذرد زود از آن طایفهای که
در مسند قدرت ز خطا زود گذشتند
پلکی نزده، عمر شتابان سپری شد
چون باد، دو روز گذرا زود گذشتند
آن زمرهی خوشنام که حداثِ حسینند
از زینت این دار فنا زود گذشتند
در راه رسیدن به حسین و به حریمش
از جان و تن خود، شهدا زود گذشتند
از معصیتی که نگذشتند کریمان
در صحن گوهرشادِ رضا زود گذشتند
هر شب منم و خاطرهی صحن گوهرشاد
کِی از دلم این خاطرهها زود گذشتند؟
کس قدر ندانست مقامات رضا را
از شأن عظیمش به خدا زود گذشتند
**
نَسّاب کجا و نَسَب پاک امامان؟!
اصحاب ازین داغ چرا زود گذشتند؟!
✍ #محمدجواد_شیرازی
.
.
#وداع_با_ماه_رمضان
💢ای خدا داریم کم کم رفع زحمت میکنیم 💢
لحظه های آخر و احساسِ غربت میکنیم
ای خدا داریم کم کم رفع زحمت میکنیم
درگذر از ما اگر بزم تو را بر هم زدیم
پیش ِ تو از حال و روزِ خود شکایت میکنیم
معصیت کردیم و رفت از یادمان مهمانی ات
میزبانی کردی! احساس ِ خجالت میکنیم
یا غیاثَ المُستغیثین گفته و با التماس
با همین دستان ِ خالی عرض حاجت میکنیم
یا رفیقَ، سَیدي، مَن لا رفیقَ غیرِ تو
سودِ بسیاری از این نوع ِ رفاقت میکنیم
ما به ماهِ تو؛ به إعجازِ سحر دل بسته ایم
بیشتر از قبل وقتی کسبِ رحمت میکنیم
سفرهٔ افطارهای آخرین است و مدام
با تو داریم از قبولِ توبه صحبت میکنیم
راستی بخشیدی آخر یا نه؟! ما را ای کریم
درگذر حالا که مستأصل صدایت میکنیم
ما به شبهایِ مناجات ِ تو عادت کرده ایم
بعد از این با گریه هر شب با تو خلوت میکنیم
عهد می بندیم با تو زیرِ ایوان نجف
بعد از این؛ جانِ علی(ع) بهتر عبادت میکنیم
جانِ آقایی که میگفتند رو به زینبش(س)
از حسینت(ع) هر چه میخواهیم غارت میکنیم
سر به روی نیزه، انگشتر به دستِ ساربان
در دل از این داغ؛ احساس ِ حرارت میکنیم!
✍مرضیه عاطفی-۲۹ فروردین ۱۴۰۲
#وداع_با_رمضان
#مناجات_با_خدا
.
.
#مناجات
#وداع_با_ماه_رمضان
سفره دارد جمع میگردد، گدا را عفو کن
باز هم خوبی کن و این مبتلا را عفو کن
دیگر از این توبهها دارم خجالت میکشم
یا رب این شرمنده غرق خطا را عفو کن
بر در این خانه من بهر امیدی آمدم
پس، نگیر از من تو این حال و هوا را، عفو کن
دست خالی آمدم، با دست خالی میروم
یا کریم این روسیاهِ بی نوا را عفو کن
پیش مردم آبروی بندهات را حفظ کن
خوب و بد، در هم بخر، ای یار، ما را عفو کن
جان آقای خراسان، جان سلطان غریب
هم وطنهای علی، موسی الرضا را عفو کن
من گنهکار و تویی غفار، یا رب الحسین
جان اربابم بیا این بندهها را عفو کن
بودهام این روزها مصداق فابک للحسین
گریه کنهای غم کرببلا را عفو کن
جان آن که دست و پا میزد به زیر تیغ و تیر
حُرّ توبه کردهی بیادعا را عفو کن
#محمد_اثنی_عشری✍
.
.
#مناجات_با_خدا
#وداع_با_ماه_رمضان
آخر ماه، گدا مانده و تنها مانده
همه رفتند فقط بندهی رسوا مانده
درب مهمانی خود را کمی آرام ببند
یک نفر از صف بخشیدهشدن جا مانده
دستگیری بکنی یا نکنی هر دو رواست
دستِ تسلیمِ منِ غم زده بالا مانده
هیچکس واسطهی بندهی آلوده نشد
مثل هر سال فقط یوسف زهرا مانده
همهی زندگیام حاصل لطف مهدیست
تازه آقایی او در صف عُقبی مانده
عاقبت آبرویم ریخت و در چشم امام...
بی بها کرد مرا چشمِ بدِ وامانده
سخت دلتنگ نجف هستم و ایوانِ علی
بر دل غم زدهام، شوق تماشا مانده
آخر ماه هم از غربت ارباب بگو
بین گودالِ پر از خون، تن مولا مانده
اکبر و قاسم و عبدالله و عون و عباس
همه رفتند... فقط زینب کبری مانده
چه کند زینب مضطر که سنان دور شود
لب زخمی حسینش به دعا وا مانده
✍#محمدجواد_شیرازی
#وداع_با_ماه_رمضان
همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز
شب عید است و خدا! عیدی ما مانده هنوز
دههی آخر ماه اول راه سحر است
بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز
عیب چشم است اگر اشک ندارد، ور نه
سر این سفرهی تو، حال و هوا مانده هنوز
کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم
یا علیّ دگری تا به خدا مانده هنوز
گوئیا سفرهی او دست نخورده مانده است
او عطا کرد، ولی باز عطا مانده هنوز
گریهام صرف تهی بودن اشکم نیست
دستم از دامن محبوب، جدا مانده هنوز
وای بر من! که ببینم همه فرصتها رفت
باز در نامهی من، جرم و خطا مانده هنوز
یک نفر بارِ زمین ماندهی ما را ببرد
کس نپرسید که این خسته چرا مانده هنوز
تا که در خوف و رجائیم، توسل باقیست
رفت امروز ولی روز جزا مانده هنوز
هرچه را خواسته بودیم، به احسانِ علی
همه را داد، ولی کرب و بلا مانده هنوز
#علی_اکبر_لطیفیان
#وداع_با_ماه_رمضان
یارب بیا نیایش ما را قبول کن
از بندهی حقیر تو مولا قبول کن
سی روز در حضور تو ما سجده کردهایم
این سجدههای ناقص ما را قبول کن
یک ماه میهمان تو بودیم ای کریم
ما را تو سائلان همینجا قبول کن
در امتحان بندگیات سرشکستهایم
من اعتراف میکنم، امّا قبول کن
مهمانیات تمام شد و سفره جمع شد
ما را هنوز تشنهی دریا قبول کن
شبهای قدر ذکر علیٍ علیّ ما
پیچید در عوالم بالا، قبول کن
ما که نماز و روزهی خوبی نداشتیم
امّا به جان حضرت زهرا قبول کن
با اشک شرم خویش «وفایی» نوشت و گفت
یک شاخه گل به رسم هدایا قبول کن
#سیدهاشم_وفایی