eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
739 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیم به اول مدافع ولایت حضرت زهرا سلام الله علیها ********************** عطر حضورش از جهان دفع بلا می کرد آن مادری که خلقِ عالم را دعا می کرد با سجده های او زمین غرقِ خدا میشد هفت آسمان را در دلِ سجّاده ، جا می کرد خورشید را با هر نگاهش نور می بخشید افلاک را خاکِ رهش حاجت روا می کرد با هر قنوتش زیر سقفِ خانه ای کوچک عرش خدا را غرقِ ذکر " ربّنا " می کرد در چشم زهرا کعبه حیدر بود از این رو با خانه داریِ علی سعی و صفا می کرد پروانه شد ، یک عمر دورِ مقتدایش گشت اینگونه حجّ عمره ی خود را ادا می کرد واژه به واژه از دهانش عشق جاری بود وقتی درون خانه حیدر را صدا می کرد اصلا نفهمیدند قدر آن زنی را که فضّه کنیزش خاک را سنگِ طلا می کرد " الجار ثمّ الدار " را او یاد مردم داد از بس که بر همسایگان خود وفا می کرد در شان او شد آیه های هل اَتی نازل از بس که صبح و شام بی منّت عطا می کرد آثار تسبیحات او سِیرِ الی الله است تسبیح او ارض و سما را جا به جا می کرد با چادرش قوم یهودی را مسلمان کرد رحمت بر آن چادر که ، کارِ انبیا می کرد ای کاش قدری بیشتر مهمانِ دنیا بود ای کاش دنیا با دلِ او خوب تا می کرد پشت در آمد تا امامش در امان باشد پای ولایت بی مهابا جان فدا می کرد اف بر تو دنیا ، رو به رو شد با چهل نامرد آن زن که از یک مرد نابینا ، حیا می کرد با سینه ی زخمی قیامت کرد در مسجد زخمی نمیشد او اگر ، دیگر چه ها می کرد! هم گریه می کرد از غم تنهاییِ حیدر هم گریه از داغ شهید کربلا می کرد می بافت چون پیراهنِ نور دوعینش را "ای بی کفن" می خواند ، یادِ بوریا می کرد *********************
سلام ای ماه پنهان از نظرها سلام ای با خبر از بی خبرها سلام ای قبله چشم انتظاران قرار خاطر ما بی قراران سلام ای غائب حاضر تر از ما بفرما امر کن جانا ، سر از ما کجا آید کسی انسان تر از تو کجا دریاتر و باران تر از تو تویی خورشید و ما محتاج نوریم تو نزدیکی به ما ، ما از تو دوریم دلی داریم سرشار از ولایت دلی داریم مشتاق شهادت سراپا شوق و پا تا سر حضوریم یکایک در بزنگاه ظهوریم اگر در سینه ی خود آه داریم غمی از داغ نصرالله داریم غمی از جنس داغ حاج قاسم که ما را سمت لبنان کرده عازم یکایک نعره ی آتشفشانیم به فکر انتقام کودکانیم فغان از ناله ی هر روز غزه غم لبنان غم جانسوز غزه اگر هر صبح‌ و‌ شب الغوث خواندیم مقاوم مثل سرو و کوه ماندیم دعا کن مرد میدان تو باشیم دعا کن از شهیدان تو باشیم همه سربازهایت رو سفیدند شهیدند و شهیدند و شهیدند صدای غربتت در چاه پیچید صدای أین نصرالله پیچید صدای آیه ی قرآن می آید صدا از جانب لبنان می آید در آتش سوخت باغ تین و زیتون چه خون هایی چکید از تیغ صهیون فلسطین ، غربت امروز دنیاست فلسطین آتش جانسوز دنیاست چه فرقی می کند در این قضیّه اگر سنوار باشد یا هنیّه شهیدی بین خون غلطید اما شهید دیگری برخاست از جا شهادت هرچه اینجا حجله آراست پس از اکبر علی اصغر به پا خاست سراپا اهل سوز و اهل دردیم کمک کن تا از این ره بر نگردیم در این غم خسته اما سرفرازیم بفرما خییری دیگر بسازیم بفرما یاعلی بر لب بیاییم برای کشتن مرحب بیاییم بفرما تا به پا داریم زین پس نماز جمعه در بیت المقدس یه زودی در صفوف سخت و محکم نماز نصر می خوانیم با هم یهود آورد اگر سنگر شکن را ببیند قدرت خیبر شکن را به جوش آمد اگر خون در رگ ما نمی ماند اثر از خاک حیفا ندوزد چشم بر ایران ، تلاویو که یکسر می شود ویران تلاویو اگر ایران سرود فتح خوانَد از اسرائیل اثر دیگر نمانَد پشیزی نیست پیش قدرت ما بمیرد در خودش از هیبت ما چه باک از شب که ما مصباح داریم برای فتح ، ما فتاح داریم جهان لبریز از ایمان شیعه است کلید نصر در دستان شیعه است نگاه ما به سمت آفتاب است جهان آما ه ی یک انقلاب است خوشا در جبهه عاشق بودن ما خوشا در وعده صادق بودن ما خوشا بت های صهیون را شکستن خوشا در مسجد الاقصی نشستن خوشا همراه نصرالله رفتن خوشا با حاج قاسم راه رفتن یمن با پرچم سرخ شهیدان به پا خیزد ، از این سو نیز ایران خوشا وقتی که می آیی تو از راه به سوی کعبه خواهی رفت ناگاه ز بدر و خیبر و خندق بخوانی خودت تفسیر جاءالحق بخوانی
اشک را از چشمه‌سارِ دیده‌‌ی تر می کِشم دارم از اندوه تو آهِ مکرر می کشم من به تلخی فراقت سخت عادت کرده ام جام زهرِ دوری‌ات را شب به شب سر می کشم خیمه‌ات را در بیابان‌ها تصور می کنم چادر تنهایی ات را بین دفتر می کشم بارها این شهر را گشتم ، کسی فکر تو نیست بار عشقت را خودم بی یار و یاور می کشم نَفْسِ من راه تَنَفُّس‌کردنم را بسته است هرچه دارم می کشم از این ستمگر می کشم معصیت مانندِ من پشت کسی را تا نکرد در جوانی رنج پیری را فراتر می کشم روح تو از دست سهل‌انگاری‌ام آزار دید روی قلبت با همین اعمال ، خنجر می کشم غالباً سردرگمی‌هایم به هیئت می رسند منت ارباب‌ها را مثل نوکر می کشم آرزو دارم ببینم خطبه‌خوانی تو را در خیالاتم تو را بالای منبر می کشم مستمند مهربانی تواَم ، رَدَّم مکن... کاسه‌ی خالی خود را تا دمِ در می کشم اوج خوشحالی من لمس نوازش‌های توست سر که بگذارم به روی شانه ات ، پر می کشم هر زمان بد می شوم ، زهرا درستم می کند در گرفتاری خودم را سمت مادر می کشم حسرت لب‌ های من خرمای نخل مرتضی‌ست سفره‌ام را در میان باغِ حیدر می کشم من خدا را در شبستان نجف حس می کنم رو به ایوانِ طلا الـلّـهُ اکـبـر می کشم کُشته ی عشق حسینم ، کربلا دفنم کنید لااقل بر روی نعشم خاک دلبر می کشم جانِ بانویی که گیر افتاد پشت در ، بیا... داغ او را در دلم تا روز محشر می کشم قنفذِ بی چشم و رو می گفت: ای زهرا ! ببین با طنابم پهلوانِ جنگ خیبر می کشم
السلام علیک یا صاحب الزمان ای شاهد عالم سوز در حسن و دلارائی وی شمع جهان افروز در جلوه و زیبایی حسن تو تجلی کرد در طور دل عشّاق چون سینه سینا شد هر سرّ سویدائی عشق رخ تو آتش در خرمن هستی زد شد هر شررش شوری در هر سر و سودائی مرغان چمن هر یک در نغمه بیاد تو بلبل به غزل خوانی طوطی بشکر خوایی ما سوخته هجریم افروخته هجریم آموخته هجریم با صبر و شکیبایی دلداده روی تو آشفته موی تو سرگشته کوی تو چون واله و شیدایی ای خاک درت برتر زآئینه ی اسکندر اقلیم ملاحت را امروزه تو دارایی ای سرو قدت رعنا اندر چمن خوبی خوبان همه در معنی اسم و تو مسمائی از مفتقر دلریش کاری نرود از پیش جزآنکه بلطف خویش این عقده تو بگشایی آیت الله غروی اصفهانی  (کمپانی) https://eitaa.com/madhanshora
السلام علیک یا صاحب الزمان به هوای کوی تو آمدم که رها ز بند هوا شوم بامید روی تو آمدم مگر از تو کامروا شوم نه رها زبند هوا شدم نه زیار کامروا شدم نه چنان دچار بلاشدم که دگر به فکر دوا شوم همه روزه روزی من غمست همه شبم شب ماتمست نه چنان کمند تو محکم است که امید ان که رها شوم نه مرا به خویش دهی رهی  نه ز خویشتن دهی آگهی نه دلالتی و نه همرهی متحیرم به کجا شوم نه ز سفره تو نواله ای نه ز غمزه ی تو حواله ای نه مرا به دُر پیاله ای   کرمی که ز اهل صفا شوم نه تراست لطف و عنایتی  نه مراست قوت و طاقتی بکدام شوری و حالتی من بینوا به نوا شوم نه به دلنوازیم امدی نه به سرفرازیم آمدی نه بنغمه سازیم آمدی که ز شوق بی سروپا شوم نه به حال مفتقرت نظر که زند به سوی تو بال و پر نه به سرپرستی او گذر که بزیر ظلّ هما شوم آیت الله غروی اصفهانی «کمپانی» https://eitaa.com/madhanshora
صبا اگر گذار تو فتد بکوی یار من ز مرحمت بگو بآن نگار گلعذار من که ای ز بیوفائی تو تیره روزگار من چرا نظر نمی کنی بر این دل فکار من؟ ترحمی ترحمی ز دست رفته کار من هماره سوختم در آرزوی یک نظاره‌ای نه عمر می‌رسد به سر نه درد راست چاره‌ای نه بینی ار فتد ز آتش دلم شراره‌ای نه بر زمین گیاهی و نه بر فلک ستاره‌ای چرا حذر نمی‌کنی ز آه شعله‌بار من صبا به شهر یار من بشیروار می‌رسد چه بلبلان خوش‌نواز لاله‌زار می‌رسد بیا تو ای صبا که از تو بوی یار می‌رسد نوید وصل یار من ز هر کنار می‌رسد خوش آن دمی که بینمش نشسته در کنار من صب درود بیکران بحیث یملأ الفضا بکم نثار آستانۀ علی مرتضی ولی کارخانۀ قدر مهیمن قضا محیط معرفت، مدار حلم و مرکز رضا که کعبۀ درش بود مطاف و مستجار من صحیفۀ جوامع کلم مجامع حِکَم لطیفۀ معانی کرم معالی هِمَه رقیمۀ محامد ادب محاسن شیم کتاب محکم حدیث حسن لیلی قِدم که در هوای عشق او جنون بود شعار من بمشهد شهود او تجلیات ذات بین ز بود حق نمود او حقائق صفات بین ز نسخۀ وجود او حروف عالیات بین مفصل از حدود او تمام مجملات بین منزه است از حدودا اگرچه آن نگار من جواهر عقول جمله درج دُرج گوهرش نفائس نفوس را مدد ز لؤلؤ ترش طبایع و مواد بندگان کوی قنبرش دمید صبح آفرینش از جبین انورش قلمرو وجود را گرفت شهسوار من ببین طفیل بود او، مرکب و بسیط را رهین فیض جود او مجرد و خلیط را چه نقطۀ وجود او مدار شد محیط را نمود یک نمود او که ومه و وسیط را روا بود انااللهی ز یار بختیار من مؤسس مبانی و مؤصل اصول شد مصور معانی و مفصل فصول شد حقیقه المثانی و مکمل عقول شد برتبه حق ثانی و خلیفۀ رسول شد خلافت از نخست شد بنام شهریار من معرف معارف و محدد جهات شد مبین لطائف و معین نکات شد مفرق طوائف و مؤلف شتات شد مفرج مخاوف و سفینه النجات شد امیدگاه و مقصد دل امیدوار من بمستجار کوی او عقول جمله مستجیر ز آفتاب روی او مه منیر مستنیر ز جعد مشکبوی او حیات عالم کبیر ز شهد گفتگوی او که شکریست دلپذیر مذاق دهر شکرین چه شعر آبدار من بود غدیر قطره‌ای ز قلزم مناقبش فروغ مهر ذره ای ز نور نجم ثاقبش نعیم خلد بهره ای ز سفرۀ مواهبش اگر مرا بنظره‌ای کشد دمی به جانبش بفرق فرقدان رسد کلاه افتخار من جمال جانفزای او ظهور غیب مستتر دو زلف مشکسای او حجاب سر مستسر ز پرچم لوای او لوای کفر منکسر ز تیغ جان‌گزای او قوای شرک منتشر چه از غمش قوای بی‌ثبات و بی‌قرار من مقام او بمسند سریر قرب سرمدی حسام او مؤسس اساس دین احمدی کلام او مروج شریعت محمدی ز جام او بنوش اگر تراست میل بی‌خودی خوشا دمی که باده اش، ز سر برد خمار من بجان دشمنان دین چه دست و تیغ آخته پلنگ و شیر خشمگین به بیشه زهره باخته چه در مصاف مشرکین بر آن صفوف تاخته ملک هزار آفرین به نه فلک نواخته چه جای نغمۀ و نوای بلبل هزار من؟ ز تیغ شعله بار او خم فلک بجوش شد ز برق ذوالفقار او چه رعد در خروش شد ز بدروکارزار او ملک ز عقل و هوش شد ز خیبر و حصار او ز ذکر حق خموش شد چه واله از تجلیات قهر کردگار من چه نسبت است با هما، بهائم و وحوش را؟ به بیخرد مکم قرین خدای عقل و هوش را به درد نوش خود فروش پیر میفروش را اگر موحدی بشو ز لوح دل نقوش را که ملک دل نمی سزد مگر بر از دار من ولایتش که در غدیر شد فریضۀ امم حدیثی از قدیم بود ثبت دفتر قدم که زد قلم بلوح قلب سید امم رقم مکمل شریعت آمد و متمم نعم شد اختیار دین بدست صاحب اختیار من بامر حق امیر عشق، شد وزیر عقل کل ابوالفتوح گشت جانشین خاتم رسل رسید رایه الهدی بدست هادی سبل که لطف طاعتش بود نعیم دائم الاکل جحیم شعله ای ز قهر آن بزرگوار من بمحفلی که شمع جمع بود شاهد ازل گرفت دست ساقی شراب عشق لم یزل معرف ولایتش شد و معین محل که اوست جانشین من ولی امر عقد و حل بدست او بود زمام شرع پایدار من رقیب او که از نخست داد دست بندگی در آخر از غدیر او نخورد آب زندگی کسی که خوی او بود چه خوک و سگ درندگی چه ما رو کژدم گزنده، طبع وی زنندگی همان کند که کرد با امیر شه شکار من # آیت اله غروی اصفهانی ( کمپانی) https://eitaa.com/madhanshora
ز ممکنات توان دید طلعت او را که یک یک آینه‌اند آن جمال نیکو را گرش مشاهده خواهی ز خویش چشم‌بپوش که او ز دیدهٔ خود بین نهان کند رورا ز خویش گم شو و آنگه خدای را میجوی که واجبست ز خود گم شدن خداجو را تهی نکرده ز هر بومشام کی شنوی شمیم دلکش آن طرهٔ سمن بو را رواست کار خدایی ز دوستدار خدا که اتصال به آن بحر باشد این جو را در آبمذهب عشق و فسانه بین و فسون میانهٔ ملل این شورش و هیاهو را مگر صغیر نداند حکایتی جز عشق که نیست جز سخن عشق بر زبان او را اصفهانی https://eitaa.com/madhanshora
ما سوا و محور مينا علسيت شهسوار تاج کرمنا عليست معنى والشمس نور روى اوست معنى والليل مشکين موى اوست دين حق با نام او کامل شده هل اتى در شأن او نازل شده چون خدا ايجاد غرب و شرق کرد قبل از ان نور على را خلق کرد عشق با نام على اغاز شد با على درهاى رحمت باز شد اين حديث دل بود تصنيف نيست شيعه در محشر بلا تکليف نيست شيعه پايش در مسير اولياست شيعه مولايش على المرتضاست هر کسى را اسم اعظم داده اند بر لبش نام على بنهاده اند او به بيت الله رکن و قائمه است تاج احمد افتخار فاطمه است عشق بر حجاج احرام ولاست کعبه ى کعبه علي المرتضاست نوح گر در بحر از طوفان برست مرتضى بگرفت سکان را بدست هستِ او هستى به عيسى داده است او عصا بر دست موسى داده است اوست هدهد را غزل خوان کرده است او سليمان را سليمان کرده است او به ابراهيم احسان کرده است اوست اتش را گلستان کرده است آن ملاحت که به يوسف داده اند جان يوسف از علي بستانده اند عشق او از دل تجلا مى کند يا على گفتن گره وا مى کند تا على سر رشته دار کارهاست مکتب شيعه پر از عمار هاست يا على گفتن رموز انبياست يا على گفتن شعار مصطفاست يا على گفتن مرام فاطمه است مزد هر شيعه سلام فاطمه است پيش او افتاده مرحب از نفس بت شکستن کار حيدر هست وبس پس سخن بى پرده گفتن بهتر است چرخ تحت اقتدار حيدر است تا على فرمانده دهر است دهر شيعه با ضد على قهر است قهر او نه تنها در زمين نام آور است نام او در اسمانها حيدر است سعى کن محشور گردي با علي پس بگو خوش زاد يا هو يا علي آنکه او فرمانرواى محشر است حيدر است و حيدر است و حيدر است رحمه الله https://eitaa.com/madhanshora
17591-fa-moghetal.pdf
1.85M
مقتل : روضه ها و مصايب اهل بیت و سوگنامه ی محرم و عاشورا استاد رفیعی
زیارت عاشورا.pdf
709.1K
زیارت عاشورا مناسب گوشی شعر ➕ روضه یک خطی مناسب زیارت عاشورا سلام بر تن عریان سید الشهدا سلام بر لب عطشان سید الشهدا به چشم خویش کنید التماس و گریه کنید که هست فاطمه گریان سید الشهدا سلام خلق و سلام خدای عزوجل به زخم های فراوان سید الشهدا به گیسوان پریشان فاطمه سوگند که عالم است پریشان سید الشهدا نشان نیزه و شمشیر و تیر و خنجر و سنگ بهشت لاله و ریحان سید الشهدا روضه؛ همه زخم ها،یک طرف، زخم گلوی نازک علی اصغرش یه طرف سلام بر زخم گلوی علی اصغر او که ذبح شد به روی دست سیدالشهدا https://eitaa.com/jamall2070
بانوی عصمت آن بانویی که لاله ها را دوست دارد دل های با داغ آشنا را دوست دارد آن داغدار لاله های گلشن وحی از داغداران لاله ها را دوست دارد عطرولایت هرکجا پیچیده باشد آن گلشن عشق و وفا را دوست دارد درمحفلی که ذکر مردم یاحسین است آن محفل سوگ و عزا را دوست دارد از مردم روی زمین تنهای تنها اهل ولا زهرا شما را دوست دارد برهل اتای او قسم، این ابر رحمت برسائلان جود و عطا را دوست دارد از مرد نابینا اگر او چهره پوشد این بانوی عصمت حیا را دوست دارد محراب او لبریز عطر ربنا شد از بس مناجات و دعا را دوست دارد با بال بشکسته همه شب تا سحرگاه پرواز کردن تا خدا را دوست دارد گرید اگر چه در فضای سرد غربت لبخند گرم مرتضی را دوست دارد کروبیان وقتی دعایش راشنیدند گفتند او وصل خدا را دوست دارد شرمنده ایم از رویش امّا ای «وفایی» شرمنده ی آل عبا را دوست دارد https://eitaa.com/jamall2070
اقتدار مُلک ایران زیر چتر اولیاست در پناه سایۀ امن رضاست گرچه بسیار است فتنه، مُلک ما ایمن از هر فتنه و درد و بلاست استواری پیشۀ این مردم است اقتدار مردم ما پُر بهاست روبهان دانند این مُلک بزرگ بیشه زار شیر مردان خداست بارها با دشمنان ما گفته ایم شیر را از موش ترساندن خطاست ملت ما پیرو راه علی است رهبری کز نسل آل مرتضاست https://eitaa.com/jamall2070