#امام_رضا
حالا كه نیامدم دمت را بفرست
من نیستم آن جا كرمت را بفرست
گفتم كه مریضم و دوا می خواهم
پس گرد و غبار حرمت را بفرست
#علی_اکبر_لطفیان
#امام_رضا_مناجات
#عامیانه
قصه ی نگفته رو خوب می دونی امام رضا
ننوشته نامه ها رو می خونی امام رضا
تُو محبت به خدا هیچکی به پات نمی رسه
فدای دلت بشم ، مهربونی امام رضا
پشت پنجره پولادت گره هامون وا میشه
همه رو به آرزو می رسونی امام رضا
ضامن آهو بیا دست دل منم بگیر
دلمو رها کن از پریشونی امام رضا
زیر چتر لطف تو پناه گرفتم با امید
یه نیگا کن به چشای بارونی امام رضا
قول دادی تو سختیای جون دادن باهام باشی
با وفایی پای قولت می مونی امام رضا
تا تو رو دارم دیگه به هیچکی رو نمی زنم
از درِ خونه ت منو نمی رونی امام رضا
#کمیل_کاشانی
#امام_رضا_مناجات
افتادهام به پای تو یا ثامنالحجج
شرمندهی عطای تو یا ثامنالحجج
لطف اجابت است به هر دست التماس
دست گره گشای تو یا ثامنالحجج
خورشید سر زند به تماشای مهر تو
از گنبد طلای تو یا ثامنالحجج
سعی صفا و مروه کجا و قدم زدن
در صحن با صفای تو یا ثامنالحجج
با هر مرام و ملت و دینی نشستهاند
بر سفرهی سخای تو یا ثامنالحجج
شیرینتر از طعام بهشتی به کام ماست
یک لقمهی غذای تو یا ثامنالحجج
ما را نجات میدهد از لُجّهی گناه
سر رشتهی ولای تو یا ثامنالحجج
دادم قسم تو را به جوادالائمه تا
حاصل کنم رضای تو یا ثامنالحجج
شعری برای عرضه ندارند شاعران
شایستهی ثنای تو یا ثامن الحجج
دعبل عبا گرفت، ولی بس ، «کمیل» را
یک بار مرحبای تو یا ثامن الحجج
#کمیل_کاشانی
با بوسه بر خاکت طلا رونق گرفته
با نام تو بازارها رونق گرفته
ای که قدمگاه تو آمالِ دل ماست
هر جا که رفتی خاک پا رونق گرفته
داروی ما دارالشفایت ، خاک پایت
در خیلِ بیمار این دوا رونق گرفت
بیمار ، یک تجویز ، حال خوب ، برگشت
اینگونه این دارالشفا رونق گرفته
مزدِ تو بر زوار توحید ست ، با تو
ایمانِ مردم بر خدا رونق گرفته
یک اربعین را کربلایی می کنی پس
انگار با تو کربلا رونق گرفته
#حامد_آقایی
احساس می کنم که همینجاست جنتم
هر وقت در حریم تو گرم زیارتم
هرگز به جز تو از تو نمی خواهم ای رئوف
این است آرزوی من این است حاجتم
آهو شدم فقط که نوازش کنی مرا
من صید مبتلاشده ی این ضمانتم
یک سال می شود که به مشهد نیامدم
یک سال می شود که فقط آهِ حسرتم
خلوتگُزین صحنِ گوهرشاد تو..،منم
یک شب سری بزن به من و کنجعزلتم
در شهر شُهرتم شده دیوانه ی رضا
در ماجرای عاشقیات درس عبرتم
گندمبهدست..،گوشه ای از بارگاه تو
با جبرئیل های حرم گرم صحبتم
گاهی هوای مشهد و گاهی هوای قم...
شکر خدا کبوتر بام کرامتم
وقتی که شاه مملکت ماست شاه طوس
پس خوشبهحال من که در این مُلک،رعیتم
جاروکش حریم تواَم..،نوکر تواَم
گرد و غبار صحن تو شد تاج عزتم
خورشید عالمِین،همین گنبدِ طلاست
بر بام تو دمیده شود صبح دولتم
من در جوار غیرِ تو جا خوش نمی کنم
من سالیان سال کنار تو راحتم
کُلِّ عشیره..،نانخور موسی بن جعفریم
قربان این گداشدنِ بااصالتم
ای مهربانتر از پدرم! دوستدارمت...
از کودکی همیشه تو کردی حمایتم
مُهر تو مُهر نیست..،مسحیایِ طوس ماست
صد مُرده زنده می شود از عطر تربتم
صد جرعه از شراب بهشتی اگر دهند
با چای حضرتیست فقط اوج لذتم
محشر، شفیعِ گریهکنانِ تو فاطمه است
زهرا به یُمن اشکِ تو کرده شفاعتم
کاملترین عبادت من نام حیدر است
ذکر علی علی شده کُلِّ دیانتم
سرباز حیدریم،نجف پادگان ماست...
در لشگر امیرِ عرب گرمِ خدمتم
صحن رضاست آینه ی صحن مرتضی...
من محو در تجلیِ این بی نهایتم
سلمانِ سرسپرده ی سَلمانیِ تواَم
لطفاً بیا به دیدن من وقت رحلتم
بابُ الجواد؛ بابِ مُرادِ دل من است
عمریست داده ای به همین راه عادتم
نُطقم کنار پنجرهفولاد باز شد
با ذکر یا رقیه بهم ریخت لُکنتم
ای عُهدهدار مجلس عطشان کربلا!
من آن حسینگویِ دمِ دربِ هیئتم
تو روضهخوان آن لب سرنیزهخورده ای
من سینهچاکِ لطمهی ذکر مصیبتم
یَابْنَالشَّبیبگُفتنِ تو می کُشد مرا...
گفتی:که زخم خوردهی آن هتک حرمتم
▪️
یابن الشبیب جد مرا بی هوا زدند
یابن الشبیب جد مرا با عصا زدند
#بردیا_محمدی
#زیارت_مخصوصه_امام_رضا_علیه_السلام
من دست خالی آمدم، دست من و دامان تو
سر تا به پا درد و غمم، درد من و درمانِ تو
تو هر چه خوبی من بدم، بیهوده بر هر در زدم
آخر به این در آمدم باشم کنار خوان تو
من از همه در رانده ام، من رانده ای و امانده ام
یا خوانده یا ناخوانده ام اکنون منم مهمان تو
پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد
هر در به رویم بسته شد جُز درگه احسان تو
گفتم منم در می زنم،گفتی به تو سر می زنم
من هم مکرّر می زنم کو عهد و کو پیمان تو؟
سوی تو رو آورده ام ای خُم سبو آورده ام
من آبرو آورده ام کو لطف بی پایان تو
حال من گوشه نشین با گوشه ی چشمی ببین
جز سایه ی پر مهرتان جایی ندارم جان تو
من خدمتی ننموده ام دانم بسی آلوده ام
اما به عمری بوده ام چون خار در بستان تو
#حاج_ علی_ انسانی
#زیارت_مخصوصه_امام_رضا_علیه_السلام
مریض آمده اما شفا نمی خواهد
قسم به جان شما جز شما نمی خواهد
برای پیش تو بودن بهانه ای کافیست
بهشت لطف کریمان بها نمی خواهد
دلیل ناله ی من یک نگاه محبوب است
وگرنه درد غلامان دوا نمی خواهد
فقیر آمدم و دلشکسته پرسیدم:
مگر که شاه خراسان گدا نمی خواهد؟
دلم به عشق تو تا آسمان هشتم رفت
نماز در حَرَمت «إهدِنا» نمی خواهد
همین قدر که غباری بر آستان باشد
رواست حاجت عاشق، دعا نمی خواهد
تو آشنای خدایی، کدام رهگذری
در این جهان غریب آشنا نمی خواهد؟
ببین به گوشه ی صحنت پناه آوردم
مگر کبوتر آواره جا نمی خواهد؟
به حکم آنکه «عَلیکَ الرَّفیق ثُمَّ طَریق»
دلم بدون رضا کربلا نمی خواهد
خدا مرا به طواف تو مبتلا کرده ست
طواف کعبه بخواهم، خدا نمی خواهد
نگفته است، حیا کرده شاعرت آقا
نگفته است، نه اینکه عبا نمی خواهد
#قاسم _صرافان
#زیارت_مخصوصه_امام_رضا_علیه_السلام
نیست گاهی، هیچ راهی، جز به شاهی رو زدن
با غمی سنگین رسیدن پیش او زانو زدن
ظهرِ گرما، صحن سقاخانه می چسبد چقدر
ضامن آهو شنیدن، بعد از آن «یا هو» زدن
در شلوغیها دو تا آرنج خوردن بیهوا
مست چون جامی، به دیگر جامها پهلو زدن
آری آداب خودش را دارد این جا عاشقی
جز بزرگان کس ندارد منصب جارو زدن
امتحانی کن، ببین اینجا چه حظّی میدهد
یا علی گفتن به وقت دست بر زانو زدن
شمعها! نجوای با خورشید میدانید چیست؟
اشکهای بیصدا باریدن و سوسو زدن
هفت دوری نیست حجّ ما فقیران، این طواف
دور هشتم دارد و چرخی به دور او زدن
بیت هشتم هدیه ای از سوی قم آورده است
بوسه بر درگاه تو از جانب بانو زدن
بد کشیدم طرح خود را چیز دیگر شد، ببخش
دست و دل لرزیده وقت طرح این آهو زدن
#قاسم_ صرافان
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
دیروز اثر به اشک و آهم دادند
امروز در این حرم پناهم دادند
فردا به تمام عاشقان خواهم گفت:
در حصنِ ولایت تو راهم دادند
استاد #محمدجواد_غفورزاده
دَحْوُ الْاَرْضْ
راه جان و راه جانان گشت طی
جامِ دَحْوُ الْاَرْضْ شد لبریز مَیْ
دستِ حق آورده نور پاک را
گسترش می داد اینجا خاک را
هرچه می بینید از آنِ خداست
کُلِّ هستی تحتِ فرمانِ خداست
می رود از خاکْ آبِ چشمه ها
می درخشد آفتابِ چشمه ها
از افق مِهرِ خداوندی دمید
شد ز دَحْوُ الْاَرْضْ بِیْتُ الَّه پدید
روز دَحْوُ الْاَرْضْ روز نعمت است
روز مِهر و روز لطف و رحمت است
بود تقدیر خداوندِ مُبین
تا گذارد پایْ انسان بر زمین
از عنایات خداوندِ جهان
این زمین گردید جای مردمان
این زمین را انبیا دادند نور
وز قدوم اولیاءاش یافت شور
نور خیل انبیا اینجا نشست
شور عشق اولیا در ما نشست
از جمیعِ انبیا و اولیا
سوی ما تابید نور مصطفی
مصطفی ختم رُسُل ، خورشید عشق
آسمان را جلوه ی جاوید عشق
در نبی بنگر ز حق منشور را
آمد و آورد با خود نور را
این زمین چون وادی طور است طور
مکّه چون یثرب همه نور است نور
می درخشد عشق در ارض و سما
در نجف چون کاظمین و سامرا
می درخشد عشق دائم بر زمین
از مزار آفتابِ هشتمین
بعد هر سُوءُالْقَضا ، حُسْنُ الْقَضا
بنگر ای دل بر زمین نینوا
عشق از کرب و بلا کرده طلوع
گشت دَحْوُ الْاَرْضْ از اینجا شروع
کربلا این سرزمین عاشقان
خاک او دُرِّ ثَمینِ عاشقان
کربلا این وادی عشق و جنون
ترجمان چشم های لاله گون
کربلا تصویرِ مِصْباحُ الْهُدی ست
کربلا زیباترین شهرِ خداست
کربلا این آرزوی اهلِ دل
خاک او شد آبروی اهلِ دل
**
محمود تاری «یاسر»
مسافر وصال
زائر قبر رضایم که تو را می طلبم
آمدم نزد رضا از تو رضا می طلبم
تا به وصل تو رسم در حرم پاک رضا
مُحرم کوی رضا گشته صفا می طلبم
سُفره ی مِهر خودت را به روی من بِگُشا
من ازین سُفره فقط نان و غذا می طلبم
گفتم اظهار گدایی نکنم پیش امام
رسد اینجا ز دَر و بام ، گدا می طلبم
ای که ایوانِ طلایِ دل هر خسته دلی
وعده ی وصل به ایوان طلا می طلبم
این که بیمار شدم از غم هجران شماست
تو طبیب و ز وصال تو دوا می طلبم
ای که دست تو بُوَد پنجره فولادِ دلم
از فراق تو مریضم که شفا می طلبم
از شما حال و هوایی به وجود آمده است
وصل تان را به همین حال و هوا می طلبم
نَفْسِ اَمّاره ی من کرده مرا از تو جدا
من کی از نَفْسِ بَد اندیش جفا می طلبم
خسته از راه رسیدم به حریم رضوی
تشنه لب آمده ام آب بقا می طلبم
آمدم در حرمِ شاه خراسانی خویش
از شما تذکره ی کرب و بلا می طلبم
ای دلت سوخته از داغ حسین بن علی
سوزی از قلب شما را ز وفا می طلبم
با همان یَابْنَ الشَبیبی که بفرمود رضا
اشک از بهرِ چنین شور و نوا می طلبم
«یاسرم» چشمِ امیدم همه بر دست شماست
فقط از دست شما لطف و عطا می طلبم
**
محمود تاری «یاسر»
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#زیارت_مخصوصه؛ #زیارت_کربلا
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
هر کسی آمده از شاه و غلام و بَرده
وسط صحن و سرای حرمت بی پَرده
سر تعظیم به سوی قدمت خم کرده
به امیدی به خدا عرض سلام آورده...
...زائری که همهی دار و ندارش هستی
همه جا و همهی عمر کنارش هستی
مُردهام، آمدهام تا که تو جانم بدهی
مثل فرشِ حرمت خوب تکانم بدهی
راه گم کردهام و راه نشانم بدهی
به پناه آمدهام تا که امانم بدهی
اشتباهات مرا حُسن عمل میگیری
مهربانی و مرا زود بغل میگیری
عرشیان خاک تو را نقش به رخساره زدند
خادمان گوش به فرمان تو نقاره زدند
حوضهای حرمت یکسره فواره زدند
شعلهی عشق به جان من بیچاره زدند
برسان بر لب خشکیدهی ما پیمانه
بده پیمانهای از کوثر سقاخانه
هر که بر پای تو افتاد، بها میگیرد
"یا رضا خانهات آباد" نوا میگیرد
با نخ پنجره فولاد شفا میگیرد
وسط صحن گوهر شاد دعا میگیرد
وا شده هر گرهی کور به نام پسرت
ای فدای تو و این لطف و مرام پسرت
خجل از روی تو هستم به جوادت سوگند
مست گیسوی تو هستم به جوادت سوگند
حاجی کوی تو هستم به جوادت سوگند
همه جا سوی تو هستم به جوادت سوگند
تا که شد سفرهی تو پهن، وفادار شدم
بی بها بودم و در صحن، بهادار شدم
نور رحمانی حق هستی و تابان هستی
تو برای من قحطیزده باران هستی
تا ابد شاه رئوفی و رضاجان هستی
تو مرا جانی و جانانی و سلطان هستی
بی تو من دلهرهی کرب و بلا را دارم
با تو من تذکرهی کرب و بلا را دارم
**
جهت گریهی ما تا به ابد معلوم است
بین ما گریه برای دگران مذموم است
بیشتر آن چه که در روضهی ما مرسوم است
روضهی یابن شبیب تو بر آن مظلوم است
روضه خواندی و همه اهل مصیبت شدهایم
گریهکنهای لب جد غریبت شدهایم
قدرت بر روی پا، پاشدنش را بُردند
وقت غارت شد و کل بدنش را بُردند
ته گودال عقیق یمنش را بُردند
نیزهداران ز تنش پیرهنش را بُردند
خون او با جگر بادیه آمیخته شد
آیههای بدنش سخت به هم ریخته شد
#محمدجواد_شیرازی