می زنم جار که غمخوار فقط فاطمه است
تا ابد ماه شب تار فقط فاطمه است
دشمن ما همه دنیا بشود یا نشود
غم نداریم اگر یار فقط فاطمه است
بانویی که نظرش علت آرامش ما
شده در لحظه ی دشوار فقط فاطمه است
آن که وقتی ز کسی کار نیاید اصلا
وا نماید گره از کار فقط فاطمه است
آن که بر مردم عالم ، همه دم خیر رساند
چه به خلوت چه به انظار فقط فاطمه است
دست پرورده ی زهراست اباعبدالله
تا ابد مادر احرار فقط فاطمه است
محرم و مادر و عمخوار حسن نصرالله
قبله ی قاسم ِ سردار فقط فاطمه است
عشق حیدر نشود قسمت هر بی سر و پا
عاشق حیدر کرار فقط فاطمه است
همه دیدند که او یک تنه شد لشکر حق
همه دیدند علمدار فقط فاطمه است
#محمد_حسین_رحیمیان
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#فاطمیه
https://eitaa.com/jamall2070
گروه اشعار مذهبی عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
تا شعله دست بر پَرِ خَیرُ النِّسا گذاشت
ما را میان غصهی بی انتها گذاشت
باران کجاست؟! شمعِ نبی ذرّهذرّه سوخت...
آتش چه حسرتی به دلِ ابرها گذاشت
دیوار و در مجال تقلّا نمی دهند
باید برای بالشکسته فضا گذاشت
در هیچ مَسلَکی زدنِ زن روا نبود
لعنت بر آنکه بدعت خود را بنا گذاشت
یک بیحیا که حُرمتِ چادر نمی شناخت
روی حجاب عصمت حق ، ردِّ پا گذاشت
آئینه را فشار لگد ، تکّه تکّه کرد...
آنقَدر خُردهشیشه دمِ خانه جا گذاشت!
مسمارِ خسته فاطمه را تکیهگاه دید
سَر را به روی مخزن سِرِّ خدا گذاشت
وقتی که گفت : فضّه خذینی!...، عـلـی نشست
مشکل زنانه بود...، که حیدر رها گذاشت
بندِ طناب ولکُنِ دستِ علی نبود
سلمان به روی پیکر زهرا ، عبا گذاشت
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#بردیا_محمدی
https://eitaa.com/madhanshora
#یا_زهرا
قیام سرخی اگر هست از قیام فاطمه داریم
که ما هرآنچه که داریم از مرام فاطمه داریم
نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق، هان چه نشستید؟
مگر نه زندگی خویش از دوام فاطمه داریم
نه، انقلاب نکردیم تا درون کوفه بپوسیم
که هست کرببلایی اگر، به نام فاطمه داریم
به فکر خانه ی همسایه ایم، نان و مختصری عشق
اگر به سفره ی ما هست از کلام فاطمه داریم
یقین که صبح ازل ما سلام داده ایم به نورش
که شام روز ابد چشم بر سلام فاطمه داریم
غلام فاطمه در حشر غصّه ای به سینه ندارد
که ما امید شفاعت هم از غلام فاطمه داریم
#محسن_ناصحی
یا زهرا سلام الله علیها
#فاطمیه
#مربع_ترکیب
#گریه_گریبان_نگاهم_راگرفته
بغضِ عجیبی راهِ آهم را گرفته
دستِ زمانه تکیه گاهم را گرفته
گرد و غبار غم سپاهم را گرفته
در خود نریز اینقدر دردت را عزیزم
ماندم چه خاکی بعد تو بر سر بریزم
لب می گزی پنهان کنی در سینه آهت
ابر سیاهی تار کرده روی ماهت
یادش بخیر آن مهربانی نگاهت
بانو چه شد آن زندگی رو به راهت
این روزها زهرا به جای گرد گیری
باید عزای ماندن من را بگیری
دل دل نکن پاپا نکن دلشوره دارم
مرهم به روی زخم هایت می گذارم
چیزی نمانده از تو ای دار و ندارم
چون ابروان تو به من پیچیده کارم
امشب بیا باهم نماز شب بخوانیم
قسمت شود شاید کنار هم بمانیم
حال و هوای زندگی تغییر کرده
فکر مرا تابوت تو درگیر کرده
لعنت به زخمی که جوان را پیر کرده
مسمار کارِ تیزی شمشیر کرده
پلک ورمدار تو جای دست دارد
در کشتن ششماهه قنفذ دست دارد
آثار دستِ زخمی ات مانده به دیوار
با سرفه های خونی ات پیداست هربار
از چه لباست می شود هر روز گلدار
دیدم خودم دیروز که کج مانده مسمار
در زیر پا آئینه آن را خورد کردند
زیر لگدها سینه ات را خورد کردند
آهسته آهسته کفن تا می کنی تو
اسباب رفتن را مهیا می کنی تو
با گریه دورت را تماشا می کنی تو
با دخترت آرام نجوا می کنی تو
از چهره ات پیداست که دلشوره داری
پیراهنی را دست زینب می سپاری
دستور دادی جای تو، حنجر ببوسد
گودال رگهای تنی بی سر ببوسد
انگشت را همراه انگشتر ببوسد
روی حسین از جانب مادر ببوسد
اما بدان این بوسه ها بی درد سر نیست
سرنیزه دردش کمتر از مسمار در نیست
امشب دعا کردم که بی یاور نگردی
در کوچه و بازار بی معجر نگردی
بازار تا بازار در به در نگردی
درگیر با افراد خیره سر نگردی
ترسم که کار تو شود ناقه نشینی
بر شاخه ای موی گره خورده نبینی
#قاسم_نعمتی
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
در حریم خانه ماندی اعتکاف این است این
سوی مسجد شعلهور رفتی، مصاف این است این
خطبۀ تو واژه واژه ذوالفقار دیگریست
جلوۀ آن تیغ پنهان در غلاف، این است این
از امام از کعبه گفتی، بستی احرام دگر
بیامان دور علی گشتی! طواف این است این
رو گرفتی پیش نابینا، حیا آن است آن
نیمهشب تابوت میخواهی، عفاف این است این
میرسد روزی که چشم آسمان روشن شود
بر مزارت کعبه میگوید مطاف این است این
#سیدمحمدجواد_شرافت
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
گهواره نیست کودکیات را فلک؟ که هست
فرمانبر تو نیست سما تا سمک؟ که هست
وقتی به خواب میروی ای کوثر کثیر
لالایی خدیجه نباشد، ملک که هست
آن روزۀ سه روزه نیازی به نان نداشت
ای زخمی محبت عالم! نمک که هست
وقتی حضور گریه تو را آب میکند
اشک علی نشسته برای کمک که هست
نقش کبود شانهات از ضربههای در
بر شانهٔ شبان سیه نیست حک؟ که هست
مُردیم از فراق تو، دل با چه خوش کنیم؟
قبری که نیست از تو به جا؟ یا فدک که هست...
#غلامرضا_شکوهی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
دری که شد عتبات نبی به وقت اذان
دری که در پس آن سِرّ عرش گشته نهان
دری که وا شده رو به رواق عرش نجف
که رشک برده به جاهش شکوه درب جنان
دری که باب حسین است و پنجره فولاد
دری که باب خدا بوده است در دوران
به حلقه اش متوسل ملائکه همگی
به آستانه او سر نهند پیر و جوان
دری که کعبه آمال سدره و طوباست
ضریح چوبی حاجات عالم امکان
دری است از شجر طور هم گرامیتر
مبارک است بسوزیم در مصیبت آن
درون آتش طور است بسم رب النور
که بوده جان جهان مادر پیامبران
در آستانه در ایستاده نبض زمین
به احترام نفسهایش ایستاده زمان
بدون واسطه با رب خود تکلم کرد
در آن مقام که نزدیک تر شد از دو کمان
چکامههای بهاری خانه زهرا
چگونه گشته لگدکوب چکمههای خزان
منزه است از اینکه به روی خاک افتد
شده است ذکر همه کائنات یا سبحان
چه شد که در به روی باب حاجت افتاده
که بند آمده بعدش زبان مرثیه خوان
هزار مرتبه آتش بزن مرا اما
مگو که فاطمه آتش گرفته دور از جان
بس است صحبت میخ و غلاف در عوضش
هزار مرتبه از قتلگاه روضه بخوان
هزار مقتل خطی ورق زدم اما
هنوز هم که هنوز است ماندهام حیران
کشید بر گلویش تیغ شمر یا قنفذ
شکسته پهلوی او را مغیره یا که سنان
هزار جان گرامی شبیه جان حسین
فدای کشتی پهلو گرفته در کوچه...
#محسن_حنیفی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
رزق عالم را به سر انگشت خود تقسیم کن
نور جنت را به برق خنده ات تنظیم کن
آسمان را با قنوت اشک هایت جان بده
چشم بی باران ما را با غمت ترمیم کن
ای که دنیا مستمند گوشه ی چشمان توست
با نگاه روشنت آینده را تسلیم کن
تا نلرزد خانه ی دل از هجوم درد ها
باب میلت زندگانی مرا ترسیم کن
دل چرا تاریک باشد، نور قبل از نورها؟
با ولایت هر سیاهی را به من تحریم کن
قصد دارم جان دهم در وقت گریه بر شما
مادرانه جان من را وقف این تصمیم کن
تا دوباره جان بگیرد چشم های مرتضی
خانم خانه، به حیدر خنده ای تقدیم کن
#حسن_کردی
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
نُه سال با تو شد سپری روزگار من
تنها تو بوده ای همه جا غمگسارمن
نُه سال با تو زندگی ام عاشقانه بود
من مرد خانه بودم و تو خانه دار من
ناراحتی من همه این است ؛ می روی
خوشحال می شوم نروی از کنار من
از آن زمان که خورد به بازوی تو غلاف
خانه نشین شده به خدا ذوالفقار من
هر روز گریه گریه فقط گریه کار تو
هر روز گریه گریه فقط گریه کار من
باشد برو ! " ز خاطر من که نمی رود
نه سال با تو شد سپری روزگار من"
#محمدحسن_بیاتلو
#امام_زمان_فاطمیه
#امام_زمان_مناجات
زیر هجوم درد شکسته ست قامتم
تقدیر من غم است،چه تلخ است قسمتم
کاری نمیکنم به تو نزدیکتر شوم
انگار من بدون حضور تو راحتم
طیّ طریق من به نیازم رسیدن است
تو گریه میکنی به من و من به حاجتم
ای غایب از نظر تو حضورت همیشگی ست
بیچاره من..منی که گرفتار غیبتم
چشمم به التماس دعای بقیه بود
نعمت تو هستی و پی کفران نعمتم
این آبروی عاریه ای ماندگار نیست
با سیلی گناه شده سرخ صورتم
دست مرا بگیر و دخیل حسین کن
من بی حسین گم شده ام،آخر خطم
این روزها که شال عزا بسته ای به دوش
رخصت اگر دهید شریک مصیبتم
این بوی دود از طرف خانه علیست!
آقا نمیکنید به اینروضه دعوتم؟
این روزها که شاه نجف گریه میکند
لبریز یاعلی شده ساعت به ساعتم
#سیدپوریا_هاشمی
در سوگ حضرت زهرا ( س ) / نوحه
------------
صدیّقَةُ الشَّهیِده
بانوی قد خمیده
با پهلوی شکسته
جان بر لبت رسیده
ای پاره ی قلب رسولِ والا
خون کرده اندوه تو قلب ما را
یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا ....
ای خسته تر ز خسته
اشکت به رخ نشسته
مانند پهلوی خود
داری دل شکسته
بی روی تو مدینه غرقِ نجوا
چشم علی شد از غم تو دریا
یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا ....
شکستی و خمیدی
سوی علی دویدی
در زیر تازیانه
آه از جگر کشیدی
داغ پدر را دیده بودی امّا
داده عدو بر تو چنین تسلّا
یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا ....
دیدم به خانه آتش
می زد جوانه آتش
تو در هجوم دشمن
بودی میانِ آتش
دستِ مرا بستند خیل اعدا
آنجا که تو بودی غریب و تنها
یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا ....
یک دست تو به پهلو
یک دست تو به بازو
گاهی دو دست خود را
گیری به روی زانو
من نیمه جان گردیده ام ز غم ها
تو جان دهی من می کنم تماشا
یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا ....
جانم ز تن برون است
این خیمه بی ستون است
چون ماهِ پشت اَبرا
روی تو لاله گون است
بعد تو ای آئینه دار طوبا
شیرخدا مانده غریب و تنها
یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا ....
ای ماه بی نشانه
شُستم تو را شبانه
خیز و ببین ز داغت
ویران شد آشیانه
در پیش چشم کودکان یا زهرا
پیچیده ام بر پیکرت کفن را
یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا ....
من زار و بی قرارم
تاب و توان ندارم
جسم تو را شبانه
بر خاک می سپارم
در پیش چشمم گشت تیره دنیا
دیدار ما باشد به روز عقبا
یا فاطمه یا فاطمه یا زهرا ....
**
محمود تاری «یاسر»
https://eitaa.com/madhanshora