eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
706 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آن شب که دفن کرد علی بی‌صدا تو را خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را در گوش چاه، گوهر نجوا نمی‌شکست ای آشیانِ درد، علی داشت تا تو را ای مادرِ پدر، غمش از دست برده بود همراه خود نداشت اگر مصطفی تو را زین درد سوختیم که ای زُهرۀ منیر کتمان کند به خلوت شب، مرتضی تو را ناموسِ دردهای علی بودی و چو اشک پیدا نخواست غیرتِ شیر خدا تو را دفن شبانۀ تو که با خواهش تو بود فریاد روشنی‌ست ز چندین جفا تو را تا کفرِ غاصبان خلافت عَلَم شود راهی نبود بهتر از این، مرحبا تو را! یک عمر در گلوی تو بغض، استخوان شکست در سایه داشت گرچه علی چون هما تو را... تحریف دین، فراق پدر، غربتِ علی انداخت این سه دردِ مجسّم ز پا تو را... دادند در بهای فدک آخر ای دریغ گلخانه‌ای به گسترۀ کربلا تو را... پهلو شکسته‌ای و علی با فرشتگان با گریه می‌برند به دارالشفا تو را دارالشفای درد جهان، خانۀ علی‌‌ست زین خانه می‌برند ندانم کجا تو را؟!...
چه کنم ؟ آتشی افتاده به جانم ، چه کنم ؟ آتش از آب دو چشمم ننشانم چه کنم ؟ با حضور تو ، به من خانه نشینی سهل است گر نمانی تو و من بی تو بمانم ، چه کنم ؟ تو در این شهر ، فقط در به رخم باز کنی ” ای همیشه نگرانم ، نگرانم چه کنم ؟ “ زرِهم پشت ندارد ، به تو پشتم گرم است بی سپر بعد تو با خصم گرانم چه کنم ؟ گوشه ی خانه ، من و چار جگر گوشه ی تو غم ز شش سمت گرفته به میانم چه کنم ؟ در ره مسجد و خانه به زمین می خوردم از همان موقع شده ورد زبانم ” چه کنم ؟ “ من که هر کس گرهی داشت کمک از من خواست گرهی خورده به کارم که ندانم چه کنم ؟  زود ای عمر علی می روی از دست علی  بی تو بر ماندن خود نیست گمانم ، چه کنم ؟ استاد حاج علی انسانی https://eitaa.com/madhanshora
دلم تنگ نگات میشه عزیزم به یاد چشم سرخت،اشک می ریزم دعا کن، یاس در خاک آرمیده همینجا از کنارت بر نخیزم گلاب اشک سر خاکت میارم پس از تو ابرم و دائم می بارم جوون زیر خاکم ای که بی تو به زنده موندنم شوقی ندارم با سیلی چشماتو از من گرفتند حسودا انتقام از زن گرفتند جلو چشمام غلافای چهل مرد زدند و قتلتو گردن گرفتند کجایی خونمونو غم گرفته درِ خونه برات ماتم گرفته حسین و زینب و آروم کردم حسن جانت ولی باز دم گرفته عزادارم ولی تنها و بی یار منم و این سه چارتا طفل غمخوار تو رفتی و نگفتی من می مونم پس از تو با غم مسمار و دیوار صدات مونده توی خونه هنوزم پس از این من به جای تو می سوزم تو رفتی و حالا غرق خجالت نگامو به در و دیوار می دوزم
خانه شد روی سرم آوار بعد از رفتنت کشت ما را این در و دیوار بعد از رفتنت ای شب قدر علی! قدر تو را نشناختند مانده بر جا حسرت بسیار بعد از رفتنت آه و نفرین بر کسی که نور چشمم را گرفت هست دنیا پیش چشمم تار بعد از رفتنت فاطمه جان! یک تنه بودی برایم یک سپاه لشکر از کف داده‌ام انگار بعد از رفتنت مردم از جانبازیت دارند صحبت می‌کنند در میان کوچه و بازار بعد از رفتنت خواب راحت رفته از چشمان زینب فاطمه نیمه شب‌ها می‌شود بیدار بعد از رفتنت داغ سنگینت نه تنها پشت حیدر را شکست خم شده حتی قد مسمار بعد از رفتنت خاطراتی که در این نُه سال با هم داشتیم روز و شب هی می‌شود تکرار بعد از رفتنت یاد تو دائم می‌افتم فاطمه، بی‌اختیار برده‌ام نام تو را صدبار بعد از رفتنت قاتلانت گفته‌اند از غصهْ زهرا درگذشت! جرم خود را می‌کنند انکار بعد از رفتنت فاطمه! چیزی نگفتی، فضه هم حرفی نزد همچنان ناگفته است اسرار بعد از رفتنت کشتن تو ابتدای ظلم بر آل علی است وای از این قوم جنایتکار بعد از رفتنت @hadithashk
خانه شد روی سرم آوار بعد از رفتنت کشت ما را این در و دیوار بعد از رفتنت ای شب قدر علی! قدر تو را نشناختند مانده بر جا حسرت بسیار بعد از رفتنت آه و نفرین بر کسی که نور چشمم را گرفت هست دنیا پیش چشمم تار بعد از رفتنت فاطمه جان! یک تنه بودی برایم یک سپاه لشکر از کف داده‌ام انگار بعد از رفتنت مردم از جانبازیت دارند صحبت می‌کنند در میان کوچه و بازار بعد از رفتنت خواب راحت رفته از چشمان زینب فاطمه نیمه شب‌ها می‌شود بیدار بعد از رفتنت داغ سنگینت نه تنها پشت حیدر را شکست خم شده حتی قد مسمار بعد از رفتنت خاطراتی که در این نُه سال با هم داشتیم روز و شب هی می‌شود تکرار بعد از رفتنت یاد تو دائم می‌افتم فاطمه، بی‌اختیار برده‌ام نام تو را صدبار بعد از رفتنت قاتلانت گفته‌اند از غصهْ زهرا درگذشت! جرم خود را می‌کنند انکار بعد از رفتنت فاطمه! چیزی نگفتی، فضه هم حرفی نزد همچنان ناگفته است اسرار بعد از رفتنت کشتن تو ابتدای ظلم بر آل علی است وای از این قوم جنایتکار بعد از رفتنت
اگر هستی ز غم بی تاب بی تاب اگر شادی شده نایاب نایاب اگر غافل شدی در کل هفته... غروب جمعه را دریاب دریاب
حوصله دیگر ندارم کاش می‌بردی مرا فاطمه با رفتن خود خوب پژمردی مرا بعد دفنت محرم حیدر قرارم رفته است خلق می‌دانند من دار و ندارم رفته است باعث درماندگی‌ها درد پنهان من است این در آتش گرفته قاتل جان من است قبل از آنکه مجلس ختمی بگیرم فاطمه کاش یک بابی شود تا که بمیرم فاطمه زندگی با دشمنان یک گوشه از صبر علی است خانه بی فاطمه خانه که نه قبر علی است من عزادار تو زهرا بین دیوار و درم یک طرف زینب به سینه می‌زند وای مادرم گو چه سازم فاطمه جان این در و دیوار را یا چه سازم بی‌حیایی نوک مسمار را
ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم دیده از دیدار رخسارش منور داشتیم هرکسی جسم عزیزش روز بردارد ولی ما که نعش مادر خود را به شب برداشتیم کاش آن روزی که تنها مادر مارا زدند ما یکی را در میان کوچه یاور داشتیم کاش محسن را نمی کشتند تا ما غنچه ای یادگار از آن گل رعنای پرپر داشتیم کاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شد یم جای آغوشش به خاک تیره بستر داشتیم این درو دیوار می گرید به حال ما که ما مادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم مادر ما رفت از دنیا  در آن حالی که ما گریه بر حالش سر قبر پیمبر داشتیم
ای کشته ی ولایت من آه فاطمه تنها انیس غربت من آه فاطمه حالا که می روی اسدالله را ببین! درهم شکست هیبت من آه فاطمه من با یتیم های تو روضه گرفته ام یک سر بزن به هیئت من آه فاطمه من زخم خورده ی اُحُدم،  زخم بازویت سنگین ترین جراحت من آه فاطمه شرمنده ام من از تو که زهرای من تورا خیلی زدند بابت من آه فاطمه خارم به چشم و در گلویم استخوان نشست رفتی و رفت قدرت من!  آه فاطمه رفتی و خنده های مغیره شروع شد دشمن کند شماتت من آه فاطمه من راضی ام به هر چه خداوند راضی است هجران توست قسمت من آه فاطمه در قلب توست غربت من یا حبیبتی در قبر توست تربت من آه فاطمه حالا چه پاسخی بدهم من به مصطفی؟! "استُرجِعَت" امانت من آه فاطمه طبق وصیت خود تو گریه بر حسین گشته تمام همت من آه فاطمه زهرا به پهلوی پسرم نیزه می زنند.. از روی بغض و نفرت من آه فاطمه مثل تو زینبینِ مرا سخت می زنند بر می خورد به غیرت من آه فاطمه..
حال مرد داغ همسر دیده را کمتر بپرس دیدن داغ جوان سخت است ، از حیدر بپرس پهلوانان را غم ناموس میکوبد به خاک باورش سخت است اما از یل خیبر بپرس معذرت میخواهم از سادات ، روضه باز شد زود بار انداختن سخت است از مادر بپرس معنی لاغر شدن از درد پهلو را فقط از همان مادر که شد هم سطح با بستر بپرس ظاهرا اسمش مسلمان بود اما پشت در با لگد طوری به آن در زد که از کافر بپرس قل چماقان میزدند و مرتضی کت بسته بود بعد از آن دیگر نمیدانم چه شد از در بپرس بین یک لشکر زمین خوردن دوباره پا شدن کار مردان است این را از علی اکبر بپرس . . دیدن داغ جوان سخت است آه از کربلا حال بابای مصیبت دیده را کمتر بپرس تکه هایش را اگر پیدا نکردی روی خاک جایشان را از نوک سر نیزه‌ی لشکر بپرس
این غریبی که ز دنیا رفته دنیای من است اینکه خوابیده است زیر خاک زهرای من است درب خانه سوخت و با بخت من همرنگ شد بعد از او تنها سیاهی رنگ دنیای من است بعد از این راحت بخوابید آی مردم ،پر کشید اینکه خاموش است دیگر شمع شب‌های من است رفت جانم، مانده‌ام!جسمم چگونه مانده است زنده ماندن بعد زهرایم معمای من است آرزویم خاک شد با او در این غربت فقط رفتن از دنیای بی زهرا تمنای من است جای من در کوچه رفت و جای من دستش شکست خانه تاریک قبر همسرم جای من است پیش چشمم ضربه ها چشمان او را تار کرد روضه خوان این مصیبت چشم بینای من است غربت من با جراحات تنش همدست شد نیمی از قد کمان فاطمه پای من است بعد از این من ماندم و یک خانه بی فاطمه تلخ‌تر از تلخی امروز فردای من است
هم منزلتی عظیم داری هم طایفه ای کریم داری پیداست از اینهمه عزادار مادر ، چقدر یتیم داری