امام سجاد(ع)-مدح و ولادت
ای بحر شرف، گهر مبارك
ای شمس ضحی، قمر مبارك
ای بانوی شهر، شهر بانو
دیدار رخ پسر مبارك
ای مادر نه امام تبریك
ای نخل ولا ثمر مبارك
این دسته گل حسین بر تو
از خالق دادگر مبارك
این آیت محكم حسین است
قرآن مجسم حسین است
خورشید سپهر پرور است این
یا عبد خدای منظر است این
دوم علی حسین زهرا
سر تا به قدم پیمبر است این
لبخند بزن به ماه رویش
زیرا كه حسین دیگر است این
دردانة چار بحر توحید
منظومۀ هشت اختر است این
این سید كل ساجدین است
مولای همه مجاهدین است
شعبان به ولادتش معظّم
قرآن به ولایتش منظّم
در هر ورق صحیفۀ او
قرآن نخواندهای مجسّم
خوانند فرشتگان ثنایش
مانند دعای نور با هم
بخشد به دعا تلاوتش روح
همچون نفس مسیح مریم
رویش كه بهشت عالمین است
گلخانۀ بوسۀ حسین است
گل آینهدار خلق و خویش
دل تشنۀ كوثر سبویش
در طور دعا، هزار موسی
مدهوش به شوق گفتگویش
دست همه اولیا به دامن
چشم همه انبیا به سویش
لبخند زند عزیز زهرا
هر صبح به بوستان رویش
جان مست نوای دلنوازش
آغوش حسین مهد نازش
ای آینة جمال سرمد
سر تا به قدم تمام احمد
فرزند حسین، نجل زهرا
سجاد، علی، ابا محمد
تو دست خدا و گردش چرخ
پیداست كه با یَد تو باید
از خالق ذوالجلال و از خلق
بر جان و تنت سلام بیحد
مشتاق نیاز بینیازت
سجادۀ عشق جانمازت
قرآن خط حسن نازنینت
گلبوسة سجده بر جبینت
تنها نه ملائكه، خدا هم
مشتاق دعای دلنشینت
هم روی ملك در آستانت
هم دست خدا در آستینت
هنگام دعا صدای آمین
خیزد ز یسار تا یمینت
تكبیر و قیام سر فرازت
جبریل مكبِّر نمازت
ای در دهنت زبان قرآن
وی هر سخنت بیان قرآن
هم صورت تو صحیفة نور
هم در تن تو است جان قرآن
هم میوه و هم درخت توحید
هم روحی و هم روان قرآن
ارکان تو كعبۀ ولایت
رخسار تو بوستان قرآن
آمین خداست در دعایت
وحی است تمام خطبههایت
فرماندۀ ملك لامكانی
سلطان زمین و آسمانی
در پیكر شرع روح روحی
در جسم نماز جان جانی
معصوم ششم ولیِّ چارم
مولا و امام انس و جانی
در تنگی حلقههای زنجیر
بخشنده به وسعت جهانی
تو كل وجود را امامی
در سلسله هم امیر شامی
ای قلۀ عرش جایگاهت
جنّ و بشر و ملك سپاهت
در دایرۀ خرابۀ شام
بر وسعت آسمان نگاهت
چون سیر كنی به سوی معبود
بال ملك است فرش راهت
با رفتن گوشۀ خرابه
كی كم شود از جلال و جاهت؟
تو مظهر حیّ داور استی
از وهم بشر فراتر استی
ای سجدۀ عرشیان به خاكت
ای روح خدا به جسم پاكت
تو سلسلهدار عالم استی
از سلسلۀ عدو چه باكت
صد مصر وجود خاك راهت
صد یوسف مصر سینه چاكت
تا هست لوای عدل بر پا
هستند ستمگران هلاكت
اوصاف تو بر زبان «میثم»
باشد به بدن روان «میثم»
استاد سازگار.........
امام حسین و حضرت عباس و حضرت سجاد(علیهم السلام)-ولادت
ببینید گیسوی پر تاب ما را
ببینید جوش می ناب ما را
ببینید ماه جهانتاب ما را
ببینید لبخند ارباب ما را
ندارد ظهورش در عالم نظیری
امیری حسینُ و نعم الامیری
جنون چاک کرده گریبان ما را
قیامت ندیده است طوفان ما را
چه می خواهد از جان ما،جان ما را
ببینید این عید قربان ما را
سر آورده ام تا سرم را بگیری
امیری حسینُ و نعم الامیری
پُرم کرده ای با سبوی دو چشمم
که شش گوشه شد آرزوی دو چشمم
به سوی شما می رود سوی دو چشمم
تو و جانِ من ای به روی دو چشمم
کنارت ندارم بجز سر به زیری
امیری حسینُ و نعم الامیری
(حضرت عباس علیه السلام)
خدا با تو وا کرده درهای خود را
به گِردت دوانده قمرهای خود را
علی دیده جمع پسرهای خود را
خدا رو نموده هنرهای خود را
چه نور عظیمی چه شاه و وزیری
امیری حسینُ و نعم الامیری
زمانی که میدان نفس گیر می شد
زمانی که لشگر سرازیر می شد
زمانی که دشمن کمی شیر می شد
فقط ضربه های تو تکثیر می شد
تو سلطان میدان درآن زمهریری
امیری حسینُ و نعم الامیری
به میدان رسیدی و عالم به پا شد
که با تو خدایِ مجسم به پا شد
به پیش تو محشر دمادم به پا شد
که با ذوالفقارت جهنم به پا شد
تو مانند مولایی و در غدیری
امیری حسینُ و نعم الامیری
اگر بار دیگر قدم را بکوبی
بهم دستگاه ستم را بکوبی
سر کافران کاخ غم را بکوبی
اگر زینبیه عَلَم را بکوبی
الا نور عینی و بدرالمنیری
امیری حسینُ و نعم الامیری
(امام سجاد علیه السلام )
خدا آرزویِ علی را بر آورد
حسن بوسه زد از لبت شکر آورد
حسین امشب از خنده ات پَر در آورد
علی را برای علی اکبر آورد
تو حُسن قدیمی و خیر کثیری
امیری حسین و نعم الامیری
اگر ما به یادت اگر یادِ مایی
تو آرامش حیدرآباد مایی
توو شهربانو تو سجاد مایی
تو همشهریِ ما تو دامادِ مایی
تو ایرانی و قبله ی این مسیری
امیری حسینُ و نعم الامیری
کشیدم برای تو کرببلایی
شبیه نجف صحنِ ایوان طلایی
ضریحِ بلندی و دارالشفایی
رواقی و طاقی و جمع گدایی
کشیدم خودم را فقیر فقیری
امیری حسین و نعم الامیری
اگر عمه ات تکیه گاهت نمی شد
اگر بین آتش پناهت نمی شد
اگر مانع خون نگاهت نمی شد
اگر مرحم آه آهت نمی شد
تو جان داده بودی زمان اسیری
امیری حسین و نعم الامیری
حسن لطفی..........
امام سجاد(ع)-ولادت
امشب رواق دیده را آذین ببندید
همراه اشک شوق خود چون گل بخندید
امشب فروغ آسمان ها را ببینید
نور چراغ کهکشان ها را ببینید
امشب سپهر زهد و تقوا ماهتابی ست
چون روز در شب آسمان ها آفتابی ست
امشب که اشک چشم من آئینه بسته
با ذوق، اشک شوق در چشمم نشسته
با اشک، شوق خویش را ابراز کردم
بر آسمان چشم دلم را باز کردم
دیدم تمام عرشیان را در سماوات
دارند بر درگاه لطف حق مناجات
جبریل می گوید که نور نور آمد
شیدائی آمد عشق آمد شور آمد
امشب مریدان شام میلاد مراد است
امشب دل آل رسول الله شاد است
ای دل حسین بن علی فرزند دارد
زین غنچه ی زیبا به لب لبخند دارد
ای اهل عالم زینت عباد آمد
من فاش گویم سید سجاد آمد
سجاده از او رنگ و بویی تازه دارد
اخلاص و تقوا آبرویی تازه دارد
وقت ولادت هم پر از شور نماز است
رخساره ی نورانیش نور نماز است
پیچیده در هفت آسمان راز و نیازش
پُل بسته تا عرش برین روح نمازش
عشق و محبت با دل او همنشین است
او مظهر تقوا و زین العابدین است
در هر دلی بذر ولایش ریشه دارد
آن دل برای حشر خود اندیشه دارد
مهرش کلید باغ فردوس خدا شد
هر کس ز مهرش شد جدا از حق جدا شد
آن کس که گردد ذره ی این مهر پر نور
روز جزا هم با همان نور است محشور
هر کس دلش پر می زند در صحن سینه
پروانه ی پرواز دارد تا مدینه
بر ما «وفائی» می رسد بوی مدینه
ای کاش ما را خواند او سوی مدین
سید هاشم وفایی......
امام حسین(ع)-ولادت
با ذکر تو روشنائی آید به دو عین
ای زاده فاطمه و سردار حنین
یک بار نه صد بار دل مادر تو
با نعرهی عاشقانه می گفت حسین
---------------------------------
جبرییل که گهواره تو می جنباند
با ذکر علی بر تو لالایی می خواند
دستاس بدون فاطمه می چرخید
مادر به نماز مست ذکرت می ماند
--------------------------------
«حسین منی » از سوی پیمبر
چنین معنا دهد بر اهل کوثر
اگر خلقت به یمن مصطفی بود
گل روی حسین شد حرف آخر
محمد علی شهاب.......
امام حسین(ع)-ولادت
نوری به نسل ساقی کوثر اضافه شد
ماهی به روی دامن مادر اضافه شد
مولودی آمد و نمک نان خلق شد
بر رزق سفره ها دو برابر اضافه شد
وقتی که پا به روی زمین زد خدای عشق
از این به بعد واژۀ نوکر اضافه شد
امروز با ولادت ارباب یک نفر
بر شافعان عرصۀ محشر اضافه شد
از معجزات نور وجود حسین بود
بر بال های فطرس اگر پر اضافه شد
با دیدن حسین، حسن افتخار کرد
بر میوه های قلب پیمبر اضافه شد
این شد که ما به نان و نوایی رسیده ایم
از برکت حسین به جایی رسیده ایم
آدم ز گریه بر غم او آبرو گرفت
امشب مسیح از دم او آبرو گرفت
هر کس که گریه کرد برایش عزیز شد
از روضه ها و ماتم او آبرو گرفت
موسی عصا به دست رها کرد طور را
آمد و از محرم او آبرو گرفت
خضر نبی که زندگیش جاودانه شد
از قطره های زمزم او آبرو گرفت
دنیا ز اعتبار مسیح و کلیم و نوح
یا از نگین خاتم او آبرو گرفت؟
من مطمئنم هر که به بالا رسیده است
از ریشه های پرچم او آبرو گرفت
این واژه در تمام جهان نقش پرچم است
ارباب ما معلم عیسی بن مریم است
از آسمان به سوی زمین این ندا رسید
مژده به هم دهید که خون خدا رسید
تکمیل شد حدیث بلند رسول عشق
یعنی که تک ستارۀ اهل کسا رسید
در ازدحام خیل گدا می شود شنید
سلطان عشق، پادشه کربلا رسید
حال و هوای مستی ما بی دلیل نیست
امشب حسین فاطمه ارباب ما رسید
جذب خودش نموده تمامی خلق را
مثل پیمبری که ز غار حرا رسید
امشب تبرکی ز درش خاک می برند
آنان که هر کدام به قومی پیمبرند
حساس بود فاطمه بر گریه های او
بر بوسۀ نبی به تن و دست و پای او
پروانه های سوختۀ دور شمع او
جبریل می شوند همه از دعای او
صدها مسیح دم همه بیمار او شدند
حلقه زدند بر در دار الشفای او
ثابت شود به خلق ازل تا ابد که نیست
خاکی شبیه تربت کرببلای او
ما که بهشت را همگی لمس کرده ایم
هر شب میان گریه و در روضه های او
وقتی که ذره پروری اصل صفات اوست
پس سینه زن شدن یکی از معجزات اوست
بر سینه غیر نام تو را حک نمی کنیم
از بین سینه عشق تو را دک نمی کنیم
هر کس که در مقابل تو صف کشیده است
ما به حرامزادگی اش شک نمی کنیم
خود را به پیش هیچ کسی جز خود شما
آقا به جان فاطمه کوچک نمی کنیم
ما سیب سرخ سینه خود را حسین جان
با معصیت به عشق شما لک نمی کنیم
لطف تو بود بر دل مسکین پناه داد
ما را رقیه ات سر این سفره راه داد
آن دختری که فاطمۀ کاروان شده
آن که سه سال داشت ولی قد کمان شده
از آن زمان که رأس تو را روی نیزه دید
مانند عمه جان خودش روضه خوان شده
جان داد و در عوض ز لبت بوسه ای گرفت
از آن لبی که بوسه گه خیزران شده
طفل سه ساله ای که پر از خار شد تنش
از بس دویده اند پی اش نیمه جان شده
در مجلس یزید که حرف از کنیز شد
زهرای کاروان تو سخت امتحان شده
امشب تو آمدی و به ما اشک می دهند
ما تشنه ایم و باده از آن مشک می دهند
مهدی نظری..........
#ترجیح_بند_میلاد_حضرت_عباس(ع)
سرلوحه ی ایثار
اکنون که با شادی دل ما همنشین است
روی زمین سزسبز چون خلد برین است
از آسمان آواز قدسی آید وباز
نغمات قدسی گویی از روح الامین است
بس که تماشایی است گلزار ولایت
چشم فلک سرگرم دیدتر زمین است
پرسیدم از خورشید حیران که ای، گفت
چشمان من محو امیرالمومنین است
گفتم که این بوی بهشتی چست وزکیست
گفتا که این عطر گل ام البنین است
گفتم بگو یک ذره از فضل وکمالش
گفتا که او خورشید اخلاص ویقین است
گفتم چه داری مژده براهل ولایت
گفتا نوید من براهل عشق این است
امشب نسیم عشق عطر یاس دارد
با خـود خبــر ازمقــدم عبــاس دارد
گنجینه ی عشق و وفا عباس آمد
آئینه ی صدق وصفا عباس آمد
ای تشنگان عشق وآزادی بیائید
سرچشمه ی آب بقا عباس آمد
بهر فداکاری به بزم حق پرستی
پروانه ی شمع هدا عباس آمد
چون ذره درحال وهوای او بمانید
منظومه خورشیدها عباس آمد
گرمی چکد ازگونه گل شبنم شرم
جان ادب ،روح حیا عباس آمد
با غنچه های سرخ عاشورا بگوئید
سقای دشت کربلا عباس آمد
حاجت طلب کن از در باب الحوائج
چون قبله ی حاجات ما عباس آمد
با آن که غرق شور وشیدایی است دل ها
با آن که عطر عاشق با عباس آمد
امشب نسیم عشق عطر یاس دارد
با خـود خبــر ازمقــدم عبــاس دارد
تا برعلی این مه جبین لبخند می زد
براو امیرامومنین لبخند می زد
با خنده نورانی شمس ولایت
ازآسمان روح الامین لبخند می زد
گه آسمان با قدسیان خندید،گاهی
با غنچه های خود زمین لبخند می زد
هرگه حسین ازمقدم عباس خندید
رضوان به فردوس برین لبخند می زد
وقتی که زینب شاد شد گوئی که زهرا
برچهره ام البنین لبخند می زد
ازشادی دُردانه های آفرینش
درعرش خیرالمرسلین لبخند می زد
پیغمبر رحمت تبسم کرد وآن گاه
عیسی به چرخ چارمین لبخند می زد
بلبل به گلزار محبت این خبر را
می گفت و با گل های دین لبخند می زد
امشب نسیم عشق عطر یاس دارد
با خـود خبــر ازمقــدم عبــاس دارد
عباس ایمانش چو کوهی استوار است
میلاد او میلاد مردی و وقار است
میلاد او روشن ترین صبح امید است
میلاد او رنگین ترین روز بهار است
میلاداو فصل شکوفایی گل هاست
میلاد او رنگین ترین روز بهار است
میلاد او درمصحف پر نور ایمان
سرلوحه ایثار وعشق و افتخار است
میلاد او بهر تمام پاسداران
سرمشق آزادی و شور واقتدار است
میلاد آن سرچشمه ی اخلاص وتقوا
فصل نزول رحمت پروردگاراست
میلاد آن آئینه ی عشق وفضیلت
پایان غم، آغاز شوری پایداراست
درمقدم آن گلبن گلخانه ی نور
نقش لب چشم انتظاران این شعاراست
امشب نسیم عشق عطر یاس دارد
با خـود خبــر ازمقــدم عبــاس دارد
مه بر رخ ایزد نمایش بوسه می زد
خورشید برخال لقایش بوسه می زد
ماه بنی هاشم لقب بگرفت وخورشید
بر روی پرنور وضیایش بوسه می زد
شرم وحیا ازچهره اش می ریخت چون اشک
وقتی ادب بر خاک پایش بوسه می زد
او مظهر عشق وفتوت بود وایثار
گرکه شجاعت بر سرایش بوسه می زد
هرگه دعایش برفلک می رفت گویی
جبریل بر روح دعایش بوسه می زد
گاهی علی دربین اشک شوق وماتم
برچشم های حق نمایش بوسه می زد
اشک ازنگاه حسرت ام البنین ریخت
وقتی علی بر دست هایش بوسه می زد
ای دل «وفایی» با نسیم آرزوها
دانی چرا برخاک پایش بوسه می زد
امشب نسیم عشق عطر یاس دارد
با خـود خبــر ازمقــدم عبــاس دارد
#حاج_سید_هاشم_وفایی
امام حسین(ع)-مدح و ولادت
تو را آفریده که خود را ببیند
تجلی أسمای حسنی ببیند
خودش از ازل خیره ات بود و حالا
زمانش رسیده که دنیا ببیند...
تو آن کنز مخفی بالا نشینی
که تنها تو را ذات أعلی ببیند
تحیر فتاده به جان ملائک...
خدا را ببیند؟ شما را ببیند؟
بدون سبب نیست بر ساق عرشی
تو را دوست دارد که بالا ببیند
دلش تنگ عرش است زهرا و هر شب
میان جمال تو أسماء ببیند
به هر کس نگاهت بیفتد، یقینا
اگر کور باشد چو بینا ببیند
حسین ایزدی.......
#حضرت_عباس_ع
مُرشِدَم گفت كه امروز طرب بايد داشت
مثل تسبيح فقط ذكر به لب بايد داشت
نرسی پای پياده نفسی تا معراج
رهرو راهِ خدا مركب شب بايد داشت
ای كه سلمان شده و در پی مِنّا شدنی
بر سر سفره ات از يار رطب بايد داشت
سائلی بر در اين خانه تفاوت دارد
پيش ارباب كرم دست طلب بايد داشت
از مقامات ابالفضل چنين دانستم
پيش از هرچه در اين راه ادب بايد داشت
هركه از سيره ی سقا خبری داشت پريد
هركه از راهِ ادب بال و پری داشت پريد
دل من حرف به اندازه ی دنيا دارد
هر چه امروز قلم حرف زند جا دارد
چشم طبعم به قد و قامت سروی خورده
كه چنين قامت شعرم قد و بالا دارد
يا الهی به ابالفضل شده مشق شبم
لفظ بی صحبت از دوست چه معنا دارد
بين خورشيدترين های دو عالم امشب
ماهی از راه رسيده كه تماشا دارد
شوق بانوی كلابيّه عظيم است كه حال
تُحفه ای پيشكش حضرت زهرا دارد
جان به قربان كسی كه ز امامش حكم
انّ العباس دَقّ العلم و دَقّا دارد
پرورش يافته ي آل عبا عباس است
عالِم غير معلم به خدا عباس است
از دلِ تو به خدا نيست دلی درياتر
از دو چشم تو نديده ست كسی گيراتر
به خدا ماهِ شب چهاردهم مُعتَرف است
نيست از ماهِ بنی هاشميان زيباتر
در دلِ جنگ چنانی كه همه ميگويند
بعد مولا نبُوَد از تو كسی مولاتر
آن كه گفته رفع الله به ما فهمانده
نيست از رايت عباس علمی بالاتر
گرچه سيراب دهد آب به تشنه ساقی
آنكه لب تشنه دهد آب بُوَد سقاتر
شب ميلاد تو با حالِ خراب آمده ام
با لب تشنه پی ِجرعه ی آب آمده ام
دلِ من جز تو نبوده است گرفتار كسی
نه گرفتار كسی نه پی ِديدار كسی
مرغ باغ ملكوتِ توام و ننشينم
غير ديوار تو يک لحظه به ديوار كسی
جز سر كوی تو جايی خبری نيست كه نيست
مشتری ات نرود بر سر بازار كسی
سر سال آمده و آمده ام محضر تو
راه انداختن ِمن ، نبُوَد كار كسی
زير دِين احدی نيستم الّا عباس
نشوم غير تو يک لحظه بدهكار كسی
دلم از بس كه نديده است تورا سنگ شده
به هوای حرم علقمه دلتنگ شده
علقمه گفتم و ديدم دلم از پا افتاد
ياد لبهای علی اصغر و دريا افتاد
علقمه گفتم و ديدم كه سواری بی دست
تير آنقدر به او خورد كه از نا افتاد
علقمه گفتم و ديدم كه عمودی آمد
ناگهان در وسط معركه سقا افتاد
شيری افتاد ز پا و همگی شير شدند
گذر گرگ به آهوی حرم ها افتاد
وسط اين همه سرنيزه و شمشير و سنان
ناگهان چشم علمدار به زهرا افتاد
روضه ی دست بريده وسط علقمه بود
روضه خوان دست بدون رمق فاطمه بود
#محسن_عرب_خالقی
#امام_حسین_علیه_السلام
#مدح
#قصیده
این حسین(ع) کیست که در قلبِ همه جا دارد؟
این همه عاشقِ دیوانه وُ شیدا دارد
این حسین کیست که نامِ کرمش در دو سرا
این چنین پیشِ خدا رتبه ی اعلا دارد
این حسین کیست که با مشعلِ فرزانه ی خویش
عالمی سر به سر از نور و تولٌا دارد
این حسین کیست حریمش شده خلوتگهِ دل
حَرمِ دیگری در عرشِ مُطَلّا دارد
این حسین کیست که شد زینتِ دامانِ نبی
از لبِ پاکِ نبی بوسه ی زیبا دارد
این حسین کیست که از کشتنِ او چشمِ خدا
اشکِ خون در حرمِ عالمِ بالا دارد
این حسین کیست که در قتلگهِ کرببلا
رقصِ او در برِ شمشیر تماشا دارد
این حسین کیست که خونش ثمرِ کرببلاست
در دلِ تیر و سَنان باغِ مُصلّی دارد
این حسین کیست که در سلسله ی عرشِ خدا
این همه از غمِ این داغ مُعَزّا دارد
این حسین کیست دو عالم همه در حلقه ی اوست
این چه شوریست در این دایره بر پا دارد
این حسین کیست که نامِ او شده مرهمِ غم
نفسی پاکتر از جانِ مسیحا دارد
این حسین است دلِ فاطمه (س) وُ جانِ علی(ع)
ریشه در باغِ خداوندِ تعالی دارد
این حسین است، همان صاحبِ کشتیِ نجات
نامِ او چون پدرش حُرمتِ والا دارد
این حسین است گلِ سر سبدِ هر دو جهان
پدری چون علی و(ع) مادری زهرا(س)دارد
این حسین است که در عشقِ خدا غوطه ور است
کربلایش ثمر از آن شبِ احیا دارد
این حسین است فروغِ ازلی و ابدی
قطره از برکتِ او وسعتِ دریا دارد
این حسین است همان شافیِ فردایِ جزا
بر مُحبّانِ خودش صورتِ امضا دارد!
این حسینی که به حق، صاحبِ اسمِ اعظم است
که ز هفتاد و سه هفتاد و دو تنها دارد
حرمتِ نامِ حسین است که آن ذاتِ کریم
نظرِ لطفی اگر بر همه ی ما دارد
#هستی_محرابی
امام حسین(ع)-مدح و ولادت
تا میان عاشقان ما هم سری پیدا کنیم
باید از خوبان عالم دلبری پیدا کنیم
در مسیر قرب لحظه لحظه باید پیش رفت
باید از این حال، حال بهتری پیدا کنیم
راه هایی رفته ایم و یک به یک بن بست بود
وقت آن گردیده راه دیگری پیدا کینم
چشمه ی جوشان همیشه مایه ی آبادی است
پس سحر باید که چشمان تری پیدا کنیم
فطرس آمد پر گرفت از تو به ما هم یاد داد
باید از دست شما بال و پری پیدا کنیم
هفت شهر عشق را گشتیم و اینجا آمدیم
ما کجا بهتر ز تو تاج سری پیدا کنیم؟
ما برای چشم و قلبی که در آن عشق تو نیست
عاقبت یک روز باید خنجری پیدا کنیم
حسین ایزدی.........
امام حسین(ع)-مدح و ولادت
آیات عاشقی است که تنزیل می شود
یس و مریم است که ترتیل می شود
کوثر و مُلک بوده و والفجر هم رسید
قرآن فاطمه است که تکمیل می شود
سبِّح بحمد ربِّک یا مرتضی علی...
با این پسر ز شأن تو تجلیل می شود
کشتی عشق او که دلش را به آب زد
دوزخ یقین نمود که تعطیل می شود
بسم خدای فجر و قسم بر لیال عشر
کانون عاشقی است که تشکیل می شود
إنی أنا الغریب زمان ولادتت...
با سرخی گلوی تو تاویل می شود
حسین ایزدی........
#مدح_امام_حسین_ع
ای قبلهیِ عوالمِ بالا حسین جان
ای شُعله شُعله آتشِ دلها حسین جان
حٰا سین و یا و نونِ خدا ، یاحسین جان
ماییم و هر نفس نفسِ ما حسین جان
یک واژه است عزتِ دنیا حسین جان
هرچه به دل به سینه به سَر داشتی علیست
ذکری که در تمامِ سحر داشتی علیست
نامی که در گشودنِ در داشتی علیست
جانت علیست هرچه پسر داشتی علیست
ای سر به پات رفته به مولا حسین جان
چشمِ تو گَشت و از همه ما را خطاب کرد
لطفش بلند باد که کارِ ثَواب کرد
هرکس که بندگیِ تو را انتخاب کرد
او را نگاهِ مادرت عالیجنات کرد
گفتیم بعدِ حضرتِ زهرا حسین جان
آشفته زُلفم و تبِ طوفانم آرزوست
کنعانم آرزوست سُلیمانم آرزوست
یک بار از لبِ تو حسن جانم آرزوست
با خون رقم زنم که دو سلطانم آرزوست
امشب بیا بزن رگِ ما را حسین جان
مست است آنکه بر درِ میخانه ایستاد
مرد است آنکه تا تَهِ پیمانه ایستاد
سر نیست آن سری که رویِ شانه ایستاد
در پایِ عشق جُز تو که مردانه ایستاد ؟
آن کیست غیرِ زینب کُبریٰ حسین جان
تو میرسی و با تو خبرها یکی یکی
لبخند میزنی به پسرها یکی یکی
اُفتادهاند پیشِ تو سرها یکی یکی
با ماه هاشمیت قمر ها یکی یکی
عباسَ نوکرم شبِ فردا حسین جان
شعرم رسیده است به اَبیاتِ آذری
هَر کیم اِلَر مَحضَرِ آقامَ نوکری
زهرا اِلَر خادِمَ عباسَ مادری
زینب واری نَقَدَ اَبلفضلَ یاوری
نقش اولدی روی بیرق سقا حسین جان
ما پیر میشویم شبیهِ حبیبِ تو
شبهای جمعهایم پُر از بویِ سیبِ تو
امشب سلامِ ما به لبِ بی نصیبِ تو
ما را که کُشته است صدایِ غریبِ تو
جان خواستی به چشم بفرما حسین جان
#حسن_لطفی