#حضرت_علی_اکبر_سرود
به خدای حرم
به صفای حرم
دل من لک زده
به هوای حرم
هرچند که آقا، واسه شماها، نوکر زیاده
الحمدلله، هستم گدای، این خونواده
اگر نوکر شدم فقط
بوده از لطف مادرت
اومدم دینمو بدم
جوونیم نذر اکبرت
یا علی اکبر حسین
اومدن صف به صف
گداهات این طرف
یا علی میگمو
دلمه تو نجف
خَلقا رسول و، خُلقا رسوله، این شیر حقه
سر تا قدم هاش، مولاس به مولا، شمشیر حقه
پسر ارشد حسین
جون لیلا منو بخر
یه شب جمعه تا حرم
منو پائین پات ببر
یا علی اکبر حسین
به خدای حسین
به دعای حسین
دل من لک زده
به هوای حسین
امشب به حق، شهزاده اکبر، ما رو نگا کن
تا ما جوونیم، مثل شهیدات، ما رم صدا کن
به علی اکبرت قسم
تا جوونم منو بخر
یه شب جمعه یا حسین
منو پائین پات ببر
یا علی اکبر حسین
#وحید_محمدی
#حضرت_علی_اکبر_سرود
خنده شادی رو لب
بی بی املیلا اومد
رفیق و یار و همدم
تنهایی سقا اومد
کرامت داره به همه عنایت داره به به اصالت داره
خوش بحال ام لیلا چقدر سعادت داره
صلابت داره به نبی شباهت داره چقدر نجابت داره
مگه مصطفاست اینکه خیلی ملاحت داره
چه مه رویی داره چه گیسویی داره مث محرابه ابروش
بنازم ام لیلا امشب حرز یا علی بسته رو بازوش
یاعلی علی اکبر
.......
می شه تو چشمای تو دید
ردی از آثار علی
از بس که جذابی حسین
اسمت رو می زاره علی
دلاور هستی تو مگه پیمبر هستی هم نبی هم حیدر هستی
ای بنازمت علی جان یه تنه لشگر هستی
معطر هستی لبریز کوثر هستی هم علی هم اکبر هستی
باعموجانت ابالفضل انگاری برادر هستی
بنازم که اسمت مث بابات حیدر دلارو می لرزونه
تاکه اوی میدون رسیدی می گفتن پیمبر تو میدونه
#مهدی_نظری
#حضرت_علی_اکبر_سرود
آسمونا رو ببینید
ماه معلی اومده
آی جووونا گل بریزید
اکبرِ لیلا اومده
توو دلا غوغا شد، درای جنت وا شد
چه شب زیبایی، اربابمون بابا شد
این پسر سر تا به پاش، حیدرِ منجلیه
علی بن حسینِ، حسین بن علیه
علی اکبر یا علی
برای عرض تهنیت
ملائکه میان به صف
تموم عالم یه طرف
اکبر لیلا یه طرف
جگر ارباب و، گل پسر اربابم
من فدای اسمت، ای قمر اربابم
دنیای ارباب ما، با تو زیباتر میشه
آقازاده می دونی، دوسِت دارم همیشه
علی اکبر یا علی
دستای خالی من و
لطف و کرامت شما
عیدی ما رو بنویس
زیارت کرب و بلا
تو مثه دریایی، تو رحمت باروونی
توو کرامت مثلِ، امام حسن می مونی
سفره دار مدینه، مولانا علی اکبر
ای جان عالم فدات، ای جانا علی اکبر
علی اکبر یا علی
#وحید_محمدی
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
دل که شد خرسند، چیز دیگریست
چهره با لبخند، چیز دیگریست
تا که کام عشق را شیرین کنی
بوسهای چون قند چیز دیگریست
من اسیر تیغ ابرویم ولی
آنچه دل را کند، چیز دیگریست
حرف بسیار است، اما موی دوست
موقع سوگند، چیز دیگریست
نخل، تنها هم ثمر دارد ولی
میوۀ پیوند، چیز دیگریست
نیست فرقی بین فرزندان ولی
اولین فرزند، چیز دیگریست
اولین دلبند ارباب آمده
علت لبخند ارباب آمده
رود نه، از راه دریا آمده
آسمان نه، عرش اعلا آمده
من نوشتم ماه امشب سر زده
تو بگو خورشید فردا آمده
طاق کسری بر خودش لرزید و گفت
باز پیغمبر به دنیا آمده
«چون که صد آمد، نَوَد هم پیش ماست»
پس بگو امشب مسیحا آمده
خواب او را هم نمیبیند کسی
بس که او مانند رؤیا آمده
آی مجنون! کوری چشم حسود
کف بزن، فرزند لیلا آمده
حُسن دلخواه بنی هاشم رسید
دومین ماه بنی هاشم رسید
آنکه از نامش دوا برداشته
نسخۀ خود را به جا برداشته
من یقین دارم که خاک کربلا
از مزار او شفا برداشته
نه فقط حُسنش حجاز و کوفه را
سرزمین شام را برداشته
تیر مژگانش خطا هرگز نکرد
چون کمانش را خدا برداشته
در رگ او خون مولا میدود
از عموی خود وفا برداشته
کمتر از یک لشگر آید در مصاف
دشمن او را هوا برداشته
در دل لشگر زده در کربلا
کوفه را بانگ عزا برداشته
ای علمدار علمدار حسین!
نیست مدح تو به جز کار حسین
بی تو هر قدّیس شیطان میشود
با تو نصرانی مسلمان میشود
روز محشر با پیمبر برنخیز
بینتان جبریل حیران میشود
معتقد هستم که با چشم تو هم
عالم ایجاد سلمان میشود
گوشهچشمت نه! لبی هم تر کنی
هر ستون انگور باران میشود
میوۀ عمر پدر! آهستهتر
دارد اربابم هراسان میشود
گفت در پشت سرت بابای تو
ای به قربان قد و بالای تو
#محسن_عرب_خالقی
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
آسمان باز پُر قمر شده است
شب اندوهمان سحر شده است
به همه سائلان نظر شده است
چونكه اربابمان پدر شده است
آمد از راه، قرص ماه حسين
دومين حيدر سپاه حسين
خلق و خويش پيمبرى ديگر
على اكبر نه، حيدرى ديگر
پهلوان دلاورى ديگر
تو بگو شير لشكرى ديگر
هست پيغمبرى سراپايش
به عمو رفته قدوبالايش
چهرهاش ماهِ آسمان حرم
سايهاش قوت زنان حرم
حنجرش گرمى اذان حرم
چشم بد دور از جوان حرم
مثل عباس سايهی سرهاست
سرپناه تمام خواهرهاست
آمد از هر نظر على باشد
از همه بيشتر على باشد
بازهم يك نفر على باشد
چقدر اين پسر على باشد!
مثل حيدر قويست او عزمش
چند بيتى بگويم از رزمش
بين گرد و غبار مىآيد
روى مركب سوار مىآيد
پسر ذوالفقار مىآيد
حيدر روزگار مىآيد
عشق مىريزد از سر و رويش
ذوالفقار است تيغ ابرويش
پاش تا در ركاب مىافتد
دشت در پيچ و تاب مىافتد
سر ز تن بى حساب مىافتد
به تلاطم عقاب مىافتد
بُهت در چشمهاى اين دشت است
بسكه در حال رفت و برگشت است
خشم او تيغ و نيزه و تیر است
هرنگاهش دو قبضه شمشير است
چقدر رزم او نفسگير است
نوهی شير غالباً شير است
تيغ مىزد همين كه از چپ و راست
از حرم بانگ ياعلى برخاست
رزم با اين جوان گره خورده
حنجرش با اذان گره خورده
در دهانها زبان گره خورده
ابرويش آنچنان گره خورده
كه همه ياد حيدر افتادند
ياد آنروزِ خيبر افتادند
رعد و برق است يا كه طوفان است؟
كه دقيقاً ميان ميدان است
يا جوان حرم رجزخوان است؟
روى لبهاى عمهها جان است
شور و غوغاست در دلش هرچند
دارد ارباب مىزند لبخند
مىرود دشت را به هم بزند
وسط معركه علم بزند
خواست تا حرفِ مىروم بزند
ديد بايد كمى قدم بزند
پيش چشم پدر جوان مىرفت
داشت از جسم شاه، جان مىرفت
رفت در نيزهزارها افتاد
بين گرد و غبارها افتاد
زير پاى سوارها افتاد
وسط نيزهدارها افتاد
پاى نيزه به پيكرش وا شد
به زمين خورد اِرباً اِربا شد
#علی_زمانیان
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
عطر تنشان عطر نسیمست انگار
بوی خوش قرآن کریمست انگار
سیمای علیاکبر و پیغمبر
سیبیست که از وسط دو نیمست انگار
#هادی_فردوسی
#حضرت_علی_اکبر_مدح
برای وصفِ تو با قلم -این زبانِ الکن- چه میتوان گفت؟
مؤذنا! در مقابلِ شوکتت فقط میتوان اذان گفت
گدایی ما بهانهای تا ضریحِ پابوسی کریم است
نمیشود از زیارتت دست شُست و از فقر و آب و نان گفت
چنان مقاماتی و کراماتی و حکایاتی از تو گفتند
که میشود در کتابتت مُرد و بعدِ مرگ از تو همچنان گفت
پیمبری یا که حیدری یا شکوهِ آیاتِ کوثری یا ...!
که میتوان با ثَنایَت از مدحِ خاندانِ تو همزمان گفت
به عشقت انگور داد محراب و تاک شد هر ستونِ مسجد
مناره نامِ تو را چشید و به خَلق، جای اذان، از آن گفت
تو آنچنان روشنی که حتی زبان به مَدحت گشود دشمن
به شوق یک دَم نفس کشیدن جهنم از جانِ آسمان گفت
بتاز ای ذوالفقارِ میدان! چه کردهای در غبارِ میدان؟
که دشمنت در فرارِ میدان به حضرتت حیدرِ جوان گفت
شکستِ یک شاخهات تبر میزند به دنیای باغبانت
حسین را کُشت، هر کسی در بهارِ سَروِ تو از خزان گفت
خلیلِ خنجر کشیده، حیران؛ ذبیح، از آنچه دیده حیران
که جبرئیل آمد از ذبیح عظیم، از مردِ امتحان گفت
ضریحِ پایین پای بابا! دلیلِ خونگریههای بابا!
چه میشود یک خدانگهدار، با دَمِ روضهات به جان گفت
#رضا_قاسمی
.
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
شب رؤیائی
چون گشودند زهم دفتر دانایی را
زمزمه کرد ملک نغمۀ شیدایی را
کرد پرنور خدا این شب رؤیایی را
تا ببینند همه جلوۀ زیبایی را
هاتفی گفت در رحمت حق واشده است
خلقت روی علی اکبر لیلا شده است
این گل سرخ که رخساره ی احمد دارد
خال برگونه ی خود ابروی ممتد دارد
رنگ وبو ازچمن گلشن ایزد دارد
صورت وسیرت خود را زمحمّد دارد
همه گل ها بنشستند به نظاره ی او
تاکه بابا بزند بوسه به رخساره ی او
شاد شد قلب از دل خرسند حسین
شد زمین محو جمال گل دلبند حسین
آسمان مات شد از چهره ی فرزند حسین
همچو غنچه زده لبخند به لبخند حسین
ام لیلا همه دم غنچه خود می بوید
باحسین بن علی شکر خدا می گوید
مادر افکند نظر تا به مه دلجویش
دید یک هاله ی نوری به رخ نیکویش
که گل انداخته از بوسه ی بابا رویش
بوسه زد بررخ او کرد چوغنچه بویش
گفت ای نوگل من یوسف لیلا هستی
بهتر ازماه شب عید تو زیبا هستی
خوبرویان جهان محوجمالش هستند
باکمالان نه همین مات کمالش هستند
عرشیان باخبراز جاه وجلالش هستند
فرشیان عاشق دیدار ووصالش هستند
بنگرد هرکه ورا جلوه ی سرمد دیده
هم علی اکبرو هم روی محمّد دیده
دروجودش ز ازل روح عبادت دیدند
روی پیشانی او نور سعادت دیدند
درقدوقامت او شور رشادت دیدند
قدسیان دردل او شوق شهادت دیدند
شادی وغم شب میلاد علی درهم شد
غم چوآمد طرب وشوق ومسّرت کم شد
کاش ما آینه دار گل مولا باشیم
همه جا آبروی اهل تولا باشیم
ای «وفایی» همه آسوده به فردا باشیم
گرمحبان علی اکبر لیلا باشیم
هرکه درراه خدا با علی اکبر باشد
روز محشر همه جا با علی اکبر باشد
#سید_هاشم_وفایی
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#مربع_ترکیب
روشنی بخش ِ دلِ آل کسا آمده است
به تمنّایِ علی(ع) خیل گدا آمده است
گفته تبریک و پیِ نان و نوا آمده است
نوهٔ فاطمه(س) و شیر خدا آمده است
رنگ و رخساره ای از حضرتِ حیدر دارد
علی اکبر(ع) لقبِ شبه پیمبر(ص) دارد
داده شد جرعه ای از باده به أمّ لیلا(س)
بادهٔ کامل و آماده به أمّ لیلا(س)
قرعهٔ مادری افتاده به أمّ لیلا(س)
چه دل-آرا پسری داده به أمّ لیلا(س)
کعبه را گل زده و بازگشایی کرده
آن خدایی که علی بن حسین(ع) آورده
صوتِ زیبایِ اذان؛ دور و برَش میگردد
قبله حیران شده و دورِ سرش میگردد
دورِ لبخندِ ملیحِ پدرش میگردد
پدرش هم که به دورِ پسرش میگردد
دلِ عاشق شده! با نغمهٔ دلخواه بگو
أشهدُ أنّ علیا ولی الله بگو
در اصالت علوی، خَلقاً و خُلقاً نبوی
در سخاوت حسنی، صاحبِ گفتارِ قوی
شده شهزاده ای از طایفهٔ مرتضوی
هست با سیدِ سجّاده نشینان؛ أخَوی
وقتِ جاری شدنِ چشمهٔ احساس رسید
قامتش تا که به سرشانهٔ عباس(ع) رسید
درس ِ آزادگی و لطف و کرَم را آموخت
راهِ ویرانیِ بنیانِ ستم را آموخت
سبکِ جنگیدنِ در اوجِ جنم را آموخت
از عمو؛ پیر شدن پایِ علَم را آموخت
یاعلی(ع) گفته و شمشیر گرفتند به دست
عمه زینب(س) به تماشایِ دو آیینه نشست
خوش عمل کرد به قولِ ازلی روز دهم
بود، دور و برِ ناموسِ علی(ع) روز دهم
در جواب پدرش گفت: بلی... روز دهم
ماند، بی چون و چرا پایِ "ولی" روز دهم
بسکه از هر چه به جز؛ عشقِ پدر دست کشید
رزقِ پرواز رقم خورد و به شهزاده رسید
*
رفت از خیمه و با آه نمیرفت ایکاش
با لبِ تشنه و جانکاه نمیرفت ایکاش
طرفِ لشکرِ بدخواه نمیرفت ایکاش
پیش چشمانِ پدر راه نمیرفت ایکاش
دوره کردند و همین خورد زمین؛ جانِ حسین(ع)
حلقه زد اشک، سراسیمه به چشمانِ حسین(ع)
نفس ِ تازه-جوانش نفسی-دائم بود
غرقِ خون در وسطِ هلهلهٔ ظالم بود
چند مردِ قدَر و تازه-نفس لازم بود
بُردنش کارِ جوانانِ بنی هاشم بود
شد سراپایِ تنش یکسره إرباً إربا
جمع شد عشقِ حسین بن علی(ع) بینِ عبا!
#مرضیه_عاطفی