#امیرالمومنین_شهادت
شکسته بالی و با دخترت سخن گفتی
کمی ز غربت خود را برای من گفتی
چقدر طعنه شنیدی چقدر دم نزدی
چقدر حرف خدا را به مرد و زن گفتی
چقدر حرف دلت را به چاه میبردی
چقدر درد و دلت را به خویشتن گفتی
دم غروب سلامی به همسرت دادی
گمان کنم که به زهرا ز آمدن گفتی
دلت گرفت پدر یاد مادر افتادی
ز شعله های در و از لگد زدن گفتی
یتیم ها که برای تو شیر آوردند
ز بی وفایی این کوفیان به من گفتی
تو از شلوغی و ترس از ربودن اطفال
ز سنگ خوردن و سختی رد شدن گفتی
برايم از غم بزم حراميان اي واي
برايم از غم معجر نداشتن گفتی
سحر به رسم سفارش کنار عباست
فقط حسین حسین و حسن حسن گفتی
نوشت بر کفنت جوشنی حسین غریب
تو از وصیت زهرا و پیرهن گفتی
ز کشتن نوه هایت ز کشتن پسرت
ز قتلگاه و بدن های بی کفن گفتی
#محمدجواد_پرچمی
#امام_زمان_مناجات
#شبهای_قدر
یک بار اگر که با تو شبم سر شود بس است
یا خاک پای حضرتت این سر شود بس است
احیا گرفته ام که تو احیا کنی مرا
قدرم اگر که با تو مقدر شود بس است
خیری ندیده ام من از عمری که بی تو رفت
عمرم اگر به دیدنت آخر شود بس است
اندازه چکیدن یک قطره اشک هم
محض فراق، چشمم اگر تر شود بس است
نه من که روزه های همه روزگار با
یک روز، روزه ی تو برابر شود بس است
امشب مرا بخاطر جدت علی ببخش
آقا که راضی از دل نوکر شود بس است
#محمدعلی_بیابانی
#امیرالمومنین_مدح
مواجب می برد خورشید از انوار ایوانش
فلک نان می خورد از سفره احسان سلمانش
نرفته دست خالی از درش حتی یهودی هم
به هرکس می رسم نقلی است از لطف فراوانش
پناه آوردم از آتش به زیر سایه ی حیدر
که می بارد تمام لحظه های سال بارانش
کدامین حیدر کرار فرزند ابوطالب
که شان خاندانش گفته حق در آل عمرانش
شهنشاهی که ممسوس است در ذات الوهیت
نگیرم عیب بر قومی که می خوانند یزدانش
رسیدی تا به ایوان نجف تعظیم کن کانجا
به چشم خویش دیدم من خدا را ظل ایوانش
به روز حشر خندان است آن شاعر که مصراعی
به مدح شاه مردان مرتضی دارد به دیوانش
پناه آوردگان کشتی شاه شهیدانیم
همان کشتی که در دستان اصغر هست سکانش
#ابراهیم_روزبهانی
#امیرالمومنین_شهادت
ای خدا داغ غم ام ابیها سخت است
بعد از او زندگی با مردم دنیا سخت است
آنقدر سخت گذشته است به من این سی سال
گر فتد مرگم از امروز به فردا سخت است
خون سر ریخت ولی خون دلم را چه کنم
با دل خون شده یک عمر مدارا سخت است
گر بپرسند از این موی سفیدم گویم
که تماشای کتک خودن زهرا سخت است
مرد باشی و ببینی که فتاده به زمین
همسرت در بر نامرد صفتها سخت است
دخترم را دمی از بستر من دور کنید
دیدن اشک غم زینب کبری سخت است
اوج این واقعه را دختر من میداند
دیدن خون به سر و صورت بابا سخت است
سر دختر به روی زانوی بابا چه خوش است
سر بابا بغل دخترش اما سخت است
دست بسته ز روی ناقه بیفتی به زمین
گم شوی نیمه شب در دل صحرا سخت است
#عبدالحسین
بِعَلیٍّ الٰهی اَلْعَفو
باز کن آغوش خود را سائلات سر می رسد
آن گدا که بخششات را کرده باور،می رسد
آنقَدَر فریاد خواهم زد که من را هم ببین
ناله های هر شبم از پشت این در می رسد
تا نَفَس باقی است..،نَفس سرکشم را رام کن
رفته رفته عمر من دارد به آخر می رسد
در شب قَدرَت،به قَدرِ گریه ام رونق بده...
هر که به جایی رسید،از دیدهی تر می رسد
گرچه بد کردم..،بیا با این بدت تندی نکن
ای که لطفِ بی حدت حتی به کافر می رسد
از دل هر معصیت زهرا مرا بیرون کشید
کار من هرگاه گیر افتاد..،مادر می رسد
زیر قرآن زیر و رویم کن..،الهی بِالْعَلی...
دلشکسته گیر می افتد،به دلبر می رسد
نخل حیدر خرج افطاری ما را می دهد
از نجف ظرف رطب هر شب به نوکر می رسد
دفن نوکر احتیاطاً گردن ارباب هاست
بعد مُردن کفن و دفن ما به حیدر می رسد
در سراشیبی قبرم،بعد تلقین خواندنم...
حتم دارم مرتضی آنجاست که سر می رسد
هرچه ماتم بود حیدر در وجودش جمع کرد
بعدها ارث پدر یکجا به دختر می رسد
سر به چوب مهمل خود زد..،در آن ساعت که دید
نیزهداری مست با راس برادر می رسد
در کنار خانه ی باباش سنگش می زنند
زخم مهلک بر پر و بال کبوتر می رسد
کاش زینب خاطرش در کوچه ها آسوده بود...
کاش بر هر دختری می دید معجر می رسد
#بردیا_محمدی
در رفعت آسمان سهیم است علی
عرشیست که در زمین مقیم است علی
با آنهمه شوکتش شگفتا که چنین
همبازی کودك یتیم است علی
معنی رحمان و رحیم است علی
هم مالک آن یوم عظیم است علی
فرمود نبی راه علی راه خداست
یعنی که صراط مستقیم است علی
دنبال دلم به هر طرف رو کردم
افسوس همیشه بی هدف رو کردم
دیدم همه عالم به دلم رو آورد
وقتی که به ایوان نجف رو کردم
هستی هر آنچه هست از هست علیست
عرش است ولی خانهی دربست علیست
نعلینش اگر چه وصله دار است ولی
رزق همه کائنات در دست علیست
در معرکه هیبت ِ علی غوغا بود
از میمنه تا میسره او پیدا بود
از شیوهی جنگاوریاش هیچ نپرس
یک عمر دهان ذوالفقارش وا بود
دل لحظه به لحظه بارها گفت علی
آرام شدم دوباره تا گفت علی
در کنج حرم خدا خدا میگفتم
دیدم به خدا خود خدا گفت علی
دیدار علیست آخر تقدیرم
با آرزوی جمال او میمیرم
هرگاه بخواهم به علی فکر کنم
پا میشوم و زود وضو میگیرم
مردی که تمام دین و ایمان بوده
ماهیّت آیههای قرآن بوده
مظلومیتش را بنگر بعد از او
گفتند مگر علی مسلمان بوده ؟
#محمدحسن_بیات_لو
#امیرالمؤمنین_مدح
حیدر امام ما و حیدر امام قنبر
قنبر غلام حیدر ، ما هم غلام قنبر
خدمت به مرتضی را لایق نبود هرکس
مرغ سعادت اما پر زد به بام قنبر
او احترام دارد از احترام مولا
ما احترام داریم از احترام قنبر
هرکس به رتبه ی خود جایی مقام دارد
او زیر پای حیدر ما زیر گام قنبر
از شیعیان زهرا ، زنها به فضه معروف
از شیعیان مولا ، مردان به نام قنبر
وقتی سلام حیدر در شهر بی جواب است
می شد دل علی شاد از یک سلام قنبر
القصه ما کجا و درک مقام مولا
مائیم و آرزوی درک مقام قنبر
#محسن_ناصحی
#امام_زمان_مناجات
#شب_قدر #دوبیتی
کجا ماتم واسه حیدر گرفتی
بساط غم با چشم تر گرفتی
به قربون دل پر دردت آقا
کجا قرآن به روی سر گرفتی ...؟
#رضا_قاسمی
#امیرالمومنین_زمینه
#شب_بیست_و_یکم
حالا اومدی
رفتی و لحظه ی رفتن من از دنیا اومدی
حالا که نمی تونم بلند بشم از جا اومدی
حالا اومدی
حالا اومدی
حالا که مثل خودت من افتادم از پا اومدی
من چشام نمی بینه خودت بگو ، زهرا اومدی
حالا اومدی
سی ساله که هستم چش به رات ، زهرای علی
باز اومدی پیش بچه هات ، زهرای علی
دوباره رو میگیری ازم ، چرا مگه
کبوده بازم زیر چشات ، زهرای علی
زهرای علی، ای همه دنیای علی...
زهرای علی
چجوری دق نکنم بذار خودت رو جای علی
تو زمین می خوردی اما بسته بود دستای علی
زهرای علی
زهرای علی
دست کی رو صورتت بلند شده ای وای علی
بمیرم برات جوونیتو گذاشتی پای علی
زهرای علی
بگو که پیدا شد آخر اون ، گوشواره گلم
محاله فکرش دست از سرم ، برداره گلم
درسته سی ساله میگذره ، از اون ماجرا
هنوز رد خونِ تو روی ، مسماره گلم
زهرای علی، ای همه دنیای علی...
حالا اومدی
خوابن حالا که تموم دخترای شام اومدی
حالا که نمی تونم بگم اومد بابام اومدی
حالا اومدی
حالا اومدی
حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی
حالا که بار سفر بستم از این دنیا اومدی
حالا اومدی
خدا الهی مرگم بده ، با سر اومدی
یادته بابا موی منو ، شونه می زدی
تورو خدا با من حرف بزن ، دق کردم بسه
چطور دلت میاد که جوابمو ندی
بابایی، من الذی ایتمنی...
#امیرحسین_ثابتی
#محمدصادق_باقی_زاده
#امیرالمومنین_شور
شد حاجت ، علی روا
خون شده چشمای حسین و مجتبی
بار سفر ، بسته علی
از این زمونه دیگه شد خسته علی
علی علی...
توی دلش ، پر از غمه
بهونه میگیره برای فاطمه
این همه سال ، گذشته و
هنوز توو گوششه صدای فاطمه
علی علی...
نمیره از ، توو خاطرش
چی اومده توی مدینه به سرش
بانوی پا ، به ماهشو
توو کوچه میزدن جلو چشم ترش
علی علی...
با یه طناب ، کشوندنش
حیدر خیبر شکن و سوزوندنش
حیا نکرد ، یه مرد پست
لگد زد و پهلوی فاطمه شکست
علی علی...
نشسته خون ،روی سرش
رسیده دیگه لحظه های آخرش
دلش پر از ، درده علی
سفارشای آخر و کرده علی
حسین من...
گفته یه روز ، کرب و بلا
میشه سر حسین من تشنه جدا
میوفته سر ، از روو تنش
خاک بیابون میشه غسل و کفنش
حسین من ...
گفته حیا ، نمی کُنن
تن حسینم و به غارت می برن
پیش نگا ، هه دخترم
سر بریده رو به نیزه می زنن
حسین من...
میون اون ، شلوغیا
میان یه عده ای به سمت خیمه ها
نمی کنن ، یه ذره رحم
به بچه ها و دخترای مرتضی
حسین من...
#عباس_قلعه