تیغ زهر آلود
چون طبیب از دیدن زخم سر او زار شد
در کنار بستر بیمار حق ،بیمار شد
گفت با مظلوم عالم ،ای دوای دردها
ای که کارعالمی از ماتمت دشوار شد
ای که ارکان عدالت از غمت لرزیده است
از غم تو آسمان ها بر سرم آوار شد
تیغ زهر آلوده ی دشمن چنان کرده اثر
کز نگه بر زخم تو اندوه من بسیار شد
تا که زینب ناامیدی دید در روی طبیب
عالم هستی به پیش دیدگانش تار شد
چشم خود را لحظه ای واکرد با سختی علی
باغبان ناگاه گرم سیر در گلزار شد
غرق غم شد بانگاهی بر حسین برحسن
چشم او با دیدن عباس گوهر بار شد
گریه های آتشین و ناله های زار زار
باز هم در خانه ی بی فاطمه تکرار شد
بعد از این هجران «وفایی»جای دارد پیک دوست
مژده بر زهرا رساند لحظه ی دیدار شد
#سید_هاشم_وفایی
تقدیر دوست
طبیبا مداوای مولا چه شد
بگو حال بیمار زهرا چه شد؟
طبیبا بگو حال او چون شده؟
که جان و دل ما زغم خون شده
چرا چشم خود را کمی وا کند؟
ز حسرت به زینب تماشا کند؟
گهی زیر لب او نیایش کند
گهی قاتلش را سفارش کند
چرا از سخن گفتنش شد خموش
دمادم چرا می رود او ز هوش؟
طبیبا غم او مرا می کُشد
چرا او به زحمت نفس می کِشد؟
چرا کاسه ی شیر،پس می زند
طبیبا چرا بد نفس می زند؟
شرر بر دل ما غم او زند
بود همچو شمعی که سوسو زند
طبیبا رضایم به تقدیر دوست
که هستی هستی تمامی از اوست
#سید_هاشم_وفایی
حقیقت عدل
اگرچه زخم سرش راتمام مي ديدند
ولي ز زخم عميق دلش نپرسيدند
كسي نخواست بپرسدچراسرش بشكافت
اگرچه مردم بي دردكوفه مي ديدند
شبي نخفت علي ازغم جهالت خلق
ولي تمامي آنان ز جهل خوابيدند
بهار عمرعلي شدخزان وگل نشدند
دوباره درره اوخار فتنه پاشيدند
نرفت رنگ سياهي بُرون ازآن دلها
زداغ سُرخ علي گرسياه پوشيدند
به غيراهل ولايت، هنوزهم آنان
اسير وسوسه واهل شك وتريدند
علي ست چون شب قدر خدا كه اين مردم
زقدرو منزلتش نكته اي نفهميدند
علي حقيقت عدل است وتا ابد زنده است
برای محوحقیقت اگرچه کوشیدند
خداگواست كه دركربلا همين مردم
شکوفه های علي رابه نيزه هاچيدند
چه روزگار غريبي بودكه بعدازاو
به اشك زينب او اهل كوفه خنديدند
دلم گرفته «وفایی»بیاکه گریه کنیم
به احترام غمی که به شیعه بخشیدند
#سید_هاشم_وفایی
بارغم
تا بیابان نجف، او را شبانه می برند
مثل زهرا نیمه ی شب ، مخفیانه می برند
آن که عمری بارغم بر روی شانه می کشید
حال جسمش را غریبانه به شانه می برند
باز هم داغ مزار مخفیانه تازه شد
چون علی را هم به قبری بی نشانه می برند
بچه های داغدیده از کنار تربتش
بار سنگین غم او را به خانه می برند
کوفیان کشتند حیدر را، ولی در کربلا
اهل بیتش را چرا با تازیانه می برند
کودکان خسته ی او را به جرم بی کسی
بی بهانه می زنند و بی بهانه می برند
ای «وفایی» آل عصمت ،در ره احیای دین
حرف خود را بر در حی یگانه می برند
#سید_هاشم_وفایی
شب قدر
ای کاش که نوری به نهادم برسد
زاد سفری بهر معادم برسد
با این همه کوله بار عصیان،شب قدر
من آمده ام خدا به دادم برسد
#سید_هاشم_وفایی
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_بیست_و_یکم
بستر برای زینب کبری
یادآور غم های بسیاری است
زخم سر بابای مظلومش
یک زخم سی ساله است که کاری است
زینب فراوان لاله برمیداشت
سی سال پیش از بستر زهرا
حالا همان بستر پر از لاله است
از خون جاری از سر مولا
خون دل است اینها نه خون زخم
سر باز کرده زخم دیرینه
امروز جاری از سر و دیروز
می آمد از پهلو و از سینه
این روزها حال و هوای او
حال و هوای حضرت زهراست
پیشانی مولا اگر باز است
شرح عزای حضرت زهراست
هر روز پیش چشم مولا بود
آن لحظه ای که فاطمه افتاد
سخت است ، ناموس علی آن روز
در پیش چشمان همه افتاد
.
جان دادم آن لحظه که نامردان
انسیه ، حورا را نمیدیدند
بر چادرش پا مینهادند و
انگار زهرا را نمیدیدند
نه اتفاقا خوب میدیدند
آن کوچه را از عمد سد کردند
نه اتفاقا خوب میدیدند
از عمد پهلو را لگد کردند
نه اتفاقا خوب میدیدند
که بین دیوار و در افتاده
یک لحظه دیدم دومین ابلیس
با پا به جان کوثر افتاده
اشک خجالت بود در چشمم
خون شهادت بر روی زهرا
خون میچکید از چشمهای من
خون میچکید از بازوی زهرا
حالا در آغوش پر از دردم
محسن پس از سی سال میآید
بار سفر بستم خدا را شکر
زهرا به استقبال میآید
#محمدعلی_بقایی
#امیرالمومنین_شهادت
تو را با کینه و آزار کشتند
تو را تکرار در تکرار کشتند
نه دیروز و نه امروز است، عمریست
تو را مردم هزاران بار کشتند
تو را در مسجد کوفه نه، بابا
تو را بین در و دیوار کشتند
تو را با تیزی شمشیرشان نه
تو را با تیزی مسمار کشتند
تو را در کوفه در مسجد ولیکن
مرا در کوفه در انظار کشتند
مرا دروازه ی ساعات بابا
مرا در شام در بازار کشتند
#وحید_محمدی
#مناجات
#شب_قدر
بیا سنگینیِ بارِ گناهم را نبین امشب
مقدّر کن برایم بهترینها را همین امشب
برای استجابت فرصتی بهتر نخواهم یافت
گره خوردهست احیا با امیرالمؤمنین امشب
تمام عمر با خود، گرمِ جنگی تن به تن بودم
به دیدارت میآیم از جدالی سهمگین امشب
پناهِ من همین سجاده و تسبیح و قرآن است
نگاهی کن به این درماندۀ گوشهنشین امشب
شب قدر است و جا خوش کرده بغضی در گلوی من
مقدّر میشود آیا برایم اربعین امشب؟
به فردایم امیدی نیست، اکنون دستگیری کن
همین حالا، همین حالا، همین امشب، همین امشب
#رضا_ابوذری
#نوحه تک یا شور شهادت امیرالمومنین
بسبک : منم باید برم
آقای عالمین بار سفر رُو بسته ای
عازم به سوی اون یار پهلو شکسته ای
دیگه تو یا علی میری کنار فاطمه
راحت شدی آقا ای تو قرار فاطمه
علی علی علی مظلوم علی علی علی
زینب عزا گرفت تا فرق تو شده دو تا
وقت سفر شده چون حاجتت شده روا
بهونه می گیره آخه زینب شده یتیم
نشسته رو دلش داغ و مصیبتی عظیم
علی علی علی مظلوم علی علی علی
می میره یا علی برات زِ غُصه دخترت
می میره زینبت برای خونِ بسترت
ببین حسن نشست از داغ تو به ماتمت
انگار که جون داده حسینِ تو برا غمت
فدای غُربتت ببین می خنده قاتلت
فدای تو علی فدای غُربت دلت
علی علی علی مظلوم علی علی علی
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
#نوحه زمینه شب شهادت امیرالمومنین
آسمون پُر شداز / نالۀ فاطمه
قلب زینب خدا / پُر ز درد و غمه
کوفه پر از غمه ، لبریز ماتمه ،
دارالعزا شده خونه
از قتل مرتضی ، غم فرق دو تا ،
زینبش روضه می خونه
یا علی ، علی مولا یا حیدر (3)
هر طرف شور غم/ شد بپا ای خدا
غرق خون شدعلی/گشته حاجت روا
زینب عزا داره ، درد و دلا داره ،
دنیا بی تو چقدر سرده
یتیما بی تابن ، دیگه نمی خوابن ،
باباشون بر نمی گرده
یا علی ، علی مولا یا حیدر (3)
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی