eitaa logo
جَنَّةُ المُعرِبين 🦋
1.5هزار دنبال‌کننده
105 عکس
102 ویدیو
149 فایل
🖌️کانالی برای اهل ادب🌺 🩸 انتشار دهید🩸
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 منادي يا مفرد است يا مضاف و يا... ـ اگر مفرد معرفه باشد، مبني بر رفع مي‌شود. مثل «يا اللهُ، يا عليُّ يا عظيمُ». ـ و اگر مضاف و مضاف اليه باشد منصوب است. مثل «يا عبدَ الله، يا ربَّ البيت الحرام، يا ابا عبد الله». در عبارت «يا فاطمة الزهراء» بايد ببينيم كه تركيب فاطمة الزهراء تركيبي وصفي است يا تركيبي اضافي كه اگر وصفي بود، كلمه‌ي «فاطمه» مبني بر رفع خواهد بود و اگر اضافي بود منصوب خواهد بود. راه تمييز تركيب وصفي از تركيب اضافي توجه به معنا است. با كم‌ترين توجهي به معناي عبارت «يا فاطمة الزهرا» به آساني مي‌توان فهميد كه اين تركيب يك تركيب وصفي است. ✏️ (توجه داشته باشيد كه منظور از تركيب وصفي در اين‌جا چيزي در مقابل تركيب اضافي است وشامل عطف بيان و بدل نيز مي‌شود). علاوه بر اين، يكي از فرق‌هاي تركيب وصفي و اضافي اين است كه تركيب وصفي قابليت حمل دارد ولي تركيب اضافي قابل حمل نيست، يعني در تركيب وصفي مي‌توان موصوف را موضوع (نهاد) و صفت را محمول (گزاره) قرار داد؛ مثل «فاطمه زهرا است» ولي در تركيب اضافي نمي‌توان مضاف را موضوع (نهاد) و مضاف اليه را محمول (گزاره) قرار داد؛ مثلاً نمي‌توان گفت «عبدْ الله است» يا «كتابْ من است». فرق ديگر آن است كه در تركيب اضافي هر يك از مضاف و مضاف اليه مصداق جداگانه‌اي دارند مثل «كتاب من» كه كتاب چيزي است غير از من؛ اما در تركيب وصفي، موصوف و صفت هر دو به يك مصداق اشاره دارند مثل «مردِ شجاع» كه مصداق هر دو يك انسان است. ✏️(توجه داشته باشيد كه مصداق غير از معنا است؛ در تركيب وصفي معناي موصوف و صفت دو تا است ولي مصداق خارجي يكي است). به همين دليل در دعاي توسل مي‌خوانيم «يا فاطمةُ الزهراء، يا بنتَ محمد، يا قرةَ عين الرسول» كه مورد اول موصوف و صفت است و به همين دليل منادي مرفوع است و در دو مورد بعدي مضاف و مضاف اليه است كه منصوب است. ✏️(توجه داشته باشيد كه در چاپ بعضي از مفاتيح‌ها در دعاي توسل دچار اشتباه شده‌اند). ✍در دعايي ديگر مي‌خوانيم: السلام عليك يا سيدةَ نساء العالمين ... السلام عليك ايتها المظلومةُ الممنوعةُ حقها (مفاتيح، اعمال روز سوم ماه جمادي الآخره)، مورد اول تركيب اضافي است و مورد دوم تركيب وصفي. توجه داشته باشيد كه حرف نداي «ايتها» با «يا» از نظر نحوي هيچ فرقي ندارد. ✍اين دو تركيب را در زيارت‌نامه‌ي حضرت زهرا سلام الله عليها نيز مي‌خوانيم: السلام عليك يا بنتَ رسول الله، السلام عليك يا بنتَ نبي الله ... السلام عليك يا امَّ الحسن و الحسين سيدي شباب اهل الجنة، السلام عليك ايتها الصديقةُ الشهيدة، السلام عليك ايتها الرضيةُ المرضيةو... (مفايتح الجنان، زيارت حضرت فاطمه‌ي زهرا سلام الله عليها) در بحار الأنوار ج ‏43، ص 261، باب 12 آمده است: ... قَالَ لَهَا هَنِيئاً مَرِيئاً لَكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ ثُمَّ أَخَذ ... و نيز ج ‏45، ص 300، باب 46: ... وَ يَا أُمَّاهْ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاء ... (اين دو روايت از نرم‌افزار گنجينه‌ي روايات نور نوشته شده است). ✍تنها توجيهي كه نصب كلمه‌ي «فاطمة» در عبارت «يا فاطمة الزهراء» دارد اين است كه بگوييم اين نوع كاربرد خيلي شيوع دارد و از باب غلط مشهور اشكالي ندارد. اين توجيه باعث مي‌شود كه به مردم عادي در كاربردهاي روزمره‌شان سخت نگيريم وگرنه نمي‌توان دعاها و عبارت‌هاي عربي را با اين توجيه غلط خواند. ⭕️در ترکیب «يا فاطمة الزهراء» ✍️بصریّون معتقدند باید فاطمة به الزهراء اضافه شود 🖍️ابن مالک هم گفته: و اِن یکونا مُفردَینِ فَاَضِف یعنی اگر اسم و لقب هر دو مفرد بودند، اسم را به لقب اضافه کن 🖍️ولی کوفیون علاوه بر اضافه، اِتباع را هم جایز می دانند 📜بنابراین: يا فاطمةَ الزهراءِ را همه صحیح می دانند ولی يا فاطمةُ الزهراءُ بنا بر نظر بصریون صحیح نیست 🖌️باید توجه داشت که الزهراء در عبارت فوق لقب است نه نعت یعنی معنایش ای فاطمه ی زهرا است نه ای فاطمه درخشان 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 ⭕️ 💢واکاوی و وارسی لفظ ((قاعده))💢 ✅تعریف لغوی:اساس جمع قواعد و قواعد البیت ای؛ اساسه : یعنی بنیاد های خانه مثل؛(واذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل ) و (فاتی الله بنیانهم من القواعد) ✅تعریف اصطلاحی : قواعد نزد فقهاء غیر از آن قواعدیست که نزد نحات و اصولیون است. 💢چون قاعدة نزد فقها حکمی است اکثری و آن کل ای است که منطبق شود(صدق کند) بر تعداد زیادی از اجزائش تا شناخته شود احکام جزئیاتش 💢واما نزد نحات و اصولیین : قاعده آن قضیه کلی ایست که منطبق باشد(قابل صدق) بر جمیع اجزاء (افراد)آن کل ✏️منبع :القواعد النحویة تاصیلا و تفصیلا لعبد الواحد محمد النحو صفحه ۱۱ ✏️ نکته؛کل تشکیل شده از اجزاء نه کلی. در مورد فرق بین کلی و کل و جزء و جزئی حاشیه منطق کبری که در جامع المقدمات هست توضیح خوبی داده. ✅نکته✅ اشباه النظایر ج۲ ص۱۱۱ قال السیوطی قال ابن النَّحَّاس فی تعلیقه : هنگامی که ضمیر منفصل از ضمیر متصل تاکید آورده میشود باید ضمیر دومی که تاکید آورده شده است از ضمایر مرفوعی باشد و نه غیر آن درحالی که فرقی نمیکند ضمیری که برایش تاکید آورده شده است مرفوعی باشد یا منصوبی یا مجروری مثال ها: قمت انا و رایتک انت و مررت به هو 💢تعدادی از قواعد نحوی : ⭕️الاصل هو الافراد و الترکیب فرع ⭕️الاصل هو المظهر و انما المضمر فرع ⭕️الاصل فی کل حرف ان یکون دالا علی ما وضع له فی الاصل ⭕️الاصل فی الاسماء التنکیر فهو اول احوال الکلمة ⭕️الاصل فی الاسماء ان لا تعمل ⭕️الاسم هو الاصل و الفعل و الحرف فرع ⭕️الاصل فی الظرف ان لا یعمل ⭕️ما یدخل علی الاسم الذی هو الاصل اقوی مما یدخل علی الفعل الذی هو الفرع ⭕️الاصل فی الافعال العمل 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 🔴 🔷آیا "یا هو" از نظر قواعد ادبی صحیح است؟ 🔻شاید بپرسید طبق قواعد علم نحو، حرف ندا بر سر ضمیر وارد نمی شود، پس چطور در برخی روایات تعبیر "یا هو" وجود دارد؟ این شبهه را علامه حسن زاده آملی دامت برکاته اینچنین پاسخ داده اند: 🔸«در این حدیث شریف و نظائر آن کلمه مبارکه هو منادی شده است و حرف یای ندا بر سرش در آمده است و حال اینکه ضمیر، منادی نمی شود، ✏️علامه بهائی، در صمدیه در شرایط منادی گوید: «و یشترط کونه مظهراً» و شارح آن علامه سیدعلیخان در شرح کبیر صمدیه پس از عبارت مذکور گوید: فلا یجوز نداء المضمر مطلقاً لا یقال یا انا و لا یا ایای و لا یا هو و لا یا ایاه اجماعاً. تا اینکه گوید: و قال شعبان فی الفیته: 🔸و لا تقل عند النداء یا هو 🔸و لیس فی النحاة من رواه 🔸پس در حدیث مذکور "یا هو" حرف ندا بر سر ضمیر در نیامده است، بلکه هو اسمی از اسماء الله است که مسمی آن هویت مطلقه و ذات اقدس است (یعنی در این روایات هو ضمیر نیست بلکه اسم است)، چه اینکه جمله شریف "یا هو یا من لاهو الا هو" سخن کسی است (امام علی علیه السلام) که خود پدر نحو و صرف است. 🔹منبع: هزار و یک کلمه، ج2، ص 184، علامه حسن زاده آملی. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 💢 💢 دانشمندان هرگاه می خواستند علمی را تعلیم دهند، هشت مطلب را درباره آن علم به عنوان مقدمه بیان می کردند و معتقد بودند دانستن این مطالب باعث می شود دانشجو بهتر و با دید صحیح تری آن علم را بیاموزد. به این هشت مطلب " رئوس ثمانیه " یا "موضوعات هشتگانه" می گفتند که عبارتند از: ۱. تعریف علم(( لغتی و اصطلاحی )) ۲. موضوع علم ۳. فایده علم ۴. مؤلف علم ۵. ابواب و مباحث علم ۶. جایگاه علم در میان دیگر علوم ۷. غرض و مقصود علم ۸. روش های تعلیم علم منبع؛ کتاب حاشیه ملاعبدالله کتاب منطق صوری خوانساری ج۱ص۲ 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 💢 علم اشتقاق 💢 ✍۱) تعریف علم اشتقاق : اشتقاق در به معنای دو شقه کردن و تکه تکه کردن چیزی در : بیرون آوردن کلمه ای از کلمه ٔ دیگر بشرط آنکه در معنی و ترکیب با هم مناسب و در صیغه مغایر باشند. (از تعریفات جرجانی ) ✏️ حاجی خلیفه در کتاب کشف الظنون خود میگوید : اشتقاق دانشی است که در آن از چگونگی بیرون آوردن کلمه ای از کلمه ای دیگر گفتگو میشود و باید میان کلمه ٔ اصلی «مخرج » و کلمه ٔ دوم «خارج » اصالةً و فرعاً به اعتبار ماده آن یعنی حروف اصلی ( مثل :ض ر ب در ضارب مضروب و...)مناسبتی وجود داشته باشد. و قید اخیر «ماده» علم صرف را از این تعریف خارج میکند، زیرا در علم صرف نیز درباره ٔ اصالت و فرعیت میان کلمه ها گفتگو میشود لیکن برحسب هیئت آنها است و از ماده آن بحث نمیکند، مثلاً در اشتقاق از مناسبت نهق و نعق برحسب ماده ٔ آنها بحث میشود و در صرف از مناسبت آنها برحسب هیئت هر یک سخن میرود و بنابراین دو دانش مزبور از هم متمایز شدندو توهّم اینکه ممکن است صرف و اشتقاق یک دانش باشد،از میان رفت. ✍۲) موضوع علم: کلمه از حیث خروج بعضی از بعض دیگر به لحاظ ماده ✍۳)فایده علم: أ)شناخت کلمات اصلی و فرعی ب)فهم دقیق معانی کلمات وفرق لغات و رجوع به اشتقاق،اختلاف در معنای کلمه را از بین میبرد. ج)وضع الفاظ جدید د)معانی کلمات غامض وسنگین و غیر غامض رو با این علم به دست میاریم و... ✍۴) مدون علم: ابن درید کتابی به نام الاشتقاق نوشت البته قبل از او علم اشتقاق در کتب دیگران همچون خلیل و سیبویه یافت میشد ولی نه به عنوان علمی جدا که ابن درید آن را جدا کرد.بعد از او ابن فارس آنرا توسعه داد در کتاب مقاییس اللغة. ✍۵) ابواب و مباحث علم: بسیار است و یک بخش آن، اقسامش هست که توضیح خواهیم داد. علم اشتقاق سه قسم است: اشتقاق صغیر اشتقاق کبیر اشتقاق اکبر به طور جداگانه بحث خواهیم کرد ان شاالله تبارک و تعالی ✍۶) جایگاه علم در میان دیگر علوم: ما بین علم لغت و صرف است.   موضوع اشتقاق از مباحث زبان شناسی (فقه اللغة) محسوب میشود. ✍۷)غرض و مقصود علم: احتراز از خلل در انتساب ✍۸)روشهای تعلیم علم: باید این علم بعد از علم لغت و قبل از علم صرف تدریس شود ولی چون به عربی نوشته شده است بعد از نحو تدریس شود بهتر است. 🔸منابع: مفتاح النجاح زکی جعفری تعریفات جرجانی دهخدا تحفه طالقانی بکان طالقانی کلیات ابوالبقاء 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 💢 💢 ✍️ در این مبحث بعض اصطلاحات صرفی را خواهیم شناخت👇👇 🔷 اصطلاح اول: معنی () در لغت و اصطلاح 1️⃣ در لغت: مشهور اهل لغت معنا را از واژه عَنَی يَعْنِی از باب ضرب به معناي قَصَدَ يَقْصِدُ گرفته‌اند. (لسان العرب، ج ۱۵، ص ۱۰۶.) 🔹و آنچه لفظ به آن دلالت دارد را از آن جهت معنا گفته‌اند كه از لفظ قصد شده يا صلاحيت قصد شدن را دارد. (كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج ۲، ص ۱۶۱۷) 🔹صيغۀ آن را نيز عده‌ای مصدر ميمی به معناي اسم مفعول (= قصد شده) (شرح الجامی، ص۴، و حاشیه الدسوقی علی شرح الشمسيه المطبوع ضمن شروح الشمسيه، ج ۱، ص ۲۳۱.) و برخی مخفف اسم مفعول (= مَعنِی) (الاشتقاق للبهبهانی، ص ۱۶ ، بنابراین احتمال، اصل آن معنیّ با تشدید یاء و کسر نون بوده که بعد از حذف یکی از دو یاء، کسره آن تبدیل به فتحه شده است.) و بعضی اعتباراً اسم مكان (همان و شرح الجامی، ص۴.) دانسته‌اند. 2️⃣ در اصطلاح: در تعريف آن گفته‌اند: المعنی مَا يَصِحُّ أن يُقصد، يعنی معنا آن چيزی است كه صلاحيت دارد كه قصد بشود (حاشیه عبد الغفور علی شرح الجامی، ص۱۰) و در ادبيات و علوم مربوط به الفاظ به آنچه صلاحيت دارد كه از لفظ قصد بشود اطلاق می‌شود اعم از اينكه مدلول تصوری باشد يا تصديقی؛ مطابقی باشد يا تضمنی و يا التزامی. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 💢 💢 ✅ اصطلاح دوم : در لغت و اصطلاح 🔴 در لغت: لفظ باب دو معنا دارد: ✏️۱. محل دخول و ورود و به بيانی ديگر: فرجه و منفذی كه از آن می‌توان رفت و آمد كرد؛ (تاج العروس، ج ۲، ص ۴۷. و فتح الخبير اللطيف علی متن الترصيف فی علم التصريف، ص ۱۰) ✏️۲. چيزی از چوب يا آهن يا غير آن دو كه آن محل رفت و آمد را با آن مسدود كرده و می‌بندند؛ ظاهر اين است كه اصل وضع باب برای معنای اول بوده و معنای دوم بعداً مشهور شده است. (تاج العروس، ج ۲، ص ۴۷.) 🔴 در اصطلاح: معانی مختلفی برای آن ذكر شده است. (تاج العروس، همان، و حاشیه ابو طالب، ص ۵۲ ذيل مصراعِ: و بابه اُلحق والاهلونا.) ولی در علم صرف لفظ باب اسم و اصطلاح است برای مجموعه‌ای از كلمات متناسب كه ماضی و مضارع و مصدر و... خاصی هستند مثلاً باب افعال يعنی هر كلمه‌ای كه ماضی آن بر وزن أفْعَلَ، مضارع آن بر وزن يُفْعِل و مصدر آن بر وزن افعال است، از اين رو گفته می‌شود مثلاً مُكرِم از باب افعال است، لذا در معنای باب يك امر كلی منطبق بر افراد متعدد اعتبار شده است. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 💢 💢 ✅اصطلاح سوّم: ، و در لغت و اصطلاح 🔴در لغت: اين ۳ لفظ به ضم فاء الفعل بر خلاف قاعده و قياس منسوب‌اند به ثَلاثة و اَربعة و خَمسة (تاج العروس، ج ۵، ص ۱۸۹ و شرح کمال بر شافیه، ص ۱۶۳.) و معنای لغوی آنها سه‌تايی و چهارتايی و پنج‌تايی است. 🔴در اصطلاح: به ۲ معنا اطلاق می‌شوند: ✏️۱) هر اسم يا فعلی كه ۳ حرف داشته باشد ثلاثی و ۴ حرف‌دار رباعی و ۵ حرف‌دار را خماسی گویند چه آن حرف اصلی باشد یا زائد؛ لذا مثل اكرم و دحرج رباعی و مثل اقتدر و تدحرج و سفرجل را خماسی گويند. ✏️ اين اصطلاح در كتب لغت، كتب صرف و ادب قديم شائع است. (برای نمونه ر.ک به كتاب الافعال لابن قوطیه، ‌ص ۱۹ و المثل السائر لابن اثیر، ج ۲، ص ۵۹.) ✏️۲) هر اسم يا فعلی كه ۳ يا ۴ يا ۵ حرف اصلی داشته باشد. ✍ اين اصطلاحِ متأخرين است. (شرح الشافيه للرضی نجم الائمه، ج ۱، ص ۷ و ۹ و موسوعة النحو والصرف والاعراب، ص ۲۸۶.) ✏️ بر اساس اين اصطلاح كلمه به مجرد و مزيد فیه تقسيم می‌شود. ✍شايان ذكر است كه بر اساس اصطلاح دوم در کلام عرب فعل خماسی نداريم. (شرح الشافیه للرضی نجم الائمه، ج ۱، ص ۹). 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 💢 💢 🔴 اصطلاح چهارم: و فیه ✍در لغت: مجرد اسم مفعول از جَرَّده و به معنای برهنه و عريان شده (از چيزی) می‌باشد. ✏️و مزيد در لغت به معنای زياد شده است ولی چون مقصود از آن در اصطلاح، مشتمل بر حرف زائد می‌باشد لذا اصلش مزيد فيه بود كه گاهی اوقات به اين شكل و غالباً به شكل مزيد با حذف جار و مجرور استعمال می‌شود. ✏️البته احتمال دارد كه مزيد از زاد دو مفعولی اخذ شده باشد. (ابن مالك در شرح كافيه خود ج ۱، ص ۲۸۵می‌گويد: إذَا تعدّيا [زاد و نقص] تعدّيا الي مفعولين كقوله تعالی: "فَزَادَهُمُ اللهُ مَرَضاً") كه در اين صورت حذفی در كار نخواهد بود ولی مشهور همان اول است. (تفتازانی در شرح تصريف زنجانی "جامع المقدمات، ج ۱، ص ۳۴۱" گويد: اعلم أنّ ‌زيادة جاءت متعدية وغيرها يقال زاد الشیءُ وزاد غيرَه و ما وقع فی الاصطلاح غير متعد لأنّهم يقولون للحرف. الزائد دون المزيد فالمزيد عندهم إن كان مع «فی» فهو اسم المفعول و الا فيحتمل أن يكون اسم المفعول علی تقدير حذف حرف الجر ای المزيد فيه ويحتمل أن يكون اسم مكان علی معنی موضع الزيادة) 🔴 در اصطلاح: تعريفات مختلفی از مجرد و مزید ارائه شده است: ✏️مثل: المجرد ما يكون باقيا علی حروفه الاصلية والمزيد ما لا يكون بل توجد فيه زيادة علی الاصول (جامع المقدمات "شرح تصریف"، ج۱، ص ۱۸۱، و تدريج الادانی، ص۱۴) ✏️و مثل: المجرد كلمة فيها حروف اصلية فقط اي لا يكون فيها حرف زائد مثل ضرب و يقابله المزيد (كشاف اصطلاحات الفنون، ج ۲، ص ۱۴۷۲) ✏️و مثل: المجرد ما حروفه الاصلية ثلاثة والمراد بذلك تجرده عن مزيدات الابواب والمزيد فيه ما يكون مع حروفه الاصلية شیء من تلك المزيدات (علوم العربية، قسم صرف عربی، ص ۸). ✏️شكی نيست با توجه به مثل این تعريفات ضَرَبَ (از افعال) و ضَرْبْ (از اسماء) مجرد، و مثل أكرم (از افعال) و اِكرام (از اسماء)، مزيد می‌باشند؛ لكن بحث در اين است كه امثال ضارب (از اسماء) و (يضرب) از افعال كه غير از حروف اصلی حرف زائد از غير ابواب معروف مزيد دارند مجردند يا مزيد؟ ✍مجموع اقوال در اين زمينه ۳ قول است: ✏️۱. مثل ضارب و مثل يضرب هر دو مزيدند. (خطيب، حاشيه بر شرح تصريف تفتازانی، مطبوع در كتاب سعديه محشی، ص ۲۰.) ✏️۲. هر دو مجردند. (همان و حاشیه مدرس افغانی بر صرف مير "جامع المقدمات"، ج ۱ ص۶۳) ✏️۳. اولی مزيد و دومی مجرد است (شرح رضی بر شافیه، ج ۱، ص ۲۵ و ۴۷ و ۶۷ و علوم العربیه قسم صرف عربی، ص ۸ و ۱۶۹.) ✏️برای هر كدام از اين اقوال توجيه و دليلی می‌توان ارائه داد گرچه خالی از اشكال نيست. ✍✍به نظر می‌رسد حق اين است كه ملاك در مجرد و مزيد بودن اسم جامد مجرد اشتمال بر حرف زائد و عدم آن است: 👈لذا مثل حجر و قِمَطْر و سفرجل مجرد و مثل كتاب و غضروف و خندريس مزيدند. 👈و همچنين در فعل و اسم مشتق از اين رو مثل ضارب و يضرب و مكرم و يكرم همه مزيدند. ✏️لكن بحثی كه مطرح می‌باشد اين است كه چون مثل ضارب و يضرب مأخوذ از ضرب و مثل مكرم و يكرم مأخوذ از أكرم هستند؛ لذا اوّلی را اسم فاعل يا فعل ثلاثی مجرد و دومی را اسم فاعل يا فعل ثلاثی مزيد می‌نامند، نه به اين معنا كه خود ضارب و يضرب لفظ مجردند، بلكه به اين معنی كه فعلشان كه اصل آن دو است مجرد است؛ لذا ثلاثی مجرد در عبارت مذكور: ✍ يا مضاف اليه بوده به معنای اسم یا فعلی که برای ثلاثی مجرد است و از آن گرفته شده است. ✍ یا مقصود این است که ماضی آن مجرد است از باب صفت به حال متعلق موصوف. ✍و به همين جهت است كه با اينكه مشهور اهل صرف مثل يضرب را در بخش ابواب ثلاثي مجرد و از آن دسته ذكر می‌كنند ولی تعاريفشان از مجرد و مزيد می‌فهماند که مزید است. 📔(راجع : موسوعة النحو و الصرف و الاعراب، ص ۴۹۱، شذا العرف، ص ۱۸، کتاب الافعال لابن قوطية، همان، ص ۱۲ و جامع الدروس، ج۱، ص ۴۲.) 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 💢 💢 اصطلاح پنجم: 🔴 در لغت: مصدر «صاغ الشيءَ يصوغه» می‌باشد، مثل صَوغ و صياغة و معنای آن «در قالب ريختن و ريخته‌گری» است. 📔لسان العرب، ج ۸، ص ۴۴۲. 👈 در تاج العروس گويد: صيغة الأمر كذا و كذا يعني هيئتِ آن كه بر آن هيئت بنا شده است. 📔 تاج العروس ج ۲۲، ص ۵۳۶. 👈 و در اساس البلاغه گويد: و من المجاز فلانٌ حسن الصيغة وهی الخلقة. 📔ص ۲۶۲. (یعنی فلان کس صیغه‌اش یعنی خلقتش نیکو است.) ✏️پس صيغه مصدر است ولی فی نفسه احتمال می‌رود كه بناء نوع [= مصدر هيئت] نيز باشد مثل جِلْسة، يعنی نوعی از ريخته‌گری و ظاهراً در استعمال اخير كه از اساس نقل شد اسم باشد برای هيكل و قواره كه در اين صورت به نظر می‌رسد مصدر به معنای اسم مفعول است همانطور كه برخي اهل لغت صيغه را به معناي مصوغ ذكر كرده‌اند. 📔المعجم الوسيط، ج ۱، ص ۵۳۱. 🔴 در اصطلاح: دست‌کم بر دو معنا اطلاق می‌شود: ۱. هيئت يعنی حركات و سكنات و ترتيب آنها و ترتيب حروف اصلی و زائد در كلمه. 📔 علوم العربیه ص ۵، و دستور العلماء، ج ۲، ص ۱۸۵ و تهانوي، و کشاف اصطلاحات العلوم و الفنون ج ۲، ص ۱۱۰۶ و ۱۱۰۷ و موسوعة النحو و الصرف و الاعراب، ص ۴۲۲. ۲. مجموعِ ماده كه همان «ذات حروف» است و هيئت. 📔شرح الشافیه للرضی ج ۱، ص ۲ و تدریج الادانی ص ۸ و الاعجاز الصرفی فی القرآن الكريم، ص ۲۵. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
46.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢🎙️علامه مصباح رحمه الله تعالی ⁉️سوالات زیر را می توانید پاسخ دهید⁉️ 💢آيا نوابغ و قهرمانان، جامعه و تاريخ را مى‌سازند يا برعكس؟ 💢آیا اعتماد به نفس همان‌گونه که برخی روانشناسان می‌گویند مطلوب است؟ 💢آیا برای اثبات ولایت فقیه دلیل عقلی وجود دارد؟ 💢آیا دین منحصر در رابطه فرد با خداست؟ ❇️وظیفه پاسخ گویی به این سوالات بر عهده طلاب علوم دینی است❇️ ❗️اما پاسخ این سوالات و صد ها سوال و شبهه دیگر که در ذهن جوانان است را از کجا پیدا کنیم❗️ 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 💯❌💯 با ذکر منبع، مجاز است. (🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺) https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249