eitaa logo
سعیده کرمانی
567 دنبال‌کننده
110 عکس
47 ویدیو
6 فایل
آرشیو اشعار و نوشته های من دل من راهی امام رضا ست کفتر چاهی امام رضا ست 🕊 @kaftarchahiemamreza 🕊 درصورت باز نشدن صوت‌ها کانال دیگری با همین آدرس در پیام‌رسان تلگرام دایر است مسیر ارتباط با من 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 @saeedekermani
مشاهده در ایتا
دانلود
یامرسل‌الریاح در دشت، پا گرفته و پایسته می وزید در قتلگاه، آه چه آهسته می وزید می رفت بین گیسوی خوشبوی روی نی مبهوت از این تعلق وارسته می وزید تا پیکر تو را به دل خاک بسپرد پا پیچ خاک می شد و پیوسته می وزید از قطره‌های خون، وسط نیزه‌زارها انگار روی دست، حنا بسته می‌وزید با مرهمی به دست به پابوس تاولی بر پای استوار زنی خسته می وزید دم می گرفت پرچمی از این سماع و باد هو هو کنان میان دو گلدسته می وزید ⁦🕊️⁩@kaftarchahiemamreza🕊
آدم زمینی شد ولی اینجا درد زمین افتادنو فهمید تو کشتی آروم بود نوح اما اینجا چشش ترشد دلش لرزید عیسی دمش گرمه ولی اینجا آه مسیحایی رو هم حس کرد لابد همین‌جا بود که ایوب اندوه تنهایی رو هم حس کرد موسی عصا برداشت وقتی که قدش کنار شط کمونی شد از روی اسب افتاد ابراهیم پیشونیش اینجابود، خونی شد مولا که از صفین بر‌ می‌گشت اینجا که اومد خواب تلخی دید گریه می‌کرد و مرثیه می‌خوند روی حسینش رو که می‌بوسید می‌گفت این صحرا رو می‌بینین یک روز میاد دریای خون می‌شه اینجا حسین من تو سیل تیر از روی مرکب واژگون می‌شه چشمای زینب رو با چشمای لبریزخون و اشک می‌بینه تکیه می‌ده به نیزه ی غربت رو زانوی تنهایی می‌شینه ظرف یه ساعت پر ترک میشه با سنگ پیشونی آیینه اش سنگینی یه لشکر بغضو حس می‌کنه رو خس خس سینه اش با تیری که توی پرش داره از دست یه نیزه می‌ره از حال مثل یه چشمه میشه هر حرفش از تو گلوش می‌جوشه تو گودال پیراهنش رو به زمین داغ نعل یه میدون اسب می‌دوزه رو بالش گرم تنور آروم موی سر و ابروش می‌سوزه وقت زمینگیری شمشیرش وقتی تنش تو تیر خورشیده اردیبهشت صورت ماهش تو گرمنای نیزه تبعیده 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
4_5890824633199888443.mp3
2.28M
نکته :مناسب‌شورباتغییرتمپو دوسِت دارم حسین به لطف مادرم تا آخرین نفس گدای این درم تموم زندگیم فدای تو حسین الهی پیر بشم به پای تو حسین من از کوچیکی نوکرت بودم گدای علی اصغرت بودم از اون روزی که یادمه حسین زیر سایه ی مادرت بودم می دونی بی تو حال و روز من خرابه بدون روضه زندگیم همش عذابه به زیر سایه ی تو پادشاهی کردم محبتت آقا همیشه بی حسابه بند دوم‌ گدایی تو داد به نوکر اعتبار همیشه بوده این برام یه افتخار تا وقتی زنده ام فقیر این درم دل شکسته مو جایی نمی برم تو هستی همه خواهشم حسین نگاه تو آرامشم حسین غمت داده ارزش به زندگیم بدون تو بی ارزشم حسین کسی و جز خودت نداره نوکر تو تموم زندگیم تصدق سر تو خدا می دونه این شبا کجا می رفتم اگر نبود حسین دعای مادر تو بند سوم تموم حاجتم میون هیئتت همینه که یه شب بیام زیارتت مگه میشه یه روز مجاورت نشد فدای دختری که زائرت نشد بمیرم واسه اشکای چشاش بمیرم واسه بغض تو صداش بمیرم برای اسیری و واسه رد زنجیر دست و پاش گوشه ی ویرونه برات و گریه می کرد باهر نفس میزد صداتو گریه می کرد خاکسترو از رو سرت تمیز می‌کرد و دس می‌کشید روی لباتو گریه می‌کرد 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
من شکایتی ندارم هر چی که بخوای همونم تو بگو بمیر می‌میرم تو بگو بمون می‌مونم ولی تلخه  واسم این که نشه چای روضه نوشید شال دوش نوکراتو نشه بعد روضه بوسید مگه می‌شه خاطرات هیئتت بشه فراموش درده که با گریه کن ها نگیریم همو تو آغوش سخته که آروم بشینیم وقتی آتیش و سپندیم که وظیفه داشته باشیم در مسجدو ببندیم دوباره می‌شه ببخشی به خوبیت بدی ما رو به ما برگردونی بازم شور و حال روضه ها رو من که عمریه تو گودال بیقرار بوی سیبم دیدن غربت روضه ات سخته آقای غریبم ما فقط شنیدیم اما بمیرم که خواهرت دید غربت بی حدتو تو نفسای آخرت دید غربتت یکی دو تا نیست کدومو بگم نمیرم تو بگو باید برای کدومش روضه بگیرم بگم از سوختن قلبت تو عزای علی اکبر یا تحیرت تو دفن بدن علیِ اصغر می‌سوزم برای اشک چش گریون ابالفضل قد تاشده ات کنار تن بی جون ابالفضل هنوز از تو قتلگاهت می‌وزه بوی غریبی بمیرم رو خاک صحرا هنوزم خد التریبی سه شبانه روز تو آفتاب تن تو بی سایبون شد خاتم دستت اسیر طمع یه ساربون شد پیش چشم زن و بچه ت روی نیزه بود سر تو نیزه هم خون گریه می‌کرد پا به پای دختر تو  نمیگم دیگه می‌ترسم نوکرات از غم بمی‌رن ولی  بغضی تو گلومه که بگم اتیش می‌گیرن قسمت می‌دم آقاجون نذار اینجوری بمونیم اربعین زیارتت رو از تو خونه مون بخونیم   🕊@kaftarchahiemamreza🕊
سن و سالی که نداشتم توی اون روزای آخر اما خب وصیتاتو خیلی خوب یادمه مادر گفتی که بی مادری نیست غم آخر پیش چشمام گفتی که یه روز می‌بینم که شکسته فرق بابام قبل اون دفن شبونه یه کفن باید بیارم پیش چشم غرق اشک حسن و حسین بذارم گفتی که یه روز می‌بینم جگری که شرحه شرحه است کفن بعدی رو باید بگیرم دوباره رو دست توی اون غم جگر سوز توی اون روز نفس گیر کفنی که غرق خون شد توی تابوت پر از تیر کفنا تموم شد اما تو هنوز آروم نداشتی پیرهنی که دوخته بودی رو دو تا چشت گذاشتی گفتی از حسین و غربت گریه کردی گریه کردم قول دادم تا زنده باشم همیشه دورش بگردم من که بی حسینت انگار توی این دنیا اسیرم حالا پیش تو می‌تونم سرمو بالا بگیرم ثمر عمرمو دادم واسه حرف آخر تو پسرامو راهی کردم به دفاع از پسر تو گفته بودی اما مادر فکر نمیکردم بتونم اینجوری برا حسینم یه روزی روضه بخونم قلب زخمی تو رو با سر خونی بابارو جگر سوخته و جسم پر تیر مجتبی رو روی پیرهنی که دوختی به تن حسین می‌بینم رمقی به زانوهام نیست حالا روی تل میشینم دیدنش سخته حسینم اینجوری بدون سر شه باورش سخته برام که سر بتونه همسفر شه 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بند اول غم شریف قلبم تموم اعتبارم با عطر تربت تو تو سجده هام می بارم روز قیامت فقط توی پریشونیام برای آرامشم یه مهر تربت می خوام خدا الهی روضه تو سینه زدن تو هیئتو مستی با عطر تربتو ازم نگیره خدا الهی این درو عاشقی مقدر و چشمای تا ابد ترو ازم نگیره بند دوم اسم تو شد وسیله برانجات آدم دلیل اشک عیسی دلیل بغض مریم گفتن اسم پاکت به دل اثر می کنه شنیدن اسمتم چشارو تر می کنه خدا الهی این غمو نوکری زیر پرچمو روضه های محرمو ازم نگیره خدا الهی این تبو گریه به اذن زینبو حسین حسین هرشبو ازم نگیره 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
هدایت شده از سعیده کرمانی
🍃نذر حضرت رباب سلام الله علیها 🍃 کاش می‌آمدی به این خانه  تا به تو عرض احترام کنم‌ جلوی پای تو بلند شوم  و دوباره به تو سلام کنم‌ خانه را دوست داشتی با من یاد روزی که با نخ و سوزن می‌نشستم به صد امید و خیال کار قنداقه را تمام کنم به فدای تو خانواده‌ی من  نذر راهت امام زاده‌ی من  من چه دارم مگر به جز این‌ها  که به قربان تو امام کنم قامتم زیر غصه ات خم شد داغ تو در دلم مگر کم شد  زیر دستان تازیانه ببخش که نشد پای نی قیام کنم ای دل زار من هواخواهت آفتابی که شد سر ماهت قول دادم که تا نفس دارم سایه را بر خودم حرام کنم 🕊 @kaftarchahiemamreza 🕊
شنیدم یه زمانی تو مدینه آسمون از زمین دل خسته بوده دست اوباش بوده باز اما دست بابابزرگم بسته بوده شنیدم میخ در با بی حیایی به جوش آورده خون آفتابو لگدهایی که خورده به شقایق شکسته قلب شیشه ی گلابو همون روزایی که توی مدینه با آتیش و با هیزم راه و بستن شنیدم قد من بوده بابام که توی کوچه غرورش رو شکستن برام سخته مثه بابام ببینم دوباره بی حیا می‌شه زمونه برام سخته که من هم عمه هامو ببینم توی سیل تازیونه نمی‌تونم عمومو بین گودال ببینم اینجوری می‌مونه تنها می‌شه قد خودم کمتر کنم از هجوم ضرب دست نیزه دارا می‌تونم زخمهاشو که ببندم می‌تونم که براش مرهم بذارم می‌تونم مانع سنگا بشم که می‌تونم نیزه هارو دربیارم سپر باقی نمونده واسم اما سپر میتونه باشه پیکرم که دو تا دستم درسته خالی مونده بلاگردون می‌شه دست و سرم که می‌خوام این لحظه ی آخر تن من پیش خون خدا نقش زمین شه خون بابام که جاری تو‌رگامه با خون تو رگ عموم عجین شه خدا کنه که بغض نیزه دارا بیشتر خالی شه روی بدن من جای تن عمو خدا کنه که دعوا بشه برای زدن من خدا کنه منو هدف بگیره هرچی تیر تو کمون کینه دارن خدا کنه که اون خنجرو آخر فقط روی گلوی من بذارن بغل می‌گیرم و می‌خوام با اسمش دوباره تر کنم بغض گلومو یه‌کاری می‌کنن اسبا که چیزی نتونه دور کنه از من عمومو 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
من اولین باری که گریه کردم تو نوجوانیم واسه ی تو‌بوده همیشه دیگه ششم محرم یه جایی از صورت من کبوده روضه ی تو روضه ی راحتی نیست وقت وداع امام رفته از حال مقتلتو وقتی مرور میکنم هر دفه پیر می‌شم به قدر چن سال فقط بگن که حیف نو جوونیت همین بسه برای غصه خوردن فقط بگن زره تنت نداشتی همین یه جمله بسه واسه مردن داغ تو مجتبای کرب و بلا داغ کمی تو بنی هاشم نبود بعد تو واسه زخم قلب عموت تیر سه شعبه دیگه لازم نبود بالاسرت عموت نداره چاره چکار کنه بعد تو حال زارو لحظه ی پاکشیدنت رو زمین سوزنده حتی قلب دشمنا رو پات به رکاب نمیرسید که رفتی تو چن دقیقه قصه زیر و رو شد مثه ضریح تنت مشبک شدو قدت بلندتر از قد عمو شد تو اینو زود تر از همه شنیدی که نعل تازه چه صدایی داره که وقتی استخوان شکسته هارو لگد کنن چه روضه هایی داره ⁦🕊️⁩@kaftarchahiemamreza🕊️⁩
یه چیزایی زنونه اس که کاش هیچ کی نمی‌شنفت یه حرفا هس تو روضه که اصلا نمی‌شه گفت می‌گن شیش ماهه اما یه عمره واسه مادر مگه فکر و خیال عزیزش می‌ره از سر اگه باز خاطراتش بشه جاری تو خونه برای درد دل هاش با مردش هم زبونه حالا فک کن که بچه اش رونیزه اس پیش چشمش لب خشکو می‌بینه چقدر تر می‌شه چشمش حالا فک کن با گریه پای نیزه  که می‌ره با ضرب تازیونه باید آروم بگیره تصور کن که از دور به نی دوخته نگاشو با مردش که رو نیزه اس می‌گه درد دلاشو می‌گه می‌بینی نیزه گلوی بچمو دوخت بمیرم چی شدی تو کجا موی سرت سوخت رو نیزه هر دوتاتون هوامو دارین اما نذاشتن که جلوتر بیام این نیزه دارا بااین وضعی که دارین نخواستم کم بذارم می‌خواستم زخماتونو خودم مرهم بذارم می‌خواستم رد خونو بشورم از گلوتون بدون زخم صورت بشینم روبروتون می‌خواستم بچه مونو بگیری باز روی دست می‌خواستم پیرهنت رو بدوزم هرجوری هست حلالم کن عزیزم اسیر بنده دستم ببخشید برنیومد کاری از دست بسته‌م ⁦🕊️⁩@kaftarchahiemamreza⁦🕊️⁩
وقتی سر تو امیر نیزاران شد بازار به بازار به ما احسان شد هربار که سنگ بود در دامنشان پیشانی ما مثل تو گلباران شد 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
هر موج اسیر تور دنیا بودند هر تور پی دیدن رویا بودند یک عمر میان علقمه ماهی ها لب تشنه ی دست های دریا بودند 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
وقت الله اکبر میدان اذن رزم علی اکبر بود موقع رفتنش قدم به قدم اشهد او محمدی تر بود جلوه ی بدر صورتش در خُود احدی در لباس رزمش داشت خیبری بود ضرب شمشیرش ترس در قلب دشمنان می کاشت اشهد انَ مرتضی شده بود با همان هیبت همان شیری ابن ملجم زیاد بود آنجا که به فرقش نشست شمشیری مرکبش مثل بیت الاحزان شد بر لب آورد ذکر یا زهرا نیزه ای بانی رکوعش شد پهلواش را درید در صحرا زخم پهلو و زخم سر یعنی که به اجداد می رود اولاد وقت سجده رسیده بود دگر از روی اسب بر زمین افتاد آه وقت سلام آخر بود ای پدرجان علیک منِ سلام احتضار حسین بود انگار به لب آمد دوباره جان خیام تا کنار تن پسر برسد لشکری دید افت و خیزش را هر طرف را که دید پیدا کرد تکه ای از تن عزیزش را صورتش را گذاشت بر روی صورت غرق خون فرزندش دم به دم جان سپرد و در آورد لخته خون از دهان دلبندش آه کار حسین دیگر نیست که علی را به خیمه هاببرد مگر اینکه کمک کنند همه پیکرش را مگر عبا ببرد 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
🍃هر طرفی که بنگرم باز تو در مقابلی 🍃 چقدر بغض به روی دلم هوار کنم ؟ چقدر اشک به پلک ترم سوار کنم ؟ کدام کفش به تو می رساندم آخر منی که خسته ام از من کجا فرار کنم؟ خیال خانه پر از سایه ات شده است تورا به دست توری پرده چرا مهار کنم؟ خزان رسیده و گلدان هنوز بی خبر است به گوش گل چه قدَر صحبت از بهار کنم ؟ خزان رسیده و یک بقچه شال هست ولی اگر که شال نبافم بگو چه کار کنم ؟ اگر که شال نبافم کلاف هایم را کجا به مصر نگاه تو رهسپار کنم ؟ برای اینکه به نرخ لبت شبی برسم چقدر پشت لبم بوسه احتکار کنم ؟ 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
4_5938109358385661289.mp3
1.14M
🍃صاحب مکتب است او🍃 مدینه غرق حیرته زمین پر از شقایقه از آسمون ندا میاد طلوع صبح صادقه تویی ماهِ شبها تویی نور دنیا بخند و تصدق علینا قدم می‌ذاری رو زمین تا دلو مبتلا کنی می‌رسی تا میکده رو غرق برو بیا کنی نگاه ِتو جانا بهشته برا ما بخند و تصدق علینا تو هم خلیل اللهی و عالمو حیرون می‌کنی آتیشو واسه شیعه هات مثل گلستون می‌کنی ای امّیدِ فردا مسیحای دلها بخند و تصدق علینا .ع 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
4_5938466149908874573.mp3
1.58M
🍃پیغمبر مهربانیست🍃 ای نوبهار باور انسان ای ترجمان واژه ی رحمان ای منبع لبخند و آرامش ای مبدا ایمان ستاره گرد عباته آسمونا فرش راته همه ی گلهای دنیا یادگار قدماته حضرت طاها قبله ی دلها یا اباالزهرا.س یا محمد.ص جاان چه شیرینه شکرخندت دل مسلمونه با پیوندت تو زمین و آسمون هرگز نیست همانندت باتو شادیا می‌بارن عشقو تو دلا می‌کارن دل‌سپرده های عشقت بخدا غمی ندارن حضرت طاها قبله ی دلها یا اباالزهرا.س یا محمد.ص هم فرشته شده مهمونت هم ستاره شده مدیونت ای تموم هستی عالم من به قربونت تو که ناجی زمینی اومدی تو دل بشینی اومدی از توی دنیا بساط ظلمو بچینی حضرت طاها قبله ی دلها یا اباالزهرا.س یا محمد.ص .ص 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃هوالعشق🍃 یک بار هم بیا و دو دست مرا بگیر یا به دروغ هم شده از من نباش سیر طاق است طاقتم  نرو اینقدر راه دور چشمم به راه خشک شده، برنگرد دیر بر شوره‌زار می‌چکد این اشک‌ها و نیست فرقی میان دامنم و پهنه‌ی کویر قد می‌کشم مگر که نگاهم کنی ولی... کفرم برآمده است که ای ماه سر به زیر... ابریشم محاسن تو حسرتی ست دور بر قلب غم‌گرفته‌ی این بوسه‌ی حریر هرشب نسیم سارق عطر تن تو را کت‌بسته ، می‌کنم به دل شامه‌ام اسیر دور از جوانی تو شده موی من سپید فصل بهار آمده این برف ناگزیر بی چشم‌های روشن تو ای شراب محض از من چه مانده غیر زنی آبغوره‌گیر؟ 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
🍂بیا و خستگی ام را دو استکان بتکان مباد بشکنی از خط جور طوفان ها بلند شو‌ سبلان زادگاه باران ها اگر نباشی و در گوش دشت پر نشود طنین نی زدنت در میان چوپان ها به غیر اشک چه رودی پناه خواهد داد عروس های مغان را ز حجله ی خان ها ... سپرده ام که خدایم مراقبت باشد تو زخم خورده ای از چشم شور انسان ها به خون آذری ات می‌دهم قسم که دمی نفس بکش که بهاری شود زمستان ها هوای جاری ِدر سینه ی اتاق تویی که فرق می کند این خانه با خیابان ها هنوز روح تو در ساقه ی گیاهان هست هنوز گرم حلولی میان گلدان ها 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
🍃به نام نور🍃 💚نذر مادر عالم۲💚 خبری تلخ می‌وزد در شهر شعله بر جان باغ می‌افتد رد انگشت های تاریکی بر گلوی چراغ می‌افتد پشتِ در در پناه یک دیوار پیش پرخاش پشته های فشار چشم‌زخم سیاه یک مسمار در دل ِاتفاق می‌افتد شیشه‌ای می‌شود بلاگردان چشمه‌ای می‌شود پر از باران روضه سخت است پیش فرزندان مادری در اتاق می‌افتد می‌شود خانه خانه محنت مادری در نهایت غربت باز پا می‌شود به هر زحمت باز پای اجاق می افتد لال باشد زبان من اما مثل رسم قدیمی ِدنیا بین عاشق ترینِ آدم ها رد پای فراق می‌افتد روسیاهی به شهر می‌ماند طعنه هایش به زهر می‌ماند شعله  بر قلب دهر می‌ماند روی دل رد داغ می‌افتد 🕊 @kaftarchahiemamreza 🕊
🍃به نام نور🍃 💚نذر مادر عالم۳💚 عطری که از خاک مزارت پخش می‌شه  یادم‌ می‌یاره نو بهار دست هاتو  یادم می‌یاره حس خوب بودنت رو  یادم می‌یاره دونه دونه خاطراتو لالاییات هم رنگ آغوش خدا بود  سوز صدات سنگای سختو نرم می‌کرد  تو خاطرم مونده تنور خونه ی ما  قلب یتیمای یه شهرو گرم می‌کرد با اعتبار گردن آویزت یه وقتا  زنجیر دستای اسیرا باز می‌شد  دست دعا بالا  می‌بردی و گره از  کار گرفتار و فقیرا باز می‌شد اون که بهش پیراهنت رو هدیه دادی  هیچ وَخ دیگه پیراهن فقرو نپوشید  بعد یه عمری جستجو مرد یهودی نور کلیم الله و توی چادرت دید هر شب دعا کردی برا همسایه هامون  تو موج بارون قنوتای شبونه  اینکه یه در باید به مسجد باز می‌موند یعنی خدا هم خواست همسایه ات بمونه از برکت دستای تو خوش بخت می‌شد هر نو عروسی که براش چادر می‌دوختی  مزدت چی بود که بخت روزامونو شب کرد  از ضرب دستای کی توی تب می‌سوختی تنگه دلم قدر چهل سال واسه دستات  بغضم‌ شکسته اومدم پهلوت مادر  روی مزارت سر می‌ذارم اما این سر  سامون نداره جز روی زانوت مادر می‌گن بگو حرفاتو آخه بار غم ها  با درد دل می‌شه سبک تر راست می‌گن  سر بسته می‌گم دنیا با من سخت تا کرد  می‌گن به مادر می‌ره دختر راست می‌گن 🕊 @kaftarchahiemamreza 🕊
🍃به نام نور🍃 💚نذر مادر عالم ۴💚 هنوز کودکان تو برای جای خالی‌ات در انزوای جای جای خانه گریه می‌کنند یکایک حروف در کتابها هنوز هم بدون هر اشاره و نشانه گریه می‌کنند چه خوانده چشمهای تو که خیس مانده آستین میان کوچه ها مگر چگونه خورده‌ای زمین چگونه باز پا شدی ،چگونه بی صدا شدی که مردها برای تو زنانه گریه می‌کنند چه بود سر مخفی ِخسوف چند ماهه‌ات چه بود راز گریه و سکوت گاه گاهه‌ات چه بود راه کودکت ،چه شد سپاه کوچکت که پا به ماه ها  به این بهانه گریه می‌کنند هزار کوه زخم را به دوش می کشیدی و هزار زهر  طعنه را به گوش می شنیدی و تمام بردبار ها ،تمام کوهسار ها به پات با تکان تکان ِشانه گریه می‌کنند سیاه ماند چهره‌اش پس از تو روزگار شهر پر از مزار شد شبی پس از تو هر کنار شهر پس از به شانه رفتنت  پس از شبانه رفتنت برات یا کریم ها شبانه گریه می‌کنند 🕊 @kaftarchahiemamreza 🕊
هدایت شده از سعیده کرمانی
4_5998921615646131488.mp3
2.39M
🍃به نام نور 🍃 💚نذر مادرعالم ۱💚 خفه می‌شد درون حنجره ها هر صدایی که داشت شر می‌شد  لقمه‌ی گرم عافیت طلبی  رونق سفره‌ی بشر می‌شد  جز صدای چکاچک بیلی  موقع صاف کردن یک قبر  هیچ حرفی سکوت را نشکست  هیچ راهی نبود غیر از صبر  نردبان های آسمان می‌سوخت حبس می‌شد دعای اهل زمین  زیر خاکستری شک آلوده دفن می‌شد گدازه های یقین  روزنی را ولی نشان می‌داد  آیه ی روشن قنوت کسی  گریه هایش بلند شد شاید بزند بر دل سکوت کسی بر سرش می‌کشید چادر را  کوچه های غبار را می‌شست  شعله های نحیف ایمان را  شب به شب بین خانه ها می‌جست گوش شهر سیاه را هر روز  با صدایی سپید کر می‌کرد نور را ذره ذره می‌تاباند سایه‌ را رو سیاه تر می‌کرد  از میان مسیر با دستش خار هارا دوباره بر می‌داشت در دل سرد سیر آدم ها  چشمه چشمه بهار را می‌کاشت  سیلی سرد سایه ها اما خیمه زد بر تلالو خورشید ابرها پرده ی عزا شده بود خون رگهای آسمان جوشید آب خوش بر گلویمان سد شد استخوان را به بغضمان بستند پیش چشمان روشن خورشید آسمان را به ریسمان بستند 🕊 @kaftarchahiemamreza 🕊
4_5998839714914765022.mp3
857.3K
🌱به نام نور🌱 بند اول غم تو می‌گیره سرو سامونم رو توی خاک می‌ذارم همه ی جونم رو داغ تو خانومم تو قلبم زده ریشه مثل سوز آتیشه بدون تو نمی‌شه قول دادی همسفر شی باهام پس چرا جا گذاشتی منو من نمی‌خوام یه ثانیه هم بی تو این زندگی کردنو بند دوم پاشو تکلیفم رو  بانگات معلوم کن  باصدای خندت  دلم‌و آروم کن زهرا با من ببین داغ تو چه کار کرده قلب من پر از دره این اشکای یه مرده جای اینکه کنارم باشی با غمت هم نشینم دیگه من چجوری می‌تونم تو رو توی خونه نبینم دیگه بند سوم بعد تو کی حالِ قلبمو می‌دونه کی برای زینب لالایی می‌خونه رفتی اما هنوز رد خون رو دیواره غم رو قلبم آواره دلم آروم نداره رفتی اما بدون بعد تو خونمون قبر حیدر میشه وقتی دیگه ندارم تو رو  غربتم صد برابر می‌شه 🕊kaftarchahiemamreza🕊
4_5998839714914765023.mp3
4M
🌱به نام نور🌱 بند اول باصدای مناجاتت شبا مادر بیدار می‌شم اشکاتو وقتی می‌بینم دوباره بی قرار می‌شم انگاری میبری از خاطرت درداتو هرشب که می‌شه خرج همسایه دعای تو مرتب یکمم فکر ماباش واسه ی خودت دعا کن سه ماهه داری می‌سوزی توی آتیش این تب مادر مهربونی روح خونمونی واسه موندن دعا کن آخه خیلی جوونی بند دوم وقتی حالت رو می‌پرسم چرا مادر دمق می‌شی پا می‌شی واسه دلگرمیم ولی زود بی رمق می‌شی چرا گلبرگ گونت غرق شبنم می‌شه مادر میدونم که یه روزی درد تو کم می‌شه مادر ینی می‌شه دوباره حال این خونه عوض شه ینی می‌شه ببینم بسترت جم می‌شه مادر دنیامه نگاهت فدای روی ماهت دل عرش خدا هم می‌سوزه با آهت بند سوم بذا دستت رو رو شونم وقتی که داری پا می‌شی نفست بند میاد آخه هر دفه جا به جا می‌شی می‌دونی وقتی افتادی زمین من چی کشیدم تا ابد از جلو چشمام نمی‌ره هرچی دیدم همه دنیا خراب شد رو سرم اون لحظه ای که تو زیر دست و پا بودی صداتو می‌شنیدم درد بی دوامه اشک تو چشامه رد داغ جسارت تا همیشه باهامه 🕊@kaftarchahiemamreza🕊