#سعیده_کرمانی
#محاوره
#شب_اول
#منشکایتیندارم
من شکایتی ندارم
هر چی که بخوای همونم
تو بگو بمیر میمیرم
تو بگو بمون میمونم
ولی تلخه واسم این که
نشه چای روضه نوشید
شال دوش نوکراتو
نشه بعد روضه بوسید
مگه میشه خاطرات
هیئتت بشه فراموش
درده که با گریه کن ها
نگیریم همو تو آغوش
سخته که آروم بشینیم
وقتی آتیش و سپندیم
که وظیفه داشته باشیم
در مسجدو ببندیم
دوباره میشه ببخشی
به خوبیت بدی ما رو
به ما برگردونی بازم
شور و حال روضه ها رو
من که عمریه تو گودال
بیقرار بوی سیبم
دیدن غربت روضه ات
سخته آقای غریبم
ما فقط شنیدیم اما
بمیرم که خواهرت دید
غربت بی حدتو تو
نفسای آخرت دید
غربتت یکی دو تا نیست
کدومو بگم نمیرم
تو بگو باید برای
کدومش روضه بگیرم
بگم از سوختن قلبت
تو عزای علی اکبر
یا تحیرت تو دفن
بدن علیِ اصغر
میسوزم برای اشک
چش گریون ابالفضل
قد تاشده ات کنار
تن بی جون ابالفضل
هنوز از تو قتلگاهت
میوزه بوی غریبی
بمیرم رو خاک صحرا
هنوزم خد التریبی
سه شبانه روز تو آفتاب
تن تو بی سایبون شد
خاتم دستت اسیر
طمع یه ساربون شد
پیش چشم زن و بچه ت
روی نیزه بود سر تو
نیزه هم خون گریه میکرد
پا به پای دختر تو
نمیگم دیگه میترسم
نوکرات از غم بمیرن
ولی بغضی تو گلومه
که بگم اتیش میگیرن
قسمت میدم آقاجون
نذار اینجوری بمونیم
اربعین زیارتت رو
از تو خونه مون بخونیم
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
۲۶ مرداد ۱۳۹۹
#سعیده_کرمانی
#محاوره
#شب_چهارم
#سنوسالیکهنداشتم
سن و سالی که نداشتم
توی اون روزای آخر
اما خب وصیتاتو
خیلی خوب یادمه مادر
گفتی که بی مادری نیست
غم آخر پیش چشمام
گفتی که یه روز میبینم
که شکسته فرق بابام
قبل اون دفن شبونه
یه کفن باید بیارم
پیش چشم غرق اشک
حسن و حسین بذارم
گفتی که یه روز میبینم
جگری که شرحه شرحه است
کفن بعدی رو باید
بگیرم دوباره رو دست
توی اون غم جگر سوز
توی اون روز نفس گیر
کفنی که غرق خون شد
توی تابوت پر از تیر
کفنا تموم شد اما
تو هنوز آروم نداشتی
پیرهنی که دوخته بودی
رو دو تا چشت گذاشتی
گفتی از حسین و غربت
گریه کردی گریه کردم
قول دادم تا زنده باشم
همیشه دورش بگردم
من که بی حسینت انگار
توی این دنیا اسیرم
حالا پیش تو میتونم
سرمو بالا بگیرم
ثمر عمرمو دادم
واسه حرف آخر تو
پسرامو راهی کردم
به دفاع از پسر تو
گفته بودی اما مادر
فکر نمیکردم بتونم
اینجوری برا حسینم
یه روزی روضه بخونم
قلب زخمی تو رو با
سر خونی بابارو
جگر سوخته و جسم
پر تیر مجتبی رو
روی پیرهنی که دوختی
به تن حسین میبینم
رمقی به زانوهام نیست
حالا روی تل میشینم
دیدنش سخته حسینم
اینجوری بدون سر شه
باورش سخته برام که
سر بتونه همسفر شه
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
۲۶ مرداد ۱۳۹۹
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیشزمینه
#سعیده_کرمانی
#غمشریفقلبم
بند اول
غم شریف قلبم
تموم اعتبارم
با عطر تربت تو
تو سجده هام می بارم
روز قیامت فقط
توی پریشونیام
برای آرامشم
یه مهر تربت می خوام
خدا الهی روضه تو
سینه زدن تو هیئتو
مستی با عطر تربتو
ازم نگیره
خدا الهی این درو
عاشقی مقدر و
چشمای تا ابد ترو
ازم نگیره
بند دوم
اسم تو شد وسیله
برانجات آدم
دلیل اشک عیسی
دلیل بغض مریم
گفتن اسم پاکت
به دل اثر می کنه
شنیدن اسمتم
چشارو تر می کنه
خدا الهی این غمو
نوکری زیر پرچمو
روضه های محرمو
ازم نگیره
خدا الهی این تبو
گریه به اذن زینبو
حسین حسین هرشبو
ازم نگیره
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
۲۶ مرداد ۱۳۹۹
هدایت شده از سعیده کرمانی
🍃نذر حضرت رباب سلام الله علیها 🍃
کاش میآمدی به این خانه
تا به تو عرض احترام کنم
جلوی پای تو بلند شوم
و دوباره به تو سلام کنم
خانه را دوست داشتی با من
یاد روزی که با نخ و سوزن
مینشستم به صد امید و خیال
کار قنداقه را تمام کنم
به فدای تو خانوادهی من
نذر راهت امام زادهی من
من چه دارم مگر به جز اینها
که به قربان تو امام کنم
قامتم زیر غصه ات خم شد
داغ تو در دلم مگر کم شد
زیر دستان تازیانه ببخش
که نشد پای نی قیام کنم
ای دل زار من هواخواهت
آفتابی که شد سر ماهت
قول دادم که تا نفس دارم
سایه را بر خودم حرام کنم
#سعیده_کرمانی
#غزل
#اربابنوکری
#کاشمیآمدیبهاینخانه
🕊 @kaftarchahiemamreza 🕊
۲۷ مرداد ۱۳۹۹
#محاوره
#شب_پنجم
#شنیدمیهزمانیتومدینه
#سعیده_کرمانی
شنیدم یه زمانی تو مدینه
آسمون از زمین دل خسته بوده
دست اوباش بوده باز اما
دست بابابزرگم بسته بوده
شنیدم میخ در با بی حیایی
به جوش آورده خون آفتابو
لگدهایی که خورده به شقایق
شکسته قلب شیشه ی گلابو
همون روزایی که توی مدینه
با آتیش و با هیزم راه و بستن
شنیدم قد من بوده بابام که
توی کوچه غرورش رو شکستن
برام سخته مثه بابام ببینم
دوباره بی حیا میشه زمونه
برام سخته که من هم عمه هامو
ببینم توی سیل تازیونه
نمیتونم عمومو بین گودال
ببینم اینجوری میمونه تنها
میشه قد خودم کمتر کنم از
هجوم ضرب دست نیزه دارا
میتونم زخمهاشو که ببندم
میتونم که براش مرهم بذارم
میتونم مانع سنگا بشم که
میتونم نیزه هارو دربیارم
سپر باقی نمونده واسم اما
سپر میتونه باشه پیکرم که
دو تا دستم درسته خالی مونده
بلاگردون میشه دست و سرم که
میخوام این لحظه ی آخر تن من
پیش خون خدا نقش زمین شه
خون بابام که جاری تورگامه
با خون تو رگ عموم عجین شه
خدا کنه که بغض نیزه دارا
بیشتر خالی شه روی بدن من
جای تن عمو خدا کنه که
دعوا بشه برای زدن من
خدا کنه منو هدف بگیره
هرچی تیر تو کمون کینه دارن
خدا کنه که اون خنجرو آخر
فقط روی گلوی من بذارن
بغل میگیرم و میخوام با اسمش
دوباره تر کنم بغض گلومو
یهکاری میکنن اسبا که چیزی
نتونه دور کنه از من عمومو
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
۲۹ مرداد ۱۳۹۹
#محاوره
#شب_ششم
#مناولینباریکهگریهکردم
#سعیده_کرمانی
من اولین باری که گریه کردم
تو نوجوانیم واسه ی توبوده
همیشه دیگه ششم محرم
یه جایی از صورت من کبوده
روضه ی تو روضه ی راحتی نیست
وقت وداع امام رفته از حال
مقتلتو وقتی مرور میکنم
هر دفه پیر میشم به قدر چن سال
فقط بگن که حیف نو جوونیت
همین بسه برای غصه خوردن
فقط بگن زره تنت نداشتی
همین یه جمله بسه واسه مردن
داغ تو مجتبای کرب و بلا
داغ کمی تو بنی هاشم نبود
بعد تو واسه زخم قلب عموت
تیر سه شعبه دیگه لازم نبود
بالاسرت عموت نداره چاره
چکار کنه بعد تو حال زارو
لحظه ی پاکشیدنت رو زمین
سوزنده حتی قلب دشمنا رو
پات به رکاب نمیرسید که رفتی
تو چن دقیقه قصه زیر و رو شد
مثه ضریح تنت مشبک شدو
قدت بلندتر از قد عمو شد
تو اینو زود تر از همه شنیدی
که نعل تازه چه صدایی داره
که وقتی استخوان شکسته هارو
لگد کنن چه روضه هایی داره
🕊️@kaftarchahiemamreza🕊️
۲۹ مرداد ۱۳۹۹
#محاوره
#شب_هفتم
#یهچیزاییزنونهاس
#سعیده_کرمانی
یه چیزایی زنونه اس
که کاش هیچ کی نمیشنفت
یه حرفا هس تو روضه
که اصلا نمیشه گفت
میگن شیش ماهه اما
یه عمره واسه مادر
مگه فکر و خیال
عزیزش میره از سر
اگه باز خاطراتش
بشه جاری تو خونه
برای درد دل هاش
با مردش هم زبونه
حالا فک کن که بچه اش
رونیزه اس پیش چشمش
لب خشکو میبینه
چقدر تر میشه چشمش
حالا فک کن با گریه
پای نیزه که میره
با ضرب تازیونه
باید آروم بگیره
تصور کن که از دور
به نی دوخته نگاشو
با مردش که رو نیزه اس
میگه درد دلاشو
میگه میبینی نیزه
گلوی بچمو دوخت
بمیرم چی شدی تو
کجا موی سرت سوخت
رو نیزه هر دوتاتون
هوامو دارین اما
نذاشتن که جلوتر
بیام این نیزه دارا
بااین وضعی که دارین
نخواستم کم بذارم
میخواستم زخماتونو
خودم مرهم بذارم
میخواستم رد خونو
بشورم از گلوتون
بدون زخم صورت
بشینم روبروتون
میخواستم بچه مونو
بگیری باز روی دست
میخواستم پیرهنت رو
بدوزم هرجوری هست
حلالم کن عزیزم
اسیر بنده دستم
ببخشید برنیومد
کاری از دست بستهم
🕊️@kaftarchahiemamreza🕊️
۱ شهریور ۱۳۹۹
#سعیده_کرمانی
#رباعی
وقتی سر تو امیر نیزاران شد
بازار به بازار به ما احسان شد
هربار که سنگ بود در دامنشان
پیشانی ما مثل تو گلباران شد
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
۱ شهریور ۱۳۹۹
#رباعی
#هرموجاسیرتوردنیابودند
#سعیده_کرمانی
هر موج اسیر تور دنیا بودند
هر تور پی دیدن رویا بودند
یک عمر میان علقمه ماهی ها
لب تشنه ی دست های دریا بودند
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
۱ شهریور ۱۳۹۹
#چارپاره
#شب_هشتم
#سعیده_کرمانی
#وقتاللهاکبرمیدان
وقت الله اکبر میدان
اذن رزم علی اکبر بود
موقع رفتنش قدم به قدم
اشهد او محمدی تر بود
جلوه ی بدر صورتش در خُود
احدی در لباس رزمش داشت
خیبری بود ضرب شمشیرش
ترس در قلب دشمنان می کاشت
اشهد انَ مرتضی شده بود
با همان هیبت همان شیری
ابن ملجم زیاد بود آنجا
که به فرقش نشست شمشیری
مرکبش مثل بیت الاحزان شد
بر لب آورد ذکر یا زهرا
نیزه ای بانی رکوعش شد
پهلواش را درید در صحرا
زخم پهلو و زخم سر یعنی
که به اجداد می رود اولاد
وقت سجده رسیده بود دگر
از روی اسب بر زمین افتاد
آه وقت سلام آخر بود
ای پدرجان علیک منِ سلام
احتضار حسین بود انگار
به لب آمد دوباره جان خیام
تا کنار تن پسر برسد
لشکری دید افت و خیزش را
هر طرف را که دید پیدا کرد
تکه ای از تن عزیزش را
صورتش را گذاشت بر روی
صورت غرق خون فرزندش
دم به دم جان سپرد و در آورد
لخته خون از دهان دلبندش
آه کار حسین دیگر نیست
که علی را به خیمه هاببرد
مگر اینکه کمک کنند همه
پیکرش را مگر عبا ببرد
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
۶ شهریور ۱۳۹۹
🍃هر طرفی که بنگرم باز تو در مقابلی 🍃
چقدر بغض به روی دلم هوار کنم ؟
چقدر اشک به پلک ترم سوار کنم ؟
کدام کفش به تو می رساندم آخر
منی که خسته ام از من کجا فرار کنم؟
خیال خانه پر از سایه ات شده است تورا
به دست توری پرده چرا مهار کنم؟
خزان رسیده و گلدان هنوز بی خبر است
به گوش گل چه قدَر صحبت از بهار کنم ؟
خزان رسیده و یک بقچه شال هست ولی
اگر که شال نبافم بگو چه کار کنم ؟
اگر که شال نبافم کلاف هایم را
کجا به مصر نگاه تو رهسپار کنم ؟
برای اینکه به نرخ لبت شبی برسم
چقدر پشت لبم بوسه احتکار کنم ؟
#سعیده_کرمانی
#غزل
#عاشقانه
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
۷ آبان ۱۳۹۹
4_5938109358385661289.mp3
1.14M
🍃صاحب مکتب است او🍃
مدینه غرق حیرته
زمین پر از شقایقه
از آسمون ندا میاد
طلوع صبح صادقه
تویی ماهِ شبها
تویی نور دنیا
بخند و تصدق علینا
قدم میذاری رو زمین
تا دلو مبتلا کنی
میرسی تا میکده رو
غرق برو بیا کنی
نگاه ِتو جانا
بهشته برا ما
بخند و تصدق علینا
تو هم خلیل اللهی و
عالمو حیرون میکنی
آتیشو واسه شیعه هات
مثل گلستون میکنی
ای امّیدِ فردا
مسیحای دلها
بخند و تصدق علینا
#سعیده_کرمانی
#تصنیف
#سرود_میلاد_امام_صادق.ع
🕊@kaftarchahiemamreza🕊
۱۱ آبان ۱۳۹۹