eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.6هزار دنبال‌کننده
79.7هزار عکس
15.3هزار ویدیو
201 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸وصیتِ شهید علی رفیق‌دوست خطاب به مسئولین کشور |مسئولیتی که شما دارید و به شما محوّل شده، حقِ شهدا و ثمرهٔ خون شهدا و رأی ملت است که شما را به اینجا رسانده است... و خدای مهربان و قادر متعال بر شما منّت گذاشته، که در حکومت اسلامی، مسئولیت به شما محول شده است؛ که اگر خوب انجام دهید که چه بهتر از این و اگر تعلل ورزید، وای به حالتان!... امیدوارم در راه اسلام قدم بردارید و در این راه با توکل به خدا از هیچ چیز نترسید، که خدا با مؤمنان است... ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ _._._._._🌷♡🌷_._._._._
6.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢هرکس بین شیعه و سنی اختلاف بیندازد، مزدور دشمن است! 🔰سازمان اطلاعات فراجا
💢کابوس غول‌های پدافندی 🔰سازمان اطلاعات فراجا
دو روایت؛ یک تلنگر... 🌼 |دفاع از اسیر بعثی... یادمه توی عملیات یکی از بچه‌ها که دوستش جلوی چشماش شهید شده بود، با عصبانیت به صورت یکی از اسرای درجه‌دار بعثی سیلی زد و کمربندش رو بیرون آورد تا کُتکش بزنه. علیرضا تا این صحنه رو دید خودش رو رسوند و مانعِ کتک خوردن اسیر بعثی شد. کمی آب به اسیر داد و آرومش کرد. بعد هم رو کرد به سمت رزمنده و با ناراحتی گفت: به چه حقی با اسیر این برخورد رو می‌کنی؟ اگه کمبود نیرو نداشتم، ردت می‌کردم تا بری. من چنین نیرویی نمی‌خوام... 🌼 |نذاشت خجالت بکشم... سوارِ موتور داشتیم برمی‌گشتیم، که روی یه تپه گاز دادم و با پَرِش رد شدم. یهو علیرضا از ترکِ موتور افتاد. نگاهش کردم و دیدم روی تپه در حال غلطیدنه... سریع پیاده شدم و رفتم سمتش. خجالت زده و سر به زیر گفتم: شرمنده‌ام. بلافاصله با لبخند بحث رو عوض کرد و اصلاً به روم نیاورد. گفت: بهتره حرکت کنیم. وقتی رسیدیم کنار سنگرمون، از خجالت روم نمیشد برم توی سنگر. آخه باهاش همسنگر بودم و روی نگاه کردن به صورتش رو نداشتم. خواستم برم یه سنگر دیگه، که علیرضا اومد، دستم رو گرفت و گفت: سنگرت اینجاست؛ کجا میری؟ خلاصه چند روز از خجالت نمی‌تونستم باهاش روبرو بشم. علیرضا که این شرمساری‌ام رو متوجه شده بود؛ یه روز اومد بغلم کرد و گفت: اتفاقی نیفتاده که! اشتباه از من بود که خودم رو محکم نگه نداشتم؛ اینقد خودتو اذیت نکن... 📚منبع:کتاب دلداده؛ صفحات ۷۵ و ۸۶ |خودتو بذار جای علیرضا... خودتو بذار جای شهید علیرضا ماهینی؛ اگه توی این شرایط باشی چیکار میکنی؟
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 شگفتی شبکه دولتی بریتانیا از قدرت اطلاعاتی ایران! کارشناس BBC: دستیابی ایران به اطلاعات سرّی نظامی و هسته‌ای اسرائیل، تهدیدی خاموش علیه آن و اقدامی پیش‌دستانه است! 🔸این اقدام، قدرت آفندی ایران را افزایش داد و اکنون به عنوان سلاحی در اختیار ایران قرار دارد! 🔰سازمان اطلاعات فراجا
💢در یک هفته: - وزارت اطلاعات دشمن خارجی را به زانو در آورد و ضربه کاری به آن وارد کرد - اطلاعات سپاه مفسد داخلی را بدون ترس از نام و نَسَبش دستگیر کرد - اطلاعات فراجا قاتل فراری یک شهروند را دستگیر کرد و از بروز فتنه داخلی جلوگیری کرد ایران اکنون با سه بال قدرتمند در حال حرکت است 🔰سازمان اطلاعات فراجا ✅
رسیدیم به اون روزی که میگفتیم اگر تو سوریه و لبنان نجنگیم باید تو تهران بجنگیم چقد این جمله رو گفتیم و بهمون خندیدین…
⛔️ |واو به واوِ این جملات شهید رو باید با طلا نوشت... |مهمترین مسائل موجود از ابتدای زندگی بشر، مشتبه بودن حق با باطل در برخی زمان‌هاست؛ و این مساله باعث وارد شدن ضربه‌هایی بر پیکر انسانیت و اسلام بوده است... از آنجا که همیشه باید حق را شناخت؛ و افراد را با حق سنجید، نه حق را با افراد؛ و باید حرف حق را قبول کرد، اگرچه از گروه باطل باشد؛ و باطل را بر زمین کوبید، اگرچه از گروه حق باشد: اما مشاهده شده که این مساله در نزد عوام برعکس بوده و افرادی بطور معمول، ملاک حق و باطل را انسان‌ها گرفته‌اند، در حالی‌که این اشتباه و خطری بزرگ است که در طول سه سال انقلاب هم نمونه‌های زیادی از این را داشته‌ایم، و ضربه‌هایی بس بزرگ خورده‌ایم... ✍ از شهید حبیب‌الله فردوسی 🔰دانلود کنید:دریافت پوستر با کیفیت اصلی ▫️۲۶تیر؛ سالروز شهادت حبیب‌الله فردوسی گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
🔸لابه‌لای کلاس‌های تابستونی؛ به این توصیه شهید هم دقت کنیم... 🌼 |مادرش میگه: روزی از روزهای قبل از انقلاب زمانی که جلیل فقط ۱۷ سال سن داشت، ظهر که از مدرسه اومد، دیدم اونقدر ناراحته که رنگ و روش زرد شده. ازش پرسیدم: واسه چی اینقدر ناراحتی؟ گفت: مامان! امروز از طرفِ سازمان انتقال خون اومدند مدرسه‌مون؛ و از بچه‌هایی که گروه خونی A+ داشتند؛ در ظاهر بصورت افتخاری، اما در واقع با زور خون گرفتند و گفتند: برای شاه می‌خوایم... آخه مگه این شاه چقدر خون می خواد که اینطور خون براش جمع می‌کنن؟!! 🌼 |داداش شهید هم می‌گفت: روزای گرم تابستون سال ۶۰ شروع شده بود و من تازه کلاس اول رو تموم کرده بودم؛ میگه قصد داشتم توی کلاس‌های تابستونی شرکت کنم که آقا جلیل رو دیدم؛ بهش گفتم: داداش! می‌خوام توی کلاس‌های تابستونی یکی از مساجد ثبت‌نام کنم... برادر شهید میگه آقا جلیل یه توصیه مهم بهم کرد و گفت: خیلی خوبه؛ ولی سعی کن نماز رو هم یاد بگیری... 🌼 |چقدر خوبه که من و شما هم وسط کلاس‌های تابستونی و متنوع امروزیِ بچه‌هامون؛ برا اهل نماز شدنشون هم دغدغه داشته باشیم... 👤خاطراتی از زندگی شهید جلیل عباسی 📚 منبع: نوید شاهد "بنیاد شهید و امور ایثارگران" ▫️۲مرداد؛ سالروز شهادت جلیل عباسی گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
🔸لابه‌لای کلاس‌های تابستونی؛ به این توصیه شهید هم دقت کنیم... 🌼 |مادرش میگه: روزی از روزهای قبل از انقلاب زمانی که جلیل فقط ۱۷ سال سن داشت، ظهر که از مدرسه اومد، دیدم اونقدر ناراحته که رنگ و روش زرد شده. ازش پرسیدم: واسه چی اینقدر ناراحتی؟ گفت: مامان! امروز از طرفِ سازمان انتقال خون اومدند مدرسه‌مون؛ و از بچه‌هایی که گروه خونی A+ داشتند؛ در ظاهر بصورت افتخاری، اما در واقع با زور خون گرفتند و گفتند: برای شاه می‌خوایم... آخه مگه این شاه چقدر خون می خواد که اینطور خون براش جمع می‌کنن؟!! 🌼 |داداش شهید هم می‌گفت: روزای گرم تابستون سال ۶۰ شروع شده بود و من تازه کلاس اول رو تموم کرده بودم؛ میگه قصد داشتم توی کلاس‌های تابستونی شرکت کنم که آقا جلیل رو دیدم؛ بهش گفتم: داداش! می‌خوام توی کلاس‌های تابستونی یکی از مساجد ثبت‌نام کنم... برادر شهید میگه آقا جلیل یه توصیه مهم بهم کرد و گفت: خیلی خوبه؛ ولی سعی کن نماز رو هم یاد بگیری... 🌼 |چقدر خوبه که من و شما هم وسط کلاس‌های تابستونی و متنوع امروزیِ بچه‌هامون؛ برا اهل نماز شدنشون هم دغدغه داشته باشیم... 👤خاطراتی از زندگی شهید جلیل عباسی 📚 منبع: نوید شاهد "بنیاد شهید و امور ایثارگران" ▫️۲مرداد؛ سالروز شهادت جلیل عباسی گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم ●واژه‌یاب:
800.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چه سعادتی از این بالاتر که فدا بشیم... از کنار این جمله‌ی شهید حسن باقری ساده رد نشو ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
🎥 این خوابِ عجیبِ شهید عقیلی؛ تلنگری به تمام بچه‌های انقلابی‌ست... |شهید سیدمحمدعلی عقیلی می‌گفت: من قبل از اينكه به ايران بياد، هميشه با خودم فكر می‌كردم اگه ایشون بیایند، دائماً در خدمتشون خواهم بود، و حاضرم هر لحظه كه ايشون بخواهند، براشون جانفشانی كنم. تا اینکه يه شب خواب ديدم من و چند نفر ديگه، لباس سبز سپاهی بر تن داريم و بعنوان محافظ، جلوی امام ايستاديم. در همين حين، تعدادی منافق بهمون حمله كردند و به سمت امام شروع به تيراندازی كردند. ناگهان همه‌ی ما به اين طرف و آن طرف متفرق شديم و دور امام رو خالی كرديم. یهو امام با صدای بلندی بهم گفت: كجا ميری؟ چرا فرار می‌كنی! مگه تو نبودی كه می‌گفتی حاضرم جونم رو فدا كنم؟ حالا داری فرار می‌كنی؟! ناگهان به خود اومدم و برگشتم مثلِ یه سپر جلوی امام ايستادم. دشمن هم داشت از چند نفر به سمتم شلیک می کرد؛ تا اینکه تیری بهم خورد و بیدار شدم... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید سید محمد علی عقیلی 📚 منبع: خبرگزاری دفاع‌مقدس [بنیاد حفظ آثار و ارزش‌های دفاع‌مقدس] : به این خاطره دقت کنید! فاصله‌ی ادعا و عمل کاملا پیداست... یه عده مدعی توی خواب فرار کردند؛ اما شهید عقیلی با یه تلنگر برگشت، چون توی زندگیش با بندگی خدا مقاوم شده بود.اگر لایق دفاع نبود،لایق شهادت هم نمیشد... این می‌خواد به همه‌ی ما بگه یه بازنگری کنیم ببینیم چقدر توی ادعامون صادقیم؛ شاید امتحان نهایی الهی نزدیک باشه... ●واژه‌یاب: