الف: امر تاریخی: علیرغم تأکیدات فراوان فقهی و روائی ما در مورد نزدیک نشدن به کفار به خصوص در دوران غیبت معصوم، مؤمنین ایرانی غیریت و غیرت خود را در مواجهة با کفار هر روز کمرنگتر از دیروز پیمیگیرند؛ کفار غربی و شرقی امروز بر سبکزندگی، وجوه تمدنی، روابط اجتماعی و رسانهای و شکل حیات و ممات ما سیطرة وصف ناپذیر و تأسفانگیزی دارند و همتی نیز برای دور شدن از آنان(از مطلق هرچه شرقی و غربی است از علم و تکنولوژی بگیرید تا لباس و معماری و بانک و بورسش تا فلسفه و فکرش) وجود ندارد، این وادادگی به خصوص در برابر کفر شرقی که همان چین و روس است بیشتر است(اگر چین ما را تحریم کند چقدر دوام میآوریم در زندگی روزمره و خوراک و پوشاکمان؟) چرا در نمییابیم که باید استقلال(فاصله؛ امکان حیات ظاهری و باطنی) خود را از شرق غرب با سرعت و جدیت بیشتری پیبگیریم؟! ما در این وظیفه کوتاهی کردهایم! آیا روایات ما سرشار از زینهار و هشدار در مورد بحرانهای آخرالزمان نیست، این البته بحران کوچکی است! بحرانهای بزرگ، بسیار بزرگتر که به صورتی جدیتر حیات بشر بر این کرة خاکی را تهدید میکنند در راه است، برای آن بحرانها آمادهایم؟ نظام اقتصادی و معیشتی و زیستی و فکری و روحی و روانی ما برای آن وضعیتهای دهشتناک و مرگهای احمر و ابیض آماده است؟ آمادگی در فاصلهگرفتن از نظام های حاکم بر جهان است و این کاری سترگ و عزمی پولادین در مردانی ایمانی میخواهد که در دامان انقلاب اسلامی هستند، ولو کم!
ب: امر موردی: اینکه میگویم موردی نشان از برهة زمانی است نه نشان از کم اهمیتبودنش، ما نسبت به شیعیان و محبین سایر کشورها کم توجه و لااُبالی شدهایم؛ مرزهای خودساخته و مفهوم ملت- دولت و لاجرم «کشور» ما را در خود فروبرده و هرگاه از بلایایی که بر سر مسلمین و شیعیان عراق، سوریه، افغانستان، هند و به خصوص یمن میآید میشنویم، خدا را شکر میکنیم که آن دست بلایا بر سر «ما» نیامده است! در طول چند ساله گذشته میلیونها کودک، زن و مرد یمنی بر اثر گرسنگی که از بدترین مرگها است، جان باختهاند از وبا و و انواع ویروسهای قدیم و جدید نسلکشی میشوند و «ما» آنچنان که شایسته و بایسته بود در دردشان مشارکت نکردیم، شاید این بلاء زینهاری باشد برای آنکه دریابیم کوتاهی و قصوری رخ داده و باید جبران شود؛ توجه به اسباب نکند غافلمان کند از علت، غافل نشویم از ثمرهای که میتواند به دست آید...
@KanooneQarbshenasiAndisheIslami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی کارها به حسب ظاهر گره میخورد
🔹سخنان رهبر انقلاب درباره گشایشی که خداوند در مواقع سخت برای ما ایجاد میکند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قم فرودگاه نداره عشقی
دفاع تمام قدر داریوش ارجمند از قم و مردمش و پاسخ های کوبنده به کسانی علیه قم و طلاب لجن پراکنی میکنند
فردا هم شروع میکنند علیه من حرف میزنن ،من کاری به اینچیزا ندارم ،آدرس غلط میدن،اینا همونایی هستن که در این چهل سال میخواستند به نظام ضربه بزنند
غالبا #زنانی که سالهای سال به هر دلیلی مجرد می مانند دو گونه اند:
اگر این زنها انسان های معتقد و پایبند به احکام شریعت نباشند، به سمت فساد و گناه کشیده خواهند شد.
و اگر دارای عقاید مذهبی باشند و به سمت گناه سوق پیدا نکنند دچار بیمارهای گوناگون روانی خواهند شد.
مشکل هر دو گروه بالا بخاطر آن است که یکی از بزرگترین نیازهای او یعنی از داشتن #همسر که تبلور تامین نیاز های #جنسی و #عاطفی زن است، محروم مانده است.
به راستی راه حل چنین #مشکل بزرگی در جامعه اسلامی چیست؟
آیا حکومت اسلامی برای زنهای بی شوهر #برنامه_ای دارد و #تدبیری اندیشیده است؟
📝#پیمان_رکن_الدینی
@law_Philosophy
🔰مبانی فقهی و اصولی عبور از اصلح به صالح مقبول با توجه به حساب احتمالات شهید صدر
🔻در علم مدیریت، نظریه بنام #تصمیم_گیری وجود دارد، که توسط فردی بنام سایمون، در میانه قرن بیستم مطرح شده است.
نظریه تصمیم، برای سنجش اینکه کدام رفتار معقولتر است، “سود مورد انتظار” از هر رفتار را محاسبه میکند. سود مورد انتظار از هر رفتار تابعی است از احتمالهایی که شخص به نتایج ممکن آن رفتار اسناد میدهد، و نیز درجه اهمیت محتملها.
هر انسان عاقلی اهداف و خواسته هایی (با درجات مختلف از اهمیت) دارد وقتی شخص دقیقا نمی داند چه افعالی او را به اهدافش می رسانند، و در یک فضای احتمالاتی قرار دارد، برای رسیدن به آن اهداف انجام چه افعالی #عقلانی است؟
🔻در بحث ائتلاف و اتحاد و حتی رای انتخاب #اصلح، بر این اساس انسان شروع به تحلیل می کند، که کدام رفتار او، #تکلیف_شرعی را در پی دارد، به همین دلیل مثلا برای انتخابات، یقین می کند که "الف" اصلح است، فلذا ذمه وی مشغول می شود، و تکلیف انتخاب اصلح برای او #تنجز پیدا می کند. از این رو برای خروج از این ذمه، نیاز به حجت شرعی دیگری دارد. در اینجا انتخاب اصلح ممکن است، با امر دیگری #تزاحم پیدا کند. مثلا ما میدانیم، اگر به اصلح رای داده شود، نه تنها اصلح رای نمی آورد، بلکه موجب روی کار آمدن فرد فاسدی می شود.
🔻لکن مشکلی که به وجود می آید این است که برای خروج از یقینی(انتخاب اصلح) که برای ما حاصل شده است، نیاز به #علم داریم، که این امر چه بسا ما را با بن بست مواجه کند که بطور مثال راهی که در پیش داریم، این است که به نظر سنجی ها رجوع کنیم، ولی این امر به ما اطمینان و یقین نخواهد داد، چون نظرسنجی ها نهایتا به ما ظن پایینی را می دهد. فلذا تنها راهی که می ماند، استفاده از حساب احتمالا #شهید_صدر بر اساس قوت محتمل است.
🔻حساب احتمالا شهید صدر مثال رایج آن، یک سکه است؛ اگر یک سکه را به هوا بیندازید، احتمال این که روی زمین نیاید صفر است، و احتمال این که بیاید صد است. اما شیر یا خط را نمیتوانیم پیشبینی کنیم. احتمال این که خط بیاید، پنجاه درصد است.اگر دو بار بیندازیم، صور ممکنه چهار تاست؛ هر دو خط باشد، هر دو شیر باشد، اولی خط باشد و دومی شیر، اولی شیر باشد و دومی خط. در این صورت احتمال این که هر دو خط باشد، یکچهارم است و همینطور ادامه پیدا می کند. مثال دیگر آن بحث بیمه است، بیمه را بر اساس حساب احتمالات محاسبه میکنند؛ مثلاً در بیمهی ماشین، به کسی که یک سال تصادف نکردهباشد، یک مقدار تخفیف میدهند؛ چون طبق حساب احتمالات، رانندگی این شخص کمخطرتر است و احتمال این که این شخص تصادف کند کمتر است. به همین دلیل به کسی که دو سال تصادف نکردهباشد، تخفیف بیشتری میدهند.
🔻حال این حساب احتمالات را در تزاحم به کار می گیریم. می گوییم هرچه درجه اهمیت محتمل بالاتر باشد، احتمال پایین تری برای تنجز تکلیف انتخاب اصلح لازم است و بر عکس، هرچه درجه اهمیت محتمل پایین تر باشد، احتمالا بالاتری لازم است.
🔻در امر انتخابات اگر آن قدر محتمل(مثل روی کار آمدن کسانی از وابستگان به جریان فاسد اقتصادی و انحراف و یا فاصلهگرفتگان از خط اسلام و انقلاب باشد) زیاد باشد، میتواند تنجز تکلیف انتخاب اصلح را نزدیک به صفر برساند، و عمل #محتمل را نزدیک به صد کند. پس هر چه مفسده ی محتمل زیادتر باشد، مصلحت تکلیف ضعیف تر خواهد شد تا جایی که دست از تکلیف (انتخاب اصلح) میکشیم.
🔻در #ائتلاف ها احزاب سیاسی هم، به همین روش عمل می شود، هرچه قوت محتمل بالاتر باشد می توان، از مواضع خود پایین آمد و نهایتا به ائتلاف رسید.
در نهایت این امر موجب #معذریت ما در مقابل شارع مقدس خواهد بود.
#پیمان_رکن_الدینی
#منابع
درس خارج اصول استاد سیدمحمود مددی
اسس المنطقية للاستقراء شهید صدر
حلقات شهید صدر
فلسفه علم اصول دکتر محمود مروارید
در همایش بین المللی «فلسفه، دین و علم در زیست جهان اسلامی» در دانشگاه وین اتریش، پیام آقای دکتر رضا داوری اردکانی استاد فلسفه و رئیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران با عنوان «فلسفه اسلامی و ارتباط ایران و اروپا»
🔰کانون غرب شناسی و اندیشه اسلامی
@KanooneQarbshenasiAndisheIslami
📩🖋پیام #دکترداوری رئیس فرهنگستان علوم بدین شرح است:
«بسیار خوشوقتم که فرصت یافته ام نکته ای چند در باب گذشته و آینده وضع میان فرهنگی فلسفه دوره اسلامی با تأکید بر تفاوت های این فلسفه با فلسفه استادان یونانی بنیانگذار فلسفه بیان کنم. کاش می توانستم در مجلس گرامی شما حاضر شوم و ملاقات به یاد ماندنی با پروفسور گئورگ اشتنگر را تجدید کنم و از محضر ایشان و دیگر استادان و صاحبنظران شرکت کننده در کنفرانس بهره مند شوم. میدانیم که فلسفه منشأ چه تحول بزرگی در تاریخ بشر بوده و اثر بزرگی در نزدیک شدن فرهنگ ها به یکدیگر و ظهور فرهنگ جهانی داشته است. درست است که اندیشه تاریخی در آغاز تفکر فلسفی جایی نداشته و در این اواخر و در دوره جدید ظاهر شده است اما فلسفه از آغاز، به زمان و تاریخ و فرهنگ تعلق داشته است. به آثار افلاطون و ارسطو نظر کنیم تا دریابیم که تفکر آنان اشکارا ناظر به پایدیای یونانی برای طرح بهترین نحوه زندگی در بهترین مدینه ممکن بوده است. اگر ارسطو گفت الهیات اشرف علوم است زیرا که بیسودترین آنهاست نمی خواست بگوید که الهیات با وجود و زندگی بشر نسبت ندارد بلکه نظرش این بود که کمال آدمی نه در سود و سودا بلکه در گذشت از آنهاست. علم در نظر فیلسوف دانستنی های پراکنده و جدا از یکدیگر نیست بلکه یک وحدت است و این وحدت از بالاترین تا پستترین مراتب وجود را در بر می گیرد. اسلاف ما در ایران نیز وقتی به فلسفه یونانی توجه کردند و آن را فراگرفتند (و این توجه به فلسفه خود حادثه مهم و قابل تأملی است) در عین اینکه جوهر آن را حفظ کردند مبادی و مسائلش را با درک جهان خود دریافتند و تفسیر کردند. فلسفه اسلامی از تلاقی میان دو روح و دو فرهنگ که تفاوت ذاتی با یکدیگر داشتند به وجود آمد. تفاوت این دو روح را بعضی فیلسوفان و نویسندگان به صراحت ذکر و تصدیق کردهاند. در فلسفه اسلامی این دو روح به یکدیگر نزدیک شدند و امکان همسخنی پیدا کردند. با توجه به این معنی فلسفه اسلامی یک فلسفه میان فرهنگی است. بعد از افلاطون و ارسطو و از زمان رواقیان و افلوطین همه فلسفه ها میان فرهنگی است. منتهی در زمانی که تفکر دچار افسردگی و جمود و قشریت میشود. نیروی میان فرهنگی بودنش را از دست می دهد. اکنون این نیرو رو به ضعف دارد اما هنوز میتوان به آن امید داشت. کاش اهل فلسفه میتوانستند بنشینند و درباره وضع روحی و فکری جهان توسعه نیافته و نسبت این وضع با جهان متجدد غربی و مخصوصاً در باب شرایط امکان خروج از توسعه نیافتگی تأمل و تحقیق کنند. توسعه نیافتگی مسئله این یا آن منطقه جغرافیایی نیست بلکه سرنوشت جهان کنونی به آن بستگی پیدا کرده است. توسعه نیافتگی نه صرف یک وضع اجتماعی اقتصادی بلکه یک امر فرهنگی و مخصوصاً میان فرهنگی است. کشورهای توسعه نیافته میان قدیم و جدید مانده اند و به تفکری نیاز دارند که راه خروج از این وضع را به آنها نشان دهد. به این جهت همه جهان و مخصوصاً ما برای آینده مان به فلسفه نیاز داریم و از آن نمیتوانیم چشم امید برداریم.
چنانکه می دانید مابعدالطبیعه یونانی در بیرون از اروپا تنها در جهان ایرانی- اسلامی مورد توجه قرار گرفته و با این توجه فلسفه ای قوام پیدا کرده که در تاریخ هزار ساله اش در عین تعلق به تعالیم استادان یونانی طرحی دیگر در انداخته است. به همه مسائل مربوط به فلسفه یونانی و اسلامی در صفحات محدود نمیتوان پرداخت. خوشبختانه مسائل فلسفه همه به هم بسته اند و می توان با ذکر اصول و مبادی فلسفه هر دوران و طرح کلی ترین مسائلش جوهر و مقصد آن را درک و گزارش کرد مشکل اینست که وقتی فلسفه به صورت مجموعه ای از مسائل و احکام درست درمی آید، دیگر به اصل و آغاز چنانکه باید توجه نمیشود. استادان فلسفه اسلامی مسائل و مبادی فلسفه خود را میشناسند اما اینکه فلسفه اسلامی بر مبنای کدام اصول و چگونه بنیاد شده است و اساسی ترین مسائل آن کدامند و از کجا آمدهاند و مخصوصاً به تحولی که در زبان فلسفه و در تعابیر و قضایا به وجود آمده است، در نظرشان اهمیت چندان ندارد و به آن توجه نکرده اند. در مقابل بعضی از شرق شناسان و اسلام شناسان نیز فلسفه اسلامی را تقلیدی از فلسفه یونانی دانسته و وجوه اختلاف را به دستکاری در آراء یونانیان (به حکم رعایت اصول اعتقادی اسلامی و حفظ ظاهر) بازگردانده اند. کاش اینها یک بار از خود میپرسیدند که انگیزه جهان اسلام از توجه به فلسفه چه بود و این طلب از کجا آمد. جای انکار ندارد که فیلسوفان جهان اسلام، فلسفه را از یونانیان آموختند اما در مرحله آموزش متوقف نشدند و به علم آموختنی اکتفا نکردند بلکه با تنفس در هوای جهان خود و در همسخنی با استادان یونانی تفکر کردند و به فلسفه ای که با فرهنگ ایرانی- اسلامی تناسب داشت رسیدند. در این تحول همچنان بحث در وجود و اعراض ذاتی آن بود. یعنی فیلسوفان جهان اسلام هم موضوع و مسائل فلسفه را
وجود و اعراض ذاتی آن دانستند اما همه اینها در نظرشان جلوهای تازه یافت. این جلوه با جهان ایرانی- اسلامی و فرهنگ آن مناسبت داشت و به تدریج این مناسبت و توافق به جایی رسید که فلسفه دیگر بیگانه نبود و حتی تعلیم آن در برنامه درسی مدارس دینی قرار گرفت و لااقل در کشور ما بومی شد. در این بومی شدن طبیعی بود که کسانی جوهر جهانی بودن و میان فرهنگی بودن فلسفه را از یاد ببرند و مثلاً فلسفه دوره اسلامی را نه تطبیق فلسفه با اصول و اعتقادات اسلامی بلکه تفکری به کلی ممتاز از فلسفه یونانی و بیارتباط با آن بدانند. در این اختلاف نه آنان که فلسفه اسلامی را یک بازی فکری و کوشش مصلحتاندیشانه دانستند عمق قضیه را درک کرده بودند و نه کسانی که این فلسفه را مستقل میانگاشتند به لوازم آنچه میگفتند توجه داشتند. فلسفه مجموعه احکام درست درباره اعراض ذاتی وجود نیست بلکه تفکری تاریخی است. فیلسوفان جهان اسلام اگر به اقتضای ملاحظات در فلسفه دخالت کرده بودند، فلسفهشان تعادل و تناسب و نظم نداشت و دوام و اعتبار تاریخی پیدا نمیکرد بلکه مجموعهای ناهماهنگ از مباحث و مسائل میشد که چون بنیاد استوار نداشت کوچکترین باد مخالف آن را با خود میبرد. پس کار فلسفه در جهان اسلام به صرف انتقال و ترجمه آثار فیلسوفان سلف پایان نیافت بلکه این رویکرد تاریخی به تفکر یونانی با تفسیر تازهای که از مبادی شد به پدید آمدن صورت دیگری از فلسفه مودّی شد. فیلسوفان جهان اسلام مسائل فلسفه یونانی را با نظر به مبادی تازه تفسیر کردند و فلسفه ای بنا نهادند که مثل هر صورت دیگری از فلسفه در نظر صاحبانش فلسفه مطلق و جهانی بود. به این قضیه هم توجه کنیم که فلسفه اسلامی در جهان اسلام راهی سخت و دشوار پیمود تا به منزل امن و آرامش نسبی برسد. فیلسوفان جهان اسلام در برابر مدعیانی که فلسفه را یونانی و بیگانه با حکمت ایمانی میخواندند از کلی بودن و حقیقی بودن فلسفه و مخصوصاً از یگانگیش با دین دفاع میکردند و آن را متعلق به یونان یا به فرهنگ خاص نمی دانستند. متقدمان تفکر تاریخی نداشتند و طبیعی بود که در باب نسبت فلسفه با تاریخ و فرهنگ هم چیزی نگویند. تقسیم فلسفه بر حسب دوران های یونانی و قرون وسطی و اسلامی و جدید در دوره جدید صورت گرفته است. در جنب این تقسیم فلسفه هزار ساله جهان اسلام را میتوان فلسفه اسلامی- ایرانی خواند البته کسانی به این اعتبار که بیشتر آثار فلسفی دوره اسلامی به زبان عربی بوده است، صفت عربی به آن داده اند. اگر تا یک قرن پیش اختلاف در تقلیدی بودن و اصیل بودن فلسفه اسلامی بود؛ در دهه های اخیر نزاع درباره اسلامی بودن و عربی بودن و ایرانی بودن نیز بر آن افراط و تفریط افزوده شده است. زمانی تعبیر فلسفه عربی بیشتر به کار میرفت و هنوز هم گاهی به زبان م یآید اما در دهه های اخیر صفت اسلامی مقبولیت بیشتر یافته و وجه موجهش هم شاید این بوده است که فلسفه نه در کشورهای عربی و در میان دانشمندان عرب بلکه در جهان ایرانی- اسلامی یعنی در محدودهای میان سیحون و خلیج فارس و سند و شام که زبان اکثریت مردمش زبان فارسی بود پدید آمده و تدوین و تعلیم شده و بسط یافته است. نکته مهم اینست که زبان اول جهان اسلام زبان عربی بود اما فیلسوفان چون فارسی زبان بودند به زبان فارسی فکر می کردند و به عربی می نوشتند. به هر حال اختلاف نظر در باب فلسفه دوره اسلامی هر چه باشد این اصل در آن مسلم گرفته شده است که فلسفه در عین کلی بودن و جهانی بودنش تعلق ذاتی به یک فرهنگ و شیوه زندگی دارد. فلسفه اسلامی مثل فلسفه یونانی که به قوام مدینه عادله (انسانی) نظر داشت به جایگاه انسان و زندگی او در یک نظام خدایی اما عقلی میاندیشید. بیان مطلب از این قرار است که فیلسوفان جهان اسلام طرح چیستی موجودات و مفاهیم وجود و ماهیت و علت و علیت و حدوث و قدم و جوهر و عرض و تغییر و حرکت و سکون و نظام مدنی و فضائل اخلاقی را از یونانیان آموختند و به بعضی آراء و افکار اسکندرانیان و به طور کلی مباحثی که در طی پانصد سال پس از افلوطین در تاریخ فلسفه پیش آمده بود کم و بیش دسترسی پیدا کردند. در اینکه همه فیلسوفان در سراسر تاریخ دوهزار و پانصد ساله اخیر فلسفه را از یونانیان آموختند، تردید نمی توان کرد اما تفکر و حکمت اعم از فلسفه است و آثار آن همیشه و همواره در همه تاریخ ها میتوان یافت. مطلب دشواریاب اینست که مباحث وجود و ماهیت و علیت و به طور کلی تفکر بحثی و استدلالی و طرح حکمت عملی و خرد سیاسی آورده یونانیان است. اگر کسانی یونانی بودن فلسفه را نمی پذیرند، اولاً تفکر و حکمت را با فلسفه و تفکر بحثی اشتباه می کنند و همه انحاء تفکر را در ذیل فلسفه قرار می دهند و ثانیاً می پندارند که یونانی دانستن فلسفه به معنی قبول استعدادی خاص در قوم و نژاد یونانی است و می گویند فلسفه مختص و متعلق به قوم خاص نیست ولی وقتی گفته میشود فلسفه آورده یونانیان است
به هیچ وجه اختصاص فلسفه به یونانیان تصدیق نمی شود. بلکه عرض این حکم بدیهی تاریخی است که یونانیان بخت آن را داشته اند که فلسفه در تاریخ آنان پدید آمده است. اگر فلسفه اختصاص به یونانیان داشت می بایست تفکر فلسفی در همان دیار ادامه یابد که چنین نشد. پس بنا را بر این بگذاریم که فلسفه به معنی تفکر بحثی آورده یونانیان است و نه فقط فیلسوفان جهان اسلام بلکه همه اقوام جهان فلسفه را از آنان آموخته و با آن بنای دیگری در زندگی و آینده گذاشته اند. فلسفه علمی نیست که آن را برای افزودن بر معلومات خود یا به کار بردنش در زندگی هرروزی بیاموزند. فلسفه درک و بیان نسبتی است که آدمیان میان خود و وجود و زمان و تاریخ می بینند و با این بینش راه خود را می یابند و می پیمایند. فیلسوفان جهان اسلام سخن استادان یونانی را تکرار نکردند بلکه با تلقی تازه شان از وجود و ماهیت طرح تازهای در فلسفه در انداختند. آنها با تلقی تازه از وجود و تعریفی متفاوت که از امکان و ماهیت کردند، راه جمع میان دین و فلسفه را گشودند و احیاناً به بزرگان فلسفه قرون وسطی هم در پیمودن این راه مدد رساندند. وجود مطلق یا مطلق وجود در نظر فیلسوفان دوره اسلامی خدا بود و این خدا با خدایی که ارسطو آن را علت غایی می دانست تفاوت داشت. فارابی و ابن سینا و سهروردی و ملاصدرا که فیلسوفان بزرگ جهان اسلامند در مورد خدا و موجودات و سیاست نظر متفاوت با نظر ارسطو داشتند. ارسطو خدا را علت غایی میدانست و معتقد نبود که ماهیت موجود، گر چه وجودش ممکن است صرف یک امکان باشد. در نظر او ماهیت، ماهیت موجود است. فیلسوفان جهان اسلام به وجود و ماهیت و مفاهیم جوهر و عرض و علت و علیت و حتی اقسام چهارگانه علت و فضایل اخلاقی و سیاست مدنی معنی و مقام دیگر دادند. فیالمثل اگر در نظر ارسطو از میان علل چهارگانه علت صوری و علت غائی اهمیت بیشتر داشت، در فلسفه اسلامی علت فاعلی اصل قرار گرفت تا آنجا که هر وقت در فلسفه اسلامی از علیت ذکری به میان میآید اگر قید و صفت صوری و غایی و مادی نداشته باشد مراد علت فاعلی است. این تفاوتها و مخصوصاً تقاوتی که مدینه فارابی با مدینه های افلاطون و ارسطو داشت هنوز چنانکه باید درک نشده است. یک بار دیگر دو نظر به کلی مخالف و متضاد در مورد نسبت فلسفه اسلامی با فلسفه یونانی را به یاد آوریم. یکی اینکه فلسفه اسلامی هیچ اصالتی ندارد و تکرار حرف های یونانیان است و نظر دیگر که درست در مقابل آن قرار دارد اینکه فلسفه اسلامی به کلی مستقل از فلسفه یونانی و متفاوت با آن است. بنیانگذاران فلسفه اسلامی از تفاوت چیزی نگفته اند و نمی توانستند بگویند زیرا فلسفه درست را یکی و آن هم علم به اعیان اشیاء می دانستند و اختلاف ها در نظرشان ظاهری و عرضی بود. من از پنجاه سال پیش سعی کرده ام وجه انتقال فلسفه یونانی به عالم اسلام و قوام فلسفه اسلامی را فارغ از آراء مقبول و مشهور درک کنم و وجوه اختلاف و توافق دو فلسفه را مخصوصاً در نسبتی که هر یک با جهان خود دارند دریابم. بسیار دشوار است که مثلاً تفسیر تازه از الفاظ و مفاهیم انتزاعی مانند وجود و ماهیت را به تفاوت دو فرهنگ و دو جهان مربوط بدانیم. ارسطو ماهیت و وجود را در هویتشان از هم جدا نمیدانست و میگفت این دو در هویت متحدند و در تصور از هم جدا میشوند. اتفاقا فیلسوفان جهان اسلام هم بر همین قولند اما میگویند وجود عارض ماهیت میشود و اگر این عروض نبود ماهیت موجود نمیشد و تحقق نمی یافت. مهم اینست که این مطلب ظاهراً جزئی، در یک زمینه کلی که در آن خدا دائرمدار همه چیز و علتالعلل موجودات و مدبّر نظم و قرار کارهاست طرح و دریافت شده است. ارسطو که می گفت وجود و ماهیت در خارج یکی هستند و هویت واحد دارند، نمیگفت که یکی عارض دیگری میشود. او میگفت ماهیت هست و اگر نباشد بحث از چیزی به نام ماهیت وجهی ندارد. در فلسفه اسلامی با طرح عروض وجود بر ماهیت و لااقتضا بودن ماهیت نسبت به وجود و عدم، نظام هستی و جهان بشری همه وابسته به واجب الوجودند. این تغییر هر چند در جهان اعتقاد به توحید و خلق از عدم، پدید آمده است، طرح و تدبیری نیست که فیلسوفان و متکلمان آن را به حکم مصلحت یا با قصد سازش و جمع فلسفه با دین یا ساختن یک نظام استدلالی برای دفاع از شریعت درانداخته و اندیشیده باشند. بلکه اقتضای نزدیک شدن تفکر فلسفی به دین و مقدمه و شرط لازم سکونت فلسفه در جهان دینی است. فلسفه دوره اسلامی از فارابی تا ملاصدرا و تا عصر حاضر بر خلاف آنچه بعضی معاصران گفته اند ایدئولوژی ایرانی- اسلامی نیست بلکه تفکر آزاد است. فیلسوفان در تقریب یا یکی دانستن دین و فلسفه، فلسفه را با میزان دین نسنجیده اند بلکه دین را با صورتی از فلسفه که در نظرشان آمده است شناخته اند. به قول لئو اشتراوس اگر در قرون وسطی از الهیات مسیحی در دادگاه فلسفه دفاع میشد ؛
فیلسوفان اسلامی مدافعان فلسفه در محکمه شریعت بودند.
فلسفه اسلامی تمهید مقدماتی برای اثبات وجود خدا و تأیید اصول دین اسلام نبوده بلکه در درک مبادی و طرح مسائل عمده آن خدا از آغاز تا پایان حضور داشته است. با این همه فلسفه اسلامی را با علم کلام اشتباه نباید کرد. کلام و فلسفه دو نحوه و طریقه فکریند که از حیث مبادی و غایت با هم اختلاف دارند و گاهی صرفاً در روش به هم نزدیک میشوند. از ابتدا هم میان فیلسوفان و متکلمان در جهان اسلام اختلاف بوده است. متکلمان بعضی آراء و مطالب فلسفی و مخصوصاً شیوه جدل را از اهل فلسفه فراگرفتند تا بتوانند از اعتقاد دینی خود دفاع کنند. در مقابل فیلسوفان با اینکه طرح فلسفه ای درانداختند که در آن خدا دائرمدار همه چیز و اول و آخر و ظاهر و باطن است و کوشیدند که این فلسفه را با دین جمع کنند ملتزم به وحی و کتاب و سنت نبودند بلکه خود را پیرو منطق میدانستند یا به هر حال مدعی پیروی از عقل و برهان بودند. فلسفه اسلامی در طی مدتی قریب به ششصد سال هرگز تابع علم کلام نبوده بلکه عرفان و کلام را در خود منحل ساخته و با آنها یگانه شده است. چنانکه وقتی به ملاصدرا میرسیم در آثارش همه حوزه های تفکر اسلامی یعنی فلسفه مشائی و اشراقی و علم کلام و تصوّف با هم جمع می شوند.
وقتی به خوبی در سیر فلسفه پس از تعطیلی مدارس آتن و پراکنده شدن آن در مناطقی از آسیا و افریقا و انتقال و استقرارش در ایران تأمل می کنیم به نظر می رسد که در برابر فلسفه ای که سقراط به قول خودش آن را از آسمان به زمین آورده بود، دو راه وجود داشت. فلسفه ای که در خانه یونانیش مجال استقرار نیافت و پس از تحمل غربت طولانی در مسیحیت و در جهان اسلام وطن گزید به دشواری میتوانست زمینی شود و بنای مدینه ای را بگذارد که در آن خرد و دانش و صلاح بشر به هم پیوسته اند و غایتش تأمین صلح و سلامت و رفاه زندگی است پس راه بازگشت به آسمان را پیش گرفت. امکان اول پس از دو هزار سال که از عمر فلسفه می گذشت دو سه قرن پیش در اروپا به نحوی کم و بیش محقق شد اما در جهان اسلام و در مسیحیت فلسفه کم و بیش مایل به امکان دوم بود یعنی می خواست امانت فراگرفته از آسمان را به همان جا که بود بازگرداند (رومی ها فلسفه را میان آسمان و زمین نگاه داشتند و در سایه آن حقوق رومی را تدوین کردند) در طی بازگشت فلسفه به آسمان، فلسفه های قرون وسطای مسیحی و جهان ایرانی- اسلامی فلسفه یونانی را همراهی و بدرقه کردند. فلسفه در این سیر بازگشت طبیعی بود که بیش از پیش به قلمروی وراء تاریخ بپیوندد. در اینجا از اروپا و در مورد مسیحیتی که ملکوت را به زمین آورد حرفی نمیزنم. آنچه میتوانم بگویم اینست که در فلسفه دوره اسلامی از همان آغاز، فارابی در اندیشه مدینه زمینی- آسمانی بود و هر چه فلسفه اسلامی بسط یافت شأن آسمانی بودن غلبه بیشتر پیدا کرد. فلسفه قرون وسطی هم بیشتر به آسمان می اندیشید. به این جهت اروپاییان دوران جدید فلسفه را از اسلاف قرون وسطایی خود اخذ نکردند بلکه مستقیماً به سراغ فلسفه و پایدیای یونان رفتند و آن را در تناظر و تناسب با مدینه آزاد انسانی یافتند و چنان تفسیر کردند که تفسیرشان پشتوانه ای برای قوام جهان تکنیک کنونی شد. شاید اکنون این تفسیرچندان زمینی شده باشد که پیوندش با آسمان در نظر نیاید و وجودش دیگر چندان وجهی نداشته باشد البته اگر آدمی در زمان پایان مابعدالطبیعه دوباره خود را به آسمان نیازمند بداند و راه آسمان را بجوید شاید کسانی که نسبت به وضع جهان جدید و تاریخ آن تذکر دارند در تفکر دوره اسلامی اشاراتی بیایند که ره آموز زندگی آینده باشد.
در این یادداشت موجز سعی شده است با نظر اجمالی به مبادی و مسائل عمده فلسفه اسلامی، خویشاوندی و اختلاف این فلسفه با فلسفه یونانی بخصوص در نسبتی که هر یک با فرهنگ و زندگی بشر داشته اند تا حدی معلوم شود. اصول راهنمای نویسنده عبارتست از:
فلسفه یونانی ناظر به کمال وجود انسانی در مدینه و ره آموز تربیت اهل مدینه است.
فلسفه موسوم به فلسفه اسلامی با دستکاری در آراء افلاطون و ارسطو و نوافلاطونیان پدید نیامده است بلکه اولین تلاقی بزرگ و مهم میان دو فرهنگ و فلسفه ای است که با روح جهان ایرانی- اسلامی پیوند دارد.
فلسفه دوره اسلامی از آغاز استعداد آن را داشته است که به دین نزدیک شود و با این استعداد و تمایل بوده است که در جمع انحاء تفکر دینی با فلسفه سعی و اهتمام کرده است. این فلسفه با جلوه خدا به عنوان وجود مطلق یا مطلق وجود، آغاز می شود. درست است که در این آغاز بحثی از خدا نیست اما حضور و وجود و علم و قدرتش در مبادی و احکام مابعدالطبیعه و مثلاً در تعریف ماهیت و امکان و علیت و ضرورت مضمر است و بر اساس این تعاریف و اصول است که وجود خداوند و اسماء و صفات الهی اثبات می شود.
فیلسوفان جهان اسلام فلسفه یونانی را با نظر به افقی که با اسلام گشوده شده بود، تفسیر کردند و البته در این تفسیر به حکمت نیاکان خود در ایران قبل از اسلام نیز بی اعتنا نبودند. ابن سینا از حکمت مشرقی می گفت و سهروردی جوهر فلسفه خود را فراگرفته از حکمت خسروانی می دانست و بالاخره در قوام فلسفه دوره اسلامی تفکر ایران باستان و تصوف و عرفان از ابتدا دخالت داشته و این دخالت و حضور به تدریج بیشتر شده تا جایی که وقتی آثار فیلسوفان متأخر جهان اسلام را می خوانیم نمی دانیم آنچه می خوانیم فلسفه است یا کتاب عرفان و تصوف.
توجه مسلمانان به فلسفه یونانی و ترجمه و فراگرفتن آن و تأمل و تفکر در معانی و مضامینش یکی از بزرگترین حوادث فرهنگی در اتمام طول تاریخ است. با این حادثه پیوندی که از قدیم میان ایران و یونان وجود داشت در قلمرو فرهنگ و تفکر تثبیت شد و فلسفه قدمی به سوی غایت خود که وحدت جهان انسانی است برداشت.
اکنون که تجدد در سراسر روی زمین و در همه جهان گسترش یافته است و همه جهان یکی شده و تقدیر مردم مناطق جهان به هم بسته است، آشنایی با تجدد و اصول آن و درک وضع توسعه نیافتگی حتی از جهت اخلاقی نیز ضرورت و اهمیت دارد. این درک شاید مقدمه ای برای گشایش افقی در جهان پر از کدورت و تیرگی و دشمنی و هول و خطر باشد و من که خود را گهگاه در زمره ارسطوییان می بینم به پیروی از استاد معتقدم که جهان کنونی بیش از هر چیز به کیمیای نایاب دوستی نیاز دارد و السلام».
رضا داوری اردکانی
منبع مطلب: سایت رسمی فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران
http://ias.ac.ir/index.php/2015-09-21-08-02-04/1133-2018-03-14-10-01-34
🔰کانون غرب شناسی و اندیشه اسلامی
@KanooneQarbshenasiAndisheIslami
🚩 موسی نجفی: تاریخ بدون پیشبینی فایدهای ندارد
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی:
🔹در کتاب فلسفه تاریخ در قرآن مؤلف بحث اختیار انسانها را مطرح میکند، اما از آن طرف نیز میگوید که حتی با همین وضع نمیتوانیم پیشبینی قطعی کنیم که چه میشود.
🔹اگر نتوانیم پیشبینی کنیم، پس فلسفه تاریخ به چه دردی میخورد؟
🔹فلسفه تاریخ فهم سنتها و قوانین تاریخ است.
https://iqna.ir/00GDDc
@iqnanews
👤اهمیت توجه به درون انسان
#دکترمهدی_سلطانی
اگر برای انسان ها درون و بیرون قائل بشیم، و درون را در یک نسبت با برونش درنظر بگیریم، غرب به واسطه روان شناسی و جامعه شناسی، درون انسانها را نشانه رفته است.
سوژه به آگوستین برمی گردد، آنجا که آگوستین می گه که برگرد به درون، که حقیقت در درون توست.
اگر می خواهیم کاری بکنیم، باید به درون انسانها هم توجه کنیم، فقهی که الان دنبال میشود ، فقط با برون کار دارد، حال آنکه درون هم هست.
برای مثال، در حجاب، به برون توجه می کنیم، حال آنکه عفاف یه امر درونی است.
و مثالهای اینچنینی زیادی داریم.
کار کردن درباره درون، کار سخت و دشواری است، ولی خب غرب از زمان زیادی داره روش کار می کنه، شاید بشه گفت نزدیک به هزار سال.
ما هم مدت زمان زیادی روش کار کردیم، ولی الان بهش باید توجه جدی بکنیم.
برای مثال، اگه اخلاق را توجه به درون ببینیم، البته ابعاد تجویزی اخلاق را موقتا کنار بگذاریم، توجه به مناسبات مختلف امور در درون انسان را توجه کنیم، در اخلاق بسیار بهش توجه شده است.
این توجه به درون، در پدیدارشناسی روح هگل هم وجود دارد، در بخش دوم این کتاب، یعنی خودآگاهی، بحث خدایگان و بنده.
البته اگر تفسیر مارکسیستی این قسمت را کنار بگذاریم و بر دولت تطبیق ندهیم، چون خودآگاهی امر درون انسانی است، در اینجا بحث از مناسبات مختلف امور در درون انسان است.
هگل که بنیان گذار جامعه شناسی مدرن است، بنیادهای نظری را مطرح کرده است در این کتاب که توجه بدان اهمیت دارد، از جمله همین بحث است.
اینکه معانی مختلف در ساحتهای مختلف درون انسان، چه نسبتهای مختلفی وجود دارد.
حضرت آیت الله جوادی آملی نیز بحث جالبی در ضمیمه کتاب شریعت در آیینه معرفت دارد، که می توان درباره مناسبات ساحتهای مختلف درون انسان استفاده کرد، که به بحث خدایگان و بنده که هگل دارد خیلی نزدیک است.
در بحث حضرت استاد، بحث از استخدام بالطبع، استخدام متقابل و وحدت حقه حقیقه است.
به عبارت دیگر، چنانچه نسبت های مختلف درون انسان را در این سه گانه فوق ببینیم، انواع مختلفی از انسان ممکن خواهند شد، یعنی امکان تحقق و بالفعل خواهند داشت.
چنانچه به دنبال تحقق و بسط فطرت باشیم، در حالتی این اتفاق خواهد افتاد که وحدت حقه حقیقیه بین مراتب مختلف ساحت درون انسان واقع شود. و این در حالی است که انسان در ابتدای تولد، در وضعیت استخدام است، ولی به لحاظ فرهنگی، چه نحوه ای از حرکت جوهری را طی کند که به وحدت حقه حقیقیه نائل آید؟
این پرسش مهم است که در فلسفه علوم اجتماعی بهترست دنبال شود.
فردیت individuality، یعنی تکوین مناسبات ساحتهای مختلف درون، براساس خودآگاهی خود انسان. بدون آنکه امری از بیرون آن را متاثر سازد.
و این فردیت در دولت مدرن قابلیت تحقق را دارد(دورکیم، درسگفتار فیزیک اخلاق و حقوق، بخش اخلاق مدنی).
فردیت وقتی ممکن می شود که به صورت خودآگاهانه مناسبات درون واقع شوند، یعنی به صورت معقول واقع شوند، این همه تحقق ایده خیر در درون تاریخ است، برای عبور از گناه ذاتی بشر و رسیدن به تعالی در درون تاریخ است، و نه در بیرون از تاریخ.
فردیت individuality، یعنی تکوین مناسبات ساحتهای مختلف درون، براساس خودآگاهی خود انسان. بدون آنکه امری از بیرون آن را متاثر سازد.
و این فردیت در دولت مدرن قابلیت تحقق را دارد(دورکیم، درسگفتار فیزیک اخلاق و حقوق، بخش اخلاق مدنی).
فردیت وقتی ممکن می شود که به صورت خودآگاهانه مناسبات درون واقع شوند، یعنی به صورت معقول واقع شوند، این همان تحقق ایده خیر در درون تاریخ است، برای عبور از گناه ذاتی بشر(هبوط) و رسیدن به تعالی در درون تاریخ است، و نه در بیرون از تاریخ.
فروید ترسیم کرد که این خودآگاهی تام غیرممکن است، لذا لحظاتی از نامعقولیت بر درون انسان حاکم است.
طبق این فرآیند از تحلیل، می توان از موسیقی و رقص که کاملا امر نامعقول است، در لحظاتی که مصائب مختلف بر انسان فشار می آورد، برای عبور استفاده کرد، چون ایستادن در معقولیت تام بر درون انسان، درد و رنج انسان را چند برابر می کند، طبیعی است که در این فضای فکری_ اندیشه ای، رقص و موسیقی در رنج و دردها، مفری از فشار و درد خواهد بود.
البته باید توجه داشت که دیگر این انسان به دنبال تحقق ایده خیر و تعالی در تاریخ نیست، لذا برایش شرّ و خیر معنای خویش را از دست داده است(به دلیل بسط فضای نیچه).
@philosophyofsocialscience
@KanooneQarbshenasiAndisheIslami
هدایت شده از بنیاد فرهنگ و اندیشه انقلاب اسلامی
📚کتاب مقابله حکیمانه با ویروس کرونا
شامل:
🔰نگرشی درست به ماهیت ویروس کرونا
🔰آشنایی دقیق با ویروس کرونا و نحوه پیشگیری و مقابله با این ویروس
🔰توطئه های دشمنان و پاسخ به آخرین شبهات پیرامون این ویروس
✍🏻محصولی از کارگروه پژوهشی بنیاد فرهنگ و اندیشه انقلاب اسلامی
#کرونا_را_شکست_میدهیم
⬅️ کانال رسمی بنیاد فرهنگ واندیشه انقلاب اسلامی
♦️ @BFANIS
هدایت شده از بنیاد فرهنگ و اندیشه انقلاب اسلامی
مقابله حکیمانه با ویروس کرونا.pdf
2.4M
📕فایل pdf کتاب مقابله حکیمانه با ویروس کرونا
#کرونا_را_شکست_میدهیم
⬅️ کانال رسمی بنیاد فرهنگ واندیشه انقلاب اسلامی
♦️ @BFANIS
♦️🔸#دانشگاه_هامبورگ علت و تعداد مرگ انسانها در کل کره زمین از تاریخ ۲۰۲۰/۱/۱ الی ۲۰۲۰/۲/۳۰ به مدت ۲ ماه اخیر را چنین گزارش میدهد:
🔻ویروس #کرونا: صد هزار نفر
🔻#سرما و یخبندان: ۶۹،۶۰۲ نفر
🔻#مالاریا: ۵۸۴،۱۴۰ نفر
🔻#خودکشی: ۱۵۳،۶۹۶ نفر
🔻حوادث #رانندگی: ۱۹۳،۴۷۹ نفر
🔻#ایدز: ۲۴۰،۹۵۰ نفر
🔻#مصرف_الکل: ۳۵۸،۴۷۱ نفر
🔻#سیگار (نیکوتین): ۷۱۶،۴۹۸ نفر
🔻#سرطان: ۱،۱۷۷،۱۴۱ نفر
🔸پس جدا تامل کنید چرا این ویروس اینقدر تبعات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و دینی پیدا کرده است؟
🌷با انجمن مدرسان #بیانیه_گام_دوم همراه باشید:
🌷 @Analysts
➕/🔻آسیب شناسی علوم اجتماعی اسلامی
🔻آسیب شناسی علوم اجتماعی اسلامی عنوان درس گفتاری است که به همت انجمن علمی علوم اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و با ارائه حجتالاسلام دکتر حمید پارسانیا برگزار شدهاست. دکتر پارسانیا در این درسگفتار به بررسی نقدهای معرفتی و اجتماعی علوماجتماعیاسلامی پرداخته است.
✖علاقهمندان به این درسگفتار میتوانند با مراجعه به سایت مدرسهآفاق اقدام به دریافت این درسگفتار و بسیاری درسگفتار دیگر در حوزه علوم انسانی و اسلامی نمایند.
🔰لینک دریافت این درسگفتار:
http://afaghehekmat.ir/course/asibshenasi_oloom_ejtemaee/
⭐️⭐️⭐️
#مدرسهدرسگفتارآفاق
مرجعآموزشآزادعلومانسانیواسلامی
@afaghehekmat
afaghehekmat.ir
هدایت شده از حکمت مطهر
چهارشنبه آخر سال شمسی و آخر اسفند میشود؛ بسیاری از خانوادهها ـ که باید بگوییم خانوادههای نادان ـ آتشی و هیزمی روشن میکنند، بعد آدمهای سُر و مُر و گنده با یک هیکلهای چنین و چنان از روی آتش میپرند و میگویند: ای آتش «زردی من از تو، سرخی تو از من». این چقدر حماقت است! خب چرا چنین میکنید؟ این یک سنتی است مال ما مردم، از قدیم پدران ما چنین میکردند. قرآن میگوید: أوَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لایعْقِلونَ شَیئآ. اگر هم پدران گذشتهتان چنین کاری میکردند، شما وقتی میبینید یک کار احمقانه است و دلیل نادانی پدران شماست روی آن را بپوشانید؛ چرا این سند حماقت را سال به سال تجدید میکنید؟! این فقط یک سند حماقت است که کوشش میکنید آن را همیشه زنده نگه دارید و در واقع بگویید:ماییم که چنین پدر و مادرهای احمقی داشتهایم. أوَ لَوْ کانَ آباوُهُمْ لایعْقِلونَ شَیئآ.
📕خدا در زندگی انسان ص ۹۲
💠ترویج آثار شهید مطهری به زبان روز
✅eitaa.com/joinchat/928120837C5fba8cd9be
هدایت شده از خبرگزاری تسنیم
🚩برنی سندرز در مناظره تلویزیونی با جو بایدن : سال پیش حداقل 30 هزار تن در آمریکا فوت کردند چون پول رفتن به دکتر را نداشتند. چون ما در آمریکا بیمه همگانی نداریم. در آمریکا از هر 5 بیمار، یک نفر پول داروی خود را ندارد که خیلی وقت ها منجر به فوت آن بیمار میشود.
. @TasnimNews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 آمریکای زیبا-۱۰ | میراث «الوود جونیور»
مجموعه موشن گرافیک «آمریکای زیبا» در چند قسمت به بررسی وضعیت اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی ، امنیتی و ... در درون جامعه آمریکا می پردازد.
⬇️ https://tn.ai/2224168
@KanooneQarbshenasiAndisheIslami
هدایت شده از دکتر موسی نجفی
30.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی دوره پنجم - دماوند سالن همایش امام صادق (ع) - مرداد ۱۳۹۸
✅دکتر نجفی : تقسیم بندی دقیق و مفهوم شناسی بحث تجدد در ایران
✅تجدد با مدرنیسم و مدرنیزاسیون نباید یکسان ارزیابی شود ۰
🔴فرهنگ ملی ما نسبت به نو بودن و نوآوری مثبت فکر می کند ۰
✅
http://mousanajafi.ir
https://eitaa.com/drmousanajafi
https://Sapp.ir/drmousanajafi
هدایت شده از شبکه افق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کانون غرب شناسی و اندیشۀاسلامی
📗📙📚معرفی #کتاب جدید ویژه #غربشناسی #ریشه_های_الهیاتی_مدرنیته اثر: مایکل آلن گیلسپی ترجمه زانیار اب
📚 #ریشههای_الهیاتی_مدرنیته
🔹کتابی خوش خوان با فهمی الهیاتی از سیر تطور اندیشه در غرب است.
در این کتاب مولف با بیان اندیشهها در بستر تاریخی و اجتماعی نشان میدهد که تلاش غرب برای عبور از دین، هرچند به ظاهر موفق بوده اما همچنان پروژه مدرنیته، دارای ریشههایی تماما مسیحی است.
به عقیده گلیسپی، مهمترین پرسشی که چندین قرن غرب را به خود مشغول ساخته و هر فیلسوف یا الهی دانی ملزم به تعیین نسبت با آن شده، این مسأله است ک «اگر بشر اراده دارد، پس باید از ادعای کتاب مقدس مبنی بر علم پیشین خدا و قدرت مطلق الهی دست شست و اگر خداوند قادر مطلق است، پس جایگاه اراده بشری در نظام هستی کجاست؟»
مسأله جبر و اختیار، نسبت اراده انسان با قدرت الهی، ربط رستگاری با جبر یا اختیار، بخش مهمی از دغدغهی الهیدانان مسیحی است. پاسخ به این پرسش، نحلههای مختلفی از نومینالیسم تا اومانیسم و پروتستانتیسم و نهایت مدرنیسم را به وجود آورد.
به عقیده نویسنده، فهم مدرنیته بدون فهم بستر نزاعهای فلسفی _ الهیاتی آن، به بیراهه رفتن است از این رو نومینالیستها خدایی تماماً قادر که در حد و حساب نمیگنجد به تصویر میکشند.
اومانیسم که تا به امروز در برخی محافل به عنوان جریانی ضددینی معرفی میشود، در پاسخ به مسأله قدرت مطلق و اراده انسان، با تکیه بر فردیت، جانب اراده فردی را پررنگ کرده اما جنبش اصلاح دینی به رهبری لوتر، با تکیه بر ایمان، اراده فردی را توهمی بیش نمیداند.
گلیسپی نشان میدهد که سوبژکتیویته دکارت و لویاتان هابز نیز هر کدام به طریقی درصدد پاسخ به همین مشکل است.
دکارت با طرح سوبژکتیویته، اراده فردی را مقدم بر خدای قادر دانسته و سوژه را به صاحب طبیعت تبدیل کرد؛ طبیعتی که تا پیش از این، ملک الهی بود.
در مقابل، هابز با طرح لویاتان، دولت را نماینده اتم الهی در روی زمین و شاید تجسد خدا در پهنه هستی میداند که وظیفهاش برقراری نظم و حفظ امنیت است.
به باورنویسنده کتاب، با وجود پاسخهایی که به ثنویت قدرت _ اراده داده شده، اما همچنان مسأله باقی است و اندکی بعد تناقض مدرنیته در عصر روشنگری و در قالب قضایای جدلی الطرفین کانت، بار دیگر ظهور میکند. اینکه پاسخ کانت و فیلسوفان پس از او تا چه حد قانع کننده است، پس از خواندن کتاب خواهید فهمید.
«محمد رایجی»
@philosophyofsocialscience
@KanooneQarbshenasiAndisheIslami