eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
5.9هزار دنبال‌کننده
551 عکس
158 ویدیو
12 فایل
سلام ✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خوشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پاسخ دندان‌شکنِ آسد مصطفی به بنی‌صدر اسلحه‌هامون رو هم بگیری؛ با مشت و چوب و چماق از کشورمون دفاع می‌کنیم 🔸 ۱۹ آذر؛ سالروز شهادت سیدمصطفی ادب‌دوست گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 بُرش‌هایی از زندگی شهیده عصمت پورانوری... 🌼 |از عمه‌ام یه تکه پارچه گرفت و باهاش روسری درست کرد. تنها دانش‌آموز مدرسه بود که قبل از انقلاب با شجاعت روسری سرش کرد. 🌼|قبل از انقلاب اسمش منیژه بود، اما این نام رو دوست نداشت و اسم «عصمت» رو برا خودش انتخاب کرد. می‌گفت: پاکی این نام رو دوست دارم. 🌼 |علاقه‌ی زیادی به اجرای فرمان امام پیرامون سوادآموزی داشت. برا همین با اینکه توی آموزش و پرورش پذیرفته شد، واسه تدریس رفت نهضت سواد‌آموزی. می‌گفت: معلم برا آموزش و پرورش زیاده؛ من برا تدریس میرم روستا‌ها... گاهی هم بصورت جهادی می‌رفت روستاها برا کمک به نیازمندان 🌼 |وقتی داشتند چادر عروسیش رو می‌دوختند، آیه‌ی شهادت می‌خواند. همیشه هم زمان جنگ توی خونه با حجاب کامل می‌خوابید. می‌گفت: می‌خوام اگه شهید شدم، کاملا پوشیده باشم. شهید هم که شد، چادرش دور پیکرش پیچیده شده بود. 🌼 |برا اینکه قواعد عربی رو بفهمه و بهتر با معارف قرآن آشنا بشه؛ به همراه دوستش ساعت‌هایی از روز رو به خوندن کتاب عربی آسان اختصاص داده بود... موقع شستن ظرف‌ها هم این آیه رو می‌خواند: مِنَ المُؤمنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلیه... رو می‌خوند. دعای یَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلى الْبَرِیَّة رو هم زیاد می‌خوند. 🌼 |شب عروسیش همراه با همسرش رفت مراسم دعای کمیل. اون زمان ۱۹ سال داشت و تنها ۶۶ روز بعد از ازدواجش به شهادت رسید.‌‌.. ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یکی این ناله‌ی مرا به گوش عمامه‌به‌سرها برساند دفاع جانانه‌ی شهید دستغیب از ولایت 🔸 ۲۰ آذر؛ سالگرد شهادت شهید محراب آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸کمونیستی که شیفته‌ی شهید دستغیب شد |ساواک آیت‌الله دستغیب رو دستگیر، و برای آزار او، ایشون رو انداخت توی سلول یکی از کمونیست‌های تندرو... این زندانی کمونیست می‌گفت: توی سلول انفرادی روی سکوی مخصوص استراحت خوابیده بودم. نیمه‏های شب دیدم سیدی پیر و کوتاه اندام و لاغر رو آوردند توی سلول. سرم رو بلند کردم و دیدم عمامه به سره؛ سرم رو زیر لحاف کردم و خوابیدم. نزدیکی‌های طلوع آفتاب بود که حس کردم دستی به آرومی منو نوازش می‏کنه. تا چشم باز کردم، سید پیرمرد سلام کرد و با خوش‌برخوردی گفت: آقای عزیز! نمازتون ممکنه قضا بشه... من با تندی و پرخاش گفتم: من کمونیست هستم و نماز نمی‏خونم... آن بزرگوار هم فرمود: خیلی ببخشید! من معذرت می‏خوام که شما رو بدخواب کردم، منو عفو کنید... منم دوباره خوابیدم و بعد از اینکه بیدار شدم، دوباره آن بزرگوار بسیار از من معذرت‏خواهی کرد؛ بطوری که من از تندی‌هام پشیمون شدم... وقت خواب بهش گفتم: آقا! شما چون مسن هستید، مانعی نداره که روی سکو بخوابید؛ من روی زمین می‏خوابم. اما ایشون نپذیرفت و فرمود: نه! شما خیلی پیش از من زندانی شده‏اید و رنج بیشتری رو تحمل کردید، حق شماست که اونجا بخوابید و با اصرار تمام روی زمین خوابید. مدتی من با این سید بزرگوار هم سلول بودم و سخت شیفته‌ی اخلاق این مرد بزرگ شدم... 📚 منبع: یادواره شهید دستغیب، صفحه ۲۸ ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
۱۰۰ 🔸خطبه‌هایش دزد را هدایت کرد... |هم اهلِ اخلاق بود، هم اهلِ عمل به آنچه می‌گفت. برا همین کلامش در دیگران اثر می‌گذاشت. یه روز مرد میانسـالی باچهـره‌ی عشایری اومد پیش آیت ‌الله دستغیب و گفت: آقا من دزدی می‏کنم و زمانِ شاه هم دنبالم بودند و متواری شده بودم؛ به‌نماز، روزه و احکام هم عمل نمی‏کنم و انواع جنایت‌ها رو مرتکب شدم. تا اینکه جمعه‌ی گذشته از رادیو، خطبه‏های نماز جمعه‌ی شما رو شنیدم و حرفایِ شما منو عوض کرد و به فکر مرگ و آخرت افتادم. حالا هم اومدم که توبه کنم... 👤خاطره‌ای از زندگی امام جمعه شهید آیت‌الله دستغیب 📚منبع: کتاب یادواره شهید دستغیب ؛ صفحه ۵۳ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی _____________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا