#پویش_کتابخوانی
#رنج_مقدس
#نویسنده:_نرجس_شکوریان
#عهد_مانا
#جوان_رمان
#عاشقانه
📚 اگر از خواندن رمان های بی محتوا و معمولی چیزی گیرت نیامده جز خیال های طولانی بی سرانجام.این رمان لذت بودن های ♥️عاشقانه ♥️، ایستادن پای محبت های عمیق و زندگی شیرین را برایت ملموس می کند.
✏برشی از کتاب:
حس می کنم که دیگر می توانم قد بکشم،بلند بالا بشوم
فقط باید برای همیشه زیر سایه بمانم
که راه را نشانم بدهد.
دست گیری کند به وقته لغزیدن
پاک کند هنگام آلوده شدن...
#اپلای
#جوان_رمان
#عهدمانا
#نرجس_شکوریان_فرد
📚اپلای: رمانی جذاب درباره یک دانشجو و نخبه ایرانی که دانشگاههای اروپایی او را دعوت به همکاری می کنند.
📖خلاصه:
این داستان، به مشکلات تحصیل در کشور و انگیزههای مهاجرات دانشجویان از ایران پرداخته است. نویسنده تلاش کرده است با به تصویر کشیدن توان مندیهای جامعه ایرانی برای کار و پیشرفت و نیز جاذبههای غرب برای تحصیل و کار، علت ماندن یا رفتن دانشجویان را توجیه کند.
میثم، شخصیت اول داستان، دانشجوی نخبه ایرانی است که از طرف دانشگاههای اروپایی دعوت به همکاری میشود. این در حالیست که میثم در فرصت مطالعاتی توانمندیها و امکانات اتریش را لمس کردهاست، در این میان میثم درگیر ابراز علاقههای افراطی یکی از هم دانشگاهی هایش به نام سوسن میشود. چیزی که درگیرش کرده است و در نهایت…
شکوریان فرد پیش از این با رمان «رنج مقدس»، توانسته بود در فهرست پرفروشترین آثار داستانی دهه ۹۰ قرار بگیرد.
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
هدایت شده از خانه کتاب کوثر
#من_او
#امیرخانی
#جوان_رمان
#انقلاب
📖خلاصه کتاب:
سال ۱۳۱۲ شمسی، تهران، خانی آباد، خانه اعیانی حاج فتاح، صاحب کوره آجرپزی فردوس، باب جون علی و مریم. علی، رفیق شش دانگ کریم، پسر اسکندر و ننه (نوکر و کلفت خانه فتاح) بود.
اسکندر و ننه یک "مهتاب" هم داشتند. علی "برای خود آرام زمزمه کرد 'مهتاب'. ته دلش دوباره لرزید. حالا او هم برای خودش چیزی، رازی، یا کسی داشت!" درویش مصطفی اما از رازش خبر داشت: "تنها بنایی که اگر بلرزد محکمتر میشود، دل است."
پدر علی رفته بود باکو بار شکر بیاورد. اما هیچ وقت برنگشت... . یک انگشتش را بریده بودند. کسی نفهمید ماجرا از چه قرار بوده. اما سید مجتبی نواب صفوی، رفیق علی، میگفت کار حکومت است.
گذشت و گذشت تا سالهای کشف حجاب. پاسبان عزتی، روسری از سر مریم کشید... . مریم دیگر تاب نیاورد. کند و رفت. جایی که بتواند آن جور که میخواهد زندگی کند و یک چیزهایی را فراموش کند. چند سال بعد هم مهتاب به او ملحق شد تا او هم چیزهای دیگری را فراموش کند...
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷@khaneketabkosar
هدایت شده از خانه کتاب کوثر
#پویش_کتابخوانی
#رنج_مقدس
#نویسنده:_نرجس_شکوریان
#عهد_مانا
#جوان_رمان
#عاشقانه
📚 اگر از خواندن رمان های بی محتوا و معمولی چیزی گیرت نیامده جز خیال های طولانی بی سرانجام.این رمان لذت بودن های ♥️عاشقانه ♥️، ایستادن پای محبت های عمیق و زندگی شیرین را برایت ملموس می کند.
✏برشی از کتاب:
حس می کنم که دیگر می توانم قد بکشم،بلند بالا بشوم
فقط باید برای همیشه زیر سایه بمانم
که راه را نشانم بدهد.
دست گیری کند به وقته لغزیدن
پاک کند هنگام آلوده شدن..
@khaneketabkosar
#دعبل_و_زلفا
#جوان_رمان
#رمان
#مظفر_سالاری
#به_نشر
#اهل_بیت
#امام_رضا علیه السلام
روایتی عاشقانه💖 از شاعری که مورد عنایت امام رضا(ع) بوده است.
🍀داستان روایت عشقی آتشین که در اثر باد های سهمگین روزگار خاموش نشد ...
🗣معرفی:
اگر دلت می خواهد جان تازه بگیری و محبت امام به دلت مزه کند این رمان را از دست نده…
با امام که باشی پادشاه عالمی، دور که شدی خوار و زبون دیگرانی.
✂بریده کتاب
زلفا با چابکی درون خمره ای گلی که خالی بود پرید. در آن لحظه که می خواست درون خمره بنشیند، چرخید و دعبل را کنار جعبه های انار دید. او را شناخت و تعجب کرد که در آن موقعیت می بییندش.
@khaneketabkosar
#من_او
#امیرخانی
#جوان_رمان
#انقلاب
📖خلاصه کتاب:
سال ۱۳۱۲ شمسی، تهران، خانی آباد، خانه اعیانی حاج فتاح، صاحب کوره آجرپزی فردوس، باب جون علی و مریم. علی، رفیق شش دانگ کریم، پسر اسکندر و ننه (نوکر و کلفت خانه فتاح) بود.
اسکندر و ننه یک "مهتاب" هم داشتند. علی "برای خود آرام زمزمه کرد 'مهتاب'. ته دلش دوباره لرزید. حالا او هم برای خودش چیزی، رازی، یا کسی داشت!" درویش مصطفی اما از رازش خبر داشت: "تنها بنایی که اگر بلرزد محکمتر میشود، دل است."
پدر علی رفته بود باکو بار شکر بیاورد. اما هیچ وقت برنگشت... . یک انگشتش را بریده بودند. کسی نفهمید ماجرا از چه قرار بوده. اما سید مجتبی نواب صفوی، رفیق علی، میگفت کار حکومت است.
گذشت و گذشت تا سالهای کشف حجاب. پاسبان عزتی، روسری از سر مریم کشید... . مریم دیگر تاب نیاورد. کند و رفت. جایی که بتواند آن جور که میخواهد زندگی کند و یک چیزهایی را فراموش کند. چند سال بعد هم مهتاب به او ملحق شد تا او هم چیزهای دیگری را فراموش کند..
@khaneketabkosar
#اپلای
#جوان_رمان
#عهدمانا
#نرجس_شکوریان_فرد
📚اپلای: رمانی جذاب درباره یک دانشجو و نخبه ایرانی که دانشگاههای اروپایی او را دعوت به همکاری می کنند.
📖خلاصه:
این داستان، به مشکلات تحصیل در کشور و انگیزههای مهاجرات دانشجویان از ایران پرداخته است. نویسنده تلاش کرده است با به تصویر کشیدن توان مندیهای جامعه ایرانی برای کار و پیشرفت و نیز جاذبههای غرب برای تحصیل و کار، علت ماندن یا رفتن دانشجویان را توجیه کند.
میثم، شخصیت اول داستان، دانشجوی نخبه ایرانی است که از طرف دانشگاههای اروپایی دعوت به همکاری میشود. این در حالیست که میثم در فرصت مطالعاتی توانمندیها و امکانات اتریش را لمس کردهاست، در این میان میثم درگیر ابراز علاقههای افراطی یکی از هم دانشگاهی هایش به نام سوسن میشود. چیزی که درگیرش کرده است و در نهایت…
شکوریان فرد پیش از این با رمان «رنج مقدس»، توانسته بود در فهرست پرفروشترین آثار داستانی دهه ۹۰ قرار بگیرد.
@khaneketabkosar
هدایت شده از خانه کتاب کوثر
#دعبل_و_زلفا
#جوان_رمان
#رمان
#مظفر_سالاری
#به_نشر
#اهل_بیت
#امام_رضا علیه السلام
روایتی عاشقانه💖 از شاعری که مورد عنایت امام رضا(ع) بوده است.
🍀داستان روایت عشقی آتشین که در اثر باد های سهمگین روزگار خاموش نشد ...
🗣معرفی:
اگر دلت می خواهد جان تازه بگیری و محبت امام به دلت مزه کند این رمان را از دست نده…
با امام که باشی پادشاه عالمی، دور که شدی خوار و زبون دیگرانی.
✂بریده کتاب
زلفا با چابکی درون خمره ای گلی که خالی بود پرید. در آن لحظه که می خواست درون خمره بنشیند، چرخید و دعبل را کنار جعبه های انار دید. او را شناخت و تعجب کرد که در آن موقعیت می بییندش.
@khaneketabkosar