سفر عشق ؛ قسمت چهل و نهم : چهارشنبه ۱۳۸۱/۸/۸ ،کف العباس و تلّ زینبیه :
صبح روز چهارشنبه به قصد زیارت کفّ العباس ، راهی خیابان شدیم ، روبروی حرم مطهر امام حسین ، مرقدی بسیار کوچک در حاشیه خیابان اصلی ، یادآور جانفشانی حضرت ابوالفضل العباس است که برای آوردن آب برای عمو زاده ها عازم فرات می شود و دست مبارکش در این مکان از بدن جدا می شود ...😥
با دلی شکسته و غمگین از یادآوری حماسه کربلا ، آنجا را زیارت می کنیم و به راه ادامه می دهیم و چند کوچه و پس کوچه بسیار قدیمی و فرسوده را پشت سر می گذاریم ... و به مرقد کوچک دیگری می رسیم که در یک کوچه خیلی تنگ و خاکی قرار داشت که محل دفن دست دیگر حضرت ابوالفضل العباس ع بود ، نیازی به روضه نبود صحنه کربلا و جانبازی یاران سیدالشهداء ، برایمان مجسّم شده بود و چهره ها را بارانی از اشک پوشانده بود ...😥
لحظاتی بعد به تَلّ زینبیه می رسیم . تل زینبیه در مکانی بلندی قرار دارد که از آن بلندی ، خانم حضرت زینب "سلام الله علیها "بر قتلگاه سیدالشّهدا ع و محل جنگ نظارت داشته اند .
فضای خیلی بزرگی ندارد ، وارد شدیم و بعد از طیِّ چند پلّکان ، به محل تل ّ می رسیم ، بعد از آداب زیارت و نماز ، ذکر روضه و توسّل انجام می شود ، به دلیل محدویت وقتی ، که از طرف ماموران عراقی داشتیم باید سریع آنجا را ترک می کردیم ،
مامور همراه کاروان ما ، خیلی عصبانی و بد خُلق بود و به زبان عربی با داد و فریاد غُرّ و لُند می کرد و همه را مورد عِتاب قرار داده بود ، مردم هم زیر لب بد و بیراه می گفتند که بعید نیست شما هم از نسل خولی و شمر باشید که اینقدر شیعیان امیرالمومنین را اذیت و آزار می کنید !!! 😥
#سفر_عشق49
@khodaye_man313