eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
6.4هزار دنبال‌کننده
575 عکس
172 ویدیو
841 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
🔲 اللهم عجل لولیک الفرج 🔲 ◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ⚫️بند اول بخواب عزیزه من،رو  دستان رباب انقدر با گریه هات ، نده منو عذاب لالایی  مادره تو شیر نداره عمو رفته  علقمه  آب بیآره دعا کن علی که بارون بباره چیکارکنم،که ترک ترک شده روی لبات از تشنگی،دیگه حتی بالا نمیآد صدات ▪️واویلتا،(علی اصغرم۳)▪️ ⏺ ⚫️بند دوم داری میری علی،تو آغوشه بابا تحمل ندارم ، هستی ازم  جدا نکنه یوقت بشی شهید  بی سر روی دستای بابات بشی تو پرپر انقدر   نکن   تلذی   علی اصغر چی شده که ، صدای  تکبیر میآد از توی میدون ای وای بمیرم،چرا از دستای بابات میچکه خون ▪️واویلتا،(علی اصغرم۳)▪️ ⏺ ⚫️بند سوم لعنت به اونایی ، که  با  تیر  زدنت چقدر نامرد بودن،که تشنه کشتنت دفن  شدی  علی  به  پشت خیمه ها تا   که   رد   نشن   از   روت   مرکبا تَنِ کوچیکت نیفته،زیره  دست و پا دلم میخواست،که ببینم راه میری جلو چشام ولی علی ، سره  تو  به  نیزه  شد  پیش نگام واویلتا،(علی اصغرم۳) ✍: ۱۴۰۲/۰۴/۳۰نجف الاشرف
▪️ اللهم عجل لولیک الفرج ▪️ 🔲🔲🔲🔲 🔲🔲🔲🔲 🔘بند اول من آخرین سربازه نینوایم فدائی  و  قربانیه  خدایم علی اصغرم،نوگل پرپرم رباب را نور دو عینم گره گشای    عالمینم *⃣باب الحوائج علی اصغر*⃣ 🖤🖤 🔘بند دوم جان به ره حسین زهرا دهم من  سومین  حیدر  ثاراللهم آمدم کربلا،تا که گردم فدا من   نوه ی  ابوترابم طفلم ولی عالیجنابم *⃣باب الحوائج علی اصغر*⃣ 🖤🖤 🔘بند سوم پیکره من به روی دست پدر تلظی  میکنم  از  سوزه جگر تیر آن نانجیب،گلویم را برید در   پیش    دیدگانه   بابا با خنده میزنم دست و پا *⃣واویلتا آه و واویلا*⃣ ✍: ۱۴۰۲/۰۴/۳۰نجف الاشرف
هر چه داریم از کرامات علیّ اصغر است بندگی شرحِ  مقامات علیّ اصغر است سر به زیر و باادب در محضر اصغر بیا دین‌ِ ما هم از عنایاتِ علیّ اصغر است نور واحد را نِگر ، اللهُ اکبر مدح اوست  شک مکن قرآن بیانات علیّ اصغر است بین گهواره ولی، تقدیرِ عالم دستِ اوست حق شناسی جمله اثبات علیّ اصغر است شاعر عشق است و او بسیار دارد جمله ها عالَمی مجنونِ اَبیاتِ علیّ اصغر است عاشق او بوده ایم، از کودکی ها و قدیم قلب ما بینِ امانات علیّ اصغر است او به ظاهر طفل اما،باطنش لایُدرک است برترین اذکار، اصواتِ علی اصغر است /عبدِ کریم/
بخواب مادر که من شیری ندارم نکش دور لبت اینقد زبونت به هر خیمه که رفتم قحط آبه فدای اون نگاه نیمه جونت عمو رفته برات آبی بیاره تلذی کردنت آتیشِ جونم تحمل کن علی، ای نازنینم نمیخوابی چرا ،لا لا میخونم‌ بخواب ای کودک تشنه لب من به روی دست بابا بین لشکر تو بی تابی نکن تا که نبینه سفیدیِ گلو رو قومِ کافر میترسم ای گلم‌ پرپر بشی تو شنیدم‌ تیر زهر آلوده دارن دلاشون خالی از رحم‌ِ عزیزم برا کُشتن دلی آسوده دارن برو مادر ولی یادت بمونه به من‌حتی یه بار مادر نگفتی دعام اینه که برگردی دوباره ببینم بین گهواره تو خفتی نمیدونم چرا در اضطرارم عباشو رو علی انداخته بابا میاد سمت خیام و برمیگرده چرا در اضطراره پیش اعدا اومد سمت حرم آروم‌ گرفتم ولی آقا نیومد سمت خیمه دیدم رفتِ حسین پشت خیامو یه قبری کنده و میخونه روضه تمنا کردم از آقا بذاره یه بار دیگه ببینم روی ماهش ندارم طاقت دوریِ ز طفلم دلم تنگه برا برقِ نگاهش  الهی بشکنه دستت حرامی سه شعبه کار یک شمشیر کرده بمیرم که صدای خنده هاتون حسین ابن علی رو پیر کرده
چقدر ترک مِی و باده و ساغر بکنم نیمه شب آمده ام تا که لبی تر بکنم کثرت معصیتم را به رخ من نکشید آمدم چشمه ی جان را پُرِ کوثر بکنم گریه ام خنده ندارد بگذارید فقط... دل آلوده به این اشک، مطهر بکنم مثل آن ابر سفیدی که سیه شد ز گناه گریه بر حال خودم چند برابر بکنم خانه ی آرزویم ریخته... ویرانه شده! آمدم گوشه ی ویرانه ی خود سر بکنم باغ اعمال مرا آتش عصیان سوزاند باز بیچاره شدم ... کاش که باور بکنم رو به هر کس که زدم، روی مرا زد به زمین کاش می شد که فقط خواهش مادر بکنم هر دری را که زدم بسته شد و خسته شدم! کاش در بین نجف، خستگی ام در بکنم تشنه ام، تشنه ی دیدار اباعبدالله سوختم یاد لب تشنه ی دلبر بکنم تشنه بود، آب برای پسرش خواست حسین گفت ناچار شدم رو سوی لشکر بکنم تیزی تیرِ سه پر، بر جگر بابا خورد گفت با آه کفن بر تن اصغر بکنم متحیّر بروم سوی حرم یا نروم! من چه توصیفی از این غنچه ی پرپر بکنم قبر او را بکَنم پُشت حرم یا نکَنم! مادرش را چه کنم؟ چاره ی حنجر بکنم...
لالالالالالا اروم بخواب حالا خون گلوت پاشید رو صورت بابا لالالالالالا لب تو تشنه موند بابا تو رو بی سر به خیمه برگردوند تیر سه شعبه گلوتو رو با بازوی بابا دوخته خودم میدیدم که از خحالت چقده بابات سوخته ۲ تو رفتی بعد از تو گهوارتو بردن به چوبه ی محمل دست منو بستن حرمله جایزت رو نبرده بود از یاد با نیزه به جون قبر علیم افتاد چهل تا منزل تو رو میزاشتند مقابل من ای وای حرمله کارش فقط شده بود زجر دل من ای وای
از گلویت پسرم هرم عطش می بارد لبت از تشنگی انگار که آتش دارد می زند شعله لب سوخته ات بر جگرم تاب یک ناله نمانده ست برایت پسرم برو ای تشنه محال است که آبت ندهند نه بعید است که این قوم جوابت ندهند تو بمیری ز عطش هم به دلشان غم نیست بین این طایفه ی شب زده یک آدم نیست مهلت حرف ندادند به لبهای پدر خون لبهای تو پاشید به سیمای پدر حرمله کاش که شرمنده ی رویت می شد کاش دستم سپر زیر گلویت می شد ناگهان کشت مرا درد صدای گلویت چقدر تیر بزرگ است برای گلویت می چکد خون ز لبت قطره به قطره پسرم مانده ام با تو چگونه بروم سمت حرم
السلام علیک یا طفل الرضیع یا علی اصغر از لبش خون گرم جاری بود حرمله گرم می گساری بود گلویش تیر بی هوا خورده گوش تا گوش طفل را برده مانده یک قطره شیر در کامش جای شیر است تیر در کامش آتش افتاد روی قلب پدر پیش چشمش چه کرده تیر سه پر شیر خواره نماد غربت اوست سند غربت شهادت اوست می‌رود تا حرم ولی گریان حجت الله حق شده حیران بی نشان می سپاردش بر خاک تا نگردد ز نیزه سینه چاک آن سه روزی که شاه در گودال بدنش زیر گام ها شد پامال بدن شیر خواره اش چه شده؟ صورت ماه پاره اش چه شده؟ نعل مرکب چه کرده با بدنش مانده آیا نشانه ای ز تنش ظلم این تیر بی نهایت بود هدیه از دوره ی خلافت بود
گرمه چقد لبات در نمیاد صدات یه قطره آب نبود که بیارم برات طاقت بیار شاید یه کمی نرم بشن سخت بود ولی بابات رو زده به دشمن رو زد اما اثر نکرد هیچکی بهش نظر نکرد جز تیر حرمله کسی لبهاتو دیگه تر نکرد ۲ چه تیری بود که برد تمومه حنجرو چی کار کنم بگو این تن بی سرو خیلی دلم شکست وقتی گلوت شکست تیر سه پر انگار توو قلب من نشست حرمله زجرم خیلی داد خون گلوت بند نمی یاد به کی بگم سه شعبه اش از تو بزرگ تره زیاد ۳ رو لب سوخته ات مونده یه قطره خون از سه طرف این تیر زد از گلوت بیرون توو موج خون نخند خجالتم نده ببین که حرمله به چشمام زل زده میرم حرم شرمنده ام چه جور با این حال زنده ام جلو چشای مادرت قبر علی مو کنده ام
🍃🌺 به شادباش ولادت دو امامزادهٔ عشق و دید عالَم عاقبت این لحظهٔ دلخواه را حضرتِ خورشید در آغوش دارد ماه را ماهِ گندمگون! که پیدا کرده امشب نُه فلَک از میانِ عرش؛ سمتِ چشم هایش راه را ضامن آهو گرفته حاجت و بابا شده... از دلِ هر کس که غم دارد؛ گرفته آه را آمده "بخشنده" و خیلِ ملائک با شعف با خبر کردند هر چه عاصیِ گمراه را آنکه شد وردِ لبش هر لحظه ذکرِ "یاجواد(ع)" میدهد تشخیص در بیراهه؛ راه از چاه را کاش بودیم و تمام ِ روز بوسه میزدیم دستهای مهربانِ از کرَم آگاه را حضرتِ إبنُ الرئوف است و ببین حتی چقدر راه داده سائلِ از عشق؛ ناآگاه را بد ضرر کرده ست آنکه در گدایی از جواد(ع) با خودش آورده امشب حاجتی کوتاه را آنچنان بخشیده بیش از حد که در وصفش مدام- حاتم طایی گرفته ذکرِ "ایوالله" را تا شوَد حاجتروا خیلِ گدا در کاظمین با همین نیّت بنا کرده زیارتگاه را در کنارش امشب آمد حضرتِ حیدر نسب دومین مولودِ زیبایِ دهِ ماهِ رجب آنکه در گهواره می‌بینی علیِ اصغر(ع) است باب حاجات است! در مشکل گشایی محشر است یک‌ نخ از قنداقه اش صدها گره را باز کرد خنده هایش التیام ِ قلبهایِ مضطر است پُر شد از خیلِ ملائک دورِ نوزادِ رباب(س) "قُل هوَالله أحد" ذکرِ مدام ِ مادر است گونه هایش را به آرامی نوازش میکند شوق در چشم ِ حسین بن علی(ع) شعله ور است جایِ لالایی اذان میخوانَد و می بوسَدَش لحظه هایی که در آغوش ِ علیِ اکبر(ع) است خوش نسَب، دارالشفا، به به! مدارِج را ببین... روی دستان پدر؛ باب الحوائج را ببین!
خو گرفتم با غم در به دری این روزا سهم منه خون‌جگری من دیدم..،بَسّه دیگه..،خدا کنه داغ شیرخواره نبینه مادری غم تو پامو توو این بلا کشید کارِ من ببین که تا کجا کشید من چجوری تووی سایه بشینم بدن بابات سه روز گرما کشید منو سوزوندی با آتیشِ خودت دعا کن..،منم بیام پیش خودت چی می شد فقط یه بار می خندیدی با همون دندونای نیش خودت! کاشکی می شد بزنم صدات،علی الهی رباب بشه فدات،علی یه بارَم شده به خواب من بیا دل من یه ذرّه شد برات،علی! گریه هات هنوز تووی گوش منه انگاری سرت رویِ دوش منه قدر یک لحظه ازم دور نمیشی قنداقِ خونیت توو آغوش منه! یادمه توو خیمه آشوب شده بود یادمه لبت مثه چوب شده بود وقت دست و پا زدن‌هات..،پسرم! دل مادرت لگدکوب شده بود مادر تو آرزومنده هنوز رو لبت حسرت لبخنده هنوز شب به شب ذبح تو ، کابوس منه... سر تو به تار مو بنده هنوز مثه شیشه‌خرده له شده تنم اونکه اشکش دمِ مشکشه ،منم! اگه رو نیزه‌ای..،تقصیر منه قبر تو نشد عمیق‌تر بکَنم حتی دیدنت منو راضی می کرد دست باد موهاتو نازنازی می کرد تا منو دقم بده..،جلو چشام حرمله با گهواره‌ات بازی می کرد چه بلایی که نیومد سر تو جلوی تو میزدن خواهرتو چشم نیمه‌بازتو می بستی کاش! سر بازار نبینی مادرتو دوس ندارم تو رو مأیوست کنم با هزار گلایه مأنوست کنم حالا قدِّ تو ازم بلندتره... میشه خم بشی..،میخوام بوست کنم!
تقدیم به حضرت رباب سلام الله علیها زبان حال سیدالشهداء علیه السلام. ای رباب امروز دستان تو را پُر می کنم مثل دریای نجف اشک تو را دُر می کنم بابت تربیت ذبح عظیم کربلا از شما بانوی با غیرت تشکُّر می کنم عصمت دامان تو این طفل را معصوم کرد خون این ششماهه تکلیف مرا معلوم کرد با تن بی سر سند باشد به مظلومیتم تاقیامت دشمنم را داغ او محکوم کرد سفره این خانواده شیر میدان پرور است طفل شش ماهه ندارد هرنفر یک لشگر است بر همه عشاق این کودک بزرگی می کند اکبر و اصغر ندارد کودک ما حیدر است این پسر را هم چو مادر بی هوا زد دشمنش لرزش دستم ببین جا خوردم از جان دادنش پهنی تیر سه شعبه کار دستم داده است کاش می شد با پرِ معجر ببندم گردنش