.
#زمینه
#اربعین
#حضرت_رباب علیه السلام
#داوود_قاضی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
همینجا ها بود که علی - بابات تو رو آورده بود
همینجا پشت خیمه ها - تو رو به خاک سپرده بود
کجا باید آخه دنبالت باشم علی
کجا باید آخه قبر تو بغل کنم
چجوری بفهمم که کجایی پسرم
چجوری آخه به مادریم عمل کنم ۲
کاش نمیدیدم / اونجور تو رو توو قبر علی
تنگه دلم آخه / نمیدونی چقدر علی ۲
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
پاشو عروس مادرم - گریه نکن با اضطراب
علی رو سینه ی حسین - آروم خوابیده ، ای رباب
پاشو تا بریم قبرشون و نشون بدم
پاشو تا بریم با همدیگه گریه کنیم
پاشو تا با هم دیگه لالایی بخونیم
اشک چشامون و واسشون هدیه کنیم ۲
یادته حسین / چجور اومد تا خیمه ها ؟
با بارون اشکاش / چجور صدا زد که بیا۲
مشابه سبک زیر خوانده میشود
.👇
.
#امام_حسین
بنویسید مرا یارِ اباعبدالله
نوکرِ کوچک دربارِ اباعبدالله
بنویسید غلامِ پسر فاطمه ام
از تبار غم و غمخوار اباعبدالله
تا نگاهی به دلم حضرت زهرا انداخت
در دلم زنده شد آثار اباعبدالله
آمدم تا که گدای سرکویش بشوم
سائل هر شبِ بازار اباعبدالله
سرفرازِ همه ی عالم و آدم شده ام
من که عمری شده ام خوار اباعبدالله
کارِ من نوکری و، کارِ حسین اربابی ست
راحتم سخت سرِ کار اباعبدالله
بسکه از فَرط گنه رو سیَه و آلودم
کاش یک دم نَشوم عار اباعبدالله
مستِ جام ازلی، مستِ حسین و حسنم
مستِ ساقی و علمدار اباعبدالله
درشب اول قبرم همه عشق من است
یک نظر رخصت دیدار اباعبدالله
ننویسید مرا حاجیِ کعبه، اما
بنویسید زِ زوّار اباعبدالله
مثل میثم که شده بر سرِدار علوی
بکشیدم به سرِدار اباعبدالله
کربلا صحنه ی ایثار و فداکاری اوست
ای فدای همه کردار اباعبدالله
خون هفتاد و دو تن ریخت به صحرای بلا
تا که رنگین بشود بار اباعبدالله
سر او را به سر نیزه زَد و زینب دید،
زخمی از نی شده رخسار اباعبدالله
«ملتمس»سوخت چهل منزل از این غم زینب
تا که شد شمع شبِ تار اباعبدالله
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#مناجات_امام_حسین
.
.
#امام_حسین
قلب هر سینه زنی ماتمسرای کربلاست
در سر هر عاشقی حال و هوای کربلاست
هر که را دیدم دراین عرصه به طرزی بی نظیر..
..مست و مجنون و خراب و مبتلای کربلاست
این همه غوغا که در عالم بپا گشته، فقط
گوشه ای از محشر ارباب های کربلاست
نی نوا دارد در این وادی، نوای عاشقی
خوب گوشت را بده..این نی نوای کربلاست
در صفا و مروه ای حاجی صفا کردی ولی
این صفا نشأت گرفته از صفای کربلاست
آن بهشتی که خدا مژده به آدم داده است
جلوه ی دنیایی اش صحن و سرای کربلاست
بی خود ای عاشق برای کربلا طرحی نچین
فاطمه طراح اصلیِ نمای کربلاست
قتلگاه و خیمه گاه و علقمه، تل و فرات
جملگی از صحنه های سینمای کربلاست
کربلا فُلک نجات، عالم پناهنده به اوست
حضرت خون خدا هم ناخدای کربلاست
آسمان و این زمین و نُه فَلَک تا روز حشر
فاش می گویم همه تحت لوای کربلاست
جان هرکس که بُوَد خصمش گرفته می شود
جان هرکس که بُوَد مستش فدای کربلاست
زائرش هم نزد حق اجر زیادی می برد
کمترش باشد بهشتی که جزای کربلاست
حضرت عباس علمدار خیام اهل بیت
با همان دست قلم، مشکل گشای کربلاست
روز عاشورا، امام کربلا سر داد و گفت:
پیروی از حق پیام آشنای کربلاست
خون شاه تشنه لب در این زمین جوشیده است
چون حسین ابن علی خون خدای کربلاست
شد خضاب از خون اصغر صورت پر خون او
خون اصغر را بگو خونین حنای کربلاست
پیش چشم خواهرش ارباب عالم را زدند
این همه بی حرمتی تنها برای کربلاست
عطر سیب حضرتش از هرطرف حس می شود
پیکرش پاشیده شد، در هر کجای کربلاست
مثل مولا در رکوع خود به سائل داده است
خاتمی را که نشانی از عطای کربلاست
«ملتمس» بر خود ببال از این گدایی کردنت
کربلا رفتن بسی سهم گدای کربلاست
#مجتبی_دسترنج_ملتمس✍
#مناجات_امام_حسین
#امام_حسین_ع
#کربلا
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆🔆🔆🔆🔆
💢آثار فوق العاده نماز اول وقت
شاه کلید تمامی قفل های زندگی که تا کنون نمی دانستیم
⚜سخنرانی بسیار شنیدنی
🤲🤲🤲🤲🤲
🎙حجت الاسلام عالی
#درس_اخلاق
روضه (خرابه چراغونه امشب) - حاج محمود کریمی.mp3
14.76M
📌 شـــب پنجم ماه صفر المعظم ١٤٤٥
🎙📋 خرابه چراغونه امشب
✔️ #روضه_حضرت_رقیه | #حاج_محمود_کریمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خرابه چراغونه امشب
قناری غزل خونه امشب
موهام فرش مهمونه امشب
دلم خونه امشب
بابا نبودی ببینی که موی سرم سوخت
بابا نبودی ببینی پر معجرم سوخت
بابا نبودی ببینی که خاکسترم سوخت
پرم سوخت / سرم سوخت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
4_6005602342785782041.mp3
9.7M
📋 عجلوا بالحسین، عجلو بالبکاء
#تک
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عَجَّلُوا بِالحُسَینِ، عَجَّلُوا بالبُکاءِ
عَجَّلُوا بِالحَرَم، عَجَّلُوا بِکَربَلا
وقت نماز عشقه، جا نمونین عاشقا
با نغمهی یا حسین، شهر و کنید کربلا
برای برپایی روضهها، خود بیبی زهراست که بانیه
توو این شبها حتی ملائکه، میان میشینن توو حسینیه
بِسْمِ اللَّهِ با زهرا، عزا به پا کنیم برا ثارَ اللّٰه
بِسْمِ اللَّه، بِسْمِ اللَّه، خُدّام الحسین ماشاءاللّٰه
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ، لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»
عَجَّلُوا بِالحُسَینِ، عَجَّلُوا بالبُکاءِ
عَجَّلُوا بِالحَرَم، عَجَّلُوا بِکَربَلا
گلدستههای حرم، دارن میگن یک صدا
بازه دَرای حرم، رو به همه این شبا
سوا نکرده میخره حسین، تموم ما رو با یه نیم نگاه
با اشک چشم و با یه اَلسَّلام، میره دلامون سمت کربلا
بِسْمِ اللَّهِ با زهرا، بریم زیارت اباعبداللّٰه
بِسْمِ اللَّه، بِسْمِ اللَّه، خُدّام الحسین ماشاءاللّٰه
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ، لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»
*شاعر: #مرتضی_سراوانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
1_5895187086.mp3
9.48M
.
#زمینه
شاعر و نغمه پرداز:
#حسین_رفیعی
اجرا: #حاج_روح_الله_بهمنی🎤
زندگی با حسین نداره بنبست
کربلا یعنی حتماً فرجی هست
حتی تو قتلهگاه و زیر خنجر
مؤمن امّیدشو نمیده از دست
راه کربلا طی شدنیه
کربلا تموم ناشدنیه
زیر گنبدش جای دعاست، پس
با حسین گرهها واشدنیه
فَأَفُوزَ فَوزاً عَظِیماََ
به تو ایمان آوردم آقا
زندگی با حسین ادامه داره
بوی سیب حرم، عطر بهاره
خاک تربت فقط، شفای درداست
دنیا غیر از حسین نداره چاره
عشق تو حسین ثروت مونه
نوکریت توی فطرت مونه
میره تا خدا، زائر روضه ات
پس بهشت ما هیئت مونه
فَأَفُوزَ فَوزاً عَظِیماََ
تویی مولام عزیز زهرا
زندگی بی حسین نداره معنا
ما فقط توی حزب تو ایم آقا
تو، فقط تو علاج درد مایی
دست مونو بگیر مث شهیدا
روضه یادمون داده که پاشیم
آخرش برای تو فداشیم
دوری از سپاه تو محاله
اربعین باید کربلا باشیم
فَأَفُوزَ فَوزاً عَظِیما
منم از زوّار تو مولا
#کارگاه_خوشدل
1402050407 (1).mp3
33.59M
.
#زمینه
#حضرت_رقیه
شاعر و نغمه پرداز:
#محمد_جواد_صادقی
#یوسف_زندیه
اجرا: #حاج_محمدرضا_طاهری🎤
ای مشک و ای علم
از عموم بگید ... چه خبر؟!
ای دستای قلم
از عموم بگید ... چه خبر؟!
کاش یه نفر از علقمه خبر بیاره
عمه چرا گوشواره هامو درمیاره؟؟
نکنه قراره/ بریم اسارت؟
نکنه به خیمه/ بشه جسارت
خیلی نگرونم/خدا نکرده ...
معجرا از رو سرمون/ بره به غارت
وانقطع الرجائی ،عمو عمو کجایی
ای ساقی حرم،حال و روز مارو ببین
ای سایه ی سرم،حال و روز مارو ببین
وقتی نباشی مگه ما دلخوشی داریم
ما سرمونو روی پای کی بذاریم ؟!
دیگه به لبامون، خنده حرومه
بابامونم انگار، کارش تمومه
چه خبره آخه،بمیرم انگار
تو علقمه دعوا سرِ، سر عمومه
وانقطع الرجائی ،عمو عمو کجایی
با زخم و آبله ،ما چیکار کنیم عمو جون؟!
از دست حرمله، ما چیکار کنیم عمو جون ؟!
اشک چشامونو میبینه هی میخنده
با معجرم سرت رو، رو نیزه میبنده
عمو سر مارو،بیین شکستن
اونقده ماهارو،زدن که خستن ...
الهی بمیره،رقیه واست
سرت رو از پهلو چرا ،رو نیزه بستن
وانقطع الرجائی ،عمو عمو کجایی
#کارگاه_خوشدل
.
زمینه حضرت رقیه.m4a
2.56M
.
#حضرت_رقیه
#زمینه
#شب_سوم_محرم
از رو نیزه آوردمت گوشهی خرابه
پلک خستهت یهکم روی دامنم بخوابه
شرمندهم خوب تو رو نمیشه بغل بگیرم
آخه دستام اسیر این حلقهی طنابه
.
روی گونهم/بارون دارم
چشمم روشن/مهمون دارم
بابا جونم/راه گم کردی
دیدی گفتم که باز پیشم
برمیگردی
......................
دیگه واسه نوازشای تو مو ندارم
جای سالم برای بوسه به رو ندارم
آروم میگم که حرمله نشنوه صدامو
واسه این سرخه صورتم که عمو ندارم
.
بابا اینجا/شبها سرده
بی سامونی/خستهم کرده
بابا بی تو/هر شب مُردم
هرباری که صدات زدم
سیلی خوردم
...............
شاعر و نغمه پرداز: #مصطفی_مداح
#کارگاه_خوشدل
.
.
السلام علیک یا اباعبدالله
به عشق حاضران در #پیاده_روی_اربعین
دل می زنم به جادّه ، دارم میام پیاده
چون حرم تو داره ، یه حس فوق العاده
ای همه جود و کرم ، محفل ذکرت حرم
خدا به اهل عالم ، عشقتو هدیه داده
می خوام که با خدا شم ، زائر کربلا شم
برای تو فدا شم ، یه عاشقیِ ساده
حال دلم جنونه ، اسم تو رو می خونه
به پای تو می مونه ، مجنون و بی اراده
موج و تلاطم میشم ، قاتی مردم میشم
توُ نوکرات گم میشم ، عاشق تو زیاده
از لحظه ی ولادت ، عشق تو شد عبادت
فدای خانواده ت ، تموم خانواده
تا بشه هستیم فدات ، فدا یه لحظه نگات
تا جون بِدم رُو پاهات ، دل می زنم به جاده
#محمدعلی_شهاب ✍
.
هدایت شده از محتوای ثامن پیربکران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت مستند ساز انگلیسی از راهپیمایی اربعین....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرز مهران ، هم اکنون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تردد آرام و روان،مرز مهران
هدایت شده از محتوای ثامن پیربکران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*عاقبت فریبخوردگان و فریبندگان اغتشاشات چه شد؟*
🔹️سهم اینا شد اشک و ندامت و چوبهدار
سهم اونا، رقص و اقامت و عشقوحال
🔹️سالگرد اغتشاشات نزدیکه و گرگهای مزدور، درحال تمرین مشقهای فریبکارانه!
آزموده را آزمودن خطاست؛ بیشتر مراقب جوونامون باشیم...
باید مرجعیت فکری سلبریتیا در اذهان جوانانمون رو بشکنیم...
*اگه کشور ایران و هموطنت را دوست داری این پیام را در همه گروه ها وکانالهای فضای مجازی اشتراک گذاری کنید*
4_5847973237681557600.mp3
4.32M
😞🏴 جاماندگان کربلا
این بار قصه متفاوت است.
خوشا بحال جاماندگان ....
.
📋 روضهخوانها شب به شب غمگین به منبر میرسند
#روضه
#گریز_به #روضه_حضرت_علی_اکبر (ع)
#گریز_به #روضه_حضرت_عباس (ع)
#گریز_به #روضه_حضرت_علی_اصغر (ع)
#روضه_امام_حسین (ع)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روضهخوانها شب به شب غمگین به منبر میرسند
با همان یک یا حسین از سر به آخر میرسند
روضهها را از پسر تحویل بابا داده و
از سرِ بر نیزهی بابا به دختر میرسند
گاه مابین مقاتل پابهپای بیتها
سمت سقا میروند اما به اکبر میرسند
ارباً اربا روضهی سختی است اما غالباً
روضه سنگین میشود وقتی به اصغر میرسند
گوش تا گوش علی را تیر از هر سو بُرید
روضهخوانها در همین مقتل به حنجر میرسند
شمر میآید به گودال و به دستش خنجر است
روضهها از روی تل اینجا به خواهر میرسند
من گُلی گم کردهام میجویم او را، روضهها
از میان نیزه و خنجر به پیکر میرسند
روضهای سرتاسر گودال را پُر کرده است
یا بنُیَّ... نالهها از سمت مادر میرسند
عصر عاشوراست اما خیمهها در آتشند
دشمنان دارند از هرگوشهای سر میرسند
زینب از هر سو یتیمی را بغل وا میکند
دختران فکر حجابند و به معجر میرسند
شام در راه است و بر هر بام مردم منتظر
نیزه داران یک به یک دارند با سر میرسند
شاعر: #محسن_ناصحی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_زینب (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شاید همچین که همه رفتند بیبی اومد کنار این بدن، چادرش و کشید رو این بدن...
«خدای من؛ خدای من، عریانه بچهی باحیای من
خدای من؛ خدای من، کشتند بچهم و روی پای من»
امام زمان فرمود صبح و شب برای جد غریبم حسین گریه کنید.
- آقا برای کدوم روضهست خیلی گریه میکنید؟!
-نکنه روضهی گوداله؟! نه
-روضهی علیاکبره؟! نه
-روضهی عموتون عباسه؟! نه
روضهی علیاصغره؟! نه
پس چرا صبح و شب براش گریه میکنید
فرمودند آخه شهادت که توو خونوادهی ما رسمه؛ میدونید اشک من برای چیه؟!
برای اون لحظهای که دستای عمهم و با طناب بستند...
یکی یکی همه رو سوار بر ناقه کرد، حالا خودش میخواست سوار بر ناقه بشه؛ یه نگاه کرد سمت گودال داداش! باشو برای زینبت رکاب بگیر. یه نگاه کرد سمت علقمه عباس! غرت الله! پاشو نگاه کن، یه عده نامحرم دور زینب و گرفتن...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_غارت_حرم
#روضه_قتلگاه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقت وقتِ غارت کردن، شد هرکسی داره یه چیزی میبره. پیراهن ابی عبدالله و یه نفر درآورد، عمامه رو یکی برداشت، کفشا رو یکی برداشت. عرقچین و یکی برداشت، زره امام و عمر سعد ملعون برداشت، شمشیرش و یه نفر برداشت؛ اما اونی که همه رو میکشه اینه، یه نفر اومد دید هیچی بهش نرسیده. نگاهش به انگشتر افتاد، با خنجرش انگشت و برید انگشتر و درآورد.
عمر سعد فریاد زد:« چه کسی حاضره بر حسین بر سینه و بر پشت حسین اسب بتازونه؟!
- ده نفر سوار بر مرکب شدند، انقدر بر سینه و پشت حسین تازوندن...
روضه رو فاطمه دختر ابی عبدالله داره میخونه، اوباش وارد خیمهی ما شدند، من دختری خردسال بودم، دوتا خلخال توو پام داشتم؛ دیدم این خلخال و از پای من میکشه گریه میکنه. گفتم چرا گریه میکنی؟!
گفت:« چرا گریه نکنم، در حالی که دارم دختر پیغمبر خدا رو غارت میکنم»
گفتم بهش خوب این کار و نکن، مگه مجبوری خلخال منو ببری؟!
گفت:« اگه من برندارم یه نفر دیگه میاد برمیداره»...
کاش به همین خلخال و گهواره و لباس کهنه بودند، یکی یکی بچهها رو دنبال میکردند. یکی یکی دخترای حسین و دنبال میکردند، با کعب نی و تازیانه هرکدوم و میگرفتند گوشوارهش و میکشیدند. این گوش پاره میشد، خون جاری میشد.
یکی از این دخترا رو دنبال کردم، ترسیده بود تا گرفتنش مثل بید میلرزید، همچین که گرفتمش گفتم چرا میلرزی؟! کاری باهات ندارم، دامنت آتیش گرفته میخوام خاموشش کنم. تا دید دل من به رحم اومده، گفت:« آقا شنیدم آب آزاد شده»
-گفتم:« آری آب آزاد شده» گفتم حتما تشنهشه رفتم یه ظرف آب آوردم بهش دادم. ظرف آب و گرفت.
-آقا! گودال قتلگاه از کدوم طرفه؟!
-برای چی میخوای بری؟!
- آخه میدیدم لحظههای آخر، بابام همین جور که دست و پا میزد صداش و میشنیدم هی میگفت:«جگرم!»...
شمارد بچهها رو بیبی، یکی یکی بچهها رو آمار گرفت، هرچی میشمارد میدید یکی کمه. گفت:« خواهرم ام کلثوم! میای بریم صحرا بگردیم، آخه روایت میگه یکی دوتا از این بچهها زیر پای اسبا جون دادند. گفت:« شاید این بچه هم جون داده باشه، بریم بگردیم توو این صحرا»
این طرف و بگرد، اون طرف و بگرد، پیداش نکردن. یهو ام کلثوم رو کرد به زینب سلام الله علیها، خواهرم! من میدونم این بچه کجا رفته.
-کجا رفته؟!
آخه میدیدمش بابا بابا میکرد، شاید رفته سمت گودال. اومدیدم دیدیم آره، این بچه خودش و انداخته رو بدن بابا، هی داره میگه:« ابا»...
بچه رو بغل گرفتم، عمه جان! توو این تاریکیا گودال و از کجا پیدا کردی؟!
-گفت:« عمه! همین جور که توو این تاریکیا بابا بابا میگفتم، دیدم از یه طرفی هی صدا میاد:« اِلَیه»...
اومدم رسیدم به یه بدن که سر نداره...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شام_غریبان_امام_حسین
4_5916027376738766384.mp3
21.71M
📋 چه خوش بود زندگی در هوای تو
#زمینه #زائر_کربلا
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چه خوش بُوَد زندگیِ در هوای تو
بوی بهشت میوَزد از کربلای تو
چه خوش بُوَد عاقبتِ خیر آن کسی
که جان دهد پای تو و روضههای تو
تا خونبهای تو، باشد خدای تو
درمان هر غم است، اشکِ عزای تو
اشکِ از داغ حسین نزد خدا میماند
خانهی دوست تو را سوی خودش میخواند
خانهی دوست کجاست؟! کربلا
کربلا مقصد انبیاء
مرد این جادهای؟! ای رفیق
پابهپای شهیدان بیا
«کربلا کربلا کربلا، کربلا کربلا کربلا»
چه جان فضاست عطر صبا با نسیم تو
عالمیان فِتْيهی ذبح عظیم تو
اجر هزار عمره و حج در طواف توست
قبطه خوردند کون و مکان در حریم تو
ای منتهای عشق، قالو بَلیٰ عشق
اکسیر تربتت، آدمربای عشق
عشق را زائر مَشّایه فقط میداند
وادیِ عشق تو را سوی نجف میخواند
وادیِ عشق کجا؟! جز نجف
نجف آن شهر مولا علی
مبداء عاشقان؟! اربعین
از مسیر نجف یا علی
« یا علی یا علی یا علی، یا علی یا علی یا علی»
*شاعر: #امیر_حسن_سالاروند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
.
📋 شعاع نور تو هرگز شب ظلمت نخواهد دید
#مناجات #امام_حسین
#زمزمه
#روضه_امام_حسین (ع)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شعاع نور تو هرگز شب ظلمت نخواهد دید
تو آن عشقی که عاشق پای تو ذلت نخواهد دید
به شوق پادوییِ روضه،جمع نوکران جمع است
محرم هیچکس ما را پی حاجت نخواهد دید
همان خادم که کفش سینهزن را جفت میکرده
شبی که جفت شد بند کفن، زحمت نخواهد دید
خدایا! شاکرم از این حسینی که به من دادی
گمانم جز مُحِبَّش، بندهای رحمت نخواهد دید
بسوزد دخل دُکّانی که خرج روضههایت نیست
بدون نذرِ هیئت کاسبی برکت نخواهد دید
فقط تو بین جُون و اکبرت فرقی نمیبینی
کسی فرزند را هم شانهی رعیت نخواهد دید
اگر دست گدا ظرف غذا دیدی..، حسن داده
کسی ما را سر این سفره بیدعوت نخواهد دید
به جز روزی که بین دستهها زیر عَلَم رفتم
پدر دیگر مرا اینقدر باهیبت نخواهد دید
لباس مشکی ما دستبافِ زینب کبراست
جهان اینگونه بانویی پُر از شوکت نخواهد دید
هزاران بار کج رفتم..،ولی زهرا برم گرداند
پسر از مادر خود لطفِ با مِنَّت نخواهد دید
حصیر کهنه تا دور تنت پیچید..، ارزش یافت
کسی در آستانت شِیِٔ کم قیمت نخواهد دید
پس از آنکه تو را کشتند در اوج شلوغیها
دگر بزم عزایت را کسی خلوت نخواهد دید
*شاعر: #بردیا_محمدی✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 منو آزادم نکن آقا
#روایت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گفت: آقا به منم اجازه میدین؟!
گفت:« تو آزادی، تو خیلی وقته در خونهی ما نوکری میکنی؛ آزادت میکنم برو. اینجا که میبینی معرکهست خون و خونریزیه، تو برو برس به کارت». آزادی...
گفت: آقاجان یه عمری در خونهت نوکری کردم، کفشات و جفت کردم؛ هرکاری گفتی انجام دادم.میدونم به دردتم نخوردم و نمیخورم ما رو نگهمون داشتی حالا به روم نمیخواد بیاری. هم سیاهم هم بو میدم اصلا، اصحاب و میبینی اینا همشون یار تو بودند؛ من کجا اونا کجا ولی منو آزادم نکن آقا. گفت: «اگه میخوای بری برو».
انقدر خوشحال شد که لباسش و درآورد و شروع کرد به رجز خوندن امیری حسین و نِعمَ الامیر" اومد وسط معرکه. برهنه شد گفت: «هرچه قدر میخواید بزنید، بزنید. اومدم یه چند دقیقه از گرفتن جون این آقا وقت بگیرم، چند دقیقه دیرتر این آقا رو بکشید. من این آقا رو میشناسم سالهاست براش نوکری کردم، نکشید این آقا رو.»
فلذا همچین که زمین افتاد آقا رو هم صدا نکرد، خودش و واقعا نوکر میدونست. میگفت من کجا اون اربابه؛ ولی ابی عبدالله همچین که از دور دید جُون زمین خورد، سریع اومد سرش و بغل گرفت.
رمقی نداشت آروم آروم این چشا رو باز کرد، به آقا. سرش و از دامن ابی عبدالله گذاشت رو خاک. آقا سر من کجا دامن عزیز فاطمه کجا؟!
کاری که ابی عبدالله با علیاکبرش کرده، روایت میگه همچین که جُون سرش و رو خاک گذاشت ابی عبدالله صورتش و آورد گذاشت به صورت جُون؛ صورت به صورت غلامش گذاشت.
#جون #اصحاب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
.
📋 به خاطر رقیه پاشو فقط اباالفضل
#روضه_حضرت_عباس (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_رقیه (س)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به خاطر رقیه، پاشو فقط اباالفضل
رو پیشونیت نوشتم، با معرفت اباالفضل
تیر اومده به سمتت، از هر جهت اباالفضل
ای تشنه لب نمونده، چیزی ازت اباالفضل، با معرفت ابالفضل
ای سقا که زُل زدی به آب
ای باب الحوائجِ رباب
با غیرت چی شنیدی الآن؟!
جون میدی با غصهی طناب
نبودی چی شنیدم، رو زخم دل نمک شد
بمیرم و نبینم، سهمِ حرم کتک شد
یه تیر اومد به مشک خورد، قلبم ترک ترک شد
حلال کن آب که ریخت، یه ذره پام خنک شد
میبینی شدم جون به لب و
افتادم چه نامرتب و
اینجوری اگه بریم حرم
میشکونم غرورِ زینب و
از خونِ من مهمتر، حفظ غرورِ زینب
تا قتلگاه خودت باش، سنگِ صبور زینب
منتظرن تموم شه، تمام زور زینب
بزم شراب کجا و، شأن حضور زینب
بازار و محلهی یهود
کاش میشد برن مدینه زود
میفرستی زنا کجا برن
برگردن با صورتِ کبود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 یا سیدی سینهم به تنگ اومده داداش
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
#روضه_امام_حسین (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اومد پیش داداش به من اجازه میدی برم میدون؟!
انقدر ابی عبدالله گریه کرد که این اشکا رو محاسن شریفش اومد جاری شد، یعنی تمام صورت حسین خیس اشک شد. اینجوری فرمود:« تو نشان لشکر من هستی، تو علمدار لشکر من هستی. بری لشکرم پاشیده میشه، خونه خراب میشم.
زهرا جان علی و خونه خراب نکن.
جونم فدات آقا جان هنوز ابی عبدالله و صدا میزنه:« یا سیدی! سینهم به تنگ اومده داداش، دنیا برام تنگ شده، به من اجازه بده».
ابی عبدالله اینجوری جوابش و داد؛ دید بدجور عباس سینهش به تنگ اومده داره خواهش میکنه. اینجوری فرمود:« نمیخوام برای جنگیدن بری؛ حالا که میخوای بری میدان برو برای بچههام یکم آب بیار».
اومد وسط لشکر موعظه کرد لشکر و، همه دارن هو میکنند. جوابی نگرفت برگشت پیش ابی عبدالله. همچین که برگشت، اومد به امام اطلاع داد که من رفتم موعظه کردم، هیچ فایدهای نداره.
همینجور که داشت حرف میزد، دید صدای بچهها توو خیمهها بلنده؛ «العطش، العطش».
سوار بر مرکب شد یه نیزه و یه مشکی برداشت، به سوی نهر فرات. چهار هزار تیرانداز دور عباس و گرفتند؛ هشتاد نفرشون و به درک واصل کرد. همچین که از مرکب پیاده شد مشتی از آب برداشت، به یاد تشنگی حسین و بچههای حسین افتاد. آب و رو آب ریخت، به خدا قسم تا اربابم تشنه باشه آب نمیخورم. بعد شروع کرد حدیث نفس بخونه...
مشک و پر آب کرد، مشک و به دست راست گرفت، همه نگاهش به سمت خیمههاست. راهش و بستند؛ از همه طرف دورش حلقه زدند. شروع کرد دوباره رجز بخونه، از پشت نخلا یه نفر بیرون اومد؛ یه ضربهای به دست راست عباس زد جوری که دست راست عباس قطع شد. اصلا اعتنایی نکرد که دست راستش قطع شده مشک و به دست چپ داد.
همهی همتش اینه آب و به بچههای حسین برسونه، دست چپشم قطع کردند؛ مشک و به دندان گرفت. اسب و داره میتازونه مشکم به دندانشه یه جوری میخواد آب و به خیمهها برسونه. دیگه از هر طرف دورش و حلقه زدند؛ تیراندازها مثل بارون دارن تیر میزنند، انقدر تیر زدن همینجور که عباس این مشک و به دندان گرفته یه تیری به مشک عباس خورد.
این آبا داره رو زمین میریزه یه تیری دیگه پرتاب شد؛ به سینهی عباس خورد یه تیر دیگه به چشمش زدند. اینقدر بدنش تیر خورده بدنش مثل خارپشت شد...
بدنش پر تیره، رو زمین افتاده. تیر توو چشم فرو رفته دستی به بدن نداره چنان از بالای مرکب زمین خورد...
کار به جایی رسید ریختن سر عباس. دیگه پاهاشم قطع کردند، یهو صدای عباس بلند شد، ابی عبدالله صدای عباس و شنید مثل باز شکاری اومد بالا سر عباسش. اما چه جوری اومد؟!
نگاه کرد دید دستاش و بریدن پیشانیش و شکستند، چشماش و با تیر دریدن...
نشست کنار بدن عباسش همچین که دید حسین اومده گفت:« داداش اول این خونا رو از جلو چشام پاک کن بزار یه بار دیگه جمال قشنگت و ببینم». همچین که این خونا رو پاک کرد دید از گوشههای چشم عباسش یه اشک جاریه، صدا زد:« عباسم تو چرا داری گریه میکنی»؟!
من باید گریه کنم برادری مثل تو رو از دست دادم.
صدا زد:« حسین جان! الان تو سرم و بغل گرفتی، سرم رو پاهای توئه، دارم چند ساعت دیگه رو میبینم
والشمر جالس...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇