زمینه حضرت رقیه.m4a
2.56M
.
#حضرت_رقیه
#زمینه
#شب_سوم_محرم
از رو نیزه آوردمت گوشهی خرابه
پلک خستهت یهکم روی دامنم بخوابه
شرمندهم خوب تو رو نمیشه بغل بگیرم
آخه دستام اسیر این حلقهی طنابه
.
روی گونهم/بارون دارم
چشمم روشن/مهمون دارم
بابا جونم/راه گم کردی
دیدی گفتم که باز پیشم
برمیگردی
......................
دیگه واسه نوازشای تو مو ندارم
جای سالم برای بوسه به رو ندارم
آروم میگم که حرمله نشنوه صدامو
واسه این سرخه صورتم که عمو ندارم
.
بابا اینجا/شبها سرده
بی سامونی/خستهم کرده
بابا بی تو/هر شب مُردم
هرباری که صدات زدم
سیلی خوردم
...............
شاعر و نغمه پرداز: #مصطفی_مداح
#کارگاه_خوشدل
.
.
السلام علیک یا اباعبدالله
به عشق حاضران در #پیاده_روی_اربعین
دل می زنم به جادّه ، دارم میام پیاده
چون حرم تو داره ، یه حس فوق العاده
ای همه جود و کرم ، محفل ذکرت حرم
خدا به اهل عالم ، عشقتو هدیه داده
می خوام که با خدا شم ، زائر کربلا شم
برای تو فدا شم ، یه عاشقیِ ساده
حال دلم جنونه ، اسم تو رو می خونه
به پای تو می مونه ، مجنون و بی اراده
موج و تلاطم میشم ، قاتی مردم میشم
توُ نوکرات گم میشم ، عاشق تو زیاده
از لحظه ی ولادت ، عشق تو شد عبادت
فدای خانواده ت ، تموم خانواده
تا بشه هستیم فدات ، فدا یه لحظه نگات
تا جون بِدم رُو پاهات ، دل می زنم به جاده
#محمدعلی_شهاب ✍
.
هدایت شده از محتوای ثامن پیربکران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت مستند ساز انگلیسی از راهپیمایی اربعین....
18.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرز مهران ، هم اکنون
23.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تردد آرام و روان،مرز مهران
هدایت شده از محتوای ثامن پیربکران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*عاقبت فریبخوردگان و فریبندگان اغتشاشات چه شد؟*
🔹️سهم اینا شد اشک و ندامت و چوبهدار
سهم اونا، رقص و اقامت و عشقوحال
🔹️سالگرد اغتشاشات نزدیکه و گرگهای مزدور، درحال تمرین مشقهای فریبکارانه!
آزموده را آزمودن خطاست؛ بیشتر مراقب جوونامون باشیم...
باید مرجعیت فکری سلبریتیا در اذهان جوانانمون رو بشکنیم...
*اگه کشور ایران و هموطنت را دوست داری این پیام را در همه گروه ها وکانالهای فضای مجازی اشتراک گذاری کنید*
4_5847973237681557600.mp3
4.32M
😞🏴 جاماندگان کربلا
این بار قصه متفاوت است.
خوشا بحال جاماندگان ....
.
📋 روضهخوانها شب به شب غمگین به منبر میرسند
#روضه
#گریز_به #روضه_حضرت_علی_اکبر (ع)
#گریز_به #روضه_حضرت_عباس (ع)
#گریز_به #روضه_حضرت_علی_اصغر (ع)
#روضه_امام_حسین (ع)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روضهخوانها شب به شب غمگین به منبر میرسند
با همان یک یا حسین از سر به آخر میرسند
روضهها را از پسر تحویل بابا داده و
از سرِ بر نیزهی بابا به دختر میرسند
گاه مابین مقاتل پابهپای بیتها
سمت سقا میروند اما به اکبر میرسند
ارباً اربا روضهی سختی است اما غالباً
روضه سنگین میشود وقتی به اصغر میرسند
گوش تا گوش علی را تیر از هر سو بُرید
روضهخوانها در همین مقتل به حنجر میرسند
شمر میآید به گودال و به دستش خنجر است
روضهها از روی تل اینجا به خواهر میرسند
من گُلی گم کردهام میجویم او را، روضهها
از میان نیزه و خنجر به پیکر میرسند
روضهای سرتاسر گودال را پُر کرده است
یا بنُیَّ... نالهها از سمت مادر میرسند
عصر عاشوراست اما خیمهها در آتشند
دشمنان دارند از هرگوشهای سر میرسند
زینب از هر سو یتیمی را بغل وا میکند
دختران فکر حجابند و به معجر میرسند
شام در راه است و بر هر بام مردم منتظر
نیزه داران یک به یک دارند با سر میرسند
شاعر: #محسن_ناصحی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_زینب (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شاید همچین که همه رفتند بیبی اومد کنار این بدن، چادرش و کشید رو این بدن...
«خدای من؛ خدای من، عریانه بچهی باحیای من
خدای من؛ خدای من، کشتند بچهم و روی پای من»
امام زمان فرمود صبح و شب برای جد غریبم حسین گریه کنید.
- آقا برای کدوم روضهست خیلی گریه میکنید؟!
-نکنه روضهی گوداله؟! نه
-روضهی علیاکبره؟! نه
-روضهی عموتون عباسه؟! نه
روضهی علیاصغره؟! نه
پس چرا صبح و شب براش گریه میکنید
فرمودند آخه شهادت که توو خونوادهی ما رسمه؛ میدونید اشک من برای چیه؟!
برای اون لحظهای که دستای عمهم و با طناب بستند...
یکی یکی همه رو سوار بر ناقه کرد، حالا خودش میخواست سوار بر ناقه بشه؛ یه نگاه کرد سمت گودال داداش! باشو برای زینبت رکاب بگیر. یه نگاه کرد سمت علقمه عباس! غرت الله! پاشو نگاه کن، یه عده نامحرم دور زینب و گرفتن...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_غارت_حرم
#روضه_قتلگاه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقت وقتِ غارت کردن، شد هرکسی داره یه چیزی میبره. پیراهن ابی عبدالله و یه نفر درآورد، عمامه رو یکی برداشت، کفشا رو یکی برداشت. عرقچین و یکی برداشت، زره امام و عمر سعد ملعون برداشت، شمشیرش و یه نفر برداشت؛ اما اونی که همه رو میکشه اینه، یه نفر اومد دید هیچی بهش نرسیده. نگاهش به انگشتر افتاد، با خنجرش انگشت و برید انگشتر و درآورد.
عمر سعد فریاد زد:« چه کسی حاضره بر حسین بر سینه و بر پشت حسین اسب بتازونه؟!
- ده نفر سوار بر مرکب شدند، انقدر بر سینه و پشت حسین تازوندن...
روضه رو فاطمه دختر ابی عبدالله داره میخونه، اوباش وارد خیمهی ما شدند، من دختری خردسال بودم، دوتا خلخال توو پام داشتم؛ دیدم این خلخال و از پای من میکشه گریه میکنه. گفتم چرا گریه میکنی؟!
گفت:« چرا گریه نکنم، در حالی که دارم دختر پیغمبر خدا رو غارت میکنم»
گفتم بهش خوب این کار و نکن، مگه مجبوری خلخال منو ببری؟!
گفت:« اگه من برندارم یه نفر دیگه میاد برمیداره»...
کاش به همین خلخال و گهواره و لباس کهنه بودند، یکی یکی بچهها رو دنبال میکردند. یکی یکی دخترای حسین و دنبال میکردند، با کعب نی و تازیانه هرکدوم و میگرفتند گوشوارهش و میکشیدند. این گوش پاره میشد، خون جاری میشد.
یکی از این دخترا رو دنبال کردم، ترسیده بود تا گرفتنش مثل بید میلرزید، همچین که گرفتمش گفتم چرا میلرزی؟! کاری باهات ندارم، دامنت آتیش گرفته میخوام خاموشش کنم. تا دید دل من به رحم اومده، گفت:« آقا شنیدم آب آزاد شده»
-گفتم:« آری آب آزاد شده» گفتم حتما تشنهشه رفتم یه ظرف آب آوردم بهش دادم. ظرف آب و گرفت.
-آقا! گودال قتلگاه از کدوم طرفه؟!
-برای چی میخوای بری؟!
- آخه میدیدم لحظههای آخر، بابام همین جور که دست و پا میزد صداش و میشنیدم هی میگفت:«جگرم!»...
شمارد بچهها رو بیبی، یکی یکی بچهها رو آمار گرفت، هرچی میشمارد میدید یکی کمه. گفت:« خواهرم ام کلثوم! میای بریم صحرا بگردیم، آخه روایت میگه یکی دوتا از این بچهها زیر پای اسبا جون دادند. گفت:« شاید این بچه هم جون داده باشه، بریم بگردیم توو این صحرا»
این طرف و بگرد، اون طرف و بگرد، پیداش نکردن. یهو ام کلثوم رو کرد به زینب سلام الله علیها، خواهرم! من میدونم این بچه کجا رفته.
-کجا رفته؟!
آخه میدیدمش بابا بابا میکرد، شاید رفته سمت گودال. اومدیدم دیدیم آره، این بچه خودش و انداخته رو بدن بابا، هی داره میگه:« ابا»...
بچه رو بغل گرفتم، عمه جان! توو این تاریکیا گودال و از کجا پیدا کردی؟!
-گفت:« عمه! همین جور که توو این تاریکیا بابا بابا میگفتم، دیدم از یه طرفی هی صدا میاد:« اِلَیه»...
اومدم رسیدم به یه بدن که سر نداره...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شام_غریبان_امام_حسین