307633923_-812497555.mp3
2.76M
#نوحه_سنتی مسجدی
( زمزمهیِ قدیمی )
#طفلان_حضرت_زینب
#شب_چهارم_محرم
سبک امشب شهادتنامهیِ ....
هل مِن معین خواندی دلم از غصّهیِ دلبر شکست
دیگر نگو از بیکسی جانانِ من خواهر که هست
سالارِ زینب یاحسین /۴/
این دو پسر نذریِ یک مویِ سرت اِی دلربا
گفتی غریبی هر دو را کردم کفن خواهر که هست
دو حیدری دو فاطمی دو شیرِ میدانِ جهاد
هستیِ من نذرِ ولایِ بوُالحسن خواهر که هست
سالارِ زینب یاحسین /۴/
در معرکه نیزه اگر پهلویِ آنها را شکافت
شد پارهپاره جسم و شد خونین دهن خواهر که هست
دور وُ بَرت خالی که شد از لشکر و یار و رفیق
پیشِ حرامیها دم از غربت نزن خواهر که هست
سالارِ زینب یاحسین /۴/
یک گوشهیِ گودال اگر از هوش رفته مادرم
راحت تو دستوپا بزن اِی بیکفن خواهر که هست
گفتند بییاور شدی پیراهنت را میبرند
شد هتکِ حُرمت پیکرِ بیپیرهن خواهر که هست
سالارِ زینب یاحسین /۴/
#نوحه_مسجدی
#زمزمه #چهارم_محرم
#حسین_ایمانی
#سبک_امشب_شهادتنامه_ی
.
|⇦•دارممن میام..
#زمزمه حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_پنجم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
دارم من میام
با اشک چشام
عمو جون یه کم دیگه طاقت بیار
شدی بی پناه
توی قتلگاه
تو رو دوره کردن یه مشت نیزه دار
«عمو طاقت بیار ...»
یه نامرد شکست
نیزه شو تو تنت
یکی خیره مونده به پیراهنت
یکی فکر دزدیدن خاتمت
یکی هم داره میکشه جوشنت
«عمو کشتنت ...»
فدا غربتت
روی صورتت
بمیرم می بینم خون اصغرت
رو خاک میشینم دارم می بینم
مزاحم شده نیزه تو حنجرت
عمو جون پاشو دست من رو بگیر
دارن پشت و روت میکنن
پاشو که هنوز نقشه دارن برات
و گرِنه تنت میشه مثل حصیر
تو بارون تیر داره میشه دیر
عمو جان عمو جانم
*نمیدونم قطعا و یقینا فرصتی نشده که این بچه رو بعد از شهادت بخوان از بدن عمو جدا کنن، لذا وقتی نانجیبا ده اسب رو نعل تازه زدن، اینجا این بچه رو بدن عمو... حسین ...*
*دست گداییتو بالا ببر . رد شدم از گودال. یه گوشه ای از روضه ها رو برات گفتم. زنده بمونیم عاشورا سخته والله... *
اگر این است تاثیر شنیدن
شنیدن کی بُوَد مانند دیدن
*از بالا تل زینب همه رو دید... صدا زد
"صَلّی عَلَیکَ مَلیکُ السَّماءِ هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُنْقَطَعُ الاعْضاءِمَسْلُوبُ الْعِمامَةِ وَالرِّداءِ" *
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_عبدالله
#روضه_حضرت_عبدالله_بن_حسن
#شب_پنجم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
1402043104.mp3
17.29M
|⇦•دارم من میام......
#زمزمه_حضرت_عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_پنحم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
.
|⇦•از سر گذشتن..
#روضه حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_پنجم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
*تا صدای ابی عبدالله میومد دل زینب آروم بود. تا صدا میزد "«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ" اما دیدن دیگه صداش کم کم داره از نوا میفته. تا لحظه ای که نگاه کرد"فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ ع عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ" تفسیر این روایت اینه:*
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
*این لحظه رو هم عمه سادات داره می بینه، هم کنارش عبدالله بن الحسن، دستش تو دست عمه ست. تا حالا عمه دستشو محکم گرفته. اما دیگه اینجا دست زینب بی حس شد. *
آه از آن لحظه ای که شمر در گودال رفت
روضهٔ جانسوز شد اینگونه سوزان بیشتر
*یه وقت دیدن دیگه عبدالله دل تو دلش نیست. دستش رو از دست عمه رها کرد دوید به سمت میدان هی صدا میزنه "وَالله لا اُفارقُ عَمّی" نمیتونم عموم رو تنها بذارم. شب بچه های امام حسنه. هر شب گریه می کردی ابی عبدالله از کربلا نگاهت می کرد. امشب یه دعاگو هم از مدینه داری، از کنار قبرستان بقیع... پیغمبر فرمود: برا حسنم هرکسی یه قطره اشک بریزه گریان وارد محشر نمیشه...*
ابن الحسن هستم جگر دارم عمو جان
پیشِ تو از بازو سپر دارم عمو جان
*همچین که خودشو رسوند با احترام داره میاد اینجا زیارتگاه انبیاست، زیارتگاه اولیاست. هرکسی اجازه نداره اینطوری وارد بشه. با پای برهنه داره می دوه به سمت گودال. اما تا رسید دید یه عده بی حیا با چکمه وارد شدن. (اگه از اول وارد روضه شدم چون روضه پنج روز بواسطه آقازاده امام حسن روضت میاد جلو. روضه گوداله باید عاشورا بخونی، اما این آقازاده یه کاری کرده روضه توام شده با روضه گودال) نگاه کرد دید ابن شَعب ملعون، نانجیب شمشیر گرفته بالاسر ابی عبدالله. روایت این نانجیب رو گفته، تو زیارت ناحیه اما حرمله ی نانجیب رو آورده.هر کدومشون بودن یه وقت دیدن بچه شیر امام حسن یه نگاه کرد. گفت: "یَابنَ الخَبیثَة آَتَقتُلُ عَمّی"؟ میخوای عموی منو بکشی؟ مگه عبدالله مرده باشه. نانجیب گفت بچه یه حرفی داره میزنه. شمشیر رو به قصد سر ابی عبدالله آورد یه وقت دستشو جلو آورد. تا دست آویزان پوست شد، تا صدای شکسته شدن استخون دستو شنید یه وقت صدا زد.." وا اُمّاه!" همه روضه هایی که باباش براش خونده بود تداعی شد. یه روزی بابا درِ گو ششون روضه میخوند. عزیزم! خودم دیدم با چشمام. نانجیب با غلاف شمشیر به بازوی مادرم زد.*
با سر دویدم سمت تو تا سینه ات را
از زیر پای شمر بردارم عموجان
من بی زره یاد جمل را زنده کردم
مانند بابایم هنر دارم عمو جان
درد یتیمی را کنارت حس نکردم
پیش خودم گفتم پدر دارم عمو جان
از سر گذشتن، سرگذشت عاشقان است
شرمنده ام پیش تو سر دارم عمو جان
«عمو حسین عمو حسین .....»
گفت عموجان :
دست بریده حاصل دست شکسته است
این ارث را از پشت در دارم عمو جان
*آخرین تیرشو حرمله نانجیب در کمان قرار داد. این بچه رو سینه عمو افتاده. ان شاءالله این صحنه رو عمه سادات از بالای تل ندیده باشه. چرا که اگه زینب دنبال عبدالله دویده باشه شاید این صحنه رو دیده. *
تیر از تنم رد شد تنم را به تنت دوخت
خیلی برایت دردسر دارم عمو جان
اینجا پر از سنگ و سنان و تیر و نیزه است
از تنگی جایت خبر دارم عموجان
با خنده من را بدرقه کن جای گریه
حالا که من شوق سفر دارم عمو جان
هرچند لشکری نیست من لشکر عمویم
بردار خنجرت را از حنجرِ عمویم
* دید عمو رو دوره کردن. صدا زد:
لشکریان خیره سر چند نفر به یک نفر*
بردار نیزه ات را از صورت خداوند
یابن خبیثه نگذار سر به سر عمویم
* این نانجیب ها فقط زخم نمی زدن. اینقدر کنار گودال دشنام دادن.*
این سینه را پیمبر بوسیده روزگاری
پاشو! چرا نشستی بر پیکر عمویم؟
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_عبدالله
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#شب_پنجم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
1402043103.mp3
36.27M
|⇦•از سر گذشتن......
#روضه_حضرت_عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_پنحم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
.
|⇦•زمین داره می لرزه..
#زمینه_حضرت_عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_پنجم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
زمین داره می لرزه، آسمونا تاریکه
این آخرین سربازه، به قتلگاه نزدیکه
از خیمه ی بی قرارا، از لای گرد و غبارا
داره میبینه عموشو، تو حلقهی نیزه دارا
میبینه چشماشو دیگه بسته
میبینه چقدر نیزه شکسته
خدایا! شمر کجا نشسته؟
«وااای عمو حسین، عمو حسین»
رهاش کنید نامردا، این سوره ی انسانه
پای کدوم بی دینی رو سینه ی قرآنه
این جسمی که روبرومه، قرآن ناطق عمومه
عمه برو توی خیمه، اینجا دیگه کار تمومه
بمیرم، سر نیزه ها بلندن
اومدن راه نفس ببندن
کنارت آب میریزن میخندن
«وااای عمو حسین، عمو حسین»
عمو داره دیر میشه، بیار سرت رو بالا
شنیدم از حرفاشون که وقت خیمه است حالا
دشمن چقد بی وجوده، تو زنده ای هنوز زوده
که ببینی خیمه هاتو اسیره آتش و دوده
میزنن به نیزه ها سرا رو
میزنن تک تک دخترا رو
میکشن چادر و معجرا رو
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#حضرت_عبدالله
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#شب_پنجم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
1402043106.mp3
25.59M
|⇦•زمین داره می لرزه......
#زمینه و توسل به ابن کریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_پنحم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
.
|⇦•از حرم در دل میدان..
#سینه_زنی و توسل به ابن الکریم #حضرت_عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_پنجم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
از حرم در دل میدان بروم با کفنم
من امید حسنم
من حفاظت کنم از جان عمو با بدنم
من امید حسنم
عمو دل خود بر تو بستهام
عمو به فدای تو دستم
عمو من تنها یار تو هستم
عمو! سر من نذر راهت
عمو! تو چه بوده گناهت
عمو! افتادم بر قتلگاهت
« عمو جانم یا اباعبدالله»
وای من در دلِ گودال بلا از سر زین
عمو افتاده زمین
قتلگه آمده با خنجر خود شمر لعین
عمو افتاده زمین
عمو ز عطش نیمه جانی
عمو پُره تیر و سنانی
چرا باید بی کفن بمانی ؟
عمو به حرم کن نگاهی
ببین که ندارد پناهی
ببین شد دشمن به خیمه راهی
«عمو جانم یا اباعبدالله»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#زمینه_حضرت_عبدالله
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#شب_پنجم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
#عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم_محرم
گـذرِ ثانیه هـا هر چه جلوتر می رفت
بیشتر بینِ حرم حوصله اش سر می رفت
بُغض می كرد یتیمانه به خود می پیچید
در عسل خواستن آری به برادر می رفت
تا دلِ عمّه شود نرم بـه هـر در مـی زد
با گلِ اشك به پا بوسیِ مـعجر می رفـت
دیـد از دور كه سر نیزه عمـو را انداخت
مثـلِ اِسپند به دلسوزیِ مَجمر مـی رفت
دیـد از دور كه یـوسف ز نـفس افتاد و
پنجهی گرگ به پیراهنِ او وَر می رفـت
رو به گـودالِ بلا از حـرم افتـاد به راه
یـازده سـاله چه مـردی شده مـاشاءالله
دید یـك دشت پِـیِ كُشتـنِ او آمـاده
تیر و سر نیزه و سنگ از همه سو آمـاده
دید راضی است به معراجِ شهادت برسد
مطمئن است و به خون كرده وضو آماده
آه، با كُندهی زانو به رویِ سینـه نشست
چنگ انـداختـه در طرّهی مو، آمـاده
هیچكس نیست كه پایش به سویِ قبله كِشد
ایـن جـگر سوخته افتاده بـه رو آمـاده
ترسشان ریـخته و گـرمِ تعـارف شده اند
خنـجـر آمـاده و گـودیِ گلـو آمـاده
بازویـش شـد سپرِ تیـغ و به لـب وا اُمّاه
یـازده سـاله چه مـردی شده مـاشاءالله
زخـم راهِ نفسِ آیـنـه در چنگ گرفت
درد پیچید و تنش نبضِ هماهنـگ گرفت
استخوان خُرد ترك، دست شد آویز به پوست
آه از این صحنهی جانسوز دلِ سنگ گرفت
گوهـرش را وسـطِ معـركهی تاخت و تاز
به رویِ سینهی پا خوردهی خود تنگ گرفت
با پدر بود در آغوشِ پُر از مِـهـرِ عـمـو
مزدِ مشتاقیِ خود خوب از این جنگ گرفت
بـاز تیر و گلـو و طفل به یـك پلك زدن
باز هم چهرهی خورشید ز خون رنگ گرفت
علیرضا شریف
#عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم_محرم
شهید شد گودال
و زیر نیزه تنش ناپدید شد گودال
حسین سورهی نور
ز نیزه شأن نزول حدید شد گودال
و جسم عبدالله
مراد بود و برایش مرید شد گودال
رسید حرمله و
به زنده ماندن او نا امید شد گودال
پس از سنان و شَبَث
رسید چکمه و زخمش شدید شد گودال
به تن گره خورده
زره شدهست و به روی بدن گره خورده
ببین که در گودال
به بوی سیب بوی یاسمن گره خورده
تمام شد دوری
تن حسین به جسم حسن گره خورده
که جسم عبدالله
چنان کفن به تن بی کفن گره خورده
به لکنت افتاده
چقدر نیزه به هم در دهن گره خورده
چقدر سُم ستور
میان همهمه بر پیرهن گره خورده
مهدی_رحیمی
#عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم_محرم
شکرخدا عمو مرا مست خدا کرد
سرتا به پا، پا تا به سر مست خدا کرد
بعد از غلاف کوچه، بابای غریبم
دست مرا نذر غریب کربلا کرد
عمه رهایم کن نمی بینی که دشمن
جسم عمویم را چگونه جابجا کرد
دیدم سنان را خصم بین سینه چرخاند
عمه ببین که استخوانهایش صدا کرد
عمه ببین این بی حیا با میخ چکمه
برسینه ی زخمی این مظلوم جاکرد
عمه بگو این لب ترک خورده،مزن پا
زد بی هوا با پا،چه غوغایی به پا کرد
شکرخدا در قتلگه تا من رسیدم
آن بی حیا موی عمویم را رها کرد
دیدم یکی شمشیر بالا برده، رفتم
دستم سپر کردم،که او از تن جدا کرد
دستم به مو آویز شد،یک لحظه دیدم
بابا کنار قتلگه، بر من دعا کرد
محمود اسدی
#عبدالله_بن_الحسن
#شب_پنجم_محرم
رها کن عمه مرا باید امتحان بدهم
رسیده موقع آنکه خودی نشان بدهم
رها کن عمه مرا تا شجاعت علوی
نشان حرمله و خولی و سنان بدهم
دلم قرار ندارد در این قفس باید
کبوتر دل خود را به آسمان بدهم
عمو سپاه حسن می رسد به یاری تو
من آمدم که حسن را نشانتان بدهم
عمو شلوغی گودال بیش از اندازه است
خدا کند بتوانم نجاتتان بدهم
سپر برای تو با سینه می شوم هیهات
اگر به نیزه و شمشیرها امان بدهم
مگر که زنده نباشم که در دل گودال
اجازهء زدنت را به کوفیان بدهم
من آمدم که شوم حائل تو با عمه
مباد فرصت دیدن به عمه جان بدهم
عمو ببین شده دستم ز پوست آویزان
جدا شود چو علمدار اگر تکان بدهم
کسی ندیده به گودال آنچه من دیدم
عمو خدا نکند من ز دستتان بدهم
صدای مرکب و نعل جدید می آید
عمو چگونه خبر را به استخوان بدهم
فقط نصیب من و شیرخواره شد این فخر
که روی سینۀ مولای خویش جان بدهم
عزیز فاطمه انگشتر تو را ای کاش
بگیرم و خودم آن را به ساربان بدهم
برای آنکه جسارت به پیکرت نشود
خودم لباس تنت را به این و آن بدهم
مهدی مقیمی
171.1K
نوحه... عبدالله بن الحسن
می دود رو سوی میدان کودکی از خیمه گاه
چونکه می بیند عمویش مانده بی پشت وپناه
بر لبانش دم بدم
ای عموجان امدم
ای عمو جانم عمو، ای عمو جانم عمو۲
________________
دشمن از پیر وجوان هستند سوی او دوان
مردمانی دل سیه با تیر وشمشیر وسنان
دور او غوغا شده
محشری بر پا شده
ای عمو جانم عمو.....
____________________
چون عمو بگرفت در آغوش خود عبداللهش
او مهیا شد دهد هم دست هم جان در رهش
عاقبت تیر عدو
داد او را آبرو
ای عمو جانم عمو
_____________________
همچو قاسم او چشید از شهد احلی من عسل
شد شهادت بهر این ابن الحسن خیر العمل
عمه اش در خیمه گاه
می کشد از سینه آه
ای عمو جانم عمو..
شعر:اسماعیل تقوایی
#سنتی
#شب_پنجم_محرم
👇
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@madahi_moharram
#کربلایی_محمد_علی_رضایی
#زمینه
#حضرت_عبدلله_ابن_حسن_ع
#شب_پنجم_محرم
میدونم عمو برات خیلی عزیزم
اما جونمو باید به پات بریزم
نمیتونم بشینم نگاه کنم که
بریزن خونتو ای عمو عزیزم
نمیتونم ببینم که بی پروبال
گیرت آوردن غریب میون گودال
مگه من مردم عمومو سر ببرن
بمیرم داری میری عمو تو ازحال
دستم شد آویزون
شد تنت غرق خون
جون دادم آخرش
وای من خواهرش
عموجان
مگه من چی کم دارم از علی اصغر
اون که شش ماهه بود و منم بزرگتر
دستمو عمه ولش کن تا برم من
تا بشون بگم منم نوه ی حیدر
بسه انقد نزنیدش این عمومه
پیرمرده و ضعیف و نیمه جونه
بجای عموم سر منو ببرید
میدونم کار منم دیگه تمومه
نیزه دار با نیزه
شمشیردار باشمشیر
تو چند ساعت عمو
خواهرت شده پیر
عموجان
نبینم عمو میباری تو گهربار
بعد عباست خودم میشم علمدار
ندارم سنی ولی همه میدونن
که منم ابن الحسن نوه ی کرار
با لگد میزدنت عمو بمیرم
بی عدد میزدنت عمو بمیرم
همه با نیت قربتاً ال الله
با دوصد فحش زدنت عمو بمیرم
میکشید موهاتو
بمیرم براتو
محاسن داره درد
میکشید اون نامرد
افتادی از مرکب
بیچاره شد زینب
عمو جان
#کانال_سبک_شعر
AUD-20220812-WA0033.mp3
19.54M
#زمینه
#شب_پنجم_محرم
🎤کربلایی محمد علی رضایی
4_5796207951072991207.mp3
2.85M
#حضرت_عبدالله_شور
یه نگاهی کن عمه توو گودال
عمو افتاده گوشه ای بی حال
نفسش روی لب رسید عمه
داره جون میده بین این جنجال
اومدن سمتش ، همه با نیزه
روی هر نقطه از تنش شده جا نیزه
بخدا عمه ، داره دیر میشه
زیر شمشیر و دشنه ها داره پیر میشه
یا اباعبدالله عموی من
ببین عمه چجوری با کینه
داره شمر روی سینه می شینه
توی دستش گرفته موهاشو
بی حیا حالشو نمی بینه
میزنن ضربه ، همه با نیت
میشن آماده عده ای واسه ی غارت
شبس و خولی ، اومدن با هم
چی میخان این دوتا از این بدن درهم
یا اباعبدالله عموی من
ببین عمه عموی تنهامو
بخدا ول کن این دو دستامو
باید عمه برم برا یاری
تا کنم راضی دله بابامو
نمیتونم من ، بشینم آروم
بزنن عده ای عمو رو جلوی روم
سپرش میشم، توو دله گودال
نمی ذارم عمورو تنها توی جنجال
یا اباعبدالله عموی من
#شور
#شب_پنجم_محرم
4_5791965652960941073.mp3
3.8M
#شب_پنجم
بند اول:
دستمو عمه رها کن پر بگیرم
جون بدم تا زندگی از سر بگیرم
بین یک لشکر عمو غریب و تنهاست
توو دل من عمه می بینی که غوغاست
میرم تا که
برا عمو منم سپر باشم
توو معرکه مرد خطر باشم
یه نووجونِ با جگر باشم
بند دوم:
ای عمو سمت تو با شتاب دویدم
تا که هل من ناصر تو رو شنیدم
نوجوونم من ولی مردِ جهادم
مثل قاسم جونمو برا تو دادم
با تیغ و تیر
پیکرمو به پیکرت دوختن
ببین به فرق من زدن آهن
شروع شده غارته پیراهن
#زمزمه
#شب_پنجم_محرم
👇
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@madahi_moharram
4_5974190807408709110.mp3
4.04M
#حضرت_عبدالله_زمزمه
ببین چه جور گرگا هجوم به شیر آوردن
عمه ببین عمومو تنها گیر آوردن/ عمو غریبه
تنهایی عمو/ اذن جهادمه
اون که عزیز تر از تموم خونوادمه
من آه میکشم/ تا آه میکشه
العطشش منو به قتلگاه میکشه
ول کن دستامو/ که جون فدا کنم
باید مثه بابام/ جمل به پا کنم
هیچکی ندید چیزی که من دیدم تو گودال
نشست به زانو روی سینه شمر قتال/ عمو غریبه
بی حال بودم و/ ریختن سر عمو
دیدم که پشت و رو شد آخر پیکر عمو
گودال قتلگاه/ برو بیا شده
میون پیکرش یه دنیا زخم جا شده
خولی میزد با/ لگد به پیکرش
شکسته پهلوهاش/ شبیه مادرش
#زمزمه
#شب_پنجم_محرم
👇
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@madahi_moharram
#حضرت_عبدالله_زمزمه
#زمزمه۸
عمو دیدمت شدی بی سپاه
نمونده یه مرد توی خیمه گاه
تو افتادی تنها توی قتلگاه
دیگه طاقتی نمونده برام
برا یاریه تو دارم میام
ولی خیلی دورت شده ازدحام
نبینم که بی حبیبی عمو
بمیرم برات غریبی عمو
پر از خونی شیب الخضیبی عمو
پر از نیزه شد تموم تنت
نمونده چیزی ز پیراهنت
چیکار کرده با پیکرت دشمنت
عمو حسین / تو پدری کردی یه عمر برای من
عمو حسین/ میخوام با تو برم پیش بابام حسن
..................
نمونده برات دیگه یک نفر
میشه دست من براتو سپر
بذار تا فداییت بشه این پسر
من از خون تو میگیرم وضو
الهی فدات بشم من عمو
برن نیزه ها توی قلبم فرو
حرومزاده ای تو مقتل رسید
برا کشتن توخنجر کشید
الهی بمیرم سرت رو برید
عمو دشمنا میشن بی حیا
میرن بعد ما سوی خیمه ها
غارت میشه گوشواره ی دخترا
عمو حسین /لطمه زن تو مادرت زهرا میشه
عمو حسین/ دختر تو آواره صحرا میشه
#مرتضی_کربلایی
219.8K
#زمزمه
#شور
#شب_پنجم_محرم
#کربلایی_یاسین_قنبری
زمزمه شهادت عبدالله بن الحسن
سبک بسوی گودال از خیمه دویدم من
عمه عموی من، نشسته بر خاک است
ببین تن پاکش، خونی وصد چاک است
نگاه او باشد سوی حرم عمه
حالت روی او، عمه چه غمناک است
وای عمو جانم، وای عمو جانم، وای عمو جانم، وای عمو جانم۲
____________________
عمو شده تنها، مقابلش لشگر
حلقه زده دورش، تیغ ونی وخنجر
عمه رهایم کن، روم سوی میدان
فدا کنم جانم، بر پسر حیدر
وای عمو جانم....
_____________________
کشید دست خود، روانه شد میدان
عمو گرفت اورا، در بغلش چون جان
مثل عموعباس، بشد جدا دستش
گشت فدا جانش، در بغل جانان
وای عمو جانم
شعر:اسماعیل تقوایی
👇
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@madahi_moharram