eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
9.3هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
145 ویدیو
27 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_admin تبلیغات: @tbligm
مشاهده در ایتا
دانلود
امام موسی صدر 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان ۱۳، ١١/۵، ۱۰، ٧/۵، ٣/۵ساله) سعی می‌کنم سحر خیز باشم! اما جمعه‌ها جاذبهٔ رخت‌خواب پیروز می‌شه. انگار در و دیوار و زمین و زمان و کائنات بهم اشاره می‌کنن که بگیر بخواب: در: بگیر بخواب بابا! همه تعطیلن امروز تو‌ چرا کار کنی؟ - نمی‌شه که! کارام می‌مونه... صبحانه، نهار، شستن لباس، اتو کاری، حموم فرستادن بچه‌ها. اصلاً درسته جمعه همه تعطیلن، اما ما مامان‌ها نه تنها تعطیل نیستیم بلکه اضافه کاری هم داریم! الهی بمیرم برای خودم. راستی چرا ما مامان‌ها تعطیلی نداریم؟ دیوار: خوب تو هم تعطیل کن همه چیو - وا حالت خوب نیستاااا. من تعطیل کنم؟ مثل اینه که به خورشید بگی یه روز نتاب (پروژهٔ خود تحویل گیری😎) زمین: چرا نمی‌شه؟!! فکر کن! فکر کن! هیچ کاری تو دنیا نشد نداره. (الکی می‌گه! خیلی از کارها نشد دارن😁) - وایسا وایسا! آره راس می‌گی. هیچ کاری تو دنیا نشد نداره. (اینم باور کرد🤦🏻‍♀️) ✅ کافیه حموم و شستن البسه و اتوکاری رو بندازم پنج شنبه. صبحانه هم که معمولاً جمعه‌ها دیر بیدار می‌شیم نمی‌خوریم. می‌مونه ناهار! با یه وعده املت یا نیمرو هیچ‌کس سوء تغذیه نمی‌گیره.😃 شامم حاضری (علیه‌السلام)👌🏻 کارخونه و مرتب کاریم... بیخیال.😎 زمان: آفرین! دیدی شد! بابا تو نابغه‌ای... حیف شدیا! - خب حالا، خودتو لوس نکن! انگار اتم شکافته.😒 کائنات: حالا پیش‌نویس لایحه رو بفرست مجلس شورای همسری تصویب بشه. - باشه، قربون خودم برم... ماچ ماچ ماچ (پروژهٔ خود تحویل‌گیری۲😁) 👈🏻 عمدهٔ کارهامو روز پنج شنبه انجام می‌دم. به بچه‌ها اجازه می‌دم شب دیر بخوابن که تا تقریباً ظهر جمعه همه خواب باشیم. اون‌روز سعی می‌کنم به کارهای عقب مونده و مسائل و مشکلات هفتهٔ پیش رو فکر نکنم و برای خودم باشم.😌 ‌و اینکه ابر و باد و مه و خورشید و فلک متوجه باشید بنده تعطیلم! - میوه خودتون بردارید از یخچال، بنده تعطیلم! - ظرفاتونو خودتون بشوریدا! من تعطیلم! - اصلاً هیچی به من نگید، هیچ درخواستی هم پذیرفته نیست، من تعطیلم!🤨 - ریخت‌وپاش‌ها رو خودتون باید جارو بزنیدها، من تعطیلم! آخییییییییش چقدر حال می‌ده تعطیلی.☺️ پ.ن: هرچند پنج‌شنبهٔ قبل و شنبهٔ بعد از تعطیلی کارام بیشتر می‌شه ولی؛ گاهی لازمه برای خودمون باشیم. مخصوصاً ما چند فرزندی‌ها.☺️ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
🔹 مادران شریف ایران زمین برگزار می‌کند: 📚پویش کتابخوانی «مرضیه» ⏱️از ۲۱ آبان تا ۱۰ دی همراه با ۸
📣📣📣📣📣 از قرعه‌کشی جانمونید! سلام بر همراهان کتابخوان 🤓 دوستان عزیزی که رو کامل مطالعه کردین، بفرمایین مشخصات خودتون رو برای شرکت تو قرعه‌کشی ثبت کنین 👇 https://b2n.ir/x40162 🗓 اگر هم هنوز کتاب رو کامل مطالعه نکردین، تا ۱۰ دی فرصت دارین و فرم‌ هم تا اون موقع در دسترسه 😉 اطلاعات بیشتر در کانال پویش 👇 Eitaa.com/marzieh_pooyesh 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
امام موسی صدر 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
نه فقط بر حسن و زینب و کلثوم و حسین فاطمه، بر همهٔ خلق تو مادر هستی مادر من یک زن بود مثل همهٔ مادر‌ها اما دل شیر داشت بیشتر از همهٔ پدر‌ها. شجاعت به مادرم که می‌رسید دو زانو را بر زمین می‌زد و از ابهّت مادر بر خودش می‌لرزید و به سجده می‌افتاد. مادر من شجاع بود. اما نه کمان به دست می‌گرفت نه شمشیر می‌زد. مادرم شجاع بود. او با دست خالی چنان شجاعانه میدان‌داری کرد که یلان عرب، متحیّر میان ماندن و جان‌دادن می‌شدند. (مجموعه ریحانهٔ خدا، واژه‌های خیس، ص۴۹) 🖤شهادت مادرمان، فاطمة الزهرا (سلام الله علیها) تسلیت و تعزیت باد. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
محمود از خیلی قبل‌تر خانمش و بچه‌ها را برای رفتنش آماده کرده بود. به بهانه‌های مختلف حرف شهادت را پیش می‌کشید و از رفقای شهیدش می‌گفت. خانمش تعریف می‌کرد: «دو ماه قبل شهادتش بود. صدام زد. صفحهٔ موبایلش را نشونم داد و گفت: ببین تو رو توی تلفنم به چه اسمی ذخیره کرده‌م؟ گوشی رو از دستش گرفتم و دیدم نوشته: همسر شهید.» همیشه وقتی سرسفره دور هم جمع می‌شدند یا با هم می‌رفتند جمکران، هر کدام از آن‌ها دعایی می‌کردند و بقیه آمین می‌گفتند. مدتی بود دعای محمود شده بود این که شهید شود. مرتضی جای آمین، با صداقت کودکانه‌اش می‌گفت: «خدایا آرزوی همه برآورده بشه، آرزوی بابا نه.» یک روز محمود او را روی پایش نشانده بود، پدرانه نوازشش کرده بود و خواسته بود دلش را نرم کند. پرسیده بود: «تو مگه منو دوست نداری؟ مگه نمی‌خوای همیشه کنار تو و زهرا و مامان باشم؟» مرتضی جواب داده بود: «خب چرا، معلومه که دوست دارم.» گفته بود: «ببین الان امروز من هستم، باز ممکنه فردا جایی برم و پیشتون نباشم. ولی اگه شهید بشم همیشه کنارتون می‌مونم‌ها. اگه برای شهادتم دعا کنی، می‌رم پیش خدا، با امام زمان دوباره برمی‌گردم.» شهادت را آن‌قدر ساده و دل‌نشین برای مرتضی توصیف کرده بود که او هم پذیرفته بود. بعد از آن هر بار محمود دعا می‌کرد «خدایا شهیدم کن»، همه‌ی این خانوادهٔ چهارنفره با هم می‌گفتند «آمین». 📚 کتاب مرضیه، صفحه ۲۱۷ و ۲۱۸ پ‌ ن: عکس متعلق به شهید محمود تقی‌پور (پسر مرضیه خانم) و فرزندشان است. 🥀🥀🥀🥀🥀 سلام و رحمت بر همراهان عزیز 🌿 تو روزهای پایانی هستیم و إن‌شاءالله ۱۰ دی قرعه‌کشی برندگان این پویش رو برگزار و نتایج رو اعلام می‌کنیم.🎁 اگر تا الان برای شرکت تو قرعه‌کشی ثبت‌نام نکردین لطفاً هر چه سریع‌تر از طریق فرم پایین اقدام کنین، تنها شرطمون هم مطالعهٔ کامل کتاب هست 😉 📌 https://b2n.ir/x40162 برای ارسال نظرات و پیشنهادات و سوالاتتون هم آیدی‌ای که در کانال پویش معرفی شده در خدمت شماست 😊 🔗 Eitaa.com/marzieh_pooyesh 📣 راستی منتظر باشین که به زودی کتاب پویش بعدی رو هم خدمتتون معرفی می‌کنیم.🤩 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
گفته بودند: «مشکلاتش یکی دو تا نیست، خودتان و این بچه را اذیت نکنید، بروید سقطش کنید، خیالتان راحت هم شرعی‌ست و هم قانونی، إن‌شاءالله دوباره دامنتان سبز می‌شود ...» اما مگر من می‌توانستم به خودم اجازه دهم برای بودن یا نبودن یک انسان تصمیم بگیرم!؟ خالق او کس دیگری بود و مرگ و زندگی‌اش هم دست او.😥 از لحظه‌ای که فهمیده بودم دوباره باردارم، بارها در خیالم خانوادهٔ ۵ نفره‌مان را تصور کرده بودم، بازی‌های خواهر و برادری، دعواها، عکس‌های دسته جمعی و... اما وقتی اولین هشدار را از پزشکم گرفتم که باید آزمایشات دقیق‌تر انجام شود، حرف‌ها و حدیث‌ها و فکرها و خیال‌ها شروع شد... - وقتی راهش هست، چرا قبول نمی‌کنین؟! - اگر درست نبود این همه مرجع براش حکم نمی‌دادن! - فکر کردی بعداً با این بچهٔ مریض و دوتا بچهٔ کوچیک چیکار می‌خوای بکنی؟! - به فکر آیندهٔ این دو تا طفل معصوم باش، خیلی آسیب می‌بینن! و... اعتراف می‌کنم که گاهی دلم می‌لرزید اما هر بار این حرف امیرالمومنین من را در تصمیمم مصمم‌تر می‌کرد که: «لا تستوحشوا فی طریق الهدی لِقِلَّة اهله ...» دیگر پذیرفته بودم هرطور که باشد هدیهٔ خداست و فرزند عزیز ما. هر روز با او حرف می‌زدم و به او اطمینان می‌دادم که جایش امن است و من او را می‌خواهم. اما نمی‌دانستم که خدا او را برای من نمی‌خواست...😔 بیست هفته بودم که برای چکاپ به سونوگرافی رفته‌ بودم. بعد از مدت‌ها استرس و درگیری فکری، با آرامش دراز کشیده بودم و منتظر شنیدن صدای قلبش بودم که خانم دکتر نسبتاً بداخلاق و روشنفکر! که البته بی‌خبر از آزمایشات قبلی‌ام هم نبود سری تکان داد و گفت: خدا بهت رحم کرده... وقتی دیدم هیچ حرکتی از جنین در صفحهٔ نمایشگر دیده نمی‌شود و دکتر هم از پشت دستگاه بلند شد، فهمیدم همه چیز تمام شده...😞 تا رسیدن به خانه در تاکسی به زور جلوی بغضم را گرفته بودم و بعد از رسیدن هم تا ساعت‌ها فقط گریه می‌کردم. فکر اینکه نکند فکر و خیال‌ها و نگرانی‌های من باعث از بین رفتنش شده باشد، لحظه‌ای رهایم نمی‌کرد. هر چند بعداً دکترم تأیید کرد که مشکلات جنین زیاد بوده و جفت هم برای خونرسانی ضعیف، اما هنوز هم از فکر آن ماجرا تنم می‌لرزد و با استغفار امید به رحمت و بخشش خدای مهربانم دارم... نمی‌خواستم برای سقط زیر تیغ جراحی بروم. با مشورت پزشکم تصمیم گرفتم به طور طبیعی سقط را انجام دهم و بعد از شروع دردها و شدیدتر شدن آن‌ها خودم را به بیمارستان برسانم، غافل از اینکه خدا خواسته این درد را در تنهایی و خلوت خودم بچشم... در خانه منتظر زیاد شدن دردها بودم که ناگهان حس کردم همه چیز دارد تمام می‌شود! در تنهایی و با غم فراوانی جنینم را سقط کردم. اما نمی‌دانم چطور شد که در آن لحظات درد خودم را فراموش کرده بودم و تنها ذکر یازهرا بر لبانم بود و روضهٔ آتش گرفتن درب خانهٔ امیرالمومنین در ذهنم مرور می‌شد... برای اولین بار داشتم به این فکر می‌کردم که به جنین سالم در بدن مادر چقدر باید فشار وارد شود تا مادرش صدا را بلند کند که: فضه مرا دریاب که محسنم را کشتند... وقتی جنینم را به همسرم دادم، لای پارچه‌ای پیچید تا برای دفن ببرد و چشمان من باران اشک بود برای مولایم آن زمان که محسنش را بی‌جان در دستان فضه دیده بود... امسال فاطمیه حال دیگری دارم. غصه و دردی که من چشیدم، هزاران بار کوچک‌تر از اندوه و غم مادرم فاطمه است و نیز بارها و بارها ناچیزتر از غصهٔ دل مولایم امیرالمومنین... آن زمان که درب خانه‌اش را سوزاندند و مشتی تازه مسلمان بی‌همه‌چیز در خانه ریخته و... چقدر سخت و جان‌کاه بوده صبر برای علی، وقتی می‌دید زهرایش ذره ذره آب می‌شد و زخمی و پهلوشکسته، آزرده‌خاطر و جنین از دست داده، نزد پیامبر می‌رفت... از همه سخت‌تر روزهای آخر بود برایش، فکر عمل به وصیت زهرا... با حسنین و زینبین چه کند؟ راستی زهرا را کجا دفن کند؟ در بقیع یا کنار پیامبر یا حتی در خانه؟ شاید در همین فکرها بود که آخرین بار خودش را بربالین زهرا یافت: زهرا من علی‌ام... کلمینی... 🍀🍀🍀 *کانال مادران شریف ایران زمین* @madaran_sharif
بارداری اولم بود. حدوداً بیست هفته بودم که ویارم تموم شد و شروع کردم به انجام ورزش‌های بارداری. دوست داشتم بتونم طبیعی زایمان کنم. علی‌رغم تلاش‌ها و مشاوره‌ها و توسل‌ها نشد. سزارین شدم. از اونجایی که اصلاً خودم رو برای سزارین آماده نکرده بودم، دچار فشار روحی سنگینی شدم. تا مدت‌ها از خیابونی که توش بیمارستانم بود رد نمی‌شدیم، چون با یادآوری خاطرهٔ سزارین حالم بد می‌شد و دوباره کلی زمان می‌برد تا روبه‌راه بشم.😥 این حس و حال همراهم بود تا بارداری دوم. با کمک‌های روحی همسرم بالاخره پذیرفتم که حتماً صلاحم نبوده و دلم راضی شد به اون‌چه خدا مقدر کرده برام. برای دومین زایمان هم نظر دکترها این بود که احتمال زیاد امکان زایمان طبیعی نیست و من با پذیرش کامل سزارین شدم. با دکتر و اعضای اتاق عمل مشغول شوخی و گفتگو شدم تا استرس فضای اتاق عمل حالم رو خراب نکنه. با شنیدن صدای گریهٔ گل پسر و لمس صورت نازش روی صورتم، اتاق عمل یه تیکه از بهشت شد برام.😍 موعد سومین بارداری هم رسید و من خوشحال و شاد و خندان دکتر مورد نظر و بیمارستانی که ملاک‌های سختگیرانهٔ من رو داشت پیدا کردم و رفتم اتاق عمل تا بعد از دو تا گل پسرا، دخترمو به دنیا بیارم. یا به‌عبارت دقیق‌تر دکتر دخترمو به دنیا بیاره.😁 ولی عمل اون‌طور که انتظار داشتم پیش نرفت...😢 بدون اراده بی‌وقفه و با همهٔ توانم فریاد می‌زدم: یا زهرا یا زهراااا یااا زهرااا و بیهوشم کردند. داخل بخش بودم که بیدار شدم. هنوز صدای خودم که مادرمون رو صدا می‌زدم توی گوشم بود. از اینکه لحظهٔ تولد دخترم خواب بودم ناراحت بودم. سریع گفتم بیارید ببینمش. و دنیا دوباره بهشت شد برام.💛 از همون لحظه تصمیم گرفتم هیچ‌وقت به ثانیه‌های اتاق عمل فکر نکنم تا فراموش کنم چی گذشت بهم. دلبری‌های دخترک هم اومد به کمکم تا اصلاً فرصت نکنم به چیزی فکر کنم. تا همین چند روز پیش... یه مامای مسن مهربون رو دیدم. می‌گفت هر بچه شیعه‌ای که می‌خواد زایمان کنه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) میاد بالای سرش، میاد کمکش... نمی‌دونم این حرفش سند داشت یا حس درونیش بود. ولی ذهن من با سرعت برق رفت به سه ماه پیش و اتاق عمل و فریادهای یا زهرا... اصلاً چرا تو اون شرایط خاص فقط ذکر یا زهرا به لبم اومد؟ اصلا مگه می‌شه عنایتی از طرف خودشون نباشه و من توفیق پیدا کنم که نام مبارکشون رو به زبان بیارم؟ حالا هر روز دوست دارم یاد ثانیه‌های اتاق عمل بیفتم... دوست دارم تصور کنم که بانو اومدن کمکم، دست نوازش به سرم می‌کشن تا آروم بشم. تصور می‌کنم که به دکتر کمک کردن تا شرایط رو مدیریت کنه و مشکل حل بشه. از الان مشتاق لحظات زایمان بعدی‌م هستم.🤚🏻 دوباره من، اتاق عمل، مادرم زهرا... و صدای گریهٔ یه بچه شیعهٔ دیگه.🤩😍 🍀🍀🍀 *کانال مادران شریف ایران زمین* @madaran_sharif
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ سلام😊 یک مامان چند فرزندی هستم که دلم میخواد تجربه هام رو با مامانهای دیگه که اول راه هستن، حالا شایدم وسطای راه به اشتراک بذارم 😊 به نظرت به کجا مراجعه کنم؟ مادران شریف😌 برای کی بنویسم؟ مادران شریف😊 کی کمکم میکنه تو نوشتن؟ مادران شریف☺️ کی ویرایش میکنه؟ مادران شریف😊 کی منتشر میکنه؟ مادران شریف🙂 از کجا بازخورد بگیرم؟ مادران شریف🙃 انتقال تجربیات! مادران شریف😎 فعالیت مجازی با حفظ حریم خصوصی؟ _ مادران شریف مامانای سه فرزندی به بالا😍 لطفا درب صندوقچه تجربیاتتون رو باز کنید و برامون از روشهای منحصر به فرد مادریتون بنویسید که مامانهای دیگه هم ازش استفاده کنند.👌 متن ها رو برای خانوم محمدی بفرستید. اینم شناسه‌شون👇 @moh255 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
امام موسی صدر 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
سلام دوستان عزیز 🌹 حالتون چطوره؟ 😊 خداروشکر سومین پویش کتاب‌خوانی‌مون هم تموم شد و ۹۶ نفر از عزیزان کتاب «مرضیه» رو کامل خوندن و در پویش شرکت کردن. 📚 ابتدای پویش کتاب مرضیه، ۴ هدیه ۵۰ هزار تومانی داشتیم؛ اما به مرور با نذر فرهنگی مخاطب‌های عزیمون تعداد جوایز دو برابر شد و به ۸ تا رسید. 🤩 و اما حالا از بین ۹۶ شرکت‌کننده‌،‌ قرعه کشی کردیم و ۸ نفر به قید قرعه برنده جایزه ۵۰ هزار تومانی شدند. 🥳🥰 ✅خانم ها: ۱. فاطمه نقوی ۲. الهام سلطانی ۳. فاطمه ضیغمی ۴. فاطمه شفیعی ۵. فاطمه نصرتی ۶. مریم برزویی ۷. بهاره خیرآبادی ۸. سمیرا داودی نیا تبریک می‌گیم به این ۸ دوست عزیزمون. بزودی جوایزشون تقدیم میشه. ♥️ و بلافاصله میریم سراغ پویش کتاب بعدی: این بار به برکت این ایام‌ قراره با هم سر سفره‌ی معنوی یک شهید عزیز بنشینیم و مهمون خاطراتشون بشیم. ❤️👇🏻 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
سلام دوستان عزیز 🌹 این ماه به مناسبت سالگرد شهادت سردار عزیزمون، تصمیم گرفتیم کتاب سلیمانی عزیز رو با هم بخونیم. توی این کتاب‌ خاطرت کوتاه و جذاب و کمتر شنیده شده‌ای رو به نقل از دوستان و نزدیکان حاج قاسم می‌خونیم. خاطراتی مختصر، مفید، جذاب، تاثیرگذار و به یادماندنی از سردار دلها ♥️ دو جلد از این کتاب چاپ شده. ✅ برای شرکت در پویش کافیه فقط « *یکی از دو کتاب* » رو به انتخاب خودتون بخونید. و اواخر دی‌ماه اسمتون رو ثبت کنید برای شرکت در قرعه کشی. البته می‌تونید اگر دوست دارید هر دو کتاب رو بخونید و دو تا سهم در قرعه کشی داشته باشید.😉 ✅مهلت شرکت در پویش: ۱۰ تا ۳۰ دی ماه 🎁 ۴ هدیهٔ ۵۰ هزار تومانی به قید قرعه تقدیم می‌شه به عزیزانی که یکی از دو کتاب رو کامل مطالعه کرده باشن. 🔆 کافیه از طریق این پیوند وارد کانال پویش کتاب مادران شریف بشید و مطالعه کتاب رو شروع کنید: 🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab ☘️ 📚روش تهیهٔ کتاب‌ها: 🔹کتاب سلیمانی عزیز ۱ 👈🏻 خرید نسخهٔ الکترونیکی از نرم‌افزار طاقچه: taaghche.com/book/84434 👈🏻 خرید نسخهٔ صوتی از طاقچه: taaghche.com/audiobook/93480 👈🏻نسخه صوتی رایگان در نرم افزار و سایت ایرانصدا: book.iranseda.ir/detailsalbum/?VALID=TRUE&g=385360 👈🏻 خرید نسخهٔ چاپی با ۵۰ درصد تخفیف: oniketab.ir/product/سلیمانی-عزیز/ 🔹کتاب سلیمانی عزیز ۲ 👈🏻خرید نسخهٔ الکترونیکی از نرم افزار فرا کتاب: www.faraketab.ir/b/180333 👈🏻خرید نسخهٔ چاپی با ۵۰ درصد تخفیف: oniketab.ir/product/سلیمانی-عزیز-۲/ ☘️ 👈🏻 راستی یه خبر خوب دیگه هم اینکه: سایت آنی‌کتاب (oniketab.ir) یک طرح نذر فرهنگی برای تهیهٔ کتاب‌های مربوط به سردار سلیمانی با ۵۰ درصد تخفیف برگزار کرده. هم می‌تونید در‌ نذر فرهنگی و ثواب ترویج سبک زندگی سردار، سهیم بشید و هم می‌تونید خودتون کتاب‌های زیر رو با تخفیف ۵۰ درصد تهیه کنید: 1️⃣ از چیزی نمی ترسیدم (زندگی‌نامه خود نوشته قاسم سلیمانی) 2️⃣ شاید پیش از اذان صبح 3️⃣سلیمانی عزیز 4️⃣ سلیمانی عزیز ۲ 5️⃣ حاج قاسمی که من می‌شناسم 6️⃣ مالک زمان 7️⃣ من یک حاج قاسمم (شعر برای کودکان) 8️⃣ قهرمان به شکل خودم (داستان برای کودکان) 👈🏻 نذورات فرهنگی خودتون رو به شماره کارت زیر به نام واریز کنید: 💳 6273817010103665 ◀️ ان‌شاءالله اجرتون با سیدالشهداءِ جبههٔ مقاومت و اصحاب راستین ایشون.🌹 🍀🍀🍀 *کانال مادران شریف ایران زمین* @madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
سلام دوستان عزیز 🌹 این ماه به مناسبت سالگرد شهادت سردار عزیزمون، تصمیم گرفتیم کتاب سلیمانی عزیز رو
سلام دوستان 🌹 یک خبر خوب نسخه الکترونیکی کتاب سلیمانی عزیز ۲ رو هم می‌تونید از طریق نرم افزار فرا کتاب تهیه کنید. www.faraketab.ir/b/180333 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«مادران شریف ایران زمین برگزار میکند» دورهمی داریم نه از نوع تلویزیونیش😒 از نوع واقعیش تو تهران😎 پس از استقبال مامان های گرامی از دورهمی قبلی عزممون رو جزم کردیم که یه دورهمی دیگه برگزار کنیم👌 مجلسی به مناسبت وفات حضرت ام البنین (س) همراه با ذکر مصیبت 😔 و حضور یک مهمان ویژه 🤩🤩 پس اگه میخواید هم توی مراسم روضه شرکت کنید، هم با کلللی مامان خوب مثل خودتون آشنا بشید، هم بچه هاتون حسسسسابی بازی کنن و از صحبت های مهمان ویژه مون بهره مند بشید، سریع ثبت نام کنید. میعاد: روز پنج شنبه ۱۵ دی ماه از ساعت ۱۰:۳۰ تا ۱۴ خانومای باحال، از طریق پیوند زیر لطفا ثبت نام کنید👇 https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSexxTHdnpPfG6Kn2MUm-4SMEtNm_OuRilo-ZIR7d4F2dp5z1g/viewform?usp=sf_link توضیحات تکمیلی پس از ثبت نام و عضویت در کانال مربوطه، خدمتتون عرض میشه😊 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
سلام دوستان عزیز 🌹 این ماه به مناسبت سالگرد شهادت سردار عزیزمون، تصمیم گرفتیم کتاب سلیمانی عزیز رو
سلام عزیزان 🌸 نسخه‌ی صوتی کتاب سلیمانی عزیز ۱ رو میتونین از طریق سایت یا اپلیکیشن ایران صدا به صورت رایگان 🤩 دریافت کنین: http://book.iranseda.ir/detailsalbum/?VALID=TRUE&g=385360 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif