#پ_ت
#قسمت_نهم
وقتی که روحالله ۱.۵ ساله شد، تصمیم گرفتم برم دانشگاه🎓
(علتشو تو قسمتهای بعد میگم)
میخواستم یکی از گرایشهای فیزیک رو ادامه بدم.
داشتم برای کنکور ارشد میخوندم که محمدمهدی رو باردار💕 شدم.
ولی خب، این مسالهای برام ایجاد نکرد😏
کنکورم رو دادم😁📝
و در دانشگاه خاتم، پذیرفته شدم.
دانشگاه، غیرانتفاعی بود.
دانشجوهاشو👩🏻🎓 به عنوان دستیار پژوهشی، بورسیه میکرد و شبیه دانشگاههای خارجی، یه کمک هزینهی تحصیلی💸 میداد.
ما هم در ازای اون، باید ماهی ۴۰ ساعت⏰ در مجموع برای کلاس و پژوهش، وقت میذاشتیم.
ترم اولم، از شش ماهگی محمدمهدی👶🏻 شروع شد.
هفتهای سه روز، از صبح تا ظهر، و ظهر تا عصر، کلاس داشتم.
بر خلاف ترم دوم (که فقط ۱.۵ روز دانشگاه میرفتم که اونم تا عصر طول نمیکشید) نسبتا ترم سنگینی بود.
حدود یه ماه از ترم اول رو، مادرشوهرم👵🏻 از شهرستان اومده بودن و بچهها رو نگه میداشتن👦🏻🧑🏻👶🏻
و من برای مهدی شیر میذاشتم و میرفتم دانشگاه
یه ماهشم دوتا بزرگترا رو میذاشتم مهد، و کوچیکتر رو خواهرم میاومدن تو نمازخونهی دانشگاه نگه میداشتن. و من وسط کلاسها میرفتم و بهش شیر میدادم💕
حدودا ۴ بار هم در طول ترم مهدی رو با خودم بردم سر کلاس👨🏻🏫
عقب کلاس مینشستم و درس استاد رو گوش میدادم.
خیلی مطلوب نبود، ولی گاهی مجبور میشدم.
مابقی اوقات هم، تا الان، از مهد استفاده میکردیم🏩
صبح تا ظهر و در مواقعی تا عصر، بچهها تو مهد بودن،
و بعد خواهرم میرفت و اونا رو میبردن خونه🧕🏻
در مورد مهد بچهها هم بگم که مهد بیرونی نبود.
با دوستان یه مکانی رو گیر آورده بودیم و بچههامونو میذاشتیم😃
مامان بابای همهی بچهها رو میشناختم
و مربیها همه مورد اعتماد بودن👌🏻🙂
مربی محمدمهدی که، مثل یه مامانبزرگ👵🏻 ازش مراقبت میکرد،
و اینطوری نبود که چند تا بچه جمع شدن، باید نگهشون دارم...
واقعا شکر خدا، اون مهد یه رزقی بود که به صورت ویژه برامون پیش اومد🤲🏻
کلا میشه به این روش فکر کرد که اگه چند تا خانم میخوان با همدیگه درس🖋📔 بخونن،
یه محیطی رو پیدا کنن،
یا خونهی یکیشونو به صورت گردشی استفاده کنن،
با یکی دو تا مربی خوب🧕🏻
و چند تا از بچهها رو بذارن پیش مربی تا ازشون مراقبت کنه،
و خودشون برن.
هزینهشم اینطوری پایین تره💸
اگه بشه یه مربی مورد اعتماد🤔 پیدا کرد، این مدل خیلی بهتر از مهدهای بیرونه.
بچهها هم همبازی پیدا میکنن...🤗
#پ_ت
#قسمت_نهم
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#پ_ت
#قسمت_دهم
مادری خیلی قشنگه💖
ولی دلیل نیست که سخت نباشه😥
وقتی بچهی سومم به دنیا اومد،
کولیک شدید داشت و من نمیتونستم برای دوتای دیگه وقت بذارم😣
تقریبا هیچ برنامهای برای بچههام نداشتم، جز تلویزیون😓
این، هم اونا رو ناراحت میکرد هم خودمو😟
قبلا باهاشون بازی میکردم⚽
نقاشی میکشیدم...🎨
یه مدت با بچهها ورزش میکردیم، گرگم به هوا بازی میکردیم و تو خونه میدویدیم🏃♀️
ولی حالا هیچی.
حالم خیلی بد بود...😣😩
داشتم شرایط سختی رو تحمل میکردم.
شرایطی که ممکن بود برای هر مادری پیش بیاد...
هر مادری ممکنه گاهی حالش بد باشه،
آدمها همیشه با بچهها خوب و خوشحال نیستن.
گاهی یکی از بچهها اینقدر مریضه، که نمیتونی به اون یکی توجه کنی.
اگه شب تا صبح یکیشو پاشویه کردی، صبح دیگه نا نداری😵
یا اگه بچهت جیغ میزده😩 و این شرایط یکی دو ماه تکرار شده
نمیشه گفت این فرد الان مادر بدیه.
شرایط الان سخته،
و البته ارزش مادری هم به خاطر همین سختیهاشه.
همهی مادرها روزهای خوب و بد دارن.
آدم با بچهش عصبانی هم میشه.
مخصوصا اگه چندتا باشن و حقوق یکی، توسط اون یکی خدشهدار بشه🥺
من یه روزهای خیلی ایدهآلی دارم که برای بچههام خیلی وقت گذاشتم😌
بهترین بازیها رو کردیم، کاردستی درست کردیم،
و یک روزهایی هم انقدر اذیتم کردن که صادقانه بگم از مادری بدم اومده😭
حالا که چند تا بچه دارم،
متوجه شدم چند تا چیز، برای من خیلی ضروریه👌🏻
یکی اینکه بتونم برای خودم یه وقتی رو بدون بچه باز کنم.
خوبه این فرهنگ بین مامانا و خانوادهها جا بیفته که مادر بتونه گاهی از بچهش جدا باشه🧕🏻
برای اینکه بتونه حتی خودشو پیدا کنه.
و یکی اینکه مادر، بدون بچهش با همسرش باشه🧕🏻🧔🏻
نیاز آدمها با هم متفاوته.
و حتی نیاز یه نفر در طول زمان
ولی اگه کسی این نیاز رو حس میکنه😣 باید بهش توجه کنه...
خودم میتونم بگم تا وقتی بچه سومم به دنیا نیومده بود، این نیاز رو نداشتم.
پسر اولمو، تقریبا هیچوقت از خودم دور نمیکردم😌
نه تنها نیاز نداشتم،
که حتی همسرم یکبار پیشنهاد دادن که بچهها رو یک هفته بفرستیم جایی،
و من اینقدر حالم بد شد😨 که همسرم از پیشنهادشون پشیمون شدن👋🏻
ولی وقتی مهدیمون به دنیا اومد،
این من بودم که این پیشنهاد رو دادم...😁
و دوتای اولی رو یکی دو هفتهای فرستادیم شیراز، پیش مادرشوهرم،
و من فرصت کردم خودمو پیدا کنم...
#پ_ت
#قسمت_دهم
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#پ_ت
#قسمت_یازدهم
ممکنه خیلیها، اصلا این حس رو نداشته باشن،
ولی بعضیا هم هستن که، اذیتن از اینکه نمیتونن ساعاتی رو با خودشون، یا با همسرشون تنها باشن...🤷🏻♀️
اشکالی نداره اگه کسی این احساس رو داره...
نباید به خودش برچسب بزنه که من مادر خوبی نیستم😰
بلکه باید فکر کنه، تا راهی برای پاسخ به نیازش پیدا کنه...
مخصوصا اگه کسی میخواد چند تا بچه داشته باشه باید حواسش باشه...
خودم این نیاز رو بعد محمدمهدی حس کردم😥
افراد با هم متفاوتن...
من حتی آدمی رو دیدم که به جایی رسید که شش ماه بچهش رو فقط از دور میدید😱
بچهش کولیکی بود،
و وقتی چهار ماهش شد، دیگه حالش بد شد😵
اون آدم اگه متوجه میشد و روزی یک ساعت از بچهش جدا میشد، احتمالا به اینجا نمیرسید😓
ممکنه بعضیا، شوهرشون🧔🏻 این نیاز رو داشته باشه... نمیشه به پدر بیتوجه بود.
کسیو میشناسم از بچهش متنفر بود😣 به خاطر اینکه میگفت همسرم دیگه با من نیست...
من خودم از اوناییم که هیچ فامیلی تو تهران ندارم😓
و شده این شرایط برام خیلی دردناک بشه...
باید این مسئله رو بهش فکر کرد.
👈🏻مثلا تو بعضی کشورها NGO هایی دارن که پیرمرد پیرزن های👵🏻👴🏻 بیکار، بچهها رو یکی دو ساعت رایگان نگه میدارن👌🏻
👈🏻یا مثلا مهدکودکهاشون، یه ساعاتی از ماه رایگانه.
👈🏻یا پرستارهایی👩🏻🦱 هستن که پول میگیرن و ساعتی بچهها رو نگه میدارن...
یعنی بهش فکر کردن
و ما هم باید فکر کنیم🤔
مثلا خودم، از وقتایی که میریم شهرستان، برای بیرون رفتن با همسرم، استفاده میکنم.
یا اگه فرهنگش جا بیفته،
چه اشکالی داره من بچهی👶🏻 یکی از دوستامو نگه دارم،
و اون با شوهرش بره بیرون؟😌
متقابلا اون هم یک روزی برای من این کار رو میکنه🙂
الان دوست نزدیک اینطوری ندارم🤷🏻♀️
ولی یه مدتی برای کلاس رفتن، یکی از دوستام این کار رو برای من میکرد😍
مهدکودک نداشتم و کلاس خیلی مهمی بود که باید میرفتم و استاد گفت با بچه نمیتونی بیای😔
و من نرفتم کلاسو😣
دوستم شنید و گفت بچههات رو بیار اینجا...😀
دوتا بچه رو میذاشتم پیش سه تا بچهی اون و میرفتم کلاس.
مهدکودک رو خیلی دوست ندارم ولی از این نظر که این بازه رو برای مادر فراهم میکنه، خوبه🤔
که بتونه کارایی که دوست داره بکنه
و برای بخشهای دیگهی زندگی، انرژی بگیره✨
و بتونه این مسیر رو تداوم بده و مادر پویایی باشه😏
و حتی بچهها رو بهتر دوست داشته باشه❤
و اونا رو مانعی برای خودش نبینه🌟
#پ_ت
#قسمت_یازدهم
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#پ_ت
#قسمت_دوازدهم
بچهها🧒🏻، نیاز دارن وقت جداگانهای، با مادر یا پدر داشته باشن.
مثلا بچهی دوم، یه نیازهایی داره...
نیاز به دیده شدن، شنیده شدن...💕
که بچهی اول👦🏻 و حتی سوم👶🏻 اون رو تحتالشعاع قرار میدن.😕
👈🏻 میام براش کتاب📖 بخونم،
کوچیکه👶🏻 میاد کتاب رو از دستم میگیره.
👈🏻 یا میام باهاش حرف بزنم🗣
بچهی بزرگترم که بهتر از اون صحبت میکنه و زودتر فکر میکنه، میپره و میگه و کلا اعتماد به نفس این بچه نابود میشه🤷🏻♀️
لازمه که بچهی اول و سوم رو یک جایی، با پدر🧔🏻، با عمه👩🏻🦱 یا مهد و... مشغول کنم،
و با بچهی دومم تنها باشم.
یعنی مثلا شده که من دو تا بچهی دیگه رو گذاشتم مهد،
و با وسطی رفتیم بیرون...👩👦
حالا یه کم بزرگتر بشن میشه گفت که بشین کارتون📺 ببین من با این پسرم میرم توی اتاق.
این هم مسئلهی دومی بود که متوجه ضرورتش توی زندگیم شدم👌🏻
(در کنار وقت خالی گذاشتن برای خودم🧕🏻، یا با همسرم🧔🏻)
که البته خیلی هم طول کشید تا متوجهش بشم.
یعنی یه مدت بود احساس میکردم سررشتهی کار بچهها و خانواده، از دستم در رفته،
و نمیدونستم مشکل از کجاست...🤔
خیلی طول کشید تا کشف کنم علتشو💡
وقتی بچهها بیشتر میشن، یه سختیهایی داره.
مخصوصا وقتی یکیشون زیر یه ساله👶🏻
ولی حالا که سومی هم یه سالش شده، همبازیهای خوبی برای هم شدن👬
مخصوصا دوتای آخری که فاصلهی کمتری هم دارن😉
از طرفی، توی تعامل باهم چیزای خوبی دارن یاد میگیرن.😏
یعنی واقعا دارن زندگی میکنن✨
عوض این که همهش بخوان کارتون ببینن.
هر بچهای شلوغ کاریهای خودشو داره
ولی خیلی از اینا هم، با هم، همپوشانی دارن👌🏻
و باعث میشه یه ساعاتی، دوباره وقتم آزادتر بشه.😌
وقتی بچهها ۳ تان، شیرینیای ویژه خودشو داره😍
ولی اصل هدفم از اینکه دوست دارم بچههای بیشتری داشته باشم، اینه که این کار، کار ارزشمندیه🙂
کار مادری کردن و کار تربیت انسانهایی که میدونم کشورم بهشون نیاز داره.
یعنی این کار یه ارزش افزودهی خیلی بالایی ایجاد میکنه که هرکار دیگهای بکنم جای اینو پر نمیکنه.👋🏻
درواقع یکی از بهترین کارایی که میتونستم انجام بدم رو، دارم انجام می دم،😍
و اینا برام خیلی انگیزه بخشه.😉
#پ_ت
#قسمت_دوازدهم
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#پ_ت
#قسمت_سیزدهم
من یه کارایی رو همیشه دوست داشتم انجام بدم و هیچ وقت نتونسته بودم...😒😓
و این طولانی شد😫
و باعث شد حالم بد بشه😞
و لازم دیدم برای اینکه بتونم مادر پویایی باشم💖 اونها رو جدی بگیرم✨
علت این که تصمیم گرفتم برم دانشگاه، همین نیازم بود👌🏻
اون اول با اینکه میتونستم بلافاصله بعد کارشناسی بدون کنکور، ارشد رو ادامه بدم👩🏻🏫، ولی انصراف دادم.
علت اصلیشم بچهدار👶🏻 شدنم بود.
الان هم اصلا ناراحت نیستم که این کارو کردم😉
اون موقع اون نیازو داشتم👌🏻
ولی الان نیازم متفاوته😌
الان دانشگاه رفتن، اون بازهایه که احساس میکنم حالم خوب میشه.
و انرژی میگیرم برای بچهداریم.💖
من برای خودم راه حل دانشگاه رو پیدا کردم، با توجه به شرایط دور و برم😌
واقعا همهی شرایط👌🏻
حال خودم، شرایط خانوادگیم، شرایط اقتصادی و فرهنگی.
همهشون تاثیر داشتن🧐
و برای همین، برای بقیه نه توصیه میکنم نه رد😶
لازمه هرکی برای خودش، راه حلشو پیدا کنه📋
البته دلایل دیگه ای هم برای این انتخابم داشتم.
مثلا این که فکر میکنم در تربیت طولانی مدت بچهها👶🏻 موثره🤔
یعنی بچهها از مادری که آگاه، اهل علم و به روز باشه، بیشتر الگو و اثر میگیرن.
الان در این روزها، من به جز دانشگاه کارهای دیگهای هم انجام میدم.
انگار بچهها که بیشتر میشن، به برکت حضورشون، منم میتونم فعالیتهامو بیشتر کنم😅
👈🏻 یک کلاس برای تدریس، توی حوزه، برداشتم.👩🏻🏫
👈🏻 یه کار پژوهشی، در مورد فلسفه و تاریخ و ادبیات، هم با یه استادی (که تو #قسمت_شش توضیح دادم)، انجام میدم...📚
و حتی کلاس ورزشی که هیچ وقت نمیرفتم، بعد بچه سومم، شروع کردم🏃🏻♀️😂
(کلاس پیلاتس، که بچهها رو هم با خودم میبردم.
جایی نزدیک دانشگاه شریفه. یه مربی دارن که میاد و بچهها👶🏻 رو ساعتی نگه میداره. هروقت هم بچهها بخوان میتونن بیان پیش مادر)
و البته قطعا که مهمترین کارم مادریه.
ولی همهی این کارهای دیگه هم بهم خیلی انرژی میدن.
(در مورد ورزش، یه مدت هم، توی تابستون (بعد دورهی کولیکهای محمدمهدی😣) کلاس میرفتم
و همسرم🧔🏻 بچهها رو نگه میداشتن،
البته آسون نبود اینکه همسرم راضی بشن بچهها رو نگه دارن😄
یعنی دیدن که دیگه به حالت اضطرار رسیدم😰 و یه جورایی دیگه نمیکشم،
و لازمه حتما این کلاس رو برم تا حالم بهتر بشه، و بعد راضی شدن)
پ.ن: برای درس خوندن توی خونه هم، مفصلا توضیح دادم که چیکار میکردم و میکنم📖
(#قسمت_هفتم و #قسمت_هشتم)😉
#پ_ت
#تجربیات_تخصصی
#قسمت_سیزدهم
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#پ_ت
#قسمت_چهاردهم
در مورد کارهای خونه هم بگم🧽🧹🧺
تو خونهی ما، از صبح که همسرم میرن، بچهها تقریبا آزادن ریخت و پاشاشونو بکنن،
و نزدیکای اومدن همسرم🧔🏻 با همدیگه، یا خودم به تنهایی👩🏻 خونه رو جمع میکنیم.
البته کلا هم خیلی شیک و پیک نیستیم😁
و تقریبا به جز ضروریات، چیز اضافی تو خونه نداریم.
معمولا خونهی من، خیلی مرتب محسوب نمیشه🤨
یعنی ایدهآلهام برای یه خونه تمیز، با بعضیا تفاوت داره.😬
مثلا دیوارامون نقاشی🎨🖌️ و لک داره، و فرشامو مجبورم سالی یه بار، دوبار بشورم.
اما برای داشتن خونهی نسبتا مرتب، متوجه شدم رعایت بعضی نکات، خیلی مفیده.
یکی اینکه خود من نریزم😏
و وقتی یه چیزی رو برمیدارم، سر جاش بذارم👉🏻
این قاعده ی طلائیه✨ که مامانم خدابیامرز همش میگفت.
دیگه اینکه موقع انتخاب وسایل، فکر میکنیم واقعا یه چیزی رو بخریم یا نه🤔
و اگه داریم میخریم چه رنگ و جنسی بخریم که هم قشنگ باشه هم زود کثیف نشه🧐
وسایلی انتخاب میکنم که تمیز کردنش راحت باشه👌🏻
و البته برای اینکه حرص نخورم، وسایل گرون و لوکس🏺 نمیخرم،
که اگه بچهم یه خرابکاری کرد، انقدر عصبانی😡 نشم که به روح بچه لطمه بزنم.🥺
موقع خرید جهیزیه، دوست نداشتم خونم تجملاتی باشه و چیزایی که لازم ندارمو بخرم،
ولی اخیرا به این نتیجه رسیدم که اگه بچهها رو میز غذا خوری غذا🍽 بخورن، تمیز کردنش برام راحت تره😏،
و غذا رو تو کل خونه پخش نمیکنن.
برای همین یه میز و چندتا صندلی، از جنس فایبرگلاس خریدیم که بتونم راحت تمیزشون کنم🧽
یه سری ترفندایی هم که برای تمیز نگه داشتن خونه، توی اینترنت دیدم، نکات ساده و سریعی داشت که خیلی برام مفید بود👌🏻
هرچند به نظر من مداومت در رعایت این نکتههای ساده، ارادهی بالایی میخواد که بعد بچهدار شدن آدم اگه بخواد خونهش مرتب بمونه، مجبور میشه این اراده رو در خودش ایجاد کنه😁
من برای اینکه بتونم با چندتا بچه کارهای خونهمو بکنم🧹،
درسمو بخونم📚
و به علایقم برسم،
خیلی چیزا یاد گرفتم.
مثل مدیریت زمان⏰
یا اینکه تو زمان واحد، چندتا کار بکنم😌
اینکه غفلت نکنم، وگرنه پشیمون میشم😥
(مثلا اگه یه لحظه تنبلی کنم و یادم بره به بچهها بگم اول زیرانداز بندازید، بعد کاردستی🎊🎨 درست کنید، فرش داغون میشه)
و اینکه اگه ول کنم و بگم حالا بعدا جمع میکنم😕، بعد یکی دو ساعت خونهم منفجر شده.
نکتهی کلیدی همین استمرار در مراقبته👌🏻
#پ_ت
#تجربیات_تخصصی
#قسمت_چهاردهم
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif